اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

تغییرزبان دختری پس ازخروج ازکما



 

کما

 

یک دختر اهل کرواسی پس از تصادف به کما رفت و بعد از به هوش آمدن به زبان آلمانی صحبت می کرد.

 

"ساندرا رالیک" در پی تصادف رانندگی به کما رفت و پس از ۲۴ ساعت به هوش آمد اما زبان مادری خودش را یادش رفت ولی زبان آلمانی را مانند زبان مادری خود صحبت کرد.

 

خانواده رالیک می گوید که وی قبلا به طور کوتاه مدت کلاس آلمانی رفته و فقط می توانسته چند جمله صحبت کند.

 

رئیس بیمارستان کیبی اسپلیت دژومیر ماراسوویچ در این مورد می گوید: هنوز دلیل این واقعه بی نظیر مشخص نیست و برای این منظور از متخصصین آلمانی دعوت کرده اند.

 

وی حادثه پیش آمده را یک معجزه توصیف کرد.

خبرگزارى مهر (www.mehrnews.com)


ویدیو مرتبط :
دختری که از بین رفت :((

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

درد دل دختری با مادرش



مطالب خنده دار

دختری با مادرش در رختخواب

درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

روی دستت باد کردم مادرم!

سن من از بیست وشش افزون شد

دل میان سینه غرق خون شد

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته

بوی ترشی خانه را برداشته!

مادرش چون حرف دختش را شنفت

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

دخترم بخت تو هم وا می شود

غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن

این همه شوهر یکی را تور کن!

گفت دختر ،مادر محبوب من!

ای رفیق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها

من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها

سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

با سعیدو یاسر و ایضا صفر

با سه تاشان رفته بودم سینما

بگذریم از مابقی ماجرا!

یک سری هم صحبت صادق شدم

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید

قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج علی اصغر شله

یک زمانی عاشق من شد،بله

بعد جعفر یار من عباس بود

البته وسواسی وحساس بود

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم

بعد مانی عاشق هانی شدم

بعدهانی عاشق نادر شدم

بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

گرچه من هم در زمان دختری

روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آن که تو را باشد پدر

دل نمی دادم به هرکس اینقدر

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

واقعا که پوز مادر را زدی