اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

اگر مشروب نمی‌خوردم ، آدم نمی‌کشتم



اخبار حوادث - اگر مشروب نمی‌خوردم ، آدم نمی‌کشتم

بابک، جوان متهم به قتلی است که ادعا می‌کند تحت تاثیر مشروبات الکلی و در حالت مستی دست به این کار زده‌است. بابک وارد دعوایی شد که هیچ ‌ربطی به او نداشت. او جوانی را به قتل رساند که از دوستانش بود. متهم که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران محاکمه شده ‌است درباره روز حادثه و قتل توضیح می‌دهد.

متهم به قتل هستی. این اتهام را قبول داری؟
بله، قبول دارم، در دادگاه هم گفتم قتل کار من بود.

با مقتول از قبل آشنا بودی؟
بله، پرهام دوست صمیمی ام بود. ما مثل دو برادر بودیم.

چرا او را کشتی؟
قصدم این نبود که کشته شود. همه چیز یکدفعه اتفاق افتاد. من خواستم برادر پرهام را بترسانم که این طوری شد.

چه مشکلی با برادر پرهام داشتی؟
من با او مشکلی نداشتم. یکی از فامیل هایم با وی مشکل داشت و با هم دعوا کرده بودند. از من خواست آنها را آشتی دهم، من هم پرهام و پدرام را بردم تا به دعوای آنها خاتمه دهم.

اگر برای آشتی رفته بودی، پس چرا درگیر شدی؟
برای آشتی رفته بودیم، اما دعوا شد. من از آنها پرسیدم دعوا سر چیست و آنها هم به من حمله کردند.

فردی که با پدرام دعوا کرده بود، در درگیری دوم حضور داشت؟
نه، او نبود. قرار بود من با پدرام و پرهام صحبت و مشکل را حل کنم.

اگر می خواستید صحبت کنید، چرا با خودتان قمه برده بودید؟
من قمه نداشتم. یکی از دوستانم که با فامیل ما هم دوست بود قمه را آورد. او گفت این قمه همراهمان باشد بد نیست، چون ممکن است دعوا شود.

پس حدس می زدید درگیری ایجاد شود؟
چون پدرام و پرهام برادر بودند ما فکر کردیم ممکن است هوای هم را نگه دارند و بخواهند با ما دعوا کنند، به همین دلیل قمه را بردیم.

تو که در این درگیری سودی نداشتی؟
نه نداشتم، فقط چون هر دو طرف را می شناختم، تصمیم گرفتم با پدرام و پرهام صحبت کنم.

آن طور که پدرام تعریف کرده است، درگیری ربطی به پرهام نداشت و دعوای اصلی با او بود. چرا اصرار کردی پرهام هم حضور داشته باشد؟
چون فکر می کردم حضور او می تواند به آشتی دادن کمک کند.

اما روی او قمه کشیدی.
من روی پدرام قمه کشیدم و به اوگفتم چرا دعوا کردی، چرا می خواهی فامیل ما را بترسانی که پرهام دخالت کرد. خودم هم نفهمیدم ضربه چطور وارد شد، یکدفعه دیدم خون زیادی روی زمین ریخته است. من آن موقع مست بودم.

یعنی به دلیل مستی دست به این کار زدی؟
مست بودم و نمی توانستم خودم را کنترل کنم. آدم مست متوجه اطرافش و کارهایی که می کند، نیست. من هم متوجه نبودم دقیقا چه کاری می کنم. فکر می کردم ضربه ای که می زنم فقط در حدی است که کمی زخمی شود، نه این که بمیرد.

تو پدرام را هم زدی؟
بله درست است، اول با پدرام درگیر شدم، چند ضربه با دسته قمه به او زدم و گفتم چرا با فامیل ما درگیر شدی؟ ضربه ای نبود که زخمی اش کند. البته به پا و سرش هم ضربه زدم، اما اصلا زخمی نشد.

پرهام را چطور به قتل رساندی؟
وقتی با پدرام درگیر شدم، پرهام به سمتم آمد تا جلوی مرا بگیرد. گفتم تو دخالت نکن، اما یکدفعه به سمت شکمم حمله کرد و قصد داشت مرا زمین بزند که من هم یک ضربه به او زدم.

چرا ضربه را به قسمت حساس بدنش وارد کردی؟ می توانستی به دستش یا جایی که باعث مرگش نشود ضربه بزنی.
نمی خواستم او را بکشم فقط می خواستم یک ضربه بزنم تا از من دور شود، متاسفانه قمه خیلی تیز بود و رگ گردنش را برید.

چرا به شاهرگش زدی؟
من اصلا نمی دانستم شاهرگ کجاست. فکر می کردم مهره گردنش زخمی می شود، نمی دانستم این اتفاق می افتد. خیلی پشیمان هستم.

بعد از قتل چه کردی؟
بلافاصله فرار کردم. من آن قدر ترسیده بودم که نفهمیدم باید چه کنم. پدرام فریاد می زد داداشم را کشتی، گریه می کرد و کمک می خواست، من هم چون خیلی ترسیده بودم فرار کردم.

قمه را چه کار کردی؟
با خودم به خانه بردم. وقتی هم که ماموران آمدند، آن را تحویل دادم. وقتی به خانه رسیدم، تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. آن موقع مستی از سرم پریده بودم. خیلی ناراحت شدم. آن قدر حالم بد بود که چند ساعتی گریه کردم، انگار برادر خودم را از دست داده بودم. واقعا برایم سخت بود

چند وقت بعد از قتل بازداشت شدی؟
فردای آن روز خودم را تسلیم پلیس کردم. قصد فرار نداشتم، مستی که از سرم پرید، عذاب وجدان شدیدی سراغم آمد و از ناراحتی خودم را تسلیم پلیس کردم، حتی همان موقع هم گفتم آماده مرگ هستم.

کسی که به خاطرش دعوا کردی، سراغی از تو گرفت؟
هیچ وقت سراغی از من نگرفت. او در این مدت حتی یک بار هم به خانواده ام سر نزده است، البته این اشتباه خودم بود، او به من گفت برو و دعوا کن. من باید عاقل می بودم و چنین کاری نمی کردم. خیلی از کارم پشیمان هستم.

فکر می کنی مشروب خوردن چقدر در کاری که کردی تاثیر داشت؟
من زیاد مشروب می خوردم. آن روز هم حالت مستی داشتم، اما این طور نبود که کاملا اراده ام را از دست بدهم. مشروب طوری است که چون قدرت تصمیم گیری درست را از آدم می گیرد، آدم بی خود احساس شجاعت می کند و به عاقبت کارش فکر نمی کند.

 

مثلا چاقو می کشد بدون این که به عواقب آن فکر کند، فقط متوجه می شود چاقو کشیده و کسی را زخمی کرده، اما این طور نیست که بترسد و بگوید الان بازداشت می شوم. به همین دلیل است که آدم در مستی مرتکب جرم می شود. من هم چون مست بودم این کار را کردم و واقعا هم پشیمان هستم. پرهام مثل برادرم بود، ما خیلی رابطه خوبی باهم داشتیم و خانواده پرهام هم این موضوع را می دانند.

تنها راهی که داری، جلب رضایت اولیای دم مقتول است. تا به حال کاری در این زمینه کرده ای؟
منتظر رای دادگاه بودیم. خودم هم می دانم فقط باید رضایت بگیرم و اگر این کار را نکنم، اعدام خواهم شد. خانواده ام قرار است بروند و درباره رضایت صحبت کنند. آن طور که شنیده ام، پدرام نمی گذارد مادرش رضایت بدهد و می گوید قاتل باید اعدام شود. او خیلی ناراحت است.

تو برادرش را جلوی چشمش کشتی، این ناراحتی طبیعی است.
بله درست است. کاملا طبیعی است و من به او حق می دهم. بخصوص این که روز حادثه او تیغه قمه را گرفت و به من گفت کاری با تو ندارم، دعوایی هم نداریم، از اینجا برو، اما وقتی پرهام به من حمله کرد و تیغه را سمت او چرخاندم، خون از گردنش بیرون زد، آن هم درست جلوی چشم برادرش، شاید اگر من هم جای او بودم، از ناراحتی حاضر نبودم رضایت بدهم.

تو به شخصی که روز حادثه همراهت بود گفته بودی از درگیری فیلمبرداری کند. این کار به چه دلیل بود؟
دلیل خاصی نداشت. می خواستم پدرام را بترسانم و مثلا بگویم ببین چقدر زور دارم، تو را می زنم، فیلم می گیرم و بعد هم همه جا پخش می کنم. در واقع قصد تهدید داشتم، اما فیلمی از آن صحنه تهیه نشد. این فقط یک نقشه برای ترساندن بود.

حالا در زندان چه کار می کنی؟
روزها را بسختی می گذرانم. حالم خوب نیست، داروی آرامبخش می خورم. روزی که آرامبخش نداشته باشم، حالم بشدت بد می شود. خیلی عذاب وجدان دارم. پرهام بی گناه بود. من اشتباه بزرگی کردم، ای کاش مشروب نمی خوردم. اگر این کار را نکرده بودم، قتلی هم اتفاق نمی افتاد.

چرا سعی نمی کنی با پدرام صحبت کنی؟
او به قدری ناراحت است که حاضر نیست به حرف های من گوش بدهد. در ضمن من به او چه بگویم؟ کار خیلی بدی کردم. آنها هیچ وسیله دفاعی نداشتند، حتی به من حمله نکرده بودند. خیلی اشتباه کردم و بسیار پشیمانم. از روی پدرام خجالت می کشم و نمی توانم به چشمانش نگاه کنم. عذابی که می کشم، آن قدر زیاد است که چند بار تصمیم به خودکشی گرفتم، ولی باز پشیمان شدم. تا زمانی که اولیای دم مرا نبخشند، این عذاب با من خواهد بود.

حرفی با اولیای دم مقتول داری؟
از آنها عذرخواهی می کنم و می گویم واقعا پشیمان هستم. مرا نه به خاطر خودم، به خاطر خانواده ام ببخشند. مادرم خیلی عذاب می کشد. از مادر پدرام خواهش می کنم به مادرم رحم کند و به خاطر او رضایت بدهد.

شما چه فکر می کنید؟
برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید درباره این پرونده چه فکر می کنید؟ دلایل اصلی وقوع این جنایت چیست و چطور می شد از آن پیشگیری کرد؟
اخبار حوادث - جام جم
 


ویدیو مرتبط :
من هیرو براین رو کشتم!!!!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

متهم به قتل: برای اختلاف سر۴۰ هزار تومان آدم کشتم



اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

متهم به قتل: برای اختلاف سر۴۰ هزار تومان آدم کشتم

وزنامه خراسان : به سبب اختلاف بر سر 40 هزار تومان، دست به چاقو بردم که در این میان یک نفر را کشتم و 3 نفر دیگر را نیز مجروح کردم. در این میان سینه یک نفر را بی گناه شکافتم!

این ها بخشی از اعترافات صریح جوان 27 ساله ای است که ساعت 6 صبح روز گذشته زیر درخت های توت بولوار نبوت مشهد (محل ارتکاب جرم) عنوان کرد و به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) گفت: روز قبل از حادثه وقتی از سر کار به منزل بازگشتم، بهروز (یکی از مجروحان) جلوی منزلم بود. گفتم چرا این جا ایستاده ای که او ناسزا گفت و دعوایمان شروع شد ولی ما را جدا کردند و من به خانه ام رفتم. اختلاف ما با او بر سر 40 یا 50 هزار تومان پول بود.

این ماجرا گذشت تا این که صبح روز بعد من پسرم را روی زانوهایم گذاشته بودم و به او غذا می دادم که دیدم آجر به در می خورد و داخل خیابان فحش می دهند. یک لحظه عصبانی شدم چاقویی را برداشتم و از منزل بیرون آمدم که دیدم آجر پرت می شود. آن ها به سوی من آجر پرت کردند من هم به سمت آن ها حمله کردم بهنام را با چاقو زدم تا به محمد رسیدم. چاقو را در دست راستم گرفته بودم که ضربه ای به شکمش زدم در این لحظه دیدم یکی مرا از پشت سر گرفت در همان حال با چاقو ضربه ای به سینه اش زدم وقتی برگشتم دیدم جواد است. او بی گناه چاقو خورد چون فکر می کردم از طرف مقابل است! دیگر دعوا را تمام کردم که بهروز نوک چاقو را با دستش گرفت وقتی چاقو را کشیدم دست او هم مجروح شد. در این هنگام اطرافیان مرا گرفتند و داخل حیاط بردند چاقوی خون آلود را در حیاط گذاشتم اما خانواده جواد به 110 زنگ زده بودند و 3 نفر از مجروحان به بیمارستان امدادی رفته بودند و محمد هم در بیمارستان شهید هاشمی نژاد بستری شده بود.

متهم این پرونده جنایی ادامه داد: مأموران گشت کلانتری طبرسی جنوبی مرا با خود به کلانتری بردند و تا ساعت 4:30 بعدازظهر بازداشت بودم اما با گذشت خانواده یکی از مجروحان آزاد شدم و دیگر به دادسرا هم نرفتیم. چند روز بعد محمد در بیمارستان جان سپرد و خانواده اش نیز جسد او را به خاک سپردند. ولی بعد از مدتی که دوباره یکی از اعضای خانواده محمد شکایت کرد، دستگیر شدم. وی گفت: قبل از آن که دستگیر شوم آلت قتاله (چاقو) را هم داخل چاه فاضلاب منزل انداختم که پس از دستگیری با کمک لوله بازکن ها چاقو را بیرون آوردند و تحویل کارآگاهان دادند.

کارآگاه احسان حسن نژاد (افسر پرونده) نیز درباره چگونگی دستگیری متهم در مقابل دوربین قوه قضاییه گفت: ماجرای نزاع در تاریخ 91.1.25 به 110 گزارش شده که پس از آن متهم دستگیر و همان روز با اعلام رضایت یکی از مجروحان از کلانتری آزاد شد. وی افزود: پس از مرگ یکی از مجروحان در بیمارستان جواز دفن صادر و جسد مقتول به خاک سپرده شد. اما بعد از چند روز با شکایت یکی از اعضای خانواده مقتول ماجرا توسط قاضی ویژه قتل عمد و پلیس جنایی آگاهی پیگیری شد تا این که با شیوه های پلیسی متهم در تاریخ 91.2.21 دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد.

قاضی ویژه قتل عمد نیز با بیان این که در این حادثه سهل انگاری از سوی مأموران انتظامی صورت گرفته و ماجرای قتل در جایی ثبت نشده است، عنوان کرد: پس از اعلام شکایت یکی از اعضای خانواده مقتول مبنی بر این که فرزندشان بر اثر ضربه چاقو در بیمارستان جان باخته است، بلافاصله به دلیل اهمیت ماجرا، مراتب از پزشکی قانونی استعلام و مشخص شد جوانی که جسد وی دفن شده، بر اثر اصابت ضربه چاقو به ناحیه شکم کشته شده است. بنابراین دستورات ویژه ای برای دستگیری متهم به قتل صادر شد تا این که وی در تاریخ 91.2.21 به جنایت خود اعتراف کرد.

متهم این پرونده در پاسخ به سوال قاضی شاکر که پرسید انگیزه شما از نزاع چه بود، گفت: فقط به خاطر این بود که شاگردم بهروز از من 40 یا 50 هزار تومان طلب داشت. مقام قضایی سوال کرد: آیا مبلغ 40 یا 50 هزار تومان این ارزش را داشت که به خاطر آن آدم بکشی؟ متهم گفت: خیلی پشیمانم، اشتباه کردم. در این هنگام اشک از چشمان متهم سرازیر شد. با پایان یافتن بازسازی صحنه جنایت، مقام قضایی دستور انتقال متهم به زندان را صادر کرد و او روانه زندان شد./روزنامه خراسان