سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

فرهنگ آبگوشتی


یک روزنامه ژاپنی گزارشی از غذاهای ایرانی از جمله آبگوشت منتشر کرده و فرهنگ غذا خوردن در ایران را دلیلی بر حاکم بودن آرامش در زندگی مردم ایران دانسته است.

روزنامه ژاپنی "ماین چی" گزارشی جذاب از غذاهای ایرانی منتشر کرده و فرهنگ غذا خوردن در ایران را دلیلی بر حاکم بودن آرامش در زندگی مردم ایران دانسته است. این روزنامه به صورت مفصل تری به غذای آبگوشت پرداخته و آن را نماینده غذاهایی معرفی کرده که دلیلی بر آرامش زندگی مردم ایران هستند.  

گزارش روزنامه ماین چی از غذاهای ایرانی به شرح زیر است: 

آبگوشت ایرانی ـ تهران
گوشت گوسفند، گوجه فرنگی، سیب‌زمینی، نخود و لوبیا خیس خورده و سپس گذاشتن این مواد به مدت 4 تا 5 ساعت بر روی گاز با شعله كم.

حتی در تهران پایتخت ایران كه از تهاجم فرهنگ غرب جلوگیری به عمل می‌آید، به تازگی مغازه‌های «فست فود» بسیار چشمگیر شده است. در این میان، هم‌چنین تابلو‌های مبهم و عجیب و غریب همانند «مسعود دونالد» به جای «مك دونالد» و «KFC» به جای«PFC» ( كنتاكی- مرغ-سرخ شده) به چشم می‌خورد.



اما با این حال، آرامش بر زندگی مردم ایران حكمفرماست و عاداتی كه با عجله همبرگری را سرهم بندی كنند، هنوز كه هنوز است در ایران ریشه ندوانیده است. «آرامش غذایی» و یا به عبارت دیگر وقت صرف كردن، چه در ساخت غذا و چه در تناول آن، هم‌چنان در ایران رایج است.

«آبگوشت» نماینده این نوع غذاها است كه به شكل سنتی پخت می‌شود. گوشت گوسفند، گوجه‌فرنگی، سیب‌زمینی و نخود و لوبیا خیس‌خورده را به مدت چهار تا پنج ساعت بر روی گاز با شعله كم به شكل سوپ می‌پزند. روایتی نقل می‌شود مبنی بر این‌كه از قرن هفتم تاكنون كه دین اسلام ظهور كرده است، آبگوشت در ایران تناول می‌شود.

اكثر مردم در ایران عادت ندارند كه بیرون غذا بخورند. منوی اكثر رستوران‌های لوكس فقط كباب است. اما با این حال، اكثر «چایخانه‌ها» تقریباً شلوغ است. افراد در چایخانه‌ها در حالی كه قلیان می‌كشند و چای می‌خورند، از فضا به شكل ارزشمند برای گپ زدن بهره می‌بردند.
محدودیت فرهنگی و ممنوعیت مشروبات الكلی در سراسر ایران حكمفرماست. اما با این حال مردم با فراغت خاطر زمان را سپری می‌نمایند. شهروندان كمی نیستند كه پس از غروب آفتاب به همراه خانواده یا دوستان در چایخانه‌ها، سه تا چهار ساعت با فراغ خاطر سپری می‌كنند. آبگوشت كه در واقع برای لذت بردن از اوقات فراغت است، بسیار مناسب برای چنین زمانی می‌باشد.

من [خبرنگار] برای دیدن چایخانه به «دهكده» بزرگترین مغازه منطقه فرحزاد واقع در بخش شمال شهر تهران كه اكثر چایخانه‌ها در این منطقه متمركز شده‌اند، رفتم. در زیر سایه درختان در محوطه وسیع بیرون چایخانه، هشتصد تخت كه بر روی آن فرش ایرانی پهن شده بود، ردیف شده بودند. زوج‌های جوان، خانواده‌ها به همراه بچه‌هایشان و... این تخت‌ها را اشغال كرده بودند. این افراد در ابتدا گپ می‌زدند و می‌خندیدند و سپس به آرامی غذا خوردن را شروع می‌كردند.

ده دقیقه در حالی كه بر روی فرش نشسته بودیم منتظر ماندیم. آبگوشت كه در ظرف كوچك فلزی ریخته شده بود و بسیار بسیار هم داغ بود، برای ما آوردند. آبگوشت در دو مرحله تناول می‌شود. ابتدا تنها سوپ و چربی گوسفند را در داخل ظرفی می‌ریزند و سپس نان را قطعه قطعه كرده و به آن اضافه می‌كنند، پس از نفوذ سوپ و چربی به داخل نان آن را می‌خورند. به نظر می‌رسد سوپ چربی كه به داخل نان نفوذ كرده سرشار از انرژی است كه جذب بدن می‌شود.



پس از این‌كه از نان آغشته به سوپ چربی به خوبی لذت بردیم، دیگر مواد آبگوشت از جمله نخود لوبیا را به ظرف دیگری منتقل كردیم و آن قدر با میله فلزی این مواد را كوبیدیم تا به شكل رب درآمد. سپس این مواد را كه در واقع مخلوطی از سیب زمینی شیرین، نخود و لوبیا و عطر و طعم گوشت است، در لای نان قرار می‌دهند و می‌خورند. البته چاشنی‌هایی مانند نمك، فلفل، زردچوبه و لیموترش هم به میزان مناسب به شكلی كه مزه ترشی آن احساس شود، به آن اضافه می‌كنند. در حالی كه نان داغ و آبگوشت را با خوشحالی تناول می‌كردیم، سر فرصت به سبزیجات تازه هم دستبرد می‌زدیم. بدین ترتیب، از احساس خوبی كه دوغ خنك و نسیم شامگاهی اوایل تابستان به ما داده بود، لذت می‌بردیم.

آقای «سجاد صدیقی»، دانشجوی بیست و دو ساله كه به همراه خواهرش به فرحزاد آمده بود، با تبسمی بر لب در خصوص احساس از این موقعیت گفت: «هرچند ما مثل ژاپنی‌ها  ساكی [نوع مشروب الكلی مخصوص ژاپن] نمی نوشیم، ولی با قلیان و آبگوشت بالاترین حد آرامش را در این‌جا به دست می‌آوریم.» به گفته آقای «حسن فرحزادی»، چهل و نه ساله و مالك مغازه، روزهای پنج‌شنبه و جمعه كه مصادف است با روزهای آخر هفته در ایران، بیش از هزار نفر در این مكان گرد هم می‌آیند.

اما با این حال، چرا مردم ایران تا این حد آبگوشت را دوست دارند و می‌خورند؟ اكثر افراد در پاسخ به این پرسش تنها به ذكر این نكته كه «از قدیم چنین بوده است» اكتفا می‌كنند و بدین ترتیب، نتوانستم معمای دوست داشتن آبگوشت را حل كنم. حتی با گذشت نیمه شب كه مغازه‌ها باید تعطیل شوند، هنوز چراغ‌ها خاموش نشده است و حدود پنجاه مشتری پس از شام هم مشغول صحبت كردن هستند. ایرانیان به جای سرعت در کارها و افزایش کارایی، از پیش بردن و انجام آرام کارها لذت می‌برند برای این کار در جامعه ایران دلیل خاصی وجود دارد.

آبگوشت از گوشت ماهی و گوشت بز در برخی از مناطق ایران
چنانچه در چایخانه‌های داخل شهر تهران آبگوشت تناول كنید، مبلغ چهل تا هفتاد هزار ریال( حدود سیصد و بیست ین) باید پرداخت كنید. ایران كه حدود چهار و نیم برابر ژاپن مساحت دارد، از فرهنگ غذایی بسیار متنوع برخوردار است. در استان كرمان واقع در جنوب ایران به جای گوشت گوسفند از گوشت بز و هم‌چنین در استان سیستان و بلوچستان، كه نزدیك به دریا است، به جای گوشت گوسفند از گوشت ماهی در آبگوشت استفاده می‌شود.

گوجه‌فرنگی ایران در مقایسه با گوجه‌فرنگی ژاپن شیرین‌تر است. از گوجه‌فرنگی در ایران غذاهای متنوعی از جمله «میرزا قاسمی» كه متشكل از گوجه فرنگی، سیر، بادمجان كباب شده و حبوبات است، درست می‌كنند. هم‌چنین در بازار هم كدبانوهایی كه حداقل یك كیلو گوجه‌فرنگی در دست دارند، به وفور دیده می‌شوند.

منبع : مشرق


ویدیو مرتبط :
فیلم موبایلی زندگی آبگوشتی، راه یافته بخش تهران

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فرهنگ شهرنشینی - اجتماعی



 

 

 

رشد شهرنشيني و صنعتي شدن ، جوامع شهري و فرهنگ جامعه را به سرعت از اعتقادها و آداب و سنن دور کرد و تمايل به زندگي امروزي و استفاده از رفاه و ارزش هاي مادي به نوعي ارزش اجتماعي تبديل شد به گونه اي که رشد تجملات و تزئينات در سيماي شهر و خانه ها از

هميشه نمايان تر شد و جامعه ها را از پايبندي به يکديگر و مناسبات خانوادگي و خويشاوندي دور کرد. در جوامع سنتي و روابط اجتماعي به هم پيوسته بود و باورهاي مشترک و مشخصي وجود داشت و افراد همديگر را مي شناختند و اعتماد ميان افراد بيشتر بود و روابط اجتماعي بر اساس آشنايي هاي درازمدت و دوستي و مناسبات فاميلي و خانوادگي استوار و پايدار بود. ولي جوامع بزرگ شهري امروز به خاطر وجود شرايطي خاص، فرصتي براي شناختن افراد نگذاشته است. افراد به جاي خانه و محيط زندگي در محيط کار با افراد بسياري روابط برقرار مي کنند و اما به دليل شغل هاي متفاوت و موقعيت اجتماعي افراد و روابط با روابط سنتي متفاوت است که در اين ارتباط بيشتر به جاي وجود علايق و احساسات، غلبه با موقعيت اجتماعي افراد است. در شهرهاي بزرگ تحرک اجتماعي و تغيير پايگاه طبقاتي به راحتي صورت مي گيرد و ضمن آنکه نامتجانس بودن فرهنگ شهري بيشتر مواقع، سازمان شکني اجتماعي و تغيير ساختار سنتي را به همراه دارد. اين موضوع بيشتر ناشي از تراکم بالاي جمعيت و وجود فرهنگ هاي گوناگون و رنگ باختن برخي از آن ها و اختلاط با هويت شهري و گسترش منطقه هاي حاشيه نشين و در نتيجه ايجاد فاصله ميان قشرهاي مختلف در اين جوامع است. امروزه شهرها بيگانگي را در انسان ها تقويت مي کنند و احساس تنهايي و جدايي و تمايل به تنهايي را در ميان طبقات مختلف جامعه رشد مي دهند. وجود معضل هاي بزرگ شهري مانند ترافيک هاي سنگين و گسترده، بيکاري، کمبود و يا گراني مسکن، گسترش جرم و جنايت و آلودگي هاي زيست محيطي و فرهنگي علاوه بر گسترش زمينه هاي بي اعتمادي ميان انسان ها، اين احساس را در شهرنشينان ايجاد مي کند که شايد مسئولان شهري قادر به اداره شهر نيستند و اين امر در پاره اي مواقع ميل به قانون گريزي را در جامعه دامن مي زند و جلوگيري از اين کار نيازمند برنامه ريزي هاي فرهنگي و ايجاد بستر فعاليت هاي سالم و سازگار از سوي مديران و مسئولان است.

 

 

مديريت فرهنگي نياز ضروري


در اين چند سال افزايش جمعيت، گسترش ترافيک، آلودگي هاي زيست محيطي و کمبود و گراني مسکن ذهن بسياري از برنامه ريزان شهري و مديران اجرايي شهر را بيش از پيش به خود مشغول کرده بود و جلسه هاي بسياري هم براي حل آن ها تشکيل شده و مي شود، ولي همه اين ها بيشتر با فيزيک و ظاهر شهرها در ارتباط است و ضمن اينکه هنوز پاسخ منطقي و مناسب براي اين مسائل پيشنهاد نشده است ولي آنچه فراموش شده نيازهاي فرهنگي و رسيدگي به آرمان ها و خواست هاي دروني جامعه است. هر شهري در کنار ساخت فضاها و کالبد شهر و نيازمند برقراري روابط معقول بين محيط طبيعي و فيزيکي با وضع اجتماعي و فرهنگي است. به طور معمول در کلانشهرها و شهر هاي بزرگ، ريشه بسياري از بحران هاي بزرگ و زنجيره اي را بايد در ضعف فرهنگ بومي و محله اي دنبال کرد. در شهر هايي که زندگي ماشيني و روابط مجازي غربي، فروشگاه هاي بزرگ، مراکز فروش دور از منزل و نبود يا کمبود فضاها و عرصه هاي عمومي در محدوده محله ها و نواحي، منجر به از بين رفتن روابط محله اي و منطقه اي شده است، خصوصي شدن اوقات فراقت، گذراندن زمان زياد در منزل، کاهش ارتباط ميان همسايگان، نبود زمان و فرصت کافي براي تخليه فشارهاي ناشي از مشکلات زندگي روزانه و مانند اين ها گسترش يافته و بر ايجاد و تشديد بحران هاي شهري موثر واقع شده است. ضمن آنکه بي توجهي و آگاهي نداشتن حکومت هاي محلي يا همان شهرداري ها به مسائل اجتماعي و فرهنگي روز زمينه را براي افزايش اين بحران ها و نابساماني هاي شهري هموار کرده است. اين امر دليل محکمي بر نياز ضروري شهرها به مديريت کامل و جامع شهري در همه مسائل بويژه مسائل فرهنگي و اجتماعي است.

 

 

فقر فضاهاي فرهنگي در شهر ها


هرچند وظايف شهرداري ها براي ما بيشتر در ظاهر شهر ها خلاصه و نمود داشته است، اما وظايف ديگري هم بر عهده شهرداري ها قرار دارد و حمايت از نهاد هاي متولي فعاليت هاي هنري، سرگرم کننده، تفريحات جمعي، شهري و نظاير آن ها، حمايت و تقويت فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي از آن جمله است. در طول سه چهار سال گذشته توجهاتي به خرده فرهنگ هاي موجود در شهر بويژه در محله ها شده است، اما بايد گفت که بي توجهي به اين خرده فرهنگ ها و تلاش نکردن براي بالابردن کيفيت شاخص هاي فرهنگي موجب شده برنامه هاي فرهنگي به نتيجه نرسد. در کنار همه اين موارد وقتي فضاهاي فرهنگي ايجاد مي شود توجه به دو نکته ضروري است:

1) شرايط جغرافيايي و بومي محله.

2) توجه به نياز منطقه با در نظر گرفتن استاندارد هاي موجود.

 

 

اصلاح فرهنگ شهري راه حل بحران ها


برنامه ريزي شهرها نيازمند ايجاد هماهنگي ميان دستگاه هاي تصميم گيرنده در حوزه فرهنگي و اجتماعي است يعني شهرداري ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت مسکن و شهرسازي، صدا و سيما، سازمان ميراث فرهنگي، سازمان تربيت بدني و برخي ديگر از دستگاه ها که هر کدام به گونه اي داراي تجربياتي در برنامه هاي فرهنگي، اجتماعي و تفريحي هستند. البته لازمه حل مسائل شهري و بحران ها اصلاح رفتار شهروندان و وجود فرهنگ مناسب شهرنشيني است، دو مقوله اي که پايه و اساس پايداري و دوام هر شهر است. فرهنگ در اينجا شامل موضوع هاي اجتماعي، هنري، ورزش همگاني، محيط زيست، محصولات فرهنگي، صوتي تصويري و خدمات آموزشي است. در چارچوب اين حرکت، ايجاد تعادل، تناسب و هماهنگي در برنامه ريزي هاي کلان شهري ضروري است و همه اجزاي شهر بايد با در نظر گرفتن نقش فرهنگ در مناسبت هاي اجتماعي شهر، تاسيسات شهري، نظام حمل و نقل و کالبد شهر و کاربري هاي شهري سعي کنند تعادل لازم را بوجود آورند. تبيين و تعيين مباني فرهنگ شهرنشيني براي همه مردم بويژه قشر جوان و نوجوان، برقراري زمينه مناسب براي رشد و اعتلاي اين فرهنگ و ارتقا» و اصلاح فرهنگ همگاني با تکيه بر مساجد و محله هاي شهر، که پايگاه اصلي فعاليت هاي فرهنگي و آموزشي شهري است، گامي موثر در دستيابي به شهر فرهنگي است. البته ناگفته نماند ايجاد توسعه فضاهاي فرهنگي مانند فرهنگسراها، خانه هاي فرهنگ، کتابخانه هاي عمومي و تخصصي، نگار خانه ها، موزه ها و بنا هاي فرهنگي به فراخور جمعيت محله ها و منطقه هاي شهري در حوزه فعاليت ها و برنامه هاي شهرداري هاست.