اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

اگر دخالت مستقیم رهبری نبود






پورمحمدی


مصطفی پورمحمدی، رئیس کنونی سازمان بازرسی کشور و وزیر کشور دولت نهم، در گفت‌وگوی اختصاصی خود با پنجره پیرامون موضوعات گوناگون از جمله نحوه انتخاب خود به عنوان وزیر کشور، چرایی کنار گذاشته شدن خود از این پست حساس و نیز رخدادهای پیش آمده پس از انتخابات ریاست جمهوری سخن گفته است.

 

ساختمان شش طبقه سازمان بازرسی كل كشور، در تقاطع دو نام مهم در مركز پایتخت (خیابان‎های شهید سپهبد قرنی و آیت‎الله طالقانی) حالا شش هفت ماهی است كه دستخوش تغییراتی شده تا بر بالای آن طبقاتی تازه ساخته شود؛ صدای پتك‎ها و چكش‎ها، مانع از انجام مصاحبه در دفتر كار مصطفی پورمحمدی، وزیر كشور سابق و رئیس فعلی بازرسی كل است و او می‎گوید: «این صدا روزی دو سه ساعتی هست؛ چون می‎خواهیم سریع‎تر كار ساختمان تمام شود، تا به دیگران بگوییم می‎شود كارها را زودتر هم انجام داد.»

نام پورمحمدی اگر چه تا قبل از انتخاب شدنش به‎عنوان وزیر كشور دولت اول محمود احمدی‎نژاد، چندان برای عموم شناخته شده نبود، اما جانشینی وزارت اطلاعات (پستی كه او پس از روی كار آمدن دولت دوم خرداد از آن‎ استعفا كرد) و فعال شدنش در كسوت یكی از چهره‎های موثر بر شكل‎گیری اصلی‎ترین ساز و كار تشكیلاتی درون جبهه اصولگرایان (یعنی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب)، وی را به چهره‎ای شناخته شده در میان اهل سیاست مبدل كرد؛ جبهه‎هایی كه احمدی‎نژاد را با فعالیت منظم در انتخابات شوراها و تشكیل آبادگران، به شهرداری تهران و پس از آن ریاست‎جمهوری ایران رساند؛ هر چند كه بعدها برخی میثاق‎های نوشته شده و توافق‎های انجام شده، نادیده گرفته شد.

پورمحمدی گرچه ترجیح می‎دهد تا درباره این ماجراهای قدیمی و انتخابات اخیر سخن نگوید، اما به ناگزیر در طی مسیر سوالات، نكاتی تازه را درباره رویدادهای سیاسی یك دهه اخیر ایران بازگو كرده است.

آنچه می‎خوانید ماحصل بیش از دو ساعت گفت‎وگوی خواندنی با یكی از جوان‎ترین اعضای شورای مركزی جامعه روحانیت مبارز است. گفت‎وگویی كه در آن تحولات بعد از دوم خرداد و ماجرای قتل‎های زنجیره‎ای، نحوه تشكیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، انتخابات سال ۸۴ و رقابت‎های سیاسی فشرده پیش از آن، رویدادهای وزارت كشور دولت نهم، موضع جامعه روحانیت در انتخابات اخیر و گزارش سازمان بازرسی درباره بازداشتگاه كهریزك بازخوانی شده‎اند.

آقای پورمحمدی، نخستین‎باری كه نام شما در فضای سیاسی كشور مطرح شد، مربوط به زمانی می‎شود كه بعد از دوم خرداد عمادالدین باقی و مجموعه‎ای كه با وی همراه بودند، شروع به فضاسازی علیه مدیران وزارت اطلاعات كردند و كسی تا آن موقع شما را به صورت آشكار نمی‎شناخت. با توجه به اینكه در آن برهه در متن قضایا بودید، فكر می‎كنید چه اتفاقاتی در فضای سیاسی آن روز در حال رخ دادن بود؟

متأسفانه در فضای سیاسی كشور ما، جریانی در آن زمان با طرح شعارهای مبهم، ایجاد جنجال، فضاسازی روانی و تبلیغی در پی این بود كه سیاست‎های خود را به پیش ببرد و به نظرم این بدترین حركتی بود كه در آن زمان جریان دوم خرداد از خود بروز داد. به این معنا كه جریان چپ در فضای سیاسی كشور براساس جوسازی و تقویت فضای احساسی، طرح ایراد اتهامات، فضاسازی و مظلوم‎نمایی جایگاه خود را در نزد افكار عمومی بالا برد و سبب به‎وجود آمدن حادثه دوم خرداد شد. بعد هم توانست پیروز انتخابات شود و هنرش هم فضاسازی رسانه‎ای و روانی بود و برجستگی دیگری از قبیل طراحی و برنامه‎ریزی توسعه‎ای در كشور نداشت. دیدیم كه به سرعت این تفكر در حوزه‎های گوناگون خود را نشان داد و برای هر مسأله‎ای پرونده‎ای تبلیغاتی، روانی و جنجالی ایجاد می‎كرد تا از این طریق بتوانند رقبای خود را از میدان خارج كند. به‎طور طبیعی هدف یكی از این پرونده‎ها، بنده و دوستانمان بودیم و چون تلقی‎شان این بود كه ما در وزارت اطلاعات هستیم و تیم حاكم را قبول نداریم و با آنان همفكر نیستیم، پس بنابراین باید با ما برخورد شود. زیرا بخشی از افرادی كه در دایره قدرت سیاسی حضور یافته بودند، دارای سوابق امنیتی بودند و از قبل نسبت به همدیگر شناخت داشتیم و همین موضوع سبب می‎شد كه آنان ما را به عنوان رقیب خود محسوب كنند.

در آن زمان حوزه فعالیت شما در وزارت اطلاعات بخش خارجی بود و طبیعتا این حوزه كاری نباید زیاد برای شما در فضای سیاسی آن زمان مشكل ایجاد می‎كرد؛ لطفا كمی در این باره توضیح دهید؟

در آن مقطع زمانی بنده در حوزه خارجی مشغول فعالیت بودم و همزمان سمت جانشینی وزیر اطلاعات را نیز داشتم و خواه ناخواه به‎عنوان یك مدیر ارشد وزارت اطلاعات مطرح بودم و طبیعی بود كه آنان می‎خواستند بدنه اجتماعی و مدیریتی را كه گرایش حزب‎اللهی و انقلابی داشت را بزنند و بخشی از این بدنه در سپاه، وزارت اطلاعات، نهادهای انقلابی و رسانه‎ها حضور داشتند و جریان دوم خرداد این فكر انقلابی را معارض جدی و رقیب خود می‎دانست و در سالهای بعد نیز این جریان انقلابی به اصولگرایان معروف شدند.

آنان در آن زمان جریان‎سازی و فضاسازی علیه جریان انقلابی را به جد تعقیب می‎كردند و پس از آن نیز داستان قتل‎های زنجیره‎ای مطرح شد و چون اساسا این مسأله به مصلحت كشور نبود، ما درباره آن سكوت كردیم. زیرا فكر می‎كردیم كه ورود به این مسأله به نوعی بازی كردن در زمین دشمن است و هر چقدر درخصوص آن بیشتر صحبت كنیم، به نفع دشمن می‎شود و در این راستا نیز شاید برخی از مسائل كه مربوط به دفاع از حقوق شخصی ما نیز می‎شد، به سبب جلوگیری از ایجاد تنش و اختلاف، در آن باره سكوت كردیم. واقع مطلب این بود كه در قتل‎های زنجیره‎ای اغلب عوامل اصلی در آن از لحاظ ذهنی طرفدار جریان دوم خرداد بودند و در آن مقطع نیز این موضوع مطرح شد.

به هر حال پرونده قتل‎های زنجیرهای، پرونده‎ای پیچیده و سخت بود و اینكه ما بگوییم این پرونده متهم اصلی‎اش جریان دوم خرداد بوده و طرف دیگر مسأله دیگری را طرح كند و اختلافات تشدید شود به نفع دشمنان نظام بود و اساسا دشمنان دوست دارند كه به آن بپردازند.

به هر حال موضوعی بود كه مخالف همه ارزش‎ها، اعتقادات و اصول دینی و قانون اتفاق افتاده بود و باید با قدرت با آن مبارزه می‎شد كه دیگر تكرار هم نشود، اما نباید تبدیل به یك جنجال و مسأله‎ای تضعیف كننده و ضد امنیت ملی تبدیل می‎شد كه از این جهت بنده خیلی دقت كردم تا وارد این بازی‎ها نشوم.

در آن برهه چه اتهاماتی علیه شما از سوی آنان طرح شد؟

با وجود این، اتهامات زیادی نیز علیه بنده طرح شد و خودشان نیز می‎دانستند تخلفات صورت گرفته در حوزه كاریم نبوده و اساسا در این جهت بنده دخیل و مطلع نبوده‎ام. ولی آنها قصد داشتند بنده را در حواشی این موضوع وارد كنند و با اتهام‎زنی، یك حادثه شخصی و خیلی ناگوار را كه در خانواده ما به‎وقوع پیوسته بود و خانم عفیف و نجیبی به شدیدترین شكل به قتل رسیده بود را سوژه خوبی برای اهداف خود یافتند و این موضوع را بردند جزو پرونده قتل‎های زنجیره‎ای و پس از مدتی بنده را هم شریك این پرونده كردند و این خود جزو هنرمندی‎های ژورنالیستی و جنگ روانی‎ای بود كه در آن زمان از سوی جریان دوم خرداد اجرا شد و باید گفت كه آنقدر قضیه لوث و رسوا بود كه آقای خاتمی نیز در نامه‎ای اعلام كرد كه اتهاماتی كه به فلانی نسبت داده‎اند، ناروا و محكوم است.

پس با این اوصاف در آن مقطع فشار روانی زیادی روی شما بوده است؟

‎بله، جنگ روانی علیه بنده و دیگر نیروهای ارزشی فوق‎العاده بود و برای بیان این مسأله، آن را باید درك كرد. هركسی در آن زمان اگر كلمه‎ای می‎گفت، مورد هجوم رسانه‎های دوم خردادی و هم‎پیاله‎های آنان قرار می‎گرفت كه هنوز هم این روابط بین آنان وجود دارد، اینكه برخی از دوم خردادی‎ها ادعای این را دارند كه از جهت مبانی نظری با هم‎پیاله‎های خود همگرا نیستند، باید گفت كه تاكنون آنها با هم بوده‎اند و این یكی از مشكلاتی است كه فضای سیاسی جامعه را به نحوی آلوده كرده و هنوز نیز این واقعیت تلخ نه فقط وجود دارد، بلكه تشدید هم شده است، ولی در ظاهر ادعاهایی مطرح میكنند كه با رفتار آنان تطبیق ندارد.

تقریبا می‎توان گفت كه جنگ عناصر اطلاعاتی بوده است؟

خیر، جنگ اطلاعاتی نبوده. البته در این حوزه عناصر اطلاعاتی بودند، ولی بخش بزرگی از آنها در فضای سیاسی و رسانه‎ای فعال شده بودند و دولت را نیز در اختیار داشتند كه به هر حال فضای حاكم در آن زمان اینچنین بود.

بعد از طرح اتهامات علیه شما، چه شد كه در دادگاه طرح شكایت كردید؟

وقتی كه اتهامات علیه بنده با كدهای ریز و شبهه‎برانگیز طرح شد، دیدم كه دیگر جای سكوت نیست و باید نسبت به آن واكنش نشان دهم. از این‎رو علیه آقای گنجی و باقی شكایت كردم و در دادگاه نیز شخصا شركت كردم و وكیل هم نگرفتم و درنهایت هر دو نفر در دادگاه محكوم شدند. البته بنده اصلا تمایل ندارم كشمكش‎ها و مسائل شخصی را مطرح و تعقیب كنم، ولی در این قضیه دیدم كه این موضوع، شخصی نیست و درواقع ترور شخصیت و اتهام‎زنی ناروا برای مقاصد پلید و غیرانسانی است كه در جامعه دارد اتفاق می‎افتد و اگر در اینجا كوتاهی شود، این موضوع تبدیل به فرهنگ و سنت می‎شود و به هر دلیلی كسی را كه بخواهند از صحنه حذف كنند، از این روش استفاده خواهند كرد. به همین علت در دادگاه طرح دعوا كردم.

در آن سالها نیروهای ارزشی و انقلابی تشكلی به‎ نام شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را تشكیل دادند و حضرت‎عالی نیز در آن حضوری فعال داشتید. لطفا كمی درخصوص روند تشكیل این شورا توضیح دهید؟

بعد از داستان دوم خرداد، شوك جدی به نیروهای حزب‎اللهی و كسانی كه روی مسائل انقلابی و ارزشی حساسیت و تأكید ویژه داشتند، وارد شد و آنان را بیش از یك سال زمین‎گیر كرد. بنده نیز تا یك سال پس از جریان دوم خرداد در وزارت اطلاعات بودم و امكان فعالیت سیاسی برایم وجود نداشت. پس از یك سال و نیم و عزل از مسئولیتم، از آنجا استعفا دادم و وقتی كه بیرون آمدم با توجه به شرایط و موقعیت‎ها ترجیح دادم كه بیشتر، فعالیت‎های فرهنگی ـ سیاسی انجام دهم و به مباحث علمی و كارهای حوزوی روی آوردم. پس از مشورت با دوستان به این نتیجه رسیدیم كه كار مشتركی را به صورت جمعی باید تعقیب كنیم تا بتوانیم از این مرحله عبور كنیم و تقریبا در تشكیل این شورا همه فعالان عرصه سیاسی حضور داشتند. عده‎ای از تشكل‎ها مانند جبهه پیروان خط امام و رهبری و برخی از شخصیت‎ها مانند آقایان ناطق نوری و لاریجانی و دوستان دیگر حضور داشتند و همه همفكر بودند و البته در آن مقطع بنده برای كارهای تشكیلاتی خاص كمی فعال شدم و یك مقدار هم جلو رفتم.

یعنی قصد تأسیس حزب داشتید؟

بله، حزب یا شبه‎حزب. ولی به دلایلی ادامه پیدا نكرد تا بحث شورای هماهنگی نیروهای انقلاب پا گرفت و بنده شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را بهترین و مناسب‎ترین مدل برای آن لحظه تاریخی جریان ارزشی و انقلابی دیدم، برای همین نیز همه در این جهت بسیج شدند و بنده نیز چون فراغت بیشتری داشتم، در شهرهای مختلف سخنرانی میكردم و تقریبا از اواسط سال ١٣٧٨ شورای هماهنگی به‎صورت جدی كار خود را آغاز كرد.

بعد از حادثه ١٨ تیر ۱۳۷۸ و گروه وفاق، شورای هماهنگی فعال شد؟

گروه وفاق تحرك زیادی نداشت، ولی تشكیل شورای هماهنگی با یك فاصله انجام شد و نخستین تجربه كاری این شورا نیز در انتخابات شوراهای شهر و روستا بود.

نسبت شما با ایده آبادگران چه بود؟

آبادگران عنوانی بود كه در شورای هماهنگی برای تیم شورای شهر تهران در نظر گرفته شد و هویتی مستقل نداشت.

چگونه شد كه آبادگران دارای هویت مستقل شد؟

در آن مقطع آقای احمدی‎نژاد از سوی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، مسئول كار ساماندهی در تهران برای انتخابات شوراها بود و ما نیز در انتخابات شوراهای مابقی استانها فعالیت می‎كردیم. گروه تهران به نام آبادگران آمد و تابلوی تبلیغاتی آنها به این نام بود و عملا آبادگران هویت مستقل نداشت. البته بعد از پیروزی دوستان، عده‎ای تصمیم گرفتند آن را به عنوان هویت سیاسی مطرح كنند كه می‎شود گفت بهره‎برداری برخی از این آقایان از موقعیت پیش آمده بود، در حالی‎كه آن مجموعه‎ای از شورای هماهنگی بود كه برای انتخابات شورای شهر تهران شكل گرفته بود.

بعد از انتخابات شوراها، آیا در انتخابات مجلس و ریاست‎جمهوری نیز همچنان در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب فعالیت می‎كردید؟

بله، تا آخر فعالیت میكردم.

در انتخابات ریاست‎جمهوری بحث میثاق و تعهد آقایان در میان بود و در آن زمان كدامیك از آقایان برخلاف قول خود كه به نظرسنجی وفادار باشد، درنهایت وفادار نماند؟

به نظر بنده در آن مرحله تجربه خوبی را در شورای هماهنگی نداشتیم، زیرا نتوانستیم به یك حركت مشترك برسیم، چون دوستان دیدگاه‎های متفاوتی داشتند و برخی از كاندیداها نیز اصرار جدی بر حضور و بقا داشتند و درنهایت این مسائل سبب شد كه مجموعه نیروهای شورای هماهنگی به جمع‎بندی نهایی نرسند و عملا شورای هماهنگی نیروهای انقلاب نتوانست ظرفیت جریان اصولگرا را روی كاندیدای واحد متمركز كند.

آن میثاق و ایده نظرسنجی به چه علت موفق نشد؟

چون افرادی كه كاندیدا بودند، خود را نسبت به آن ملتزم ندانستند.

مگر وعده و امضا نكرده بودند؟

چرا، ولی دلیل می‎آوردند كه فلان كس موردی را نقض كرده یا فلان كس چنین حرفی را زده و همین مسائل سبب شد به آن عمل نكنند.

به نظر شما چرا فردیت افراد توانست این تجربه گروهی را متلاشی كند؟

ما در كشور تجربه كار تشكیلاتی قدرتمند و موفق نداریم و دوستانی كه بیشترین بهره‎برداری را از فضای سیاسی و مجموعه شورای هماهنگی كردند، بعد آمدند و خود، تئوری ضدتشكیلاتی و حزبی را در كشور تبلیغ كردند و یكی از آنها آقای احمدی‎نژاد است كه خیلی با رفتار تشكیلاتی و سازمان‎یافته سیاسی، دست کم در حال حاضر موافق نیست و آن را نمی‎پسندد. ولی ایشان تمام مسیر رشد خود را به این وسیله طی كرده است. ظاهرا ایشان با كار تشكیلاتی تا جایی همراهی داشت كه به آن باور داشت و جایی كه با عقیده‎اش متعارض بود، آن را رها كرد. چون التزام قانونی و یا تشكیلاتی قوی به این موضوع وجود ندارد، از این جهت شورای هماهنگی نیز كه متشكل از افراد حقیقی و مستقل بود نمی‎توانست برای اعمال نظر اعضا را تحت فشار قرار دهد.

آیا پیش از انتخابات ١٣٨٤ شایعه‎ای مربوط به اینكه آقای لاریجانی قصد كناره‎گیری دارد، مطرح بود؟

بله، حتی مرحله‎ای پیشنهاد شد كه با وجود تفرقه‎ای كه ایجاد شده، آقای لاریجانی ادامه ندهد. ولی برخی از دوستان و آقای لاریجانی گفتند كه خیلی‎ها به اتكای ما وارد صحنه شدند و این خود بدعهدی و بدقولی است كه در این زمان انصراف دهیم و درنهایت تا آخر ادامه دادند.

بعد از انتخابات ریاست‎جمهوری نهم، شما و آقای جهرمی تنها كسانی بودید كه از شورای هماهنگی نیروهای انقلاب وارد مجموعه دولت به عنوان وزیر شدید، این موضوع به چه علت بود؟

خیر، ما تنها نبودیم؛ افراد متعددی در دولت حضور داشتند.

بقیه افرادی كه در دولت حضور پیدا كردند، افرادی را شامل می‎شدند كه در ستاد آقای احمدی‎نژاد كار كردند و یا از ایثارگران جدا شده و به ستاد ایشان رفته بودند، اما به‎طور مشخص شما و آقای جهرمی در ستاد آقای لاریجانی كار كردید و به‎عنوان وزیر در كابینه حضور یافتید.

این بخش از افراد بین هفته اول و دوم و تقریبا در فاصله بین دو هفته جابه‎جا شدند و اتفاقا آقای جهرمی با آقای احمدی‎نژاد همفكری می‎كرد و مشورت می‎داد. زیرا آقای جهرمی ارزیابی‎شان این بود كه احمدی‎نژاد می‎تواند موفقیت پیدا كند، ولی در آن زمان نظرسنجی‎هایی كه در اختیار ما بود این موضوع را نشان نمی‎داد. از این جهت آقای جهرمی به آقای احمدی‎نژاد نیز كمك می‎كرد و بنده نیز طبق روال شورای هماهنگی به علت فكر تشكیلاتی‎ام، مشغول فعالیت بودم و آقای احمدی‎نژاد نیز بعد از اینكه رأی آورد اظهار داشت كه از همه نیروهای اصولگرا استفاده خواهد كرد كه تا حدودی این موضوع انجام شد.

لطفا یك مقدار راجع به نحوه ورودتان به دولت توضیح دهید؟

بنده در این قضایا داستان دیگری داشتم، كه از این قرار بود؛ عده‎ای از افراد برای وزارت اطلاعات پیشنهاد شده بودند و آقای احمدی‎نژاد با آن دوستان صحبت كرده بود و همه آنها آدرس بنده را داده بودند. این موضوع سبب شد كه آقای احمدی‎نژاد با بنده نیز صحبت كند. در ابتدا من استنكاف كردم، اما ایشان گفت كه برنامه‎ای برای این وزارتخانه تهیه كنید تا هركسی می‎خواهد مسئولیت آن را برعهده بگیرد، استفاده كند. پس از چند روز آقای احمدی‎نژاد بنده را دوباره خواست و گفت كه موضوع وزارت شما را با مقام معظم رهبری در میان گذاشتم و ایشان نظر موافق داشتند و بنده نیز گفتم اگر نظر ایشان است، حرفی ندارم و این سبب شد كه وارد كابینه شوم.

این موضوع برای زمانی است كه گزینه وزارت اطلاعات بودید؟

بله، بنده و آقای صفارهرندی اولین كاندیدای دو وزارتخانه‎ای بودیم كه توسط آقای احمدی‎نژاد انتخاب شدیم و ایشان در جلسه‎ای به ما دو نفر گفت كه شما به‎عنوان وزیر قطعی شده‎اید و بعد ایشان به بنده، آقای جهرمی و آقای صفارهرندی گفتند كه شما با كاندیداهای پیشنهادی مصاحبه كنید كه مسئولیت مصاحبه با اعضای سیاسی، امنیتی و فرهنگی كابینه با ما بود.

آقایان الهام، رهبر و دانش‎جعفری هم ظاهرا كار مصاحبه از اعضای كابینه را انجام دادند؟

بله، آقایان رهبر و دانشجعفری با وزرای اقتصادی مصاحبه می‎كردند. چند روز بعد از آن نیز آقای رهبر و دانشجعفری حضورشان در كابینه قطعی شد و فقط جایشان مشخص نبود كه وزیر اقتصاد یا معاونت رییس‎جمهور شوند.

به چه صورت كاندیدای وزارت كشور شدید؟

نهایتا برای وزارت كشور هم چند نفر كاندیدا شدند و كمیته ما پس از مصاحبه با آنها گزارش آن را به آقای احمدی‎نژاد داد كه مورد قبولشان واقع نشد.

چه كسانی بودند؟

حالا دیگر از این موضوع گذشته و بازگو كردن نام آنها لزومی ندارد.

مرحوم كردان هم مطرح بودند؟

خیر.

آقای سیدمهدی هاشمی چطور؟

خیر، ایشان هم مطرح نبودند.

یعنی وزرایی كه بعد از شما در وزارت كشور آمدند، اصلا در ابتدا مطرح نبودند؟

خیر، هیچ‎كدام از آنها در ابتدا مطرح نبودند.

داشتید در مورد كاندیدا شدن خودتان در وزارت كشور توضیح می‎دادید؟

بله، در روزهای آخر یكی دو بار آقای احمدی‎نژاد به دوستانی كه در جلسه لیست افراد را تهیه می‎كردند، گفت كه اسم آقای پورمحمدی را هم برای وزارت كشور بنویسید. بنده هم به شوخی به آقای احمدی‎نژاد گفتم كه نه آقا، حالا كه قرار شده ما به شما كمك بدهیم، ما را از این قضیه محروم نكنید و همان وزارت اطلاعات برای ما بس است، چون دو تا پست كه بخواهید به ما بدهید، در نهایت از ده مانده و از شهر رانده می‎شویم. قرار بود روز یكشنبه اعضای كابینه به مجلس معرفی شوند كه بنده جمعه قبل از آن در مسافرت بودم و ساعت ١١ شب ظاهرا آقای زریبافان تماس گرفتند و گفتند كه آقای احمدی‎نژاد شما را برای وزارت كشور در نظر گرفته و برنامه‎تان را برای این وزارتخانه تهیه كنید. بنده گفتم كه در این شرایط آمادگی برای تهیه برنامه ندارم كه آقای زریبافان گفت كه به هر حال آقای احمدی‎نژاد تصمیم خود را گرفته است و خدمت مقام معظم رهبری نیز مطرح شده و مورد موافقت ایشان نیز قرار گرفته است. در آن مقطع با وزارت كشور آشنا نبودم. فردا صبح سریعا به تهران آمدم و با وزارتخانه تماس گرفتم و برنامه‎های وزرای سابق را درخواست كردم كه برایم بفرستند. همان روز با آقای محسنی‎اژه‎ای برای وزارت اطلاعات صحبت شده بود كه ظاهرا ایشان تردیدی داشتند كه خدمت مقام معظم رهبری می‎رسند و با تأكیدی كه رهبری می‎كنند، همان روز یعنی شنبه آقای محسنی‎اژه‎ای برای وزارت اطلاعات و بنده برای وزارت كشور قطعی شدیم و البته برنامه‎ام را روز سه‎شنبه ارایه كردم.

شما زمانی كه برای كسب رأی اعتماد به مجلس رفتید، جزو وزرایی بودید كه مخالفین زیادی داشتند. ولی بعد از سه سال كه از وزارت كشور می‎خواستید كنار بروید، برخی از آن افرادی كه جزو مخالفین شما بودند، تبدیل به موافق شده و نسبت به كناره‎گیریتان از وزارت كشور مخالفت می‎كردند، علت مخالفت‎های اولیه و موافقت‎های بعدی را چه می‎دانید؟

جریان چپ در مجلس با بنده مخالف بود و بعد از آن چند نفر از آنها می‎گفتند كه ما به تو رأی دادیم، ولی بنده این قضیه را باور نداشتم، چون ٩٠ رأی مخالف و ٤٠ رأی ممتنع داشتم كه تقریبا جزو سنگین‎ترین رأی‎های منفی بود. تمام دوم خردادی‎های مجلس به بنده رأی منفی دادند و یك جمع متشكل از جریان اصولگرا نیز به بنده رأی منفی دادند و حرف این دوستان نیز این بود كه پورمحمدی چهره‎ای امنیتی است و اگر در وزارت كشور حضور یابد، این وزارتخانه را امنیتی می‎كند كه برای كشور مناسب نیست. بنده نیز در جواب این شبهه گفتم كه وقتی یك طلبه با لباس روحانیت وارد دستگاهی امنیتی می‎شود، نشان از این دارد كه براساس تكلیف و نه میل خود بوده، چون طلبه اساسا لباسش گویای این موضوع است كه عنصری فرهنگی است و به‎دنبال كار فكری بوده است. در مجلس گفتم كه در وزارت اطلاعات هم بیشتر كارهای غیرامنیتی انجام داده‎ام.

پس از رأی اعتماد و وقتی كه در وزارت كشور حضور یافتم، مجال عملی برای بروز آنچه كه حرفش را زده بودم فراهم شد و در مدت ٣٣ ماه حضورم در وزارت كشور، شاید قوی‎ترین كاركردهای سیاسی و اجتماعی و حتی عمرانی را داشتم و به بیانی، به دلیل تجربه‎های مختلف و ازجمله امنیتی، علاوه بر موفقیت در بخش امنیت، در سایر بخش‎ها نیز طبق اظهار بسیاری از افراد مطلع موفق بودیم كه خداوند را بی‎نهایت شاكرم.

یكی از موارد جدی در وزارت كشور شما كه سبب اعتراض نمایندگان مجلس شد، بحث تغییر استاندارها بود. در این خصوص مقداری توضیح دهید؟

خیر، به این شكل نبود. وقتی دولتی جدید روی كار می‎آید و مردم با انتخاب تمایلات خود را بروز می‎دهند، طبعا كابینه حالتی جدید پیدا می‎كند و استانداران نیز جزو مقامات بالای هر دولتی هستند و تغییر استانداران كاری طبیعی است.

منظورم تغییراتی بود كه در حین كار دادید؟

ما در جابه‎جایی اول استانداران تا جایی كه امكان داشت، نظرات نمایندگان را گرفتیم و تعامل قابل قبولی نیز بین وزارت كشور و نمایندگان ایجاد شد و در باره دیگر تغییرات نیز دو ـ سه تغییر بیشتر در زمان بنده صورت نگرفت. ولیكن بنا بود تغییراتی ایجاد شود كه بنده با آن موافق نبودم و علت هم این بود كه اعتقاد داشتم نظام اجرایی و مدیریتی كشور متزلزل می‎شود و به مصلحت نیست و تغییرات سبب لطمه به كشور می‎شود، زیرا در هر استان ٧٠ اداره كل و سازمان و مؤسسه وجود دارد كه تغییر یك استاندار، سبب تغییر مسئولان ادارات كل، فرمانداران و بخشداران می‎شود كه پیامدهایی به‎دنبال خود دارد. این خود یكی از موضوعاتی بود كه سبب اختلاف دیدگاه‎های بنده با آقای احمدی‎نژاد شد. در وزارت كشور سعی كردم افرادی همگرا و همفكر با دولت انتخاب شوند و نتیجه آن را تقریبا می‎شد در انتخابات مجلس و بعد از آن در انتخابات ریاست‎جمهوری دهم دید و اگر اساسا تیم همكار بنده ناموفق بودند، نباید آقای احمدی‎نژاد این مقدار رأی می‎آورد و رأی ایشان محصول تلاش مجموعه بزرگ اجرایی كشور بود كه بار سنگین آن بر دوش وزارت كشور است.

درباره نحوه كنار رفتن شما از وزارت كشور لطفا مقداری توضیح دهید؟

در هفته اول سال، بعد از تعطیلات چند روز اول، یعنی در هشتم فروردین ماه ٨٧ در جلسه شورایعالی امنیت ملی آقای احمدینژاد را دیدم و ایشان پرسید: «كجایید؟» گفتم: «هفته اول بعد از انتخابات، خسته و مریض بودم و مقداری استراحت كردم. اگر بشود دو ـ سه روزی را می‎خواهم به سفر بروم.» كه آقای احمدی‎نژاد گفت: «چه زمانی برمی‎گردید؟» در جواب ایشان گفتم كه روز چهاردهم فروردین وقتی ادارات باز می‎شوند، برمی‎گردم. گفت: «در این روز شما را ببینم.» پس از آن جلسه، آقای لاریجانی گفت: «خبرهایی شنیدم كه احتمال جابه‎جایی شما وجود دارد.» در روز سیزده فروردین از دفتر آقای رییس‎جمهور تماس گرفته شد كه برای روز چهاردهم فروردین وقت ملاقاتی برای بنده گذاشته شده و بعد از یك ساعت دوباره از دفتر رئیس‎جمهور تماس گرفته شد و گفتند كه وقت ملاقات نیم ساعت جابهجا شده. بنده كه دیدم دفتر رئیس‎جمهور اینقدر نسبت به این دیدار حساس است، آقای لاریجانی نیز آن سخنان را در جلسه شورای امنیت به بنده گفته بود و آقای احمدی‎نژاد هم خواستار دیدار با بنده است، فهمیدم كه مسأله‎ای درباره رفتنم از وزارت كشور مطرح شده.

در دیدار با آقای احمدی‎نژاد چه گذشت؟

چهارشنبه، مصادف با چهاردهم فروردین پیش آقای احمدی‎نژاد رفتم و ایشان گفت كه می‎خواهد در وزارت كشور جابه‎جایی صورت دهد. بنده نیز گفتم كه اختیار با شماست و از اینكه امكان خدمت در این مدت را به من داده‎اید تشكر میكنم. ایشان گفت: «شما باید به جای دیگری بروید.» در پاسخ گفتم: «اینكه به كجا بروم مهم نیست، وزارت كشور مهم است.» همچنین به آقای احمدی‎نژاد گفتم: «كسی را برای وزارت كشور در نظر دارید؟» ایشان گفت: «خیر.» گفتم: «اگر كسی را در نظر دارید عنوان كنید تا برایش در مجلس رأی بگیرم و اگر هم می‎خواهید سرپرست بگذارید، توجیهش كنم.» ایشان در این ملاقات اظهار داشت كه موضوع خودتان مهم است كه من باز هم گفتم كه وزارت كشور مهمتر است و بعد از آن هم ٢٠ روز دیگر مرحله دوم انتخابات را داریم و شرایط خیلی سختی برای ماست. فردای آن روز، سمینار مشترك استانداران و وزرا بود و به آقای احمدی‎نژاد گفتم: «می‎خواهید این موضوع را فردا اعلام كنیم؟» كه ایشان در جواب گفتند: «هیچ‎كس نفهمد.» در سمینار به علت اینكه ما میزبان بودیم در جلسه یك مقدار جدی‎تر كارها را پیگیری كردم تا كسی متوجه این موضوع نشود و حتی یكی ـ دو بار به آقای احمدی‎نژاد انتقاد كردم و نظر دادم كه آقای احمدی‎نژاد نیز موضوع را فهمید كه ایشان نیز یك مقدار جدی‎تر و گرمتر، مثل كسی كه تا حالا هیچ مسأله‎ای با هم ندارند برخورد كرد و بعد هم كه خبرنگارها از سخنگوی دولت موضوع بركناری من را سوال كردند كه ایشان گفت دروغ سیزده است، تحلیل من این بود كه آقای الهام از گرمی رفتار بنده و آقای احمدی‎نژاد اصلا فكر نمی‎كرد كه قضیه كنار رفتن من از وزارت كشور جدی باشد. پس از این قضایا، یك بار آقای احمدی‎نژاد در دولت به من گفت: «چه كار كردید؟» گفتم: «شما برای وزارت كشور چه كار كردید؟» و ایشان دو ـ سه پیشنهاد برای سفارت و فعالیت‎های خارجی دادند كه بنده گفتم: «تمایل به رفتن به خارج از كشور ندارم.»

علت طولانی شدن این موضوع چه بود؟

به آقای احمدی‎نژاد گفتم كه درخواستی از شما ندارم، ولی از شما یك مطلب را می‎خواهم كه به آن فكر كنید و آن این است كه ٢٠ روز بیشتر به انتخابات مرحله دوم مجلس هشتم نمانده است و شاید جابه‎جایی من مشكلی برای این موضوع پیش بیاورد. تودیع بعد از مرحله دوم باشد بهتر است كه یكی از دوستان درنهایت به من گفت كه آقای احمدی‎نژاد گفته كه برنامه جابه‎جایی بعد از مرحله دوم انتخابات صورت می‎گیرد كه ما نیز كارها را جدی دنبال كردیم و پس از مدتی كه از انتخابات گذشت، شنیدیم كه مقام معظم رهبری با آقای احمدی‎نژاد صحبتی داشته و گفته‎اند كه خوب است گزارش انتخابات را وزیر كشور به مجلس ارائه كند و ما نیز در حال تهیه گزارش انتخابات بودیم كه در روزهای آخر اردیبهشت و ۱۰ روز قبل از تشكیل مجلس، حكم پایان مسئولیت من صادر شد.

آیا مقام معظم رهبری با جابهجایی شما موافقت كردند؟

در مورد جابه‎جایی بنده نیز ظاهرا نظر رهبری گرفته نشده بود و چون قضیه علنی شده بود، حضرت آقا نیز در این رابطه اظهار نظری نكردند.

در مورد انتخاب سرپرست یا وزیر بعدی با شما مشورتی شد؟

خیر، بنده رفته بودم برای افتتاح حسابداری عملیاتی یكی از مناطق شهرداری تهران و سخنرانی در آنجا، بعد هم در مسیر رفتن به اجلاس دادستان‎های سراسر كشور در سالن كنفرانس اسلامی بودم كه در بین راه از دفتر رئیس‎جمهور تماس گرفتند و گفتند نامه‎ای حاوی تقدیر و تشكر و معرفی سرپرست وزارتخانه برای شما ارسال شده كه در آنجا به آیت‎الله هاشمی شاهرودی گفتم كه این آخرین نطق بنده به‎عنوان وزیر كشور است.

بعد از این ماجراها، می‎رسیم به انتخابات امسال؛ شما عضو جامعه روحانیت مبارز هستید، چرا جامعه روحانیت مبارز برای حمایت از نامزد واحد در انتخابات به توافق نرسید؟

در جامعه روحانیت بحث‎های زیادی مطرح شد. شاخص‎هایی در آنجا مطرح بود و آقایان براساس آن شاخص‎ها كه از كاندیدا مطرح می‎كردند، یك سری انتقاداتی نیز داشتند. به‎خاطر این قضایا این سوال مطرح شد كه آیا جامعه روحانیت باید در انتخابات كاندیدایی معرفی كند یا اینكه تنها دعوت به مشاركت و انتخاب اصلح كند؟ بحث بر سر این مسأله بود كه كاندیدایی اگر بخواهد معرفی شود، فقط آقای احمدی‎نژاد است و نه كاندیدای دیگر؛ از طرفی خود آقای احمدی‎نژاد نیز بیان می‎كرد كه وابسته به هیچ تشكیلاتی نیست و حالا اگر دوستانی می‎خواهند از وی حمایت كنند، معنی این را نمی‎دهد كه كسی كه وی را تأیید كند، فردا اگر دیدگاهی داشته باشد، ایشان ملتزم به اجرای آن هستند و از طرفی هم جامعه روحانیت، جایگاه آقای احمدی‎نژاد را خیلی متزلزل نمی‎دید كه احتیاج به حمایت جدی داشته باشد.

ولی افرادی مانند آقای ناطق در جلسه جامعه روحانیت ظاهرا نظرشان روی آقای موسوی بوده؟

در جلسه جامعه روحانیت به این عنوان كه از آقای موسوی برای كاندیداتوری حمایت شود، صحبتی نشد. ولی مثلا برای دفاع از آقای احمدی‎نژاد الزاما باید علیه آقای موسوی موضع بگیرند، مورد مخالفت برخی از افراد قرار گرفت و ضرورت آن را رد كردند و این موضوع به این معنا نبود كه از موسوی حمایت كنند.

یعنی این شائبه كه جامعه روحانیت بعضی از اعضایش از موسوی حمایت می‎كردند، درست نبود؟

یكی دو نفر نظرشان به آقای موسوی بود و در برخی جاها هم اعلام كرده بودند، ولی هیچ ظهور و بروزی در جلسات نبود و تنها كاندیدای مطرح در جامعه روحانیت، احمدی‎نژاد بود و برای وی نیز رأی‎گیری شد و تعداد آرای آقای احمدی‎نژاد، دو - سه نفر بیشتر از عدمرأی بود، اما به حد نصاب نرسید و اگر رأی‎ها به حد نصاب می‎رسید، جامعه روحانیت ایشان را معرفی می‎كرد و این عدم حد نصاب سبب سكوت جامعه روحانیت در این خصوص شد.

آیا با تصوری كه آن موقع از آقای موسوی داشتید، اصلا فكر می‎كردید كه ایشان بعد از انتخابات چنین فضایی را به‎وجود بیاورند؟

خیر، یكی از ابهامات و نقاط كور ذهنی ما در آن موقع این بود كه اصلا چنین تلقی‎ای نداشتیم و در این راستا باید گفت كه ادعایی كه آقای موسوی درباره خود دارد، در زمان دوم خرداد علیه كاندیدای اصولگرا به بدترین شكل انجام شد و اصولگرایان سكوت كردند و به رأی مردم احترام گذاشتند. سوال خیلی بزرگ اینجاست كه چطور آنها به رأی مردم احترام نمی‎گذارند و چنین غیرمدنی برخورد می‎كنند؟

شما با آقای موسوی دیداری هم داشتید؟

فقط پارسال در مجمع تشخیص مصلحت نظام، زمانی كه برای قانون انتخابات یكی ـ دو بار رفته بودم با آقای موسوی دیدار داشتم، ولی قبل از انتخابات با برخی افراد كه مرتبط با آقای موسوی بودند، صحبت و به سوالات آنها درباره نظارت سازمان بازرسی پاسخ گفته بودم، همچنین در آن زمان به آنها این توصیه را نیز كرده بودم كه آقای موسوی دارای سوابق انقلابی است، ولی برخی از افرادی كه از ایشان حمایت می‎كنند خطشان با آقای موسوی نمیخواند و آقای موسوی نیز دو ـ سه بار پیغام یا تلفنی راجع به شرایط انتخابات سوال كرده بودند كه بنده گفتم نظارت‎ها برابر قانون و روند انتخابات صورت می‎گیرد.

آیا پس از انتخابات با آقای موسوی صحبتی هم داشتید؟

بله، روز بیست و چهارم خرداد زمانی كه آقای احمدی‎نژاد در میدان ولیعصر برنامه داشت، زمانی كه جمعیت از میدان ولیعصر بازمی‎گشت و بنده نیز از ساختمان سازمان بازرسی در خیابان طالقانی جمعیت را نظاره میكردم، دیدم كه از دور دود آتش بلند شده است.

در این رابطه از همكارانم سوال كردم كه گفتند بین طرفداران آقای موسوی و پلیس درگیری شده و چند اتوبوس آتش گرفته است، در دو - سه نقطه دیگر تهران نیز اتفاقاتی رخ داده و در چند نقطه دیگر كشور نیز این اتفاقات به‎وقوع پیوسته است. در این زمان بنده تلفنی با آقای موسوی صحبت كردم و به ایشان گفتم كه در حال حاضر بنده دود آتش را در خیابان می‎بینم و این علائم خطر است و اتفاقاتی در كشور در حال رخ دادن است كه به نام شما خواهد بود و شما نمی‎توانید خود را مبرا كنید.

بنده هم چون تجربه امنیتی دارم، فوقالعاده نگران هستم و بهتر این است كه این صحنه را تغییر دهید، زیرا با این روش به جایی نمی‎رسید، همچنین به آقای موسوی توصیه كردم اگر موردی است از طریق مجاری قانونی پیگیری و شكایت كند. كه متأسفانه در درگیری فردای آن روز نیز چند نفر كشته شدند كه بنده روز پنجشنبه نامه‎ای برای ایشان نوشتم و در آن نامه این نكته را نیز دوباره یادآوری كردم.

در زمان انتخابات سازمان بازرسی به صدا و سیما تذكر داد و تذكر سازمان بازرسی این شائبه را ایجاد كرد كه سازمان از كاندیدایی خاص حمایت می‎كند، در این خصوص نظرتان چیست؟

كسی كه در رأس قدرت اجرایی قرار دارد، طبیعی است كه از امكانات بیشتری می‎تواند استفاده كند و در این جهت مخاطب تذكرات ما دستگاه‎های دولتی بود و البته از سوی دیگر به سایت‎های جناح مقابل كه رعایت نمی‎كردند نیز تذكراتی دادیم.

نامه شما حاوی نكته‎ای بود كه اگر آقای موسوی شكایتی دارد باید به قوه قضاییه مراجعه كند، چرا آنها از هیچ‎كدام از این روش‎ها استفاده نكردند؟

یك تلقی اشتباهی برای آنها ایجاد شد و آن تلقی هر روز بزرگتر می‎شد. دشمنان هم بر آن دمیدند و عده‎ای نیز با فتنه‎گری سبب گسترش آن شدند. به نظرم این آقایان در دام فتنه‎ها گرفتار شدند و فضا را در اختیار فتنه‎گران گذاشتند و در مواردی نیز با آنان همراهی كردند.

دلایل سكوتتان در ماه‎های گذشته چه بود؟

چون بنده در گذشته مسئولیت برگزاری انتخابات كشور را داشتم، اگر می‎خواستم در این زمینه اظهار نظری كنم، آسیب‎زا بود، زیرا اگر در سخنان خود ١٠ نكته مثبت را بیان و نكته‎ای منفی را نیز طرح می‎كردم، شاید عده‎ای با برجسته‎سازی نكته منفی، سبب ایجاد ابهام در جامعه می‎شدند؛ از این رو سكوت كردم.

ولی اینكه آقای احمدی‎نژاد رأی اكثریت قاطع را آورده، واقعیتی انكارناپذیر است و واقعا طرح مسأله تقلب در انتخابات اتهامی ناروا بود كه در این رابطه چندین مرتبه سخنرانی كردم ولی وارد جزییات نشدم و از طرفی به دلیل مسئولیت در سازمان بازرسی و حیثیت قضایی، ناچار از رعایت و احتیاط بیشتر از اظهار نظرها و قضاوت‎ها هستم.

سازمان بازرسی كل كشور گزارشی درباره بازداشتگاه كهریزك تهیه كرده بود، لطفا كمی هم در این زمینه توضیح دهید؟

سازمان بازرسی از دو سال قبل نسبت به رفتاری كه در بازداشتگاه كهریزك صورت می‎گرفت، گزارش‎هایی را دریافت كرده بود، نسبت به این موضوع حساسیت خود را هم نشان داده بود و قصد بازرسی از آن را داشت كه با موانعی از جانب مسئولین مربوطه رو به رو شده بود. به هر حال، این موضوع به تعویق افتاد تا اینكه در حوادث بعد از انتخابات، برخی اخبار به دست ما رسید و در جلساتی كه ما در قوه قضاییه داشتیم و بنده، دادستان كل كشور و معاون اول رئیس قوه قضاییه نیز حضور داشتیم، دو خبر در مورد برخی بازداشتی‎هایی كه به كهریزك برده شده‎اند را طرح كردیم و آقای محسنی‎اژه‎ای، وزیر اطلاعات وقت از مسئولان خواهش كرد كه با توجه به سوابق بازداشتگاه كهریزك، لطفا كسی به آنجا اعزام نشود.

آقای مرتضوی هم در جلسه حضور داشت؟

آقای مرتضوی یكی، دو جلسه حضور داشت، ولی در آن جلسه در خاطرم نیست كه حضور داشته باشند. ولی در دو، سه جلسه‎ای كه حضور داشت، به ایشان تأكید كردیم كه پرونده‎ها زودتر تشكیل و كسانی كه می‎توانند آزاد شوند، زودتر آزاد شوند و تعیین تكلیف متهمین نیز در اسرع وقت صورت گیرد. بعد از این قضایا ما مصر شدیم كه از بازداشتگاه كهریزك بازرسی كنیم و چون خبر فوت یكی از بازداشتی‎ها به ما رسیده بود، با حضور در پزشكی قانونی، مشخص شد فردی فوت كرده است. از این رو از آیت‎الله هاشمی شاهرودی درخواست بازرسی ویژه كردیم و سرانجام رفتیم و گزارشی از اتفاقات آنجا تهیه كردیم.

در این بازداشتگاه گاه حتی با بازداشتی‎های مواد مخدر و اراذل و اوباش نیز برخوردهای بدی صورت گرفته بود. هیأتی كه از شورای عالی امنیت ملی گزارشی را به مقام معظم رهبری ارایه كرد، سبب شد كه ایشان سریع دستور تعطیلی بازداشتگاه را صادر كنند و اگر اقدام حضرت آقا نبود، دیگر تحركات موجب تعطیلی بازداشتگاه نمی‎شد، چون به هر حال برخی می‎گفتند این بازداشتگاه برای اشرار نیاز است و ما در پایان گزارش خود را به دادسرای انتظامی قضات و سازمان قضایی نیروهای مسلح ارسال كردیم.

اطلاعاتی از روند رسیدگی به دو پرونده فوق دارید؟

هر دو پرونده در حال پیگیری است و شعب مربوطه فعال هستند و ظاهرا پرونده سازمان قضایی نیروهای مسلح جلوتر از پرونده دادسرای انتظامی قضات است.

 


ویدیو مرتبط :
اعلام رسمی دخالت مستقیم آمریکا در سوریه ۰۸ شهریور ۱۳۹۲

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مرگ امیر المومنین طالبان با دستور مستقیم اوباما/ آغاز بحرانی جدید در کادر رهبری طالبان



اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

کشته شدن ملا اختر محمد منصور رهبر طالبان، این گروه تروریستی را با چالش های مهمی در کادر رهبری خود مواجه کرده است. منصور بعد از یک دوره اختلاف طولانی در راس رهبری طالبان به قدرت رسید و حالا بعد از مدت کوتاهی، بحران رهبری در درون این گروه بوجود آمده است .

این مسئله بیش از همه  ریاست جمهوری افغانستان را خوشحال کرده است. آن هم درست بعد از وقوع چند حمله تروریتس مهم طالبان که درآن ارگ حکومتی و مراکز امنیتی دولت در کابل هدف قرار گرفته بود. دولت افغانستان در بیانیه ای اعلام کرد: حمله به ملا اختر محمد منصور، رهبر گروه طالبان توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا را تایید می‌کند اما در مورد مرگ او گفته است دولت تلاش دارد تا جزئیات بیشتر در مورد این حمله را به دست بیاورد و با مردم شریک سازد.

دفتر ریاست جمهوری افزوده که در صورت کشته شدن ملا منصور، فرصت جدیدی برای آن گروه‌های طالبان است که می‌خواهند از جنگ و خون ریزی دست کشیده، از خاک بیگانه گان به وطن برگشته و به روند صلح بپیوندند که از جانب خود افغانها پیش برده می‌شود.


ارگ ریاست جمهوری از تمامی گروه‌های طالبان خواسته که "از داعیه مردم و دولت افغانستان برای تامین صلح استقبال نموده و به زندگی صلح آمیز بپیوندند."


درخبرنامه امروز دفتر ریاست جمهوری افغانستان آمده که "او (ملا اختر منصور) با پناه گرفتن در خاک بیگانه همچنان به تزویر، کتمان حقایق، کشتار مردم بیگناه، ترور، وحشت، قاچاق مواد مخدر و جلوگیری از پیشرفت و توسعه افغانستان دست می‌زد و در تداوم جنگ لجوجانه تاکید می‌کرد."


ریاست جمهوری افغانستان افراد وابسته به او را به قساوت علیه مردم متهم کرده‌ است.
در این خبرنامه آمده که این عملیات بار دیگر نشان می‌دهد که "تروریستان و آنانی که جنگ و خشونت پیشۀ‌شان است، در هیچ جای مصون نخواهند بود."
عبدالله عبدالله رئیس اجرائی دولت وحدت ملی افغانستان نیز با تایید حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به خودرو (موتر) حامل ملا اختر منصور گفت که این هواپیماها " خودروی حامل منصور را در بیرون از سرحدات (مرزهای) افغانستان هدف قرار داده و احتمال بیشتر می‌رود که او کشته شده باشد."

وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون طی بیانیه‌ای اعلام کرده طی یک حمله هوایی ملا منصور، جانشین ملا محمد عمر، رهبر سابق طالبان را هدف قرار داده است.
به گفته پنتاگون، باراک اوباما، رئیس جمهوری، شخصا دستور این حمله هوایی را صادر کرده است.

هنوز از کشته شدن قطعی ملا منصور در جریان این حمله هوایی گزارشی منتشر نشده است.

آن طور که مقام‌های آمریکایی می‌گویند این حمله توسط پهپادهای آمریکایی در یک منطقه دور افتاده پاکستان در نزدیکی مرز افغانستان صورت گرفته و طی آن ملا منصور و یک طالب دیگر مورد هدف قرار گرفته‌اند.


پنتاگون ملا منصور را مسئول حملات گسترده اخیر در کابل و دیگر نقاط افغانستان معرفی کرده و در بیانیه خود نوشته "از زمان مرگ ملا محمد عمر و رهبری احتمالی ملا منصور، طالبان حملات بسیاری را صورت داده که به مرگ دهها هزار نفر از شهروندان افغان و بسیاری از ماموران امنیتی افغانستان در کنار نظامیان آمریکایی و سایر سربازان ائتلاف در این کشور انجامیده است.


با وجود این که رسانه‌های آمریکایی از احتمال مرگ ملا منصور در جریان این حمله هوایی سخن می‌گویند، پنتاگون اعلام کرده در حالی که تقریبا مطمئن است خودرو حامل ملا منصور را هدف قرار داده اما هنوز در حال بررسی نتایج این حمله هوایی است و نتایج قطعی آن را متعاقبا اعلام خواهد کرد.


همزمان، یک مقام آمریکایی گفته رهبران پاکستان و افغانستان هر دو در جریان این حمله قرار گرفته‌اند؛ هر چند این مقام آمریکایی مشخص نکرده آیا تماس با رهبران این دو کشور پیش از حمله پهپادها صورت گرفته و یا پس از آن.


اختر منصور چگونه 'امیرالمؤمنین طالبان' شد؟
به گزارش بی بی سی در ماه‌های گذشته و پس از مرگ ملا محمد عمر، بنیانگذار و رهبر طالبان که تابستان گذشته علنی شد اما زمان آن به سال ۲۰۱۳ نسبت داده شد، گزارش های متعددی از بالا گرفتن اختلاف بر سر "اجماع و بیعت" میان فرماندهان طالبان با رهبری ملا اختر محمد منصور منتشر شده بود.

 

اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

 

ملا منصور ۵۶ ساله، از تبار اسحاق‌زی از قوم پشتون قندهار است. او هم همچون بسیاری از اعضای طالبان در مدرسه حقانیه در پاکستان آموزش دیده است.


در دوران حاکمیت طالبان، ملا منصور به عنوان وزیر هوانوردی 'امارات اسلامی طالبان' کار کرد و با حمله آمریکا و سرنگون شدن دولت طالبان او هم مانند ملا محمد عمر فراری شد.
ملا منصور سپس به عضویت شورای کویته درآمد و در سال‌های اخیر که ملا برادر به زندان پاکستان افتاده بود، به‌عنوان فرد شماره دوم طالبان فعالیت داشت.


ملا منصور در غیاب ملا محمد عمر، سرپرستی تمام فعالیت‌های سیاسی، نظامی و تبلیغاتی طالبان را بر عهده داشت و خط مشی طالبان را تعیین می‌کرد.
اما ظاهرا برای نگهداشتن اتحاد طالبان، مرتب از نام ملا عمر بهره می‌گرفته است.
دفتر سیاسی قطر طالبان هم به اجازه شورای کویته که در رهبری آن منصور قرار داشت، شکل گرفت.


با وجود این، پنتاگون دربیانیه (شنبه) خود از ملا منصور به عنوان مانعی جدی بر سر مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و نمایندگان طالبان یاد کرده است.

مکان جغرافیایی این حمله آن طور که گزارش شده در حوالی شهر احمد وال در منطقه‌ مرزی میان پاکستان و افغانستان بوده و خودرویی که گزارش شده حامل ملا منصور بوده در خاک پاکستان مورد هدف قرار گرفته است؛ موضوعی که می‌تواند دوباره موضوع همکاری اسلام آباد و واشنگتن در مبارزه با طالبان را به بحثی داغ تبدیل کند.


پنج سال پیش، وقتی در روز اول ماه مه (۲۰۱۱) باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، شخصا خبر کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر القاعده را اعلام کرد، خیلی زود جزئیات حمله سری تفنگداران دریایی آمریکا به مجموعه مسکونی بن لادن در ابیت آباد پاکستان، به تنش جدی میان دولت پاکستان و کاخ‌سفید بدل شد.

 

اخبار بین الملل - ایران آنلاین