اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

اسارت پسربچه در شكنجه گاه نامادری



 

 

 

اسارت پسربچه در شكنجه گاه نامادری

 

 

نامادری سنگدل كه پسر هشت ساله شوهرش را كتك زده و با سیخ داغ می سوزاند ،در شهرستان اشنویه از توابع استان آذربایجان غربی دستگیر شد.

 

به گزارش «جام جم»، چند روز پیش مدیر یكی از مدارس ابتدایی پسرانه در شهرستان اشنویه با مركز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و از آزار و اذیت یكی از دانش آموزان از سوی نامادری اش خبر داد.

در پی این تماس، ماموران با حضور در مدرسه مشاهده كردند، دست و پای این كودك سوخته و پیشانی اش نیز زخمی شده است.

پس از آن ،كودك با هماهنگی قضایی به پزشكی قانونی معرفی شد و پزشكان پس از معاینه وی نظر دادند او آزار جسمی دیده است.

نامادری، پسر هشت ساله را شكنجه می داد

كودك هشت ساله در جریان تحقیقات پلیس با معرفی نامادری اش به عنوان عامل حادثه گفت: پس از جدایی والدینم، پدرم با زن جوانی ازدواج كرد اما نامادری ام از همان ابتدا با من بدرفتاری می كرد. كودك آسیب دیده افزود: او همیشه كتكم می زد و با سیخ داغ بدنم را می سوزاند و تهدید می كرد تا در این باره به پدرم حرفی نزنم.

وی اضافه كرد: نامادری ام حتی اجازه نمی داد به دیدن مادرم بروم و همیشه از من نزد پدرم بدگویی می كرد.

ترس پسر خردسال از خانه وحشت

كودك آسیب دیده گفت: یك بار در مورد بدرفتاری های او با مادرم حرف زدم اما وقتی نامادری به این موضوع پی برد بدرفتاری هایش بیشتر شد.

وی اضافه كرد: چند روز پیش نیز چنان كتكم زد كه پیشانی ام بشدت زخمی شد به همین دلیل، از خانه مان می ترسم و حاضر نیستم به آنجا برگردم.

در پی اظهارات این كودك و نظریه پزشكی قانونی مبنی بر شكنجه شدن او، نامادری سنگدل و پدر كودك به پلیس آگاهی اشنویه منتقل و بازجویی شدند.

پدر كودك ادعا كرد، همسرش او را شكنجه نداده و فقط به دلیل شیطنت، كودك را تنبیه كرده است.

اعتراف نامادری

در پی اظهارات پدر كودك، نامادری او نیز بازجویی شد وگفت: من علاقه ای به فرزند شوهرم نداشتم. می خواستم او با مادرش زندگی كند، اما شوهرم دوست داشت فرزندش نزدمان بماند.

وی اضافه كرد: نسبت به این كودك كینه به دل گرفتم و درصدد انتقام از شوهرم بودم، بنابراین در مدت یك سال، وقتی شوهرم به محل كارش می رفت، فرزند او را كتك می زدم.

در پی اعتراف نامادری سنگدل، با توجه به این كه او در آستانه زایمان بود،با قرار وثیقه ، از سوی دادیار شعبه اول دادسرای اشنویه آزاد شد اماتحقیقات تكمیلی از این نامادری ادامه دارد.

گزارش خبرنگار ما حاكی است، پسر آسیب دیده نیز با هماهنگی قضایی تحویل مادر خود شده است..../جام جم آنلاین


ویدیو مرتبط :
شكنجه فیل

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فرار نوعروس از شكنجه‌ گاه هیولای خجالتی


عروس خانم هنوز لباس سفید را از تن درنیاورده بود كه از سوی داماد خجالتی مورد حمله قرار گرفت و همان شب جشن راهی بیمارستان شد.

روزنامه ایران: عروس خانم هنوز لباس سفید را از تن درنیاورده بود كه از سوی داماد خجالتی مورد حمله قرار گرفت و همان شب جشن راهی بیمارستان شد.

هیچ‌كس باور نداشت كه مرد جوان كه سر به زیر و آرام بود در چهاردیواری خانه‌شان به هیولایی شكنجه‌گر تبدیل شود.

مرد ثروتمند به محض این‌كه احساس می‌كرد كسی در خانه نیست و با همسرش در خانه تنها است نوعی جنون به وی دست می‌داد و زن بخت‌برگشته را به باد كتك می‌گرفت.

«راز تلخی پشت نقاب آرام و مهربان شوهرم نهفته بود و من تا شب عروسی از آن بی‌خبر بودم.»

این‌ها ادعاهای عروس 26 ساله‌ای است كه 3 ماه بعد از ازدواجش جلوی میز قاضی دادگاه خانواده ایستاده و با صدایی لرزان به زبان می‌آورد. هنوز جای شلاق‌هایی كه با خشم روی صورت نحیفش فرود آمده بود دیده می‌شد. نرگس تا آن روز كه پیش روی قاضی دادگاه خانواده ونك ایستاده بود، رازداری كرده و كسی نمی‌دانست چرا وی می‌خواهد از خانه شوهرش فرار كند و طلاق را تنها راه نجات خود می‌داند.

هیولای شكنجه‌گر

نرگس به قاضی گفت: شوهرم نزد همه مردی بسیار مهربان و آرام است ولی زمانی كه در خانه تنها هستیم به او جنون خاصی دست می‌دهد و با همه توانش من را كتك می‌زند. هیچ‌كس حرف‌های من را باور نمی‌كند زیرا همه خانواده و فامیل حامد را مردی خجالتی و سر به زیر می‌شناسند اما این واقعیتی تلخ است كه من را در شوك عجیبی فرو برده است. من و حامد در مراسم ختم یكی از بستگانم با هم آشنا شدیم. شوهرم از دوستان نزدیك پسرعمویم بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت.

 پس از آن آشنایی كوتاه خیلی زود با هم نامزد شدیم. در دوران نامزدی هم كمتر همدیگر را می‌دیدیم زیرا حامد چندان تمایلی نداشت من را به خانه‌شان دعوت كند. همه این دیدارهای كوتاه را به حساب خجالتی بودن وی می‌گذاشتم تا این‌كه با پیشنهاد خانواده من قرار شد هرچه زودتر مراسم عروسی برگزار شود و ما زندگی مشترك‌مان را شروع كنیم اما افسوس كه همان روز جشن سرنوشت تلخی برای من رقم خورد. آنچه را كه می‌دیدم باور نمی‌كردم. شوهرم یك هیولا است.

 بعد از جشن وقتی به خانه رفته بودیم متوجه شدم حامد با دقت خانه را نگاه كرد و وقتی دید همه مهمان‌ها رفته‌اند ناگهان به من حمله كرد و تا حد مرگ كتكم زد. همان شب از شدت درد به بیمارستان رفتم. نمی‌توانستم این راز را با كسی در میان بگذارم یا نه. می‌دانستم كسی حرف‌هایم را باور نمی‌كند و از طرفی حامد را دوست داشتم و نمی‌خواستم اینگونه با آبرویش بازی كنم. من به زندگی‌ام امید داشتم.


نرگس آهی كشید و گفت: همه حسرت زندگی ما را می‌خوردند. در بین فامیل زبانزد خاص و عام بودیم تا این‌كه یك روز پسرعمویم با همسرش سرزده به خانه ما آمدند. گویا آن‌ها از پشت در صدای بگومگوهای ما را می‌شنیدند. در را كه باز كردم دوباره حامد به حالت عادی برگشت و دست از رفتارهای جنون‌آمیزش كشید. آن روز پسرعمویم تا حدی در ماجرای اختلاف من و حامد قرار گرفت ولی باز سكوت كردم و چیزی نگفتم. رفتارهای حامد در خارج از خانه بسیار عادی بود و تنها وقتی داخل خانه بود و تنها می‌شد رفتارهای جنون‌آمیزی از خود نشان می‌داد.

فرار از خانه

زمستان بود و دانه‌های برف همه‌جا را سفیدپوش كرده بود. جشن تولد شوهرم بود. برایش كیك و كادو خریده بودم و منتظر بودم تا از سر كار به خانه بیاید. در را كه باز كردم خواستم غافلگیرش كنم. ابتدا خیلی خوشحال شد اما بعد از چند دقیقه چاقو را از كنار كیك برداشت و به من حمله كرد. از شدت ترس پاهایم می‌لرزید، توانستم از خانه فرار كنم و نزد خانواده حامد بروم. موضوع را تا حدی با آن‌ها در میان گذاشتم اما حرف‌هایم را باور نمی‌كردند و می‌گفتند كه حامد آزارش حتی به مورچه هم نمی‌رسد! نرگس مكثی كرد و ادامه داد: با گذشت سه ماه از ازدواجمان می‌خواهم از شوهرم جدا شوم.

قاضی با شنیدن صحبت‌های زن جوان دستور داد تا حامد برای معاینه به پزشكی قانونی مراجعه كند تا در صورت اثبات اختلالات عصبی حكم طلاق با پرداخت مهریه را صادر كند.

نظریه پزشكی قانونی نشان داد مرد جوان وقتی داخل خانه بود دچار نوعی جنون می‌شد و قاضی دادگاه با همین نظریه علمی حكم طلاق را صادر كرد.

نظر كارشناس

راضیه جلالی‌نیا كارشناس حقوقی در این باره می‌گوید: وجود هرگونه اختلالات عصبی و جنون در روابط زناشویی باید با تشخیص و تایید پزشكی قانونی صورت گیرد. اگر مردی به دلیل اختلالات عصبی همسرش را مورد شكنجه قرار بدهد علاوه بر این كه یك پرونده كیفری با عنوان كتك‌كاری در دادگاه كیفری مطرح می‌شود و زن به موجب آن می‌تواند دیه بگیرد بلكه در چنین شرایطی پرونده دیگری با عنوان طلاق با استناد بر سوءرفتار مرد و عسر و حرج در دادگاه خانواده تشكیل می‌شود.

چنانچه زنی در شرایط عسر و حرج به سر ببرد می‌تواند با اثبات آن پس از گرفتن مهریه از شوهرش جدا شود.

در عقدنامه‌های جدید 14 مورد عسر و حرج برای زن پیش‌بینی شده است. به عنوان مثال سوءرفتار مرد یا آزار و اذیت وی كه ناشی از بیماری عصبی باشد می‌تواند از موارد عسر و حرج به حساب بیاید.

در واقع هرگونه كتك‌كاری یا توهین و فحاشی جزو سوءرفتار است. البته برای گرفتن طلاق باید دلیل محكمه‌پسند و قاطعی به دادگاه ارائه شود یعنی سوءرفتار مرد باید با گواهی پزشكی قانونی اثبات شود تا دادگاه به آن استناد كند.

چنین طلاقی كه با اثبات عسر و حرج از طرف زن جاری می‌شود جزو طلاق بائن بوده و در آن امكان رجوع نیست.