اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
تحلیل جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی نوشت: تندروهای جریان اصلاح طلبی دست کمی از افراطیون اصولگرا ندارند. کافی است هر چند گذرا به پروندههای 38 سال گذشته آنان نگاهی انداخته شود، این واقعیت تاریخی اظهر من الشمس است وهیچ نیازی به اقامه دلیل وبرهان ندارد.
خبرآنلاین: روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی نوشت: تندروهای جریان اصلاح طلبی دست کمی از افراطیون اصولگرا ندارند. کافی است هر چند گذرا به پروندههای 38 سال گذشته آنان نگاهی انداخته شود، این واقعیت تاریخی اظهر من الشمس است وهیچ نیازی به اقامه دلیل وبرهان ندارد.
در دهه شصت که مصادف با اقتدار نسبی چپیها، همان اصلاح طلبان امروزی بود، فرصت چندانی به راستیها، یعنی اصولگران امروزی داده نمیشد. وقتی حضرت امام خمینی رحمهالله علیه صحبت از اسلام ناب محمدی (ص) واسلام آمریکایی میکردند، فردا تندروهای چپی که امکانات در دست داشتند وارد معرکه میشدند و با سخنرانی، مقالات و متینگ، رقبای سیاسی خود را مصداق اسلام آمریکایی و گروه خود را نمونه کامل اسلام ناب معرفی وتبلیغ میکردند.
در ماجرای انتخاب دوباره مهندس میر حسین موسوی به نخستوزیری که اختلاف میان نمایندگان مجلس پیش آمد، نمایندگان به دو گروه اقلیت 99نفره واکثریت مطلق تقسیم شده بودند و اکثریت از دولت وقت حمایت میکردند وامام هم همین نظر را داشتند. با اینکه این تنها یک اختلاف نظری بیش نبود اما تندروهای چپی، آن 99 نفر را « محافظه کار ومروجان اسلام آمریکایی» قلمداد میکردند.
در ادامه این تندرویها سخنرانی قبل ازخطبههای نماز جمعه مرحوم آیتالله آذری قمی در قم به تشنج کشیده واز ادامه آن جلو گیری شد و همینطور تدریس درس خارج ایشان در مدرسه فیضیه توسط طلاب تعطیل گردید. سخنرانی آیتالله محمد یزدی نیز در مهدیه تهران نا تمام ماند.
فشار تبلیغاتی تندروهای چپی به قدری کارساز شد که در انتخابات بعدی این دو بزرگوار نتوانستند رای بیاورند و از راهیابی به مجلس ماندند. در این هنگام حضرت امام در مقابل تندروهای چپ ایستادند وآقای یزدی را به عضویت شورای نگهبان منصوب کردند واز آقای آذری با کمک مالی دلجویی نمودند تا موسسه علمی – فقهی در قم تشکیل دهند.
آن ایام در پی فضا سازی تندروهای چپ، جامعه مدرسین از مصادیق مروجان اسلام آمریکایی شمرده میشد به طوری که طلاب جوان زیر بار مصوبات جامعه نمیرفتند وخواستار تشکیل مجمع مستقل به غیر از جامعه مدرسین شدند. حضرت امام خمینی طی نامهای به مرحوم آیتالله مشکینی با خواسته طلاب مبنی بر تشکیل« مجمع نمایندگان طلاب» موافقت کردند در عین حال به طلاب نصیحت و توصیه فرموده و هشدار دادند که اگر جذب جامعه مدرسین نشوند گرفتار اسلام آمریکایی خواهند شد ودر واقع با این برخوردهای پدرانه فضای درگیری وتنش را در میان دو جناح تا حدود زیادی مهار وتعدیل کردند.
دردوم خرداد سال 1376 وقتی چپیها در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری پیروز شدند، تندروهای مغرور، این بار عقدهای تراز گذشته ظاهر گشتند به طوری که عقلا وخردمندان قوم شان هم قادر به کنترل ومهار آنان نشدند ومیدان کاملا در اختیارآنها قرار گرفت والبته دسته گلهایی به آب دادند که در اینجا به عنوان آسیب شناسی به بخشی از آن اشاره میشود:
1 – ترویج فرهنگ غرب گرایی و سکولاریسم. شکی نیست در میان اصلاح طلبان کسانی بودند وهستند که به نام مقدس اصلاح طلبی به آن سوی مرزها چشم دوخته و تمام آمال وآرزوهای خود را در قاموس غرب جستجو میکنند. بعضی از این افراد در آن زمان با نگارش مقالاتی در روزنامههای زنجیرهای سعی میکردند نظام جمهوری اسلامی را ناکارآمد جلوه داده وبه جای آن نظام سکولار وغیر دینی مانند « جمهوری سوسیالیستی» پیشنهاد دهند، همان حرفی که حسن نزیه در دهه شصت میگفت وآ قای مشائی هم در دهه هشتاد آن را تکرار میکرد که: « عصر اسلام گرائی سپری شده چنان که ازعصراسب سواری خیلی گذشته است» در حالی که اصلاح طلبی در نظام اسلامی از فرهنگ نهضت حسینی الهام گرفته وهیچ سنخیتی با این گرایشها نداشت و ندارد.
2 - رواج ولنگاری، سست عنصری وبی تفاوتی. این مهم نیز کم وبیش در بعضی لایهها و زیر مجموعههای جناح فوق هرازچند گاهی مشاهده میشود ونباید از آن غافل شد. بعضی از آنها آزادی را به معنای ولنگاری و تقلید از مراجع را عقب ماندگی تلقی میکردند و...
3 – هتک حرمت احکام اسلامی و بزرگان نظام. اولین بار این ساختار شکنی از سوی تندروهای دوم خردادی آغاز شد. هر روز در روزنامههای زنجیره ای، حوزه و روحانیت و بعضی از احکام اسلامی وحتی اصول دین را به استهزاء میگرفتند. آقای اکبر گنجی که در جوانی یک آدم مقدس ومذهبی بود و درواحد ایدئولوژی سپاه فعالیت داشت، به خاطر همین تندرویهایش به « اکبرپونز» شهرت یافته بود چرا که در گشت زنیها بر پیشانی دخترانی که حجاب کامل نداشتند پونز میچسبانید ومعتقد بود اینها هرگز حق حیات ندارند.
او در سال 1363 از سپاه خارج یا اخراج شد. اوائل سال 1373، کلی تغییر موضع داد و به جمع چپیها پیوست. بعد به نظام سکولار معتقد شد و چون در این راه بزرگترین مانع را آیتالله هاشمی رفسنجانی میدید با تالیف کتاب « عالیجناب سرخپوش» به تخریب ایشان پرداخت. او در طرح مدعیات بیسند، ید طولایی داشت فلذا تا حدودی در کارش موفق شد.
گنجی هم اینک در خارج به سر میبرد و طبق بعضی نقلها سر از انکاروجود امام زمان (عج) درآورده ومنکر الهی بودن قرآن شده وازپدیده شوم وشنیع همجنس بازی نیز دفاع میکند که البته طبیعی است نتیجه آن گونه مقدس بازیها و افراطها، این چنین تفریط ودین ستیزی باشد.
4 – عدم عبرت گیری از گذشته ها. متاسفانه بعد از این همه خطا واشتباه بازمشاهده میشود بعضی باصطلاح اصلاح طلبان با اظهارات نسنجیده خود فضای مثبت اخیررا آلوده ومسموم ساخته ودوباره تنشهایی را به وجود میآورند. معلوم میشود این آقایان محترم هنوز هم نمیخواهند از گذشتههای خود عبرت بگیرند وهمچنان علاقمندند فقط نوک دماغشان را ببینند. انتظار از بزرگان وعقلای این تشکل آن است، دوباره به افراد مغرور و کله شق فرصت ومیدان ندهند، اصلاح طلبی را به جایگاه واقعی و والای خود بازگردانند واز بروز اکبر گنجیها وطبرزدیهای دیگر جلوگیری کنند.
پیشنهاد ما به تندروهای اصلاح طلب همان پیشنهاد به افراطیون اصولگرا است، در رفتار، کردار و گفتارهای گذشته خود تجدید نظر کنند؛ واقعا به اصول اسلام ناب، فرهنگ تعادل تشیع، مبانی فقهی امام خمینی و توصیههای رهبری برگردند و به آنها عمل نمایند. به موضوع تقلید که برمبنای عقلی« رجوع جاهل به عالم» استوار است تن بدهند.
به آثار مکتوب و افکار و اندیشههای شاگردان درجه یک امام، مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و امام موسی صدر و... اهتمام ویژه داشته باشند. بخصوص سیره سیاسی، تربیتی و اخلاقی امام موسی صدر در طول دودهه فعالیت در لبنان را با دقت مطالعه وتحقیق کرده و آن را الگو قراردهند.
بدانند، آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیت دوم انقلاب اسلامی ایران در کنار رهبری است، همان طوری که ایشان در زمان حیات حضرت امام هم بودند. برغم اختلاف نظرها که طبیعی هم هست ایشان تنها یار صادق رهبری وشناسنامه انقلاب اسلامی هستند وتوصیه میشود جهت رهایی ازهر گونه افراط وتفریط درراستای رشد عقل نظری و عقل عملی به تفسیر « فرهنگ قرآن» در 33 جلد و « تفسیر راهنما»ی ایشان در 20جلد پناه ببرند و به قدر ظرفیت واستعداد خود ازبرداشتهای قرآنی و سیره اعتدالی معظم له در زندگی فردی، سیاسی واجتماعی خود بهرهمند شوند و باورکنند که راه علاج ودوای درد شان رجوع به عقلای قوم و عبرت از گذشته است و بس.
در دهه شصت که مصادف با اقتدار نسبی چپیها، همان اصلاح طلبان امروزی بود، فرصت چندانی به راستیها، یعنی اصولگران امروزی داده نمیشد. وقتی حضرت امام خمینی رحمهالله علیه صحبت از اسلام ناب محمدی (ص) واسلام آمریکایی میکردند، فردا تندروهای چپی که امکانات در دست داشتند وارد معرکه میشدند و با سخنرانی، مقالات و متینگ، رقبای سیاسی خود را مصداق اسلام آمریکایی و گروه خود را نمونه کامل اسلام ناب معرفی وتبلیغ میکردند.
در ماجرای انتخاب دوباره مهندس میر حسین موسوی به نخستوزیری که اختلاف میان نمایندگان مجلس پیش آمد، نمایندگان به دو گروه اقلیت 99نفره واکثریت مطلق تقسیم شده بودند و اکثریت از دولت وقت حمایت میکردند وامام هم همین نظر را داشتند. با اینکه این تنها یک اختلاف نظری بیش نبود اما تندروهای چپی، آن 99 نفر را « محافظه کار ومروجان اسلام آمریکایی» قلمداد میکردند.
در ادامه این تندرویها سخنرانی قبل ازخطبههای نماز جمعه مرحوم آیتالله آذری قمی در قم به تشنج کشیده واز ادامه آن جلو گیری شد و همینطور تدریس درس خارج ایشان در مدرسه فیضیه توسط طلاب تعطیل گردید. سخنرانی آیتالله محمد یزدی نیز در مهدیه تهران نا تمام ماند.
فشار تبلیغاتی تندروهای چپی به قدری کارساز شد که در انتخابات بعدی این دو بزرگوار نتوانستند رای بیاورند و از راهیابی به مجلس ماندند. در این هنگام حضرت امام در مقابل تندروهای چپ ایستادند وآقای یزدی را به عضویت شورای نگهبان منصوب کردند واز آقای آذری با کمک مالی دلجویی نمودند تا موسسه علمی – فقهی در قم تشکیل دهند.
آن ایام در پی فضا سازی تندروهای چپ، جامعه مدرسین از مصادیق مروجان اسلام آمریکایی شمرده میشد به طوری که طلاب جوان زیر بار مصوبات جامعه نمیرفتند وخواستار تشکیل مجمع مستقل به غیر از جامعه مدرسین شدند. حضرت امام خمینی طی نامهای به مرحوم آیتالله مشکینی با خواسته طلاب مبنی بر تشکیل« مجمع نمایندگان طلاب» موافقت کردند در عین حال به طلاب نصیحت و توصیه فرموده و هشدار دادند که اگر جذب جامعه مدرسین نشوند گرفتار اسلام آمریکایی خواهند شد ودر واقع با این برخوردهای پدرانه فضای درگیری وتنش را در میان دو جناح تا حدود زیادی مهار وتعدیل کردند.
دردوم خرداد سال 1376 وقتی چپیها در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری پیروز شدند، تندروهای مغرور، این بار عقدهای تراز گذشته ظاهر گشتند به طوری که عقلا وخردمندان قوم شان هم قادر به کنترل ومهار آنان نشدند ومیدان کاملا در اختیارآنها قرار گرفت والبته دسته گلهایی به آب دادند که در اینجا به عنوان آسیب شناسی به بخشی از آن اشاره میشود:
1 – ترویج فرهنگ غرب گرایی و سکولاریسم. شکی نیست در میان اصلاح طلبان کسانی بودند وهستند که به نام مقدس اصلاح طلبی به آن سوی مرزها چشم دوخته و تمام آمال وآرزوهای خود را در قاموس غرب جستجو میکنند. بعضی از این افراد در آن زمان با نگارش مقالاتی در روزنامههای زنجیرهای سعی میکردند نظام جمهوری اسلامی را ناکارآمد جلوه داده وبه جای آن نظام سکولار وغیر دینی مانند « جمهوری سوسیالیستی» پیشنهاد دهند، همان حرفی که حسن نزیه در دهه شصت میگفت وآ قای مشائی هم در دهه هشتاد آن را تکرار میکرد که: « عصر اسلام گرائی سپری شده چنان که ازعصراسب سواری خیلی گذشته است» در حالی که اصلاح طلبی در نظام اسلامی از فرهنگ نهضت حسینی الهام گرفته وهیچ سنخیتی با این گرایشها نداشت و ندارد.
2 - رواج ولنگاری، سست عنصری وبی تفاوتی. این مهم نیز کم وبیش در بعضی لایهها و زیر مجموعههای جناح فوق هرازچند گاهی مشاهده میشود ونباید از آن غافل شد. بعضی از آنها آزادی را به معنای ولنگاری و تقلید از مراجع را عقب ماندگی تلقی میکردند و...
3 – هتک حرمت احکام اسلامی و بزرگان نظام. اولین بار این ساختار شکنی از سوی تندروهای دوم خردادی آغاز شد. هر روز در روزنامههای زنجیره ای، حوزه و روحانیت و بعضی از احکام اسلامی وحتی اصول دین را به استهزاء میگرفتند. آقای اکبر گنجی که در جوانی یک آدم مقدس ومذهبی بود و درواحد ایدئولوژی سپاه فعالیت داشت، به خاطر همین تندرویهایش به « اکبرپونز» شهرت یافته بود چرا که در گشت زنیها بر پیشانی دخترانی که حجاب کامل نداشتند پونز میچسبانید ومعتقد بود اینها هرگز حق حیات ندارند.
او در سال 1363 از سپاه خارج یا اخراج شد. اوائل سال 1373، کلی تغییر موضع داد و به جمع چپیها پیوست. بعد به نظام سکولار معتقد شد و چون در این راه بزرگترین مانع را آیتالله هاشمی رفسنجانی میدید با تالیف کتاب « عالیجناب سرخپوش» به تخریب ایشان پرداخت. او در طرح مدعیات بیسند، ید طولایی داشت فلذا تا حدودی در کارش موفق شد.
گنجی هم اینک در خارج به سر میبرد و طبق بعضی نقلها سر از انکاروجود امام زمان (عج) درآورده ومنکر الهی بودن قرآن شده وازپدیده شوم وشنیع همجنس بازی نیز دفاع میکند که البته طبیعی است نتیجه آن گونه مقدس بازیها و افراطها، این چنین تفریط ودین ستیزی باشد.
4 – عدم عبرت گیری از گذشته ها. متاسفانه بعد از این همه خطا واشتباه بازمشاهده میشود بعضی باصطلاح اصلاح طلبان با اظهارات نسنجیده خود فضای مثبت اخیررا آلوده ومسموم ساخته ودوباره تنشهایی را به وجود میآورند. معلوم میشود این آقایان محترم هنوز هم نمیخواهند از گذشتههای خود عبرت بگیرند وهمچنان علاقمندند فقط نوک دماغشان را ببینند. انتظار از بزرگان وعقلای این تشکل آن است، دوباره به افراد مغرور و کله شق فرصت ومیدان ندهند، اصلاح طلبی را به جایگاه واقعی و والای خود بازگردانند واز بروز اکبر گنجیها وطبرزدیهای دیگر جلوگیری کنند.
پیشنهاد ما به تندروهای اصلاح طلب همان پیشنهاد به افراطیون اصولگرا است، در رفتار، کردار و گفتارهای گذشته خود تجدید نظر کنند؛ واقعا به اصول اسلام ناب، فرهنگ تعادل تشیع، مبانی فقهی امام خمینی و توصیههای رهبری برگردند و به آنها عمل نمایند. به موضوع تقلید که برمبنای عقلی« رجوع جاهل به عالم» استوار است تن بدهند.
به آثار مکتوب و افکار و اندیشههای شاگردان درجه یک امام، مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و امام موسی صدر و... اهتمام ویژه داشته باشند. بخصوص سیره سیاسی، تربیتی و اخلاقی امام موسی صدر در طول دودهه فعالیت در لبنان را با دقت مطالعه وتحقیق کرده و آن را الگو قراردهند.
بدانند، آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیت دوم انقلاب اسلامی ایران در کنار رهبری است، همان طوری که ایشان در زمان حیات حضرت امام هم بودند. برغم اختلاف نظرها که طبیعی هم هست ایشان تنها یار صادق رهبری وشناسنامه انقلاب اسلامی هستند وتوصیه میشود جهت رهایی ازهر گونه افراط وتفریط درراستای رشد عقل نظری و عقل عملی به تفسیر « فرهنگ قرآن» در 33 جلد و « تفسیر راهنما»ی ایشان در 20جلد پناه ببرند و به قدر ظرفیت واستعداد خود ازبرداشتهای قرآنی و سیره اعتدالی معظم له در زندگی فردی، سیاسی واجتماعی خود بهرهمند شوند و باورکنند که راه علاج ودوای درد شان رجوع به عقلای قوم و عبرت از گذشته است و بس.
ویدیو مرتبط :
تحلیل خارجی ها از قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
انتقاد «جمهوری اسلامی» از تحلیلهای وارونه
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از کسانی که درباره سرنوشت برجام در اروپا و آمریکا و تقویت رابطه غرب با ایران «تحلیلهای وارونه» میدهند، نوشت: منصفانه نیست که افرادی به جای حمایت از دولتمردان سختکوش، با ارائه تحلیلهای تخیلی، آرامش مردم را برهم بزنند و افکار عمومی را دچار تشویش کنند.
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از کسانی که درباره سرنوشت برجام در اروپا و آمریکا و تقویت رابطه غرب با ایران «تحلیلهای وارونه» میدهند، نوشت: منصفانه نیست که افرادی به جای حمایت از دولتمردان سختکوش، با ارائه تحلیلهای تخیلی، آرامش مردم را برهم بزنند و افکار عمومی را دچار تشویش کنند.
در بخش دیگری از سرمقاله این روزنامه آمده است: نکته قابل تأمل، ارائه تحلیلهای وارونهای است که این روزها برخلاف واقعیتهای مشهود و ملموس ارائه میشود. در اینکه آمریکا همچنان شیطان بزرگ است تردیدی نیست، در اینکه آمریکا در رأس استکبار جهانی قرار دارد نیز تردیدی نیست و در اینکه ما باید به مبارزه با استکبار ادامه دهیم نیز تردیدی نیست، اما اینکه رویکرد جدید کشورهای اروپایی در تعامل با ایران را بازی آنها در چارچوب طرحی بدانیم که آمریکا طراح آنست و آنها از خود ارادهای در این زمینه ندارند، سخن نامعقولی است کما اینکه جنگ زرگری دانستن اختلاف رژیم صهیونیستی با آمریکا برسر برجام نیز سخنی غیرمنطقی است.
متن کامل سرمقاله این روزنامه بدین شرح است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
روز پنجشنبه در آخرین مهلت مخالفان برجام در کنگره و سنای آمریکا، سرانجام طرح مشروط جمهوریخواهان در سنا رای نیاورد و توافق هستهای با ایران توانست از سدی که جمهوریخواهان در برابر آن ایجاد کرده بودند عبور کند. بدین ترتیب اکنون کلیه کشورهای گروه 1+5 و شورای امنیت سازمان ملل آماده اجرای توافق هستند و از نظر آنها مانعی بر سر راه اجرائی شدن برجام وجود ندارد.
طرح مشروط سنای آمریکا برای تأیید برجام این بود که درصورتی که ایران زندانیان آمریکایی را که در اختیار دارد آزاد کند و رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد، آمریکا نیز توافق هستهای را به رسمیت بشناسد. طراحان این طرح چون میدانستند ایران حاضر به پذیرفتن شرطهای آنها نخواهد شد، این پیشنهاد را مطرح کردند تا مشکل خود را در زمینه کمبود تعداد اعضاء مخالف توافق در کنگره حل کنند و از این طریق مانع اجرائی شدن برجام شوند. این، آخرین تیری بود که مخالفان آمریکائی برجام در ترکش داشتند و آخرین فرصتی بود که میتوانستند برای جلوگیری از اجرائی شدن برجام تلاش کنند. اکنون دولت آمریکا بهانهای برای کوتاهی کردن در زمینه اجرای توافق هستهای با ایران ندارد و باید همانطور که اروپا برای برداشتن تحریمها اقدام کرده است، به تعهدات خود در رفع تحریمها عمل کند.
کسانی که از شکست سنای آمریکا در مخالفت با توافق هستهای با ایران دچار خسران شدهاند، صهیونیستها و جمهوریخواهان آمریکا هستند. جمهوری خواهان نیز با تحریک صهیونیستها به صحنه مخالفت با توافق هستهای کشیده شدند. شرط به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی توسط ایران که در طرح روز پنجشنبه سنای آمریکا آمده بود، یکی از نشانههای حضور صهیونیستها در پشت صحنه مخالفت جمهوری خواهان با برجام است.
شکست سنای آمریکا در مخالفت با برجام، که شکست رژیم صهیونیستی نیز محسوب میشود، در واقع پیروزی بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران است. این روزها نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بشدت نگران است و احساس میکند راهی غیر از عقب نشینی از مواضع افراطی خود ندارد. در مقابل، اکنون تمام کسانی که برجام را برای صلح و امنیت جهانی مفید میدانند، باید برای اجرای موفق آن تلاش کنند و در ایران نیز همراهیهای لازم در این زمینه صورت بگیرد.
نکته قابل تامل، ارائه تحلیلهای وارونهای است که این روزها برخلاف واقعیتهای مشهود و ملموس ارائه میشود. در اینکه آمریکا همچنان شیطان بزرگ است تردیدی نیست، در اینکه آمریکا در رأس استکبار جهانی قرار دارد نیز تردیدی نیست و در اینکه ما باید به مبارزه با استکبار ادامه دهیم نیز تردیدی نیست، اما اینکه رویکرد جدید کشورهای اروپایی در تعامل با ایران را بازی آنها در چارچوب طرحی بدانیم که آمریکا طراح آنست و آنها از خود ارادهای در این زمینه ندارند، سخن نامعقولی است کما اینکه جنگ زرگری دانستن اختلاف رژیم صهیونیستی با آمریکا برسر برجام نیز سخنی غیرمنطقی است.
تردیدی وجود ندارد که سران کشورهای اروپائی از رفت و آمدهایشان به ایران، منافع مورد نظر کشورهای خود را دنبال میکنند. این، امری طبیعی و عادی است که در تعامل میان تمام کشورها وجود دارد و ما خودمان نیز با هر کشوری رابطه برقرار کنیم و رفت و آمد و تعامل داشته باشیم، در پی جلب منافع خودمان هستیم. اصولاً روابط کشورها با همدیگر برهمین پایه استوار است و جلب منافع کشورها از اصول انکارناپذیر روابط بینالملل است. آنچه در این میان مهم است و باید مورد توجه باشد اینست که هر کشوری مراقب باشد در تعامل با دیگران دچار خسران نشود. اگر روابط با کشورها براین اساس باشد، رفت و آمدها، انعقاد پیمانها و قراردادها نه تنها ایرادی ندارد، بلکه لازمه حیات کشورهاست. نگرانی سران رژیم صهیونیستی از برجام نیز از اینجا ناشی میشود که برخلاف میل آنان اکنون اروپا با تعامل با ایران درحال دهن کجی کردن به آمریکا و صهیونیستها و لابی جهانی صهیونیسم است.
برای جمهوری اسلامی ایران در زمینه تعامل با کشورهای جهان سه نکته وجود دارد که باید رعایت شوند و با رعایت این سه نکته، در زمینه رفت و آمدها و تبادلات و تعاملات بینالمللی کشورمان با جهان هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت. اول اینکه ما رژیم صهیونیستی را چون غاصب و نامشروع است، به رسمیت نخواهیم شناخت و برای ازاله آن نیز تلاش میکنیم. دوم اینکه تصمیم به برقراری یا عدم برقراری رابطه با آمریکا در اختیار رهبری است و دولت در این زمینه تابع سیاستی است که رهبری تعیین میکنند. و سوم اینکه دستگاههای دولتی در تعاملات خود با کشورها در چارچوب قانون اساسی عمل میکنند و هر اقدامی که خارج از این چارچوب باشد غیرقانونی است.
با رعایت این سه نکته، دغدغهای باقی نمیماند و لزومی ندارد عدهای اقدام به ارائه تحلیلهائی کنند که دور از واقعیت است و حتی با اقتدار نظام جمهوری اسلامی منافات دارد. ما یک ملت انقلابی، مسلمان، با اراده و برخوردار از یک نظام مردمی هستیم که مصالح خود را تشخیص میدهیم و به کسی اجازه نمیدهیم به حقوقمان تجاوز کند. تجربه 36 سال گذشته نشان داده است که نظام جمهوری اسلامی در برابر هیچ قدرتی تسلیم نمیشود و از منافع ملت ایران به درستی دفاع میکند. موفقیت در مذاکرات هستهای نشان داد دولتمردان ایرانی میتوانند در عرصه بینالمللی حتی در برابر 6 قدرت جهانی از حقوق ملت ایران دفاع کنند و پیروز شوند. اینکه علیرغم این پیروزی بزرگ، عدهای با تحلیلهای وارونه خود چنین وانمود کنند که سفر سران کشورهای اروپائی به ایران به نفع ما نیست و یا در چارچوب نوعی هماهنگی با آمریکا صورت میگیرد، نشانه عدم توجه به واقعیتهای موجود و ناسپاسی نسبت به زحمات و مجاهدتهای مردان سیاست خارجی و مذاکره کنندگان هستهای و بطور کلی دولتی است که با حرکت در چارچوب تعادل توانسته مانع تجاوز قدرتهای سلطهگر به حقوق ملت ایران شود.
منصفانه نیست که افرادی به جای حمایت از دولتمردان سختکوش، با ارائه تحلیلهای تخیلی، آرامش مردم را برهم بزنند و افکار عمومی را دچار تشویش کنند. علاوه بر وظیفه اخلاقی و ملی، تعهد اسلامی نیز ایجاب میکند همه قدردان زحمات و تلاشهای مذاکرهکنندگان هستهای که توانستند در کارزاری بینالمللی حقوق ملت ایران را از چنگ دزدان سرشناس جهانی خارج کنند و توطئه حساب شده و خطرناک صهیونیسم بینالملل را خنثی نمایند، باشیم و آنها را برای ادامه این حرکت موفق یاری نمائیم. کسانی که توانستهاند درصحنه مذاکرات دشوار هستهای این چنین بدرخشند و به فرموده رهبری «خوب ظاهر شوند»، قطعاً این شایستگی را نیز دارند که چشمان بیدار ملت ایران برای رصد تحرکات بیگانگان باشند و از حقوق ملت در تمام زمینهها حفاظت کنند.»
در بخش دیگری از سرمقاله این روزنامه آمده است: نکته قابل تأمل، ارائه تحلیلهای وارونهای است که این روزها برخلاف واقعیتهای مشهود و ملموس ارائه میشود. در اینکه آمریکا همچنان شیطان بزرگ است تردیدی نیست، در اینکه آمریکا در رأس استکبار جهانی قرار دارد نیز تردیدی نیست و در اینکه ما باید به مبارزه با استکبار ادامه دهیم نیز تردیدی نیست، اما اینکه رویکرد جدید کشورهای اروپایی در تعامل با ایران را بازی آنها در چارچوب طرحی بدانیم که آمریکا طراح آنست و آنها از خود ارادهای در این زمینه ندارند، سخن نامعقولی است کما اینکه جنگ زرگری دانستن اختلاف رژیم صهیونیستی با آمریکا برسر برجام نیز سخنی غیرمنطقی است.
متن کامل سرمقاله این روزنامه بدین شرح است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
روز پنجشنبه در آخرین مهلت مخالفان برجام در کنگره و سنای آمریکا، سرانجام طرح مشروط جمهوریخواهان در سنا رای نیاورد و توافق هستهای با ایران توانست از سدی که جمهوریخواهان در برابر آن ایجاد کرده بودند عبور کند. بدین ترتیب اکنون کلیه کشورهای گروه 1+5 و شورای امنیت سازمان ملل آماده اجرای توافق هستند و از نظر آنها مانعی بر سر راه اجرائی شدن برجام وجود ندارد.
طرح مشروط سنای آمریکا برای تأیید برجام این بود که درصورتی که ایران زندانیان آمریکایی را که در اختیار دارد آزاد کند و رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد، آمریکا نیز توافق هستهای را به رسمیت بشناسد. طراحان این طرح چون میدانستند ایران حاضر به پذیرفتن شرطهای آنها نخواهد شد، این پیشنهاد را مطرح کردند تا مشکل خود را در زمینه کمبود تعداد اعضاء مخالف توافق در کنگره حل کنند و از این طریق مانع اجرائی شدن برجام شوند. این، آخرین تیری بود که مخالفان آمریکائی برجام در ترکش داشتند و آخرین فرصتی بود که میتوانستند برای جلوگیری از اجرائی شدن برجام تلاش کنند. اکنون دولت آمریکا بهانهای برای کوتاهی کردن در زمینه اجرای توافق هستهای با ایران ندارد و باید همانطور که اروپا برای برداشتن تحریمها اقدام کرده است، به تعهدات خود در رفع تحریمها عمل کند.
کسانی که از شکست سنای آمریکا در مخالفت با توافق هستهای با ایران دچار خسران شدهاند، صهیونیستها و جمهوریخواهان آمریکا هستند. جمهوری خواهان نیز با تحریک صهیونیستها به صحنه مخالفت با توافق هستهای کشیده شدند. شرط به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی توسط ایران که در طرح روز پنجشنبه سنای آمریکا آمده بود، یکی از نشانههای حضور صهیونیستها در پشت صحنه مخالفت جمهوری خواهان با برجام است.
شکست سنای آمریکا در مخالفت با برجام، که شکست رژیم صهیونیستی نیز محسوب میشود، در واقع پیروزی بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران است. این روزها نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بشدت نگران است و احساس میکند راهی غیر از عقب نشینی از مواضع افراطی خود ندارد. در مقابل، اکنون تمام کسانی که برجام را برای صلح و امنیت جهانی مفید میدانند، باید برای اجرای موفق آن تلاش کنند و در ایران نیز همراهیهای لازم در این زمینه صورت بگیرد.
نکته قابل تامل، ارائه تحلیلهای وارونهای است که این روزها برخلاف واقعیتهای مشهود و ملموس ارائه میشود. در اینکه آمریکا همچنان شیطان بزرگ است تردیدی نیست، در اینکه آمریکا در رأس استکبار جهانی قرار دارد نیز تردیدی نیست و در اینکه ما باید به مبارزه با استکبار ادامه دهیم نیز تردیدی نیست، اما اینکه رویکرد جدید کشورهای اروپایی در تعامل با ایران را بازی آنها در چارچوب طرحی بدانیم که آمریکا طراح آنست و آنها از خود ارادهای در این زمینه ندارند، سخن نامعقولی است کما اینکه جنگ زرگری دانستن اختلاف رژیم صهیونیستی با آمریکا برسر برجام نیز سخنی غیرمنطقی است.
تردیدی وجود ندارد که سران کشورهای اروپائی از رفت و آمدهایشان به ایران، منافع مورد نظر کشورهای خود را دنبال میکنند. این، امری طبیعی و عادی است که در تعامل میان تمام کشورها وجود دارد و ما خودمان نیز با هر کشوری رابطه برقرار کنیم و رفت و آمد و تعامل داشته باشیم، در پی جلب منافع خودمان هستیم. اصولاً روابط کشورها با همدیگر برهمین پایه استوار است و جلب منافع کشورها از اصول انکارناپذیر روابط بینالملل است. آنچه در این میان مهم است و باید مورد توجه باشد اینست که هر کشوری مراقب باشد در تعامل با دیگران دچار خسران نشود. اگر روابط با کشورها براین اساس باشد، رفت و آمدها، انعقاد پیمانها و قراردادها نه تنها ایرادی ندارد، بلکه لازمه حیات کشورهاست. نگرانی سران رژیم صهیونیستی از برجام نیز از اینجا ناشی میشود که برخلاف میل آنان اکنون اروپا با تعامل با ایران درحال دهن کجی کردن به آمریکا و صهیونیستها و لابی جهانی صهیونیسم است.
برای جمهوری اسلامی ایران در زمینه تعامل با کشورهای جهان سه نکته وجود دارد که باید رعایت شوند و با رعایت این سه نکته، در زمینه رفت و آمدها و تبادلات و تعاملات بینالمللی کشورمان با جهان هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت. اول اینکه ما رژیم صهیونیستی را چون غاصب و نامشروع است، به رسمیت نخواهیم شناخت و برای ازاله آن نیز تلاش میکنیم. دوم اینکه تصمیم به برقراری یا عدم برقراری رابطه با آمریکا در اختیار رهبری است و دولت در این زمینه تابع سیاستی است که رهبری تعیین میکنند. و سوم اینکه دستگاههای دولتی در تعاملات خود با کشورها در چارچوب قانون اساسی عمل میکنند و هر اقدامی که خارج از این چارچوب باشد غیرقانونی است.
با رعایت این سه نکته، دغدغهای باقی نمیماند و لزومی ندارد عدهای اقدام به ارائه تحلیلهائی کنند که دور از واقعیت است و حتی با اقتدار نظام جمهوری اسلامی منافات دارد. ما یک ملت انقلابی، مسلمان، با اراده و برخوردار از یک نظام مردمی هستیم که مصالح خود را تشخیص میدهیم و به کسی اجازه نمیدهیم به حقوقمان تجاوز کند. تجربه 36 سال گذشته نشان داده است که نظام جمهوری اسلامی در برابر هیچ قدرتی تسلیم نمیشود و از منافع ملت ایران به درستی دفاع میکند. موفقیت در مذاکرات هستهای نشان داد دولتمردان ایرانی میتوانند در عرصه بینالمللی حتی در برابر 6 قدرت جهانی از حقوق ملت ایران دفاع کنند و پیروز شوند. اینکه علیرغم این پیروزی بزرگ، عدهای با تحلیلهای وارونه خود چنین وانمود کنند که سفر سران کشورهای اروپائی به ایران به نفع ما نیست و یا در چارچوب نوعی هماهنگی با آمریکا صورت میگیرد، نشانه عدم توجه به واقعیتهای موجود و ناسپاسی نسبت به زحمات و مجاهدتهای مردان سیاست خارجی و مذاکره کنندگان هستهای و بطور کلی دولتی است که با حرکت در چارچوب تعادل توانسته مانع تجاوز قدرتهای سلطهگر به حقوق ملت ایران شود.
منصفانه نیست که افرادی به جای حمایت از دولتمردان سختکوش، با ارائه تحلیلهای تخیلی، آرامش مردم را برهم بزنند و افکار عمومی را دچار تشویش کنند. علاوه بر وظیفه اخلاقی و ملی، تعهد اسلامی نیز ایجاب میکند همه قدردان زحمات و تلاشهای مذاکرهکنندگان هستهای که توانستند در کارزاری بینالمللی حقوق ملت ایران را از چنگ دزدان سرشناس جهانی خارج کنند و توطئه حساب شده و خطرناک صهیونیسم بینالملل را خنثی نمایند، باشیم و آنها را برای ادامه این حرکت موفق یاری نمائیم. کسانی که توانستهاند درصحنه مذاکرات دشوار هستهای این چنین بدرخشند و به فرموده رهبری «خوب ظاهر شوند»، قطعاً این شایستگی را نیز دارند که چشمان بیدار ملت ایران برای رصد تحرکات بیگانگان باشند و از حقوق ملت در تمام زمینهها حفاظت کنند.»