تشبیه عادل به شخصیت منفی یک فیلم!

تماشا: قرار بود قلعه نویی به دفتر انجمن ورزشی نویسان برود و مستنداتی رو کند که ثابت کند خبرنگارانی هستند که به گفته او اجنبی پرستند. قرار بود اگر مستندی رو نکرد، «انجمن از طریق قاضی عالی رتبه اش نسبتبه پیگیری موضوع و شکایت احتمالی اقدام کند.»

او دیروز به دفتر شخصی دبیر کل انجمن ورزشی نویسان رفت اما نه تنها سندی رو نکرد، دوباره و در حضور بیشتر اعضای هیئت رئیسه انجمن ادعایش را تکرار کرد.

به گزارش تماشا و به نقل از یکی از اعضای حاضر در این نشست، در حرف های امیر قلعه نویی هیچ نشانه ای از عذرخواهی یا حتی پشیمانی به خاطر اتهامات بدون مدرکش دیده نمی شد. او لابلای حرف هایش حتی به هیئت رئیسه انجمن هم متلک انداخت: «من این انجمن را نمی شناختم فقط شنیده ام اخیرا در انتخاباتش تقلب شده.»

طبق پیش بینی ها سرمربی استقلال در نشست دیروز بار دیگر مدعی شد که روزنامه تماشا در ماه های اخیر بارها علیه او مقاله انتقادی نوشته. قلعه نویی که پیش از این تعداد مطالب انتقادی تماشا را 300 مقاله برآورد کرده بود، کمتر از یک هفته پس از آن ادعا، گفت این تعداد به 330 رسیده است.» 330 مقاله انتقادی که نه، ترور شخصیت! او البته در بخشی از حرف هایش تاکید کرد که با هیوا یوسفی و سیامک رحمانی، سردبیران تماشا مشکل شخصی ندارد.

تشبیه فردوسی پور به شخصیت منفی یک فیلمفارسی!

قلعه نویی دیروز بار دیگر از عادل فردوسی پور هم انتقاد کرد و پیش بینی کرد که او سرنوشتی مشابه سرنوشت یکی از نقش های فیلم سینمایی بت خواهد داشت. فیلمی به اصطلاح فارسی با کارگردانی ایرج قادری، نویسندگی سعید مطلبی و با بازی بهروز وثوقی، سیمین غفاری، ناصر ملک محمدی و پروین سلیمانی.

 برای اینکه منظور قلعه نویی از این تشبیه را درک کنیم، سرچ زدیم و خلاصه داستان فیلم را پیدا کردیم: «صادق و نعیم محموله ای قاچاق را به یاور تحویل می دهند و از چنگ ژاندارم ها می گریزند. دختر جوانی برای رساندن پدر بیمارش از آن دو کمک می خواهد و نعیم که قصد اغفال دختر را دارد به دست صادق از پا درمی آید. مادر نعیم خواهان مجازات صادق است و دختر جوان را وامی دارد که علیه صادق شهادت بدهد. صادق به حبس محکوم می شود و از گروهبان پاسگاه تقاضا می کند که فرزندش غلام را که با مادر پیرش زندگی می کند، برای بار آخر ببیند. دوازده سال بعد صادق آزاد می شود و تصمیم دارد با فرزندش غلام از آن شهر برود. مادرش مرده است و غلام را مرد خیری نگهداری می کند. مادر نعیم، که کارش رد و بدل کردن محموله های قاچاق است، اهالی را بر ضد صادق می شوراند و مانع برگرداندن فرزند به پدر می شود. غلام با شنیدن سرگذشت پدر به او جلب می شود و صادق به کمک گروهبان مادر نعیم را به دام می اندازند و موقعیت او را نزد اهل محل فاش می کنند.»

---

افشاگری درباره تماس تلفنی بهرام شفیع

تیم ملی که به لبنان باخت آقای بهرام شفیع زنگ زد و گفت: «امیرخان حالا وقتشه بیای حرف بزنی.» قبول نکردم گفتم در مرام من نیست. دیگران را زمین بزنم که خودم بالا برم؟ به قول حاج آقا شهاب مرادی، اگر این کار را می کردم دیگر امیر قلعه نویی نبودم ...» این بخشی از افشاگری قلعه نویی است درباره مجری و تهیه کننده برنامه تلویزیونی ورزش و مردم که ظاهرا می خواسته بعد از شکست تیم ملی به لبنان، منتقدان کارلوس کی روش را علیه او متحد کند.

---

پایان

نه عذرخواهی و نه حتی یک قدم عقب نشینی از مواضع قبلی. این خلاصه نشست دیروز قلعه نویی با برخی از اعضای هیئت رئیسه انجمن ورزشی نویسان بود. تهدید به شکایت هم البته ظاهرا فقط شوخی بوده. با اینحال نمایندگان این انجمن بعد از نشست چند جا حرف زدند و وانمود کردند این نشست پربار بوده و قلعه نویی هم اشتباهاتش را قبول کرده.

 یاد دیالوگ معروف فیلم قیصر افتادیم. آنجا که بهمن مفید برای بهروز وثوقی – هنرپیشه مورد علاقه آقای قلعه نویی – ماجرای کتک خوردنش را توضیح می دهد و دست آخر می گوید «حالا ما به همه گفتیم زدیم، شما هم بگید زده. آره، خوبیت نداره.»