اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

آیا ۲۰سال بعد جنگلی در زاگرس باقی خواهد ماند؟



اخبار,اخبار اجتماعی,جنگلی در زاگرس

مدیر طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی: 60 درصد جنگل‌های زاگرس در مخاطره خشکیدگی قراردارد که اگر دیر بجنبیم شاید تا 20 سال دیگر، جنگلی در زاگرس باقی نماند.»

زاگرس که محصول چندین هزاره کار طبیعت است، از تاریخی بلند بالا برخوردار بوده و نه تنها از دیدگاه تاریخ طبیعی سرزمین، بلکه به عنوان بیومی طبیعی که به بخش وسیعی از فضای سرزمین هویت و حیات می‌بخشد دارای ارزش اکولوژیکی و فرهنگی بالایی بوده، به همین دلیل نابودی تدریجی آن را که توسط نسل کنونی رقم خورده، می‌توان بزرگترین تراژدی تاریخ طبیعی کشور معرفی کرد.

اما آنچه امروز بیوم زاگرس را به سال‌های آخر حیاتش نزدیک کرده، نه صدای تبر است نه خراش‌های جانسوز اره‌های جور  واجور و نه سیاهی زغال و شخم عمیق تراکتورها! سدها و طرح‌های متعدد انتقال آب هم همچنان با سرعت در دست اجرا هستند و به موازات افزایش دمای زمین و منطقه و کاهش بارندگی‌ها در سال‌های اخیر، هجوم ریزگردها نیز بیش از پیش از داخل و بیرون از مرزهای ایران شدت گرفته و دامنه‌های غربی زاگرس را در زیر پوششی از غبار مدفون ساخته است و اکوسیستمی که دهه هاست از سوی معدنکاران و کشاورزان و سدسازان و دامداران و شهرسازان مورد هجومی بی‌سابقه قرار گرفته و توان تجدید حیاتش را هم بیش از یک قرن است که از دست داده اکنون بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ 14 هزار ساله شکل‌گیری اش، آسیب پذیر شده و اینجاست که موجوداتی که سال‌ها بود در جنگل همزیستی مسالمت‌آمیزی با درختان و درختچه‌ها داشتند به آفت تبدیل می‌شوند.

 

زخمی که سوسک‌های چوبخوار بلوط و قارچ زغالی در 6-5سال گذشته بر پیکره زاگرس وارد کردند نتیجه چند دهه سوء‌مدیریت در منابع جنگلی کشور و بهره کشی و دخالت‌های نابجای ما در زاگرس است. بواقع زخمی است که انسان به‌واسطه دخالت‌های نابجا و فشار بیش از حد بر طبیعت زاگرس در دهه‌های اخیر ایجاد کرده و اکنون زاگرس را در زوال کامل اکوسیستمی قرار داده است.

 

زوالی که اگرچه می‌تواند به مثابه زنگ خطری جدی برای امنیت غذایی، اجتماعی و اقتصادی کشور تلقی شود، اما شواهد نشان می‌دهد هنوز هم مسئولان را آن طور که شایسته است برنتافته اینقدر که در عمل هیچ تغییری در الگوهای توسعه‌ای ایجاد نشده و تحرک و شتابی در فرآیند تهیه و اجرایی کردن برنامه آمایش سرزمین ایجاد نشده است.

بر اساس برآورد زنده یاد کریم ساعی، مساحت این جنگل‌ها در سال 1321 حدود 10 میلیون هکتار بوده که به دلیل قطع بی‌رویه و غیر اصولی به کمتر از هفت میلیون هکتار در دهه پنجاه کاهش پیدا کرده است. بر اساس اعلام مدیر کل جنگل‌های خارج از شمال درحال حاضر مساحت این جنگل‌ها 6میلیون هکتار تخمین زده می‌شد.

در حال حاضر یازده استان کشور در حوزه رویشگاه زاگرس قرار دارد و زاگرس بالغ بر 42 درصد جنگل‌های کشور را تشکیل می‌دهد که در محدوده‌ای 30 میلیون هکتاری پراکندگی دارد. زاگرس تولید‌کننده 40 درصد منابع آب شیرین کشور بوده و 80 درصد جمعیت عشایری ایران را در خود جای داده است.

 

اگرچه در این جنگل‌ها تاکنون بالغ بر 180 گونه درختی و درختچه‌ای شناسایی شده است اما تنوع گونه‌ای گیاهان زاگرس بیش از 2400 گونه را شامل می‌شود که خود نمایانگر ارزش ژنتیکی این جنگل‌هاست.

 وضعیت موجود جنگل‌های زاگرس
بیش از 60 درصد جنگل‌های زاگرس در کلاسه انبوهی جنگل تنک(تاج پوشش 5 تا 25 درصد) قرار دارد و عمده پدیده خشکیدگی جنگل در مناطقی که تاج پوشش کمتر از 25 درصد داشته‌اند گزارش شده است. شیرین ابوالقاسمی، مدیر طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی در گفت‌و‌گو با «ایران» می‌گوید: 60 درصد جنگل‌های زاگرس در مخاطره خشکیدگی قراردارد که اگر دیر بجنبیم شاید تا 20 سال دیگر، جنگلی در زاگرس باقی نماند.»

جنگل‌های دانه زاد زاگرس، عمدتاً درختان کهنسالی هستند که در معرض خطر پوسیدگی و باد افتادگی قرار دارند و چون امکان رویش طبیعی دانه‌های بلوط در کف جنگل به دلیل کشت زیر اشکوب و چرای بی‌رویه دام چندین دهه است که دیگر وجود ندارد احتمال نابودی کامل اکوسیستم جنگلی زاگرس بیش از پیش قوت می‌گیرد.

 

از این‌رو اجرای طرح‌های حفاظتی، خروج دام از جنگل و جلوگیری از کشت زیر اشکوب در سراسر زاگرس می‌تواند به عنوان یکی از راهکارهای حفاظتی مؤثر به بقای جنگل در سال‌های آینده کمک کند. با وجود این مدیر طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی می‌گوید: «تفکر حفاظتی در سازمان جنگل‌ها و مراتع کمتر وجود دارد به همین دلیل است که می‌بینیم امروز در بسیاری از مناطق حفاظت شده و پارک‌های ملی، حضور دامدارانی که پروانه چرای دام دارند و این پروانه‌ها را سازمان جنگل‌ها و مراتع صادر کرده مشکل ساز شده است.»

 

  بر اساس مطالعات طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی چرای مفرط و کوبیدگی خاک در اغلب مناطق جنگلی زاگرس وجود دارد. زراعت دیم در اغلب اراضی جنگلی، مانع هر گونه زادآوری درختان است و به علت فرسایش بالا (نرخ فرسایش خاک بین 30 تا 40 تن در هکتار در زاگرس) خاک این منطقه فاقد هوموس بوده و خاک حاصلخیز از بین رفته است.

 

شیرین ابوالقاسمی در این باره به ایران می‌گوید: «چون خاک حاصلخیز از بین رفته یا از طریق رودخانه به دریا رفته یا پشت دریچه سدها انباشته شده، محصول مناسبی عاید کشاورزان نمی‌شود از سوی دیگر به جای بهره‌گیری از روش‌های کارآمد در تولید محصولات کشاورزی، کشاورزان توسعه سطح زیر کشت را در برنامه‌های خود قرار داده‌اند که در نتیجه جنگل‌ها به زمین کشاورزی تبدیل شده و کشت زیر اشکوب به طور افسار گسیخته‌ای گسترش یافته است.

 

از سوی دیگر با وجود محدودیت منابع آبی و افت سفره‌های آب زیرزمینی، الگوی کشت سلیقه‌ای و غلط همچنان ادامه دارد و محصولاتی کشت می‌شود که نیاز آبی بالایی دارند. مثلاً کاشت غلات جای خود را به گندم داده و تمامی ارتفاعات و شیب‌های زاگرس زیر کشت محصولات باغی پر آب همچون سیب رفته است.»

ابوالقاسمی می‌افزاید:« اگر بهای آب مصرفی در فرایند تولیدات باغی محاسبه شود هر کیلو سیبی که در این منطقه برداشت می‌شود قیمتی حدود 320 هزار تومان خواهد داشت و این یعنی کشت این محصول صرفه اقتصادی ندارد و فقط منابع آبی ما را هدر می‌دهد.

 

در حال حاضر در سر شاخه رودخانه کر در منطقه کامفیروز در استان فارس، کشاورزان به روش سنتی و در مقیاس وسیع برنج می‌کارند، بعد شما می‌خواهید آبی هم باقی بماند که به دریاچه‌های بختگان و پریشان و مهارلو برود تا خشک نشود؟»

بر اساس آخرین نتایج به دست آمده از مقایسه تصاویر ماهواره‌ای توسط طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی، سطح اراضی دارای پوشش طبیعی جنگلی در زاگرس مرکزی، از حدود 360000 هکتار در سال 1975 به 263000 هکتار در سال 2007 کاهش یافته است که کاهش 96 هزار هکتاری را در مدت سه دهه نشان می‌دهد.

 

بیشترین میزان تبدیل اراضی جنگلی نیز در محدوده سه میلیون هکتاری زاگرس مرکزی، به کاربری کشاورزی بوده است به طوری که در مجموع 85800 هکتار از رویشگاه‌های جنگلی طی سال‌های 1975 تا 2007 به مزارع کشاورزی تبدیل شده است.

 

مدیر طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی تأکید می‌کند در بسیاری از مناطق زاگرس 8/2 برابر ظرفیت موجود دام در منطقه است که در برخی نقاط این رقم تا حد 7 برابر حد مجاز هم می‌رسد. از این‌رو آنچه امروز از جنگل‌های زاگرس باقی مانده، جنگلی است آسیب دیده که نه فقط تراکم خود را از دست داده بلکه تنوع ژنی‌اش هم در بسیاری از مناطق از دست رفته است.

 

ابوالقاسمی می‌گوید:«برای اینکه روند تخریب را بهتر درک کنید باید بگویم در محدوده زاگرس مرکزی از مجموع 707 هزار هکتار جنگل، فقط 7500 هکتار جنگل با تاج پوشش بالای 75 درصد باقی مانده که این لکه هم فقط در منطقه حفاظت شده دناست.»

 شیوع بیماری در جنگل‌های بلوط ایران
برای نخستین بار خشکیدگی درختان بلوط در استان ایلام و در سال 1388 مشاهده و گزارش شد. بر اساس نمونه برداری‌های انجام شده از جنگل‌های زاگرس، در ابتدا یک نوع قارچ که عامل بیماری زغالی بلوط با نام علمی Biscogniaxia mediterana بود مورد شناسایی قرار گرفت و به عنوان عامل اصلی خشکیدگی درختان بلوط معرفی شد. علاوه بر این مؤسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی کشور 3 گونه سوسک چوبخوار هم در بین درختان خشکیده شناسایی کرد.

 

قارچ زغالی و سوسک‌های چوبخوار در استان‌های ایلام، فارس، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، کرمانشاه، خوزستان و چهارمحال‌وبختیاری با شدت و ضعف متفاوت در پنج سال گذشته گسترش یافت تا جایی که بیش از یک میلیون و صد هزار هکتار از جنگل‌های زاگرس را نابود کرد. شدت و تراکم خسارات وارده به درختان بلوط در استان‌های متعدد مختلف بوده به طوری که بیشترین مساحت آلودگی در استان ایلام دیده شده است.

 خشکیدگی 20 درصد جنگل‌های زاگرس
ایلام، لرستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، چهارمحال و بختیاری و خوزستان به ترتیب 7 استانی هستند که با مساحتی بالغ بر یک میلیون و 131 هزار هکتار بیشترین پدیده خشکیدگی بلوط را داشته‌اند به طوری که در استان ایلام بیش از 640 هزار هکتار و در لرستان بالغ بر 270 هزار هکتار از جنگل‌های بلوط دچار زوال اکوسیستمی شده‌اند. اما از این میزان، تنها 106 هزار هکتار کاملاً خشک شده که 64 هزار هکتار آن در ایلام و 27 هزار هکتار نیز در استان لرستان گزارش شده است.

 

در سایر مناطق جنگلی نیز بین 15 تا 70 درصد خشکیدگی گزارش شده است. خوشبختانه خشکیدگی بلوط و گونه‌های جنگلی زاگرس از ابتدای سال 93 به دلیل کاهش دمای هوا در زمستان و بارندگی‌های نسبتاً خوب تا حدی متوقف شده و با بودجه 60 میلیارد تومانی که دولت اختصاص داده چندین طرح از جمله طرح‌های بهسازی و پرورشی جنگل، طرح نهال کاری با مشارکت مردم و طرح مدیریت منابع جنگلی آغاز شده است.

 خشکیدگی جنگل چگونه تشدید می‌شود؟
سازمان خواربار جهانی (FAO ) مهمترین عوامل تأثیر‌گذار در ایجاد پدیده خشکیدگی اکوسیستم‌های جنگلی را همسال و خالص بودن جنگل‌ها و کاهش تنوع گونه‌ها، تخریب ساختار و بافت خاک جنگل و نبود تهویه مناسب در خاک، آسیب به جنگل در اثر تخریب اکوسیستم با دخالت انسانی، کاهش سطح منابع آب زیر زمینی، طغیان آفات و امراض، آلودگی‌های صنعتی و آلودگی هوا عنوان می‌کند.

 

کارشناسان ایرانی نیز افزایش ناگهانی دما در زون گرمسیری و نداشتن تناسب با سرشت اکولوژیکی جنگل، ورود ریز گردها و افزایش مشکلات فتوسنتزی در دامنه‌های رو به غرب و جنوب غربی را مهمترین عامل تشدید خشکیدگی و هجوم آفات معرفی می‌کنند.

مدیر طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی می‌گوید:« عمق کم ریشه بلوط در خاک‌های سنگین و وابستگی زیاد آن به ریشه‌های سطحی و آسیب‌هایی که از شخم‌های عمیق می‌بیند، ضعف بیولوژیک ناشی از تنش گرمایی و کم آبی، ناتوانی ریشه برای تأمین نیازهای آبی اندام هوایی پرحجم، هجوم سوسک‌ها و در نهایت قارچ زغالی از جمله عوامل تأثیر‌گذار در تشدید معضل است.

 

  هر چه جنگل تنک‌تر باشد تبخیر سطحی ناشی از کاهش انبوهی جنگل نیز بیشتر می‌شود، در این میان کاهش تنوع و اختلاط گونه‌ای، نامناسب شدن شرایط لازم برای زاد‌آوری طبیعی، نبود نهال‌ها یا پاجوش‌های جوان مقاوم و از بین رفتن تعادل اکولوژیک و حذف گونه‌های آفت خوار، آسیب‌پذیری بلوط‌ها را بیشتر می‌کند.»

 

به گفته او بررسی‌ها نشان می‌دهد رابطه‌ معنی‌داری بین کاهش شمار جمعیت دارکوب‌ها در جنگل‌های زاگرس و افزایش سوسک چوبخوار وجود دارد، زیرا لارو این سوسک، یکی از طعمه‌های مورد علاقه‌ دارکوب‌ها محسوب می‌شود که متأسفانه به دلیل دخل و تصرف‌های شدید انسانی و کشتار دارکوب‌ها با این تصور که آنها میوه‌های درختان را از بین می‌برند باعث شده تا امروز شاهد طغیان سوسک چوبخوار در جنگل‌های زاگرس باشیم، از سوی دیگر مؤسسه دفع آفات کشور نیز بر پایه باورهای غلط مردمی دارکوب‌ها را آفت می‌پندارد و همچنان در صدد مبارزه با دارکوب‌هاست! زاگرس اگر نابود شود، بیابانزایی، فرسایش بادی و ریزگردها تشدید می‌شود.

 

تغییرات کمی و کیفی در منابع آب شیرین کشور چالش جدیدی را ایجاد خواهد کرد، کاهش تنوع زیستی و تغییر در جوامع گیاهی و حذف برخی از گونه‌های با ارزش کلیماکس، امنیت غذایی و بهداشتی ساکنان نیمی از ایران را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد و اثرات ناشی از تغییرات اقلیمی در کشور تشدید شده و موج جدیدی از پدیده پناهندگی زیست محیطی در کشور به راه می‌افتد.

دکتر تقی شامخی، استاد بازنشسته دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران می‌گوید:« اگر فکر اساسی برای چرای بی‌رویه دام و کشت زیر اشکوب در جنگل نشود اقدامات سازمان جنگل‌ها در بلند مدت کم اثر خواهد شد، چرا که بحث ما خشکیدگی تک درختان و برداشت آنها نیست نگرانی ما امروز زوال اکوسیستم زاگرس است که همچنان در حال پیشروی است.» 

اخبار اجتماعی - ایران


ویدیو مرتبط :
آنچه از غزه باقی ماند

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آزادی تبعه آمریکایی و ابهاماتی که برای ملت ایران باقی می ماند



 

 

 

آزادی تبعه آمریکایی

 

 

 سه تبعه آمریکایی یک سال پیش به اتهام ورود غیر قانونی به خاک کشورمان از سمت مرزهای غربی، بازداشت شدند. پس از مدتی وزیر اطلاعات و نیز دستگاه قضایی این افراد را متهم به جاسوسی کردند و این موضوع را حتمی دانستند.

درباره این افراد ، در همین بدو امر و از نگاه انسانی ، تصریح می داریم که اگر این ها جرمی مرتکب نشده اند ، حتی یک روز هم نباید در حبس باشند ولی اگر واقعاً مجرم هستند ، ذکر نکاتی چند حائز اهمیت است.

براساس اعلام دادستان تهران ، یکی از این سه نفر می تواند با تودیع 500 میلیون تومان وثیقه آزاد شود و ممنوع الخروج هم نخواهد بود.

از روز جمعه گذشته تاکنون چندین مقام قوه مجریه از دفتر ریاست جمهوری گرفته تا وزارت ارشاد و وزارت خارجه در قالب های مختلف درباره عفو و آزادی یک تبعه آمریکایی متهم به جاسوسی خبر داده اند.

این مقامات تا پیش از این و در هنگام طرح سؤالی درباره پیگیری آزادی سه جوان آمریکایی در ایران تاکید می کردند که قوه قضاییه ، نهادی مستقل است و لذا چاره ای جز طی مراحل حقوقی و قانونی وجود ندارد اما حال می بینیم که به اعلام دادستان تهران بدون هماهنگی با قوه قضائیه از عفو یک تبعه آمریکایی و آزادی وی خبر می دادند.

از سوی دیگر در دو روز گذشته تمامی اخبار منتشر شده از مقامات قوه مجریه از "عفو و آزادی" این تبعه آمریکایی حکایت می کرد ولی به یک باره این وضعیت به " آزادی مشروط به تودیع وثیقه مالی" تبدیل شد. این تفاوت را چگونه می شود تفسیر کرد؟

در همین حال ، این سه آمریکایی به استناد اظهارات وزیر اطلاعات و دادستان تهران، به عنوان جاسوس، شناخته شده اند. حال باید پرسید آیا صدور وثیقه ای به ارزش 500 میلیون تومان معادل 500 هزار دلار برای یک متهم به جاسوسی، مناسب است؟ این در حالی است که در ماه های اخیر شاهد آزادی مشروط شماری از شهروندان ایرانی بودیم که با اتهاماتی کمتر از جاسوسی ، با وثیقه های به مراتب سنگین تر روبه رو بودند.

همچنین به راحتی آب خوردن می توان فهمید که این تبعه آمریکایی پس از آزادی مشروط، به دلیل ممنوع الخروج نبودن ، کشور را ترک می کند و این در حالی است که وی متهم امنیتی است و اتهامش جاسوسی. اینکه  باید اجازه داد یک جاسوس به راحتی کشور را ترک کند چه معنایی خواهد داشت؟

حتی کشورهایی مانند روسیه و آمریکا هم که روابط بسیار نزدیکی با هم دارند جاسوسان یکدیگر را به این راحتی آزاد نمی کنند بلکه همانطور که اخیرا شاهد بودیم دو کشور ، جاسوسان خود را در خاک کشور سومی و ان هم بر اساس یک معامله سیاسی و اطلاعاتی مبادله کردند و این در حالی است که مقامات دولتی اعلام کرده بودند برای آزادی تبعه آمریکایی می خواهند مراسمی در هتل استقلال یا مجموعه حافظیه کاخ سعدآباد در تهران ؛ آن هم با حضور معاون رئیس جمهور  برگزار شود.

واقعا این رفتار  را چگونه می توان توجیه کرد؟ مثل اینکه برخی ها هنوز از تجربه تحقیر آمیز بدرقه ملوانان انگلیسی در پاستور درس عبرت نگرفته اند که این گونه به دنبال تکرار این برنامه هستند؟

اگر قصد آزادی یک متهم خارجی را دارید خیلی محترمانه و از سر عزت، او را دم در زندانی که در آن نگهداری می شود ، تحویل نمایندگان سفارت سوئیس ،حافظ منافع آمریکا در ایران دهید و بدانید که موضوع  و این قدر بالا و پائین کردن و مراسم و بدرقه نمی خواهد. مگر هنگامی که آمریکا در عراق دیپلمات های ایرانی را آزاد کرد برای آنها مراسم گرفت؟

فراموش نکنیم هم اکنون تعدادی از شهروندان ایرانی به اتهامات واهی در زندان های های آمریکا محبوس و به اشد مجازات محکوم هستند. در این کشور نه از عفو، نه از  آزادی مشروط همراه با تودیع 500 هزار دلار و نه از برگزاری مراسمی در کاخ سفید با حضور معاون رئیس جمهور آمریکا برای بدرقه زندانیان ایرانی خبری است.

همچنین آیا آزادی این افراد ، آن هم در اوج تهدیدها و توهین های آمریکایی ها که نمونه اش ، سخنان اخیر هیلاری کلینتون بوده ، نمی تواند از سوی غربی ها ، به انفعال و باج دادن ایران معنی شود؟ کما این که در چند روز گذشته ، رسانه های آمریکایی ، چنین نگاه و تفسیری به ماجرا داشته اند.

اگر قرار است این ها را آزاد کنیم ، باید در شرایطی چنین اقدامی نماییم که تعبیر به ضعف نشود و الا چه سود از پذیرایی یک ساله از سه جاسوس آمریکایی؟!

در پایان ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که در شرایطی که رأفت و محبت ، شامل حال جاسوسان آمریکایی می شود ، چه اشکالی دارد همین رویکرد درباره متهمان و محکومان حوادث یک سال گذشته شود؟ نکند آیه شریفه "محمد رسول الله والذین معه ، اشداء علی الکفار رحماء بینهم " را معکوس بخوانیم..../تحلیل:عصرایران