اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
استراتژی معامله سهام در پساتوافق
ایران و 1+5 به توافق رسیدهاند؛ دوران پساتحریم شروع شده است. هنوز هیچ نشده وزرای اروپایی همراه با هیاتهای صدنفره راهی تهران شدهاند. این تحولی بزرگ و البته مثبت در اقتصاد ایران است. حداقل بازار سرمایه این تحول را بسیار مثبت و به نفع بازار سهام، شركتها و قیمتها میداند.
خبری شیرین برای سرمایهگذاران كه به این تحولات با امیدواری مینگرند؛ با امیدواری بسیار «كه باد صبح، نسیم گرهگشا آورد.» تنگنظر كه نیستیم. اینان سرمایهگذارانی هستند كه مدتها در رنج و عذاب بودهاند؛ مثل سرمایهگذاران امروز بورس شانگهای كه شاهد 32 درصد كاهش شاخص فقط در 17 روز بودهاند: یعنی 2 هزار میلیارد دلار كاهش ارزش؛ رقمی كه بیش از كل ارزش بورس آلمان است و آن هم در بورسی كه تقریبا 50 سال بعد از بورس تهران باز شده است.
سهامداران ایرانی بعد از نزدیك به دو سال فرصت آن را خواهند داشت كه بخشی از زیانهای خود را جبران كنند و شاید هم سود كنند. من هم بسیار امیدوارم؛ من هم بسیار خوشحالم. شاید همانقدر كه آقای «داو» و آقای «جونز» در سال 1889 خوشحال و امیدوار شدند وقتی شماره اول روزنامه والاستریت را در 4 صفحه منتشر كردند.
در این چند روز پس از اعلام موفقیت مذاكرات 1+5، بازار ظاهرا بسیار پخته عمل كرده و توانسته است بر هیجانات خود غلبه كند. به نظر میرسد سرمایهگذاران از گذشته درسها گرفته باشند و متانتشان در این چند روز كمسابقه بوده است.
البته، من منفیشدن بازار را باور ندارم. اگر ارزش سهام به معنای تنزیل جریان نقدی سودهای آتی است، در شرایطی كه نرخ تورم و به تبع آن نرخ بازده اسمی كاهش یافتهاست، آیا كاهش قیمتها میتواند منطقی باشد؟ و با همه مشكلات بخش واقعی اقتصاد، با مشكل سود سهام بانكها، با مشكل قیمت سوخت نیروگاهها، پالایشگاهها و پتروشیمیها، با وضعیت اسفناك صنعت سیمان، فولاد و كك، با بیپولی شدید همه كسبوكارها، با سختگیریهای اخیر صنعت بیمه، با عطف بهماسبقهای غیرضرور در بعضی موارد و حتی با توجه به بیپولی بزرگهای بازار، باز هم معتقدم بازار حركت خواهد كرد و حتی نگرانم كه دوباره تند برود. بازار هنوز منافع عظیم این موافقت تاریخی را تنزیل نكرده است.
بازار هنوز موقعیت جدید ایران را در منطقه در قیمتها منعكس نكرده است. بازار هنوز توان وامگیری را لحاظ نكرده است. بله، نگران اضافه جهش (overshoot) بازارم. حالا دوباره به گمان من امكان از حد خارجشدن قیمتها در بازار و ضرر و زیان عوام بازار وجود دارد. چگونه آنان را در قبال این خطر پوشش دهیم؟
رابرت شیلر به ما یاد داده نگران ارزش منفی اطلاعات روی بازارهای مالی باشیم. در مقاله 1981 خود در مورد تلاطم بازارها، وی نشان داد كه اگر قیمت سهام قرار باشد چیزی را ارزشگذاری كند (مثلا، جریان نقدی تنزیلشده شركت را) آنگاه قیمتهای بازار در ارتباط با نشاندادن ملموس آن چیز (مثلا سود سهام) نوسان خیلی زیادی میكند.
قیمتها بیش از متغیرهای بنیادی كه قرار است آنها را بازتاب دهند، نوسان میكنند؛ یعنی در مواردی كه خیلی بالا هستند (وقتی قیمتها از اخبار خوب رسیده فراتر میروند) یا وقتی كه بدون هیچ دلیل روشنی بالا میروند، به روشنی فراواكنش دارند یا در سایر موارد خیلی پایین میآیند.
تفاوت تلاطم بین قیمتها و اطلاعات بیانگر آن است كه «انتظارات عقلایی» همیشه كار نمیكند. قیمتها بهطور منطقی ارزش سهام را انعكاس نمیدهند و در هر دو مورد بالا یا پایین فراتر از هدف (overshoot) میروند. در مورد ایران، بهزودی «فراتر از هدف» رفتن به سمت بالا دوباره محتمل است.
بازار است و فراموشی
برای همه كسانی كه تجربه بلندمدت معاملات سهام دارند، زمانهایی هم رسیده است كه سهامشان پوكیده است و من هنوز به یاد ندارم كه افراد قدیمی بازار سرمایه را دیده باشم كه چنین موضوعی را تجربه نكرده باشند. من مشابهتهای زیادی بین كسانی میبینم كه در سالهای 1376 و 1377 سهامشان 40 درصد كاهش ارزش یافت یا آنانی كه در سال 1384 متضرر شدند یا آنهایی كه در فروردین سال 93 سهامشان پوكید. همه این زیاندیدهها هم استدلالهایی برای شكست در معاملات ارائه كردهاند و همه آنها هم دارند آماده میشوند كه در روزهای پساتحریم، دامنه فعالیت خود را گسترش دهند.
با همه مشكلات بخش واقعی اقتصاد، با مشكل سود سهام بانكها، با مشكل قیمت سوخت نیروگاهها، پالایشگاهها و پتروشیمیها، با وضعیت اسفناك صنعت سیمان، فولاد و كك، با بیپولی شدید همه كسبوكارها، با سختگیریهای اخیر صنعت بیمه، با عطف به ماسبقهای غیرضرور در بعضی موارد ... و حتی با توجه به بیپولی بزرگهای بازار، باز هم معتقدم بازار حركت خواهد كرد و حتی نگرانم كه دوباره تند برود
اما، مشكلات كه نباید از یادمان برود؛ گرفتاریهایی كه پیش میآید. دادوبیدادها. شهامت گله از چوپان بیدار است. دهه 70 بورس تهران و بحران سهمی خاص؛ اوایل دهه 80 و ركودی عمیق و نیز اوایل دهه 90 و گرفتاریها و بحران عمده. خوشبختانه یا شوربختانه هنوز بازار ما چندان پیچیده نشده كه از دهها اصطلاح، محصول و استراتژی كه هنوز نامشان هم به گوش ما نرسیده، بترسیم. این سادگی درك میشود.
اگر فقط چند دقیقه مثلا به یك معاملهگر اختیار معامله در بورس نیویورك گوش كنید تا مثل نقلونبات برایتان محصول و استراتژی ردیف كند؛ گویی با اجنه صحبت میكنید. یا با مدیر فنی گوگل آقای كرزوایل صحبت میكنید كه میگوید ارتش روباتهای نانو به كمك سیستم دفاعی بدن میآید تا انواع بیماریها را درمان كند. در ایران این پیچیدگیها را نداریم.
آری هنوز این بازار پیچیده نیست؛ با محصولات محدود، ناظرانی خوشقلب و دستكاریهایی بسیط و قابلكشف. در عین سادگی، البته این بازار برای آنكه ناظر آن وارد عمق آن نمیشود و به همهجا سرك نمیكشد، خیلی جای بیخطری هم نیست. بارها از من پرسیدهاند كه وضع بازار چه میشود. من با گفتن این جمله كه عضو شورا هستم و حق اظهارنظر ندارم، از پاسخدادن طفره رفتهام؛ اما واقعیت این بوده كه بازار را نمیشناختهام.
«معاملهگران»، رهبران امروز بازار
در این مقاله كاری با عامه سهامداران ندارم كه بسیاریشان هم بازار را ترك كردهاند. تكلیف آنها روشن است. خودشان نباید از بازار تكسهم بخرند. باید حصهدار صندوقهای سرمایهگذاری مشترك باشند، هرچند آن صندوقها هم در روزهای دشوار یكسال اخیر، گلی به سر آنها نزدهاند. با این همه، سهامدار غیرحرفهای نباید در بازار پرسه بزند و به عقل خودش سهام بخرد. روشن است كه بیش از سهامدار حرفهای دچار هیجان و گرفتار خبرهای دروغ و شایعه میشود.
این دیگر آن بازار بچهگانه اوایل و میانه دهه 70 نیست كه در آن سهامدار عامی بتواند حوزه عمل پیدا كند و خود تكسهم شكار كند. اگر نقدشوندگی صندوقها در بازارهای بد تقویت شود و سهام خزانه هم در این گذر كمككار باشد، راهی جز هدایت مردم غیرحرفهای به صندوقهای مشترك نیست.
مدیران این صندوقهای سرمایهگذاری هم در دو یا سه سال آینده میتوانند استراتژی محافظهكارانه تشكیل سبدهای كمریسكتر را دنبال كنند. تمام آنچه دارندگان واحدهای سرمایهگذاری میخواهند، آن است كه دو یا سه درصد بیش از سپردههای یكساله بگیرند. همین! مدیران صندوقها نباید مسیرهای دیگر را بپیمایند.
بازار سرمایه ایران هنوز آمادگی ارائه طیف گستردهای از صندوقها با تركیب ریسك و بازده متنوع را ندارد. تشكیل صندوق از صندوقها نیز راهحل محافظهكارانه دیگری است كه مردم را به سمت سرمایهگذاری غیرمستقیم در بازار سهام هدایت میكند.
اشكالی ندارد اگر احتیاطكاری مدیران این صندوقها باعث شود بخشی از وجوه مردم عادی در اوراق با درآمد ثابت هم سرمایهگذاری شود. بهاینترتیب، ریسك جریان نقدی كاهش مییابد و اعتماد به صندوقها هم شاید بالاتر برود.
با آن عده از مدیران صندوقها و نهادهای مالی بزرگ شبهدولتی هم كار ندارم كه با بازار كاری ندارند! بازار هر طرف برود، بازده خود را توجیه میكنند. وقتی هم حتی بازار میپوكد، ظاهرا اعتماد به نفس خود را از دست نمیدهند.
نه نگران چند میلیون بازنشسته سالهای آتی هستند كه چشم به عملكرد اینها دوختهاند و نه خیلی به خودشان فشار میآورند كه به راستی سر از بازار درآورند.
داستانسرایی میكنند و دائما داستان قبلی را تغییر میدهند: وقتی دارند ضررهای هنگفت میكنند، مدعی میشوند سرمایهگذاری بلندمدت كردهاند. شك نیست كه سرمایهگذاری بلندمدت چیز خوبی است، اما مشروط به اینكه آنان آن را با معاملهگری كوتاهمدت قاطی نمیكردند.
زیاد دیدهام و دیدهاید كه وقتی اوضاع بازار خراب است، سرمایهگذار بلندمدت میشوند و از این گریزگاه تصمیمات فروش خود را نمیگیرند و بازار را انكار میكنند. بگذریم از اینكه آنها همیشه میتوانند كاسه و كوزه سوءمدیریت خود را به بهانه مطالباتشان سر دولت بشكنند.
كاری هم با متقلبان سهام شركتهای كوچك، دستكاریكنندگان بازار، هماهنگكنندگان روی تلگرام و اینستاگرام، بلوفزنان و رسانههای زرد حامیشان ندارم. حقیقتگویی ابوالفضل بیهقی در تاریخنویسی را كه از اینها انتظار نداریم. از نوجوانی و حتی دوران بچگی از این تقلبها و مكر و حیلهها بسیار دیدهام. هیچوقت یادم نمیرود كه همسایه دیوار به دیوار دكان پدرم در تیمچه حاجبالدوله بازار تهران، به او مشتری معتبری را معرفی كرد تا پدرم به آن مشتری نسیه جنس بفروشد.
آنگاه آن همسایه بازاری چك برگشتخورده خود از آن مشتری را با توقیف اجناس خریداریشده از پدرم وصول كرد! لابد این آدمها در دورههای مختلف به اشكال و مدلهای مختلف به دستكاریها و شارلاتانیسم خود ادامه میدهند. مقام ناظر بازار بالاخره روزی بر آنها غلبه خواهد كرد. آنان را شناسایی و از انجام معاملات محروم خواهد كرد. اجازه نخواهد داد دائم به جای اطلاعات، نوفه و اخلال (noise) تولید كنند.
سخن ما در این مقاله با اشخاص عمدتا حقیقی فعال در بازار است كه تعدادشان از سال 83 به بعد زیاد شده است؛ با بازشدن تالارهای محلی در شهرستانها و تالارهای كارگزاران در همه كشور كار تمام وقتشان حضور و معامله سهام در كارگزاریها است و جوانترهایشان بیشتر و بیشتر مستقیم از طریق اینترنت معامله میكنند.
همیشه آنجا هستند و در روزهای سخت یكسال اخیر، در غیبت خریداران قدرتمند نهادی، رهبری بازار سرمایه را برعهده داشتهاند. روی سخن من با آنها است كه هر روز معامله میكنند و اصطلاحا day trader اند و گاهی نام نوسانگیر هم به آنها داده شده است.
از آنجا كه این افراد برای خود و با پول خودشان معامله میكنند، لغت «معاملهگر» حتی بهتر از «سرمایهگذار» زیبنده ایشان است. در اصطلاح فرنگی، اینان سرمایهگذاران قابل طبقهبندی در گروه «معاملهگران اختصاصی یا معاملهگران proprietary» هستند.
پس روی سخن این مقاله با «معاملهگران» است: افرادی عمدتا حقیقی كه به حساب خود معامله میكنند، همیشه در بازار هستند، با اطلاعات و شبهاطلاعات كار میكنند، با رسانهها و شبكههای اجتماعی خبر میدهند و میگیرند، بیش از همه انتقاد میكنند چون صاحب نظرند و در شرایط سخت بازار، فشار سیاسی هم میآورند، كار را به نامهنگاری با رئیسجمهوری و وزیر و طرح موضوع در مجلس هم میكشانند.
مجازات عاملان زیانهایشان را میطلبند؛ درخواست میكنند مدیر عوض شود و زیرساختهای بازار اصلاح شود، هرچند میدانند همه زیرساختها 10 درصد هم در بازار تاثیر ندارد. هر جا گیر میكنند، پای حجم مبنا، دامنه نوسان، تغییر مدیران، نظارت ضعیف، مغرضبودن مقام ناظر و ... را پیش میكشند.
«معاملهگران» حالا دارند دوباره آماده میشوند بازار را به حركت درآورند. هرچند نه از روزهای اخیر، بلكه شاید از روز بعد از انتخاب دولت یازدهم، انتظارات خود را در قیمتها انعكاس دادهاند.
همه خوب میدانیم كه بازار بعد از روزهای خوب انتخابات خردادماه 1392 تند رفت و بعد به نفسنفس افتاد. افزایش ریسكهای سیستماتیك هم كار خود را كرد و مدتی بازار را در فشار قرار داد. حالا دوباره «معاملهگران» راه افتادهاند كه بازار را هدایت كنند.
دیگر به جای صندوق بازنشستگی فلان یا بانك بهمان كه توسط بانك مركزی از معاملات سهام منع شده یا شرکت بیمهای كه در گذشته عاشق سهام بوده و ...، حالا این معاملهگران گندههای بازارند. چندتایی و گروهی میتوانند باری را ببرند كه در گذشته نهادیها میبردند.
روی سخن این مقاله با «معاملهگران» است؛ افرادی عمدتا حقیقی كه به حساب خود معامله میكنند، همیشه در بازارند، با اطلاعات و شبهاطلاعات كار میكنند، با رسانهها و شبكههای اجتماعی خبر میدهند و میگیرند، بیش از همه انتقاد میكنند چون صاحب نظراند و در شرایط سخت بازار، فشار سیاسی هم میآورند، كار را به نامهنگاری با رئیسجمهور و وزیر و طرح موضوع در مجلس هم میكشانند. مجازات عاملان زیانهایشان را میطلبند؛ درخواست میكنند مدیر عوض شود و زیرساختهای بازار اصلاح شود
این «معاملهگران» به شجاعت مفرطی نیاز دارند كه به خود بیایند و اگر میخواهند بازار را هدایت كنند، كاستیهای خود را بپذیرند و در پی رفع آنها باشند. در ایران، بازار سرمایه ضعیف دیگر با سطح دانش قبلی و با پرداختن به كلیات جلو نمیرود. هیچكس با پولدارشدن آنها مخالف نیست، اما دستیابی به سود و امكانات بازار، دانش و استراتژی مناسب «معاملهگران» را میطلبد، البته شانس هم لازم است و البته شانس خاصیت دموكراتیك دارد و فارغ از مهارت افراد، در هر خانهای را میزند؛ اما آنهایی در را باز میكنند كه آمادهترند.
بمباران خبری معاملهگران
در ایران هم مثل خارج دارد باب میشود كتابهای «چگونه ثروتمند شویم؟» انتشار گستردهتری یابد؛ اما با خواندن آنها نمیشود در بازار موفق شد. بیشتر این نوشتهها ارزش علمی ندارند و نویسندگانشان هم پولدار نشدهاند، وگرنه فرصت نشستن و ترجمههای غلط تهیهكردن را پیدا نمیكردند و توسط ناشران كشته - مرده 2 هزار تیراژ انتشار نمییافتند.
«معاملهگران» به تعبیر این مقاله؛ یعنی سرمایهگذاران عمدتا حقیقی حرفهای همیشهحاضر در بازار كه بدخواهان بازار آنان را نوسانگیر مینامند و فرنگیها day trader شان میخوانند، البته باید ریسك كنند.
ریسككردن برای موقعیت آنان ضرورت دارد، اما در عین حال یكی از اسباب بدبختشدن هم هست. هیچكس بیش از خود آنان نمیتواند آنان را از اعمالشان باز دارد.
«معاملهگران» كه صبح كاسبی خود را شروع میكنند، «بمباران» خبری میشوند: خبرهایی كه همه آنها هم اطلاعات نیست و خیلی از آنها نوفه یا اخلال است. رسانهها با تمام نقش سازندهای كه در بسیاری از حیطهها دارند، در عین حال میتوانند پیامهای سَمی هم منتقل كنند.
بهویژه اینكه این روزها ایمیل، اساماس، شبكههای اجتماعی مثل توییتر، فیسبوك، لینكداین و app های پیامرسانی چون وایبر، واتساَپ، اسكایپ، اینستاگرام و تلگرام حالا دیگر خودشان یكپا رسانهاند. از آنجا هم دائما داستان، تفسیر، خبر (یا بهاصطلاح خبر) میرسد.
تصادف در بازار سرمایه
خوشبختی هدفی واقعی و پیگیریپذیر است و برای «معاملهگران» از گذر موفقیت در بازار سهام ممكن میشود. موفقیت در این بازار البته به تصادف هم بستگی دارد.
«معاملهگران» باید با تصادفیبودن كنار بیایند؛ چراكه امروزه علم هم با آن كنار آمده است. بازار سرمایه ایران جایی است كه عادت اشتباهگرفتن شانس (بخت و اقبال) با مهارت در آن شایع است. سادهسازی هم در بازار رواج دارد كه بسیار خطرناك است.
سازوكار بازار (حتی در شرایط بسیط بازار سرمایه امروز ایران) ساده نیست. پاسخهای ساده و تروتمیز به اینكه چگونه در بازار موفق شویم، وجود ندارد. سادهسازی بدون تحریف جدی واقعیت ممكن نیست.
البته، مخالف این نیستم كه بحثهای بازار سرمایه تا حد ممكن ساده شود، اما نباید كار به آنجا برسد كه «معاملهگران» هر اندیشه پیچیدهای را كه نمیتوان به زبان ساده رسانهای بیان كرد، به «قاطیكردن» گوینده نسبت بدهند.
جوانان درسخوانده رشته مالی هم كه سخت بهدنبال سادهسازی تعالیم مالی تا حد غیرضروری آن هستند، میتوانند بازار را مختل كنند. گاه درك سطحی از حرف اقتصاددانان و دانشمندان مالی باعث میشود آماتورهایی دور موضوع جمع شوند.
آنان این سادگی مفهوم را مداوم و مصون از خطا میدانند. پول درآوردن در بازار را آسان میپندارند. هر آدمی خود را متخصص میشمارد. معتقد میشود شركتها و سازمانها به خاطر رقابت ایجاد شدهاند و یككله به سمت بهبود میروند.
البته، در طیف مقابل هم شبهاقتصاددانانی داریم كه در مورد بازار اظهارنظر میكنند، اما در خانه خود، همسرانشان حتی به ایشان اجازه نمیدهند خرید خانه را انجام دهند؛ چراكه سرشان كلاه میرود.
در انتخاب اقتصاددان، كارشناس و مشاور خود، بین پهلوان و پهلوانپنبهها فرق قائل شوید و همه را با یك چوب نرانید. هرچه بازار سرمایه ایران پیچیدهتر میشود و ذهن «معاملهگران» بیشتر برای سادهسازی تربیت میشود، نقش رسانهها هم میتواند حساستر شود.
كارآیی دربازار
حالا كه «معاملهگران» ایران به استقبال بازاری جدید میروند، شانسهایشان را همراه ببرند؛ اما هیچكس مدعی نیست بازار سرمایه ایران كارآ است و برد و باخت آن یكسره به شانس ارتباط دارد. تازه در بازارهای كارآ نیز اشتباه سازوكار بازار بسیار مشاهده میشود. آنطور كه نظریه قدیمیتر مالی میگوید، بازارها كارآ نیستند.
گاه نرخها و قیمتها پرتوپلا و غیرمنطقیاند. ناصر خسرو در سفرنامه خود از نرخ كرایه شتر در اسوان مصر یاد میكند: «از فلج تا بصره – دویست فرسنگ راه- شتری را به یك دینار نقد كرایه میدادهاند و به سی دینار به نسیه و حال آنكه شتری نیكو را به دو یا سه دینار میفروختهاند.»
اگر ریسك نسیهشترسواران خیلی بالا نبوده، اشتباه محاسبه به این بزرگی را میتوان به عدمكارآیی بازار كرایه شتر در اسوان نسبت داد؛ یعنی، آنگونه كه نظریه میگوید قیمتها همه اطلاعات موجود را به گونهای جذب نمیكنند كه برای سرمایهگذاران كلا غیرقابل پیشبینی باشند و «معاملهگران» نتوانند از آن طریق سود بهدست آورند.
در مورد كارآیی بازارها اغراق شده است و اقتصاددانان رفتاری این را دائما به ما گوشزد میكنند. بیشتر پایهگذاران نظریه كارآیی بازار بعدها خودشان مدیر صندوقهای حفظ ارزش (hedge fund) شدند تا از ناكارآمدی بازار سهام در آن كشورهای پیشرفته بهره بگیرند.
شیلر، برنده نوبل 2013، از سال 1981تكرار میكند كه نوسانپذیری قیمت سهام بیش از آن است كه بتوان آن را به اطلاعات جدید درخصوص متغیرهایی چون سود سهام نسبت داد. بله، «مالی» رشته جوانی است و بیشك هنوز به یك علم درست و حسابی بدل نشده است و نظریه كارآیی بازار آنچنان سفتوسخت هم قابلدفاع نیست.
لشکر «معاملهگران» در بازار سرمایه ایران كه عمده آنان را جوانان تحصیلكرده تشكیل میدهند، البته باید در بازار بهدنبال علم باشند و نگذارند كه عدهای خبرهای بیارزش، بازی با نمودارها و اعداد و اوج و حضیضهای بازار را بهعنوان علم به آنان بفروشند.
برای اعمال علم در بازار سرمایه، به دقت استنتاجی نیاز است، نه به عطف و ارجاع اتفاقی به مفاهیم شیك و پرزرق و برق كه نظریه اقتصادی را در پشت سر ندارد. علم روش دارد و سختگیر است. لفاظی را كه نباید به جای بحث علمی به خورد ما بدهند؛ باید بتوانیم تفاوت بین بحث علمی و كلیگویی، لفاظی و یاوهگویی را تشخیص دهیم.
مزخرفات را نباید با بیان فاضلانه بهعنوان تحلیل علمی به ما تحمیل كنند. باید نسبت به حرف غیرعلمی و گندهگوییهای بیمحتوا آلرژی پیدا كنیم. سخن مبتنیبر فكر ناب را از لفاظی تمییز دهیم.
باید ذهن خود را از سنت به یقینگرفتن همهچیز تصفیه كنیم. برآورد دستبالا از صحت و دقت باورها در حوزهای خاص، مثلا باورهای اقتصادی یا آماری، كار دست آدم میدهد. ریاضیات تحلیل را ظاهرا خوشگل جلوه میدهد، اما صرف استفاده از ریاضیات تحلیل را لزوما صحیح نمیكند.
مثلا تحلیلهای اقتصادی كه دولتهای نهم و دهم ارائه كردند، مربوط به نوع خاصی از علم اقتصاد بود! میتوان شارلاتانیسم را تحت عنوان علم استتار كرد. بهعنوان «معاملهگر» باید فرابگیریم از مدعیانی دوری كنیم كه ادعای تحلیل دارند، اما بیشتر حرفهای سرگرمكننده میزنند.
شانس و اهرم در بازار سرمایه
بهعلاوه، «معاملهگران» بازار نباید خود را تحت فشار دائمی قرار دهند. این كسبوكاری است كه نرخ مرگومیر بالا دارد! اگر علاقهمند به «طول عمر» هستیم، فشار كمتر بازار را هم باید بخشی از نرخ بازده خودمان بدانیم. فشار هیچ متغیری روی اعصاب سرمایهگذار بیش از استفاده از اهرم مالی بالا نیست.
توصیه من به «معاملهگران» آن است كه در استفاده از اهرم زیادهروی نكنند. گاه «معاملهگرانی» را مییابیم كه با قرضگرفتن همزمان از چند محل، به فرض اینكه خبر رسیده به آنان اطلاعات ناب است، سنگین روی سهمی سرمایهگذاری میكنند. در استفاده از اهرم، توجه شود كه زیانهای كوچك از آن طریق مركب و چندبرابر میشود و برای آدم اعصاب باقی نمیگذارد.
اگر اهرم مالی شما در تشكیل سبد سرمایهگذاریتان بالا است، با اندكی كاهش قیمت، اوضاع شما وخیم میشود. وقتی بازار میپوكد، حفظ اعتماد به نفس اهمیت بسیار دارد؛ اما چند برابر شدن زیان با استفاده از اهرم مالی، فرصتی برای حفظ اعتماد به نفس باقی نمیگذارد.
اگر در تیرماه سال 1392 به شما گفته میشد، بازار دارد تند میرود و خرید نکنید، شما در ماه دی ممکن بود بگویید اگر به حرف شما گوش کرده بودم، 82 درصد بازده در 6 ماه نمیگرفتم، اما آیا این استدلال شما درست است؟ آیا عاقلانه است تصور کنیم بازاری نامعقول نمیتواند باز هم نامعقولتر شود؟ اما تاریخ بلندمدتتر چندماه بعد نشان داد که شما درست نمیگفتید
«معاملهگرانی» را میشناسم كه سهم ناعادلانهای از شانس داشتهاند، اما موفقیت خود را به مهارتها و دلایل خاص دیگر منتسب میكنند. در طول هشت سال دولتهای نهم و دهم خیلیها پول درآوردند و لزوما خوب و ماهر هم نبودند. آنان از چرخه خاصی در بازار سود میبردند؛ واقعا اینگونه نبوده كه در بازارهای درستی درگیر بودهاند.
چهطور میتوانیم فرض كنیم «معاملهگرانی» كه سادهترین اشتباهات مندرج در كتابهای اقتصادی را مرتكب میشوند، پول درآورده و موفق شدهاند؟ دلیل اصلی به تصادف و اتفاق برمیگردد. این یكی از جلوههای سوگیری بقا است.
گرایش داریم فرض كنیم آن «معاملهگرانی» كه موفق بودهاند، خوب و باسواداند. بهاینشكل به علیت پشت و رو نگاه میكنیم. ما آنان را خوب تلقی میكنیم، چون پول ساختهاند. یادمان میرود كه در بازار سرمایه میشود شانسی هم پول درآورد.
وقتی بازار رونق داشت، نقطه تاریك بازار سرمایه آن بود كه «معاملهگران» بیمهارت و ناآماده هم پولدار شدند و بلافاصله فكر كردند آدمهای باكله و باهوشی هستند. در كشورهای در حال توسعه، آدمها تا پولدار میشوند یا وزیر میشوند، فكر میكنند باسواد هم شدهاند و بهعنوان سرمایهگذار موفق، هرگز به روی خود نمیآورند (و شاید هم باور نمیكنند) كه احمقی خوششانس بودهاند. احمقهای خوشاقبال خود كمتر نشانی از این دارند كه احمقهای خوش اقبال هستند و مطلع نیستند به چنین گروهبندیهایی تعلق دارند. طوری عمل میكنند كه گویی استحقاق پولدارشدن را داشتهاند: «هر آنچه اتفاق افتاده را میدانستند كه اتفاق خواهد افتاد.»
تعصب و وفاداری نسبت به سهام خاص هم از آفات «معاملهگران» است؛ علاقه به ازدواج با موقعیتی خاص؛ شما سرمایهگذارید (در مفهوم سبد سهام) و نه مدیر شركت یا سهامدار عمده. نسبت به هیچ سهم تعصب پیدا نكنید.
سرمایهگذار نه فقط با دستهای خود در مجمع رای میدهد؛ بلكه با پاهای خود نیز از شركت كمبازده فرار میكند. وقتی فرصت فروش سهام و خروج از صحنه را داریم، برای چه بنشینیم و عریضه شكایت بنویسیم.
و بازار سرمایه ایران مثل سایر بازارها گرفتار «معاملهگرانی» است كه وقتی مدتی خوب عمل میكنند و بازده خوب میگیرند، دیگر امكان آسیبپذیری خود را در نظر نمیگیرند؛ از ژستهایی كه میگیرند و از راه رفتنشان درمییابیم كه سود كردهاند؛ حتی از معاملهگر بازنده بیشتر صحبت میكنند! فرض میكنند روزهای شلوغوپلوغ دولت گذشته تكرار خواهد شد. یادشان میرود آنچه در گذشته انجام دادهاند و جواب داده، لزوما در دولت یازدهم جواب نمیدهد. دیگر خطر انفجار روز 23 فروردین 94 یا روز 10 مرداد 94 را نادیده میگیرند؛ اما دنیا آنقدرها منسجم نیست. بالاخره یك روز تیر غیب از راه میرسد، بازار میپُكد و سرمایهگذار فكر میكند كامیونی او را زیر گرفته است.
آنوقت زمانی كه قیمت سهام در بازار میپُكد، درمییابد كه آسیبپذیر بوده است. بازار سهام اینجوری است: پنج سال طول میكشد تا سالار بازار باشید و همه شما را به یكدیگر نشان بدهند، اما ظرف پنج روز هم میتوان خوار و خفیف شد.
به نظر من، پُكیدن سهام فقط تحمل زیان نیست؛ از دسترفتن پول و ثروت «معاملهگر» است، در زمانی كه او اصلا فكرش را هم نمیكند كه چنین زیانی متحمل شود. از در و دیوار قرض میگیرد، بدون تصور اینكه ممكن است ببازد.
ایرادی ندارد «معاملهگر» ریسكپذیر باشد و ریسك بزرگی را بپذیرد، (برایشان تلاطم حاوی خبرهای خوب است) مشروط به اینكه بپذیرد ریسكپذیر است نه اینكه بگوید «ریسك وجود ندارد» یا «ریسك كوچكی است». این ویژگی همه معاملهگران سهام پكیده است كه فكر میكنند آنقدر میدانند كه قادرند احتمال بروز رویداد مخالف را نفی كنند. آنها شجاعت پذیرش این ریسكها را ندارند، در غفلتاند یا تجاهل میكنند.
«معاملهگران» بورس تهران باید از ساختار تصادف و چرخههای بازار مطلع باشند. بدانند بخت و اقبال در عملكرد آنان نقش داشته است. در عین حال باید بدانند تاریخ برای همه یكجور تكرار نمیشود. نوع اتفاقاتی كه برای دیگران میافتد، لزوما برای شما نمیافتد.
بیشتر «معاملهگرانی» كه میشناسم، خود را یگانه و متفاوت با بقیه میدانند و وقتی میخواهند پودرشدن ثروت خود را در بازار توضیح دهند، درمیمانند. «چرا من؟ چرا این بحران برای من اتفاق افتاد؟» به اعتقاد من آنان كه بهرغم مهارتها، دانش و تلاشهای خود در زندگی بدشانس بودهاند، بالاخره سر برخواهند آورد.
احمق خوششانسی كه در زندگی از اقبال برخوردار شده است، در طول زمان آهستهآهسته به سمت موقعیت احمق كماقبالتر نزول خواهد كرد. هر یك از اینها به سمت خصلتها و ویژگیهای بلندمدتشان میل خواهند كرد.
خوب یا بد اطلاعات تاریخی
یكی دیگر از ویژگیهای سرمایهگذاران انكار است. وقتی زیان اول را میكنند، بازار را نادیده میگیرند؛ تجاهل میكنند. همواره كار خود را توجیه میكنند كه مثلا «بهتر از بازار یا شاخص صنعت عمل كردهاند». میگویند: «این قیمتهای پایین كه میبینید، به خاطر فروش صندوقهای بازنشستگی است»، «به زودی ناچارند توی بازار پول بریزند»، به خاطر... . انكار! پیام واقعیت بهطور دائمی انكار میشود. بعد از تحمل زیان هم، برنامه دقیق آینده روشن نیست؛ بعد از وقوع رویداد زیان، چه كار میكنید؟ هولهولکی سهام بیشتر میخرید، بدون برنامه قبلی؟
امیدوارند هرچه طولانیتر بتوانند صبر و مقاومت كنند، به نفع آنهاست؛ بازار برمیگردد؛ نمیفروشند، اما یادشان میرود كه زیاد هم نمیتوانند تاب بیاورند؛ طلبكاران نمیگذارند و گاه در میانمدت و نهایتا در بلندمدت با زیانی بزرگتر تسلیم میشوند. همین كسی كه در بلندمدت زیان خالص كرده و برای ادامه كار و مدیریت پول شما نامناسب است، دور ندانید كه خود را سرمایهگذار شایسته كوتاهمدت معرفی كند.
وقتی زیان اتفاق میافتد، پذیرش آنچه روی داده، بهدرستی صورت نمیگیرد. قیمت روی صفحه مانیتور را میبیند، اما باز هم از ارزش واقعی و انتزاعی سهم صحبت میكند.
اطلاعات البته نقش عظیمی در زندگی «معاملهگر» دارد. اول، اینكه او باید بتواند اطلاعات را از نوفه یا اخلال (noise) تشخیص دهد كه جنبه تصادفی بیشتری دارد. به جای تكیه بر علامت آشكار (signal) بر اخلال تكیه نكند.
نمیتوان به جای اطلاعات و تحلیل آن، فقط روی شعور متعارف (common sense) تكیه كرد. اطلاعاتی كه در نگاه اول در جریان بحث یا در رسانهها هوشمندانه تلقی میشود، در تحلیلی دقیق ممكن است مشكوك و بهدردنخور از آب درآید.
عمده «معاملهگران» در ایران قیمتها و خبرها را روی موبایل و صفحه مانیتور میبینند و تصمیم به خرید و فروش میگیرند. «معاملهگران» با دیدن حركات قیمتها ممكن است هیجانزده و به معامله متمایل شوند.
اگر در توده این اخبار «فوری» كه روی سر ما خراب میشود، چیزی جز اخلال بیابیم، گویی در انبار كاهی، سوزن پیدا كرده باشیم؛ بنابراین میتوان توصیه كرد كه به اخبار گذرا بیتوجه باشیم تا اغوا نشویم. بخش عمده این خبرها اخلال است، اما تاریخ (بلندمدت) از این اخلالها تهی است. نمیگویم در مورد قیمتها روزنامه را نخوانید یا به صفحه موبایل خود توجه نكنید، اما واقعا فكر میكنید با گپزدن در شبكههای اجتماعی باید خرید و فروش كرد؟
حتی پایاننامههای دکترایی را سراغ دارم که با استفاده از دادههای بازه زمانی محدود، روی عملکرد قضاوت میکنند؛ کاری که به نظرم یکسره بیمعنا است. پیشنهاد من آن است که خبرها در بازه زمانی بلندمدتتری دنبال شود، مثلا در هر هفته.
البته، توجه کنید که حوادث گذشته همواره کمتر از آنچه بودهاند، تصادفی به نظر میرسند. این به نحوه برخورد ذهن ما با اطلاعات تاریخی مربوط میشود. «معاملهگران» ایرانی غالبا فکر میکنند دور بعدی اخبار است که باعث میشود آنها بفهمند واقعا چه خبر است، اما حتی در بازه بسیار بلندمدتتری، تاریخ به ما میآموزد که آنچه قبلا اتفاق نیفتاده، میتواند اتفاق بیفتد.
اگر در تیرماه سال 1392 به شما گفته میشد، بازار دارد تند میرود و خرید نکنید، شما در ماه دی ممکن بود بگویید اگر به حرف شما گوش کرده بودم، 82 درصد بازده در 6 ماه نمیگرفتم، اما آیا این استدلال شما درست است؟ آیا عاقلانه است تصور کنیم بازاری نامعقول نمیتواند باز هم نامعقولتر شود؟ اما تاریخ بلندمدتتر چندماه بعد نشان داد که شما درست نمیگفتید.
لطفا وقتی بازده تحققیافته را بررسی میکنید، به بازده تحققنیافته بیتوجه نباشید. البته اشاره به تاریخ گذشته و بازدههای قبلی به شبهعلم هم میانجامد، چرا که نظریهها را براساس رویدادهای سابق میسازیم، بدون توجه به این موضوع که آنچه در گذشته رخ داده، صرفا میتواند حاصل تصادف و اتفاق باشد. البته، این نباید به معنای نادیده انگاشتهشدن تجربههای در دسترس دیگران و هزاران صفحه کتاب و نوشته در مورد ریزش و بحران بازارها باشد.
همیشه بعد از واقعه است که همه چیز روشن میشود: از کرامات شیخ ما چه عجب/ مشت را باز کرد و گفت وجب؛ اما اشتباه چیزی نیست که بعد از وقوع واقعه باید تعیین شود، بلکه باید در پرتو اطلاعات موجود تا آن زمان، آن را پیشبینی کرد.
برخلاف بسیاری از حوزههای علوم دقیقه، تاریخ نمیتواند آزمون شود؛ اما به نوعی در کل تاریخ آنقدر ظرفیت هست که در میانمدت یا بلندمدت، بیشتر سناریوهای ممکن ارائه شود و آدم ناوارد را دچار گرفتاری جدی کند. در بازار سرمایه گفته میشود که معاملات اشتباه بالاخره شما را پیدا میکنند.
گاهی از «معاملهگران» میشنوم که اگر در بازار اخلال از یک جهت وجود دارد، با اخلالی از طرف مقابل خنثی میشود. اینگونه نیست؛ غالبا اخلال در یک جهت روی هم انباشته میشود.
«معاملهگران اخلال» (noise traders) غیرمنطقی با باورهای اتفاقی پراشتباه خود هم روی قیمتها تاثیر میگذارند و هم ممكن است نرخ بازده بالا بگیرند. غیرقابل پیشبینی بودن باورهای آنها باعث میشود ریسكی در قیمت داراییها بهوجود آید. در نتیجه، قیمتها ممكن است حتی در نبود ریسك بنیادی، از ارزشهای ذاتی فاصله زیاد بگیرد.
عدد و رقم در تحلیل
البته در هر نوع تحلیلی و از جمله تحلیل بازار، عیب ندارد بدون آمار و عدد و رقم هم منطق را بهکار گیریم. از آنطرف، باید توجه کرد که از هر مجموعهای از اعداد میتوان منطقی را استنتاج کرد که واقعیت نداشته باشد. با این همه در تحلیل اطلاعات بازار، البته بهتر است از علم احتمالات و ریاضی کمک گرفت.
میفهمم که «معاملهگران» ریاضیدان نیستند که به خواص و ریزهکاریهای ریاضی علاقهمند باشند. علاقه آنان باید معطوف به کاربرد ریاضی باشد. احتمالات تازه وارد ریاضیات شده است و همانطور که میدانید به معنای پذیرش فقدان قطعیت در دانشهاست و الگویی را توسعه میدهد که این عدمقطعیتها رفع شود. بیشتر نتایجی که از احتمالات گرفته میشود، کاملا غیرشهودی است.
اگر روزی در بورس تهران معاملات «اختیار معامله» جدیتر راه بیفتد، بدون درک مناسبی از احتمالات، کارتان پیش نخواهد رفت. بههرحال، «معاملهگران» برای مقابله با پکیدن قیمتهای سهام باید بتوانند بیمهنامهای بخرند که در بیشتر موارد همان اوراق اختیار معامله است.
اینکه در کاسبی خود از کدام کارگزار استفاده میکنید نیز اهمیت دارد. کمتر میتوان توصیه کارگزاران به خرید سهامی خاص را جدی گرفت. کارگزاران یاد میگیرند جملات سیاستمدارانه بگویند و هیچچیز را قاطعانه نگویند. بیشتر جملاتشان سربسته و پرابهام است. جملاتی علیه معاملات ریسکی به زبان میآورند، اما واقعا ریسکپذیری زیاد را نکوهش نمیکنند.
حوزه دیگری از ریاضیات که بهکار شما میآید، اقتصادسنجی است که عمدتا به معنای تحلیل سریهای زمانی است. علم اقتصادسنجی كاربرد آمار به نمونههایی است كه در زمانهایی مختلف گرفته شده و ما آنها را سری زمانی میخوانیم. به این طریق سازوكار چیزی را بررسی میکنیم که موقعیت آن به زمان بستگی دارد.
البته قضاوت حاصل از تحلیل ویژگیهای گذشته گاه ممکن است نامربوط هم باشد و ما را در جهت عكس گمراه کند. راه دور نرویم، بررسی ارقام دوره مدیریت دولتهای نهم و دهم چه ربطی به امروز دارد؟ دورهای كه در آن مدیران را فلهای بیكار میكردند، ارز را بین دلالان و پروژههای بیمعنا توزیع میكردند؛ تورم را 40 درصدی كردند و كارمندان دولت را دوبرابر. صرفا با بررسی سریهای زمانی نمیتوانیم عملکرد آتی را پیشبینی کنیم؛ به دادههای بیشتری نیاز داریم که رویدادهای نادر را نیز لحاظ کند.
در استفاده از احتمالات، باید توجه شود که همیشه منحنی زنگولهشکل و اطلاعات متقارن نداریم. بهعلاوه، نباید احتمالات را با انتظارات اشتباه بگیریم؛ انتظارات برابر احتمال ضرب در بازده (مبلغ) است.
تجربه در بازار
«معاملهگران» جوان نباید هشدارهای «معاملهگران» قدیمی را نادیده انگارند؛ گروه اخیر سابقه گرفتار شدن در چنبره بازار را تجربه کردهاند. موهای خاکستری علامت توانایی بیشتر در بقا است.
احترامیکه برای تاریخ و تجربه داریم، باید در نحوه برخورد ما با حال موثر واقع شود. وقتی به گذشته مینگریم، گذشته همواره قطعی است، چون فقط یک مشاهده صورت گرفته است. ذهن ما بیشتر رویدادها را نه براساس آنچه از قبل در ذهن داریم، بلکه براساس رویداد مورد انتظار بعدی تفسیر میکند.
«معاملهگران» همانطور که گفته شد نباید هیجانی به عملکرد زمانی خاص تکیه کنند؛ بهتر است بهدنبال عملکرد هفته، ماه و سال هم باشند. در افزایش کوتاهمدت بازده، آنان تغییرپذیری سبد سهام خود را میبینند و نه تغییرات بازدههای سهام را.
به بیان دیگر، عمدتا واریانس را میبینند و نه چیز دیگر را. باید بهخاطر بسپاریم که ترکیب واریانس و بازده است که اهمیت دارد و نه یکی از این دو بهتنهایی.
استراتژی معاملاتی شما اهمیت وافری در برد و باخت شما در بازار دارد. البته میدانم برخی از شما به بحث طولانی و منسجم علاقه ندارید و در معاملاتتان با حس شهودی و شعور متعارف حرکت میکنید. بههرحال، در بازار سرمایه ایران نیز درصد بالایی از عملکرد گذشته به شانس متکی بوده است.
خیلی از کارشناسانی که مدعیاند با بصیرت و دوراندیشی برنده بازار بودهاند، عملکردشان به شانس مربوط بوده است. آگاهی نسبت به ریسک و سخت و منضبط کارکردن در بازار سرمایه، «معاملهگر» را به زندگی مادی مناسب میرساند، اما فراتر از آن، به تصادف و اتفاق مربوط است.
گاهی با پذیرش ریسک زیاد (ریسک ناآگاهانه) موفقیتهایی بزرگ بهدست آمده، اما با شانس و اقبال فوقالعاده. موفقیتهای عادی را میتوان با مهارت و کار و دانش توضیح داد، اما موفقیتهای عمده بیشتر به نوسانهای بازار مربوط است.
«معاملهگران» بازار نباید خود را تحت فشار دائمی قرار دهند. این كسبوكاری است كه نرخ مرگومیر بالا دارد! اگر علاقهمند به «طول عمر» هستیم، فشار كمتر بازار را هم باید بخشی از نرخ بازده خودمان بدانیم. فشار هیچ متغیری روی اعصاب سرمایهگذار بیش از استفاده از اهرم مالی بالا نیست.
«معاملهگران» ایرانی با علاقه وافر به ریسک معامله میکنند. عوامل بسیاری در اقتصاد ایران به سرمایهگذاران علامت میدهد که ریسکپذیر باشند. اگر به خاطر قبول ریسک بالا برنده بازارند، توجه کنند که آنان همراه هزاران نفر دیگر ریسک قابلملاحظهای را پذیرفتهاند و برحسب اتفاق برنده شدهاند؛ اما آن هزاران نفر دیگر به زندگی محدودی در حاشیه بازار ادامه میدهند. قهرمانان بازار را نمیتوان فقط با نتایجی که گرفتهاند، ارزیابی کرد.
عملکرد را نمیشود در بازار سرمایه با نتایج حاصل قضاوت کرد، باید همیشه گزینههای بدیل را در نظر گرفت. باید بدانند که تداوم استراتژی قبول ریسک مداوم بالا به آن معناست که روزی سبد سهامشان میپکد. در بخش تفکر این دسته از «معاملهگران» کشف ریسک و اجتناب از آن جایی ندارد و همه اینها عمدتا در بخش عاطفی عقل دنبال میشود.
بهعلاوه، اگر هم به ریسک توجه دارند، آن ریسکی است که زنده و بیّن است و نه ریسک انتزاعی. خیلی از آنان فقط حاضرند برای رویدادهایی که حتما واقع میشود، دنبال نوعی پوشش و بیمه باشند. البته، عمومیت دارد که سرمایهگذاران در همهجا دوست ندارند برای چیزی انتزاعی، دنبال بیمه و پوشش باشند.
اینکه در کاسبی خود از کدام کارگزار استفاده میکنید نیز اهمیت دارد. کمتر میتوان توصیه کارگزاران به خرید سهامی خاص را جدی گرفت. کارگزاران یاد میگیرند جملات سیاستمدارانه بگویند و هیچچیز را قاطعانه نگویند.
نقل قول میخوانند كه «سعدیا! دی رفت و فردا همچنان موجود نیست.» بیشتر جملاتشان سربسته و پرابهام است. جملاتی علیه معاملات ریسکی به زبان میآورند، اما واقعا ریسکپذیری زیاد را نکوهش نمیکنند.
گرفتاری جدیتر آنگاه پیش میآید که شما و شریک معاملاتیتان یا شما و کارمن
ویدیو مرتبط :
نوسانگیری در سهام -معامله گر 24 ساعته
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
تصمیم جدید دولت در روزهای پایانی/ سهام عدالت قابل معامله شد
تصمیم جدید دولت در روزهای پایانی/ سهام عدالت قابل معامله شد
با ابلاغ مصوبه شورای عالی سیاستهای کلی اصل 44 توسط وزیر امور اقتصادی و دارایی، انجام معاملات سهام شرکتهای استانی عدالت به تناسب اقساط واریزی به خزانه از سهام عدالت تا پایان شهریور 92 امکانپذیر میشود.
به گزارش مهر، نهمین مصوبه جلسه شورای عالی سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی در مورد سهام عدالت با امضای وزیر امور اقتصادی و دارایی برای اجرا ابلاغ شد.
نهمین نشست شورای عالی اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسی در روز چهارشنبه مورخ 8خرداد 1392 تشکیل و به استناد ماده (42) قانون اجرای سیاستهای کلی اصل (44) قانون اساسی موارد زیر تصویب شد:
1ـ به سازمان خصوصیسازی اجازه داده میشود، با هدف حفظ ارزش و پیشگیری از رقیق شدن سهام عدالت واگذار شده و پشتیبانی از سرمایهگذاریهای موجه شرکتهای سرمایهگذاری استانی، تا زمانی که سبد سهام اختصاصیافته برای طرح توزیع سهام عدالت از بابت تسویه اقساط ثمن معامله در وثیقه سازمان خصوصیسازی قرار دارد، از محل مجموع سودهای دریافتی از شرکتهای سرمایهپذیر منابع لازم برای مشارکت در افزایش سرمایه شرکتهای سرمایهپذیر را تأمین نماید.
2ـ به منظور تسهیل در ورود شرکتهای سرمایهگذاری استانی به بازار سرمایه و معاملاتی شدن سهام آنها، وزارت امور اقتصادی و دارایی (دبیرخانه) با همکاری دستگاههای ذیربط تا پایان تیرماه سال 1392 با رویکردهای حفظ حقوق سهامداران، حفظ ثبات بازار سرمایه، آموزش و ترویج فرهنگ سهامداری و تداوم و رشد پایدار ارزش سبد سهام شرکتهای سرمایهگذاری استانی و نظارت بر آنها نسبت به تدوین دستورالعمل ورود شرکتهای یادشده به بازار سرمایه برای تصویب در کمیسیون تخصصی شورا اقدام نماید؛ به نحوی که تا پایان شهریور ماه سال 1392 انجام معاملات سهام این شرکتها متناسب با اقساط واریزی به خزانه از سبد سهام عدالت، امکانپذیر شود.
سازمان خصوصیسازی و سازمان بورس و اوراق بهادار موظفند تمهیدات لازم برای اجرای این کار را فراهم کنند.
3ـ به سازمان خصوصیسازی اجازه داده میشود، با شرایط مشابه سهام عدالت به دهکهای پایین درآمدی نظیر کارگران فصلی و ساختمانی که تاکنون سهام عدالت دریافت نکردهاند، در صورت تجاوز از سقف مقرر به شیوه اقساطی سهام واگذار کند.
4ـ ماده (5) تصویبنامه شماره 207946/206192/2/63 مورخ 18اسفند 1387 موضوع آییننامه اجرایی نحوه هزینهکرد اعتبارات مربوط به آموزش، ترغیب، تشویق و پاداش کارکنان سازمان خصوصیسازی مطابق متن زیر اصلاح و جایگزین میشود:
«اعتبارات موردنیاز این آییننامه در راستای تبصره (4) ماده (27) قانون اجرای سیاسـتهای کلی اصل (44) قانون اساسی، پس از تصویب مجمع عمومی سازمان خصوصیسازی، در بودجه پیشنهادی آن سازمان تقدیمی برای لایحه بودجه کل کشور درج خواهد شد.»
سید شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی در تاریخ 29 تیرماه امسال این مصوبه را برای اجرا ابلاغ کرده است./مهر