سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

در برابر انتقاد چه واکنشی نشان می دهید؟


"تواضع" و "فروتنی" از صفاتی هستند که هر بار که نامشان به گوش می رسد احساس دلپذیر و خوشایندی در انسان به وجود می آورند. شاید بشود گفت این طراوت و خوشایندی، خصوصیت همه صفات اخلاقی است، چرا که ریشه در فطرت آدمی دارند و ناخودآگاه نسبت به خوبی ها کششی را در ما ایجاد می کنند. اما باز این دو صفت تفاوت های چشمگیری با دیگر صفات اخلاقی دارند، چرا؟

همان طور که در مقالات گذشته به ویژه در دو قسمت قبلی همین مقاله مطرح شد، ضد این صفات یعنی "غرور" و "تکبر"، آزاردهنده ترین صفات آدمیزاد و البته خیرمایه بخشی از وجود ما هستند. می گویند آدم مغرور حتی از اسبی که کالسکه اش را می راند، بیزار است. متأسفانه این صفات منفی به قدری به ما نزدیکند که مثل اندام های درونی بدن، به چشم نمی آیند و دایم از آنها غافلیم. در اساس همین دو صفت هستند که در طول تاریخ، باعث سقوط افراد موفق از قله های ترقی چه در ابعاد مادی و چه در معنویات شده اند و صد البته این تهدید ادامه خواهد داشت و به قول نیچه "تکبر، آسان ترین راه برای از بین بردن سرافرازی هاست".

 



فکر نکنید آدم های با ضریب هوشی بالا در امان هستند، جالب اینجاست که این صفات ناپسند یعنی "غرور" و "تکبر"، هیچ گونه ارتباطی به میزان ضریب هوشی ما ندارند و در هر انسانی با هر میزان هوش و درایت به وضوح دیده می شوند. غیر از خود شخص که از این عیوب ریشه دار تا حدود قابل توجهی ـ یا کاملاً ـ غافل است، دیگران به عیوب او بیش از خودش واقفند و کم و کیف آن را به وضوح تشخیص می دهند. لذا هرازگاهی مستقیم یا غیرمستقیم نظرات یا رفتار ما را که ناشی از این غرور و تکبر است مورد ایراد قرار می دهند و اینجاست که ما اصلاً از این اعتراض خوشمان نمی آید و با هر روشی سعی می کنیم نظر گوینده را حتی الامکان تغییر دهیم و به او فهمانیم که کاملاً در اشتباه است. نظیر این علایم یعنی واکنش نسبت به انتقادات اطرافیان، نشان دهنده این است که این صفات در تار و پود وجودمان لانه کرده و برای مبارزه با این دو نقطه ضعف اساسی یعنی "غرور و تکبر" راه طولانی در پیش داریم و به نظر می رسد به این سادگی ها هم نمی توانیم از شرشان خلاص شویم! شاید تشریح برخی از تکنیک های فریبنده این دو صفت ناپسند، قدری راه مبارزه را بهتر ترسیم کند و ما را بیشتر با این اژدهای هزار چهره آشنا سازد.

 

یکی از تکنیک های "غرور" که شاید خیلی هم معروف باشد، تکنیک "انکار" است. همان طور که گفتیم "غرور" انسان را می فریبد و با این فریب و مکر، ایده ها و باورهای غلطی را به فکر و روان ما تحمیل و تزریق می کند، به گونه ای که مصرانه مدعی هستیم چنین صفات نیکی را دارا هستیم و چنان ضعف هایی هرگز در ما وجود ندارد. اولین راه تشخیص این تکنیک این است که ببینیم نسبت به انتقادی که از ما می شود، به لحاظ فکری و روانی چه واکنشی نشان می دهیم. شدت واکنش روانی ما می تواند شاخص خوبی برای اندازه گیری میزان خودباوری و غرورمان باشد. به قول معروف ببینیم وقتی با انتقادی مواجه می شویم چه میزان خونمان به جوش می آید!

 

خودخواهی، راه ها را می بندد و خیر و خوشی را دور می کند. حال آنکه، هر اندیشه مهرآمیز به دور از خودخواهی، نطفه کامیابی را در خود می پروراند. "فلورانس اسکاول شین"

 

وقتی از انسان مغرور، (الحمدالله که ما مغرور نیستیم!!) که خود را مزین به انواع صفات متعالی و مبرا از هرگونه رذیلتی می داند، انتقادی می شود و یا اشکالی از کار و رفتارش گرفته می شود ـ البته نه فقط از طریق کلام بلکه حتی با ایما و اشاره و یا هر نوع حرکت ظریف دیگری که نشان دهد رضایتی از او وجود ندارد ـ اولین حالتی که به طور ناخودآگاه از او بروز می کند، حالت "انکار" است. روان او مانند گلبول های سفید خون که با اولین مواجهه با ویروس یا هر موجود خارجی، به شدت واکنش نشان می دهند و آن را دفع می کنند، سعی می کند هر چه سریع تر خود را از این انتقاد و اشکال مبرا کند و به شدت نسبت به این حمله واکنش دفاعی نشان می دهد و به هر طریق می کوشد تا از مهلکه بگریزد. آگاهانه شروع به "انکار" می کند و امواج فکری فراوانی بر علیه موضوع مورد انتقاد به ذهن او هجوم می آورند و او که احساس می کند خشت های ساختمان "خودباوری"اش در خطر فروپاشی اند تمام قوای وجود خود را به کار می گیرد تا خود و البته دیگران را توجیه کند که هرگز چنین ایرادی به کار او وارد نیست و گوینده و سایرین در اشتباه محض هستند. در اینجاست که جملاتی با این مضامین کاربرد زیادی پیدا می کنند: "خیر این طور نیست که..."، "شما در اشتباه هستید من..."، "البته این نظر شماست دیگران در مورد من..."، "دارید یک طرفه به قاضی می روید من..."، "دارید قضاوت عجولانه می کنید من..."، "صبر کنید باید برایتان توضیح بدهم تا موضوع روشن شود که من..." و...

 

این واکنش تدافعی روانی، تمام وجود شخص را به حالت آماده باش درمی آورد، رنگ رخساره اش سرخ و برافروخته می شود، بیانش با مشکل مواجه می شود، حالت پرخاش پیدا می کند، حتی الامکان اجازه صحبت کردن به کسی نمی دهد، میدان دید او محدود و تار و سرش به شدت گرم می شود! بسته به میزان غرور و نادانی اش، گاهی هم احساس می کند که از شدت ضربه وارده! مریض شده و قوایش در حال تحلیل است. خلاصه اینکه در برابر هر نوع کلام و رفتاری که نشان دهد او برخلاف تصورش مقبول و مورد تأیید نیست، بی درنگ سلاح "انکار" به دست می گیرد و نه تنها ایراد را نمی پذیرد بلکه اشکال را از خود منتقد می داند و با تمام قوا به وسیله افکار و رفتار بیرونی اش، به زعم خود حملات وارده! را چند برابر تلافی کرده و موج سهمگینی از عیوب و ایرادهای زشت را برسر گوینده بینوا خالی می کند. خلاصه وای به حال منتقد.

 

در وضعیت مشابه که منتقد مستقیمی در کار نیست مثلاً جبر زمانه و روزگار او را نقد می کند، او مظلومانه خود را مستحق چنین ظلمی نمی داند و باز با کمک سلاح "انکار" خود را از همه تقسیرها مبرا کرده، و برای متحمل شدن این بار سنگین ظلم و جور، تازه امتیازی هم برای خود قایل می شود و  باز بر غرور خود می افزاید! مثلاً می گوید: "لیاقت ندارند که من..."، "اینجا جای آدم های مثل من نیست، من..." و...

 

از آنجایی که غرور انسان را از "وضعیت" خود غافل می کند و او را با افکار غیرواقعی فریب می دهد، بنابراین یکی از راه های مبارزه با غرور با توجه به واکنش "انکار"، تلاش برای تقویت صفت "انتقادپذیری" است. حتماً شما هم قبول دارید که هیچ انسانی در دنیا وجود ندارد که بی عیب و نقص و کامل باشد پس این موضوع شامل حال خود ما هم می شود. باید صادقانه و دایم این واقعیت را در عمل به خود یادآوری کنیم که "من هم نقص دارم"، "من هم نقاط ضعفی دارم"، "من هم اشتباه می کنم"، "من هم خیلی چیزها را نمی دانم"، "من هم یکی هستم مثل دیگران"، "همیشه حق با من نیست"، "من یک انسان عادی هستم درست مثل اطرافیانم پس من هم ایرادهایی دارم"، "آخر مگر من کی هستم این همه منم برای چیست".

 

ما باید خیلی خودپسند باشیم اگر تصور کنیم که برجسته ترین موجودات دنیا هستیم. در این دنیا نزدیک به صد میلیارد کهکشان وجود دارد که هریک از آنها چندین میلیون خورشید دارند که شبیه به ما یا بهتر هستند و هر روز تعدادی از آنها با هم برخورد می کنند و در هیچ جای دنیا کسی برایشان غصه نمی خورد و مجلس ترحیم و یادبود برپا نمی کند. "موریس مترلینگ"

 

هر بار که انتقادی شنیدیم سعی کنیم افسار این حالت تدافعی ناخودآگاه را به دست بگیریم و تا جایی که قدرت داریم به حالت خودآگاه با تلقین افکار صحیح، واکنش درست و منطقی مثل یک انسان واقعی از خود نشان دهیم، مثلاً:

* سعی کنیم با گوینده رفتاری مودبانه و محترمانه داشته باشیم.

* سعی کنیم بر احوال و احساستمان تسلط پیدا کنیم.

* اجازه دهیم حرفش تمام شود.

* کمی به حرفش فکر کنیم تا درست منظورش را متوجه شویم.

* سعی کنیم مصادیقی از انتقاد را در وجودمان پیدا کنیم.

* رفتارمان را طوری مرور کنیم که متوجه شویم چرا این ایراد به ذهن شخص گوینده رسیده است.

* اگر حرفش را نمی پذیریم حداقل صددرصد حرف او را نقض نکنیم و به طور مطلق خودرا مبرا ندانیم.

* برای دفاع کردن از خودمان بی قرار نشویم و بدانیم با کمی صبر و تحمل شرایط به نفع ما تمام خواهد شد.

هر چقدر که بتوانیم از شلیک مسلسل "انکار" خودداری کنیم یا حداقل کمتر تیراندازی کنیم یا تیراندازی را به تأخیر بینداریم، نشانه پیشرفت است و ما موفق شده ایم تا حدی عنان اختیارمان را به دست بگیریم.

 

اما نکته دیگری که شاید باورش سخت باشد این است که یکی دیگر از تکنیک های زیرکانه و حرفه ای غرور، استفاده از "تصویر" تواضع و فروتنی است. شخص مغرور خواهان برتری و تفاخر همه جانبه نسبت به دیگران است. گویند روزی شخصی راه می رفته و مدام متعجبانه نفس های بلندی می کشیده و زیر لب چیزی را تکرار می کرده است. وقتی از او سوال می کنند که موضوع این حیرت و تعجب چیست می گوید: "در عجبم که خداوند چگونه این همه فضل و دانش را در سینه من جا داده است". مثال متداول دیگر وقتی است که از کسی در مورد موضوعی نظرخواهی می شود، اول با کمال توضع می گوید: "البته من کوچک تر از آن هستم که نظر بدهم اما..." و بعد باید قریب به یک ساعت شنونده نظرات قاطع و مطلق او باشیم!

 

از آنجایی که غرور مانند ویروس وارد ساختمان ژنتیکی ما می شود لذا به راحتی قادر است تمام هوش و ذکاوت ما را در اجرای فرامین خود به کار گیرد. غرور به خوبی می داند که "جامعه، انسان متواضع را می پسندد و به او احترام می گذارد" پس این بهترین موقعیت است تا از این پوشش ظاهری برای ارضای امیالش استفاده کند.

"نفس اژدرهاست او کی مرده است             از غم بی آلتی افسرده است"

بنابراین شخص را به الگوبرداری صوری! از رفتار افراد متواضع و فروتن وامی دارد و از این روش برای پیشبرد کار و رسیدن به امیال خود نهایت استفاده را می کند.

 

مثلاً می داند که "افراد متواضع، ادب و احترام را نسبت به دیگران رعایت می کنند" و معمولاً از این راه موفقیت هایی کسب می کنند. بنابراین او هم سعی می کند به طمع پیشبرد کاری، از کلمات و زبان بدن آنها تقلید کند. ولی از آنجایی که اعتقادی به این رفتارها ندارد، رفتارش با کیفیت خاصی همراه است که هرگز آن تحسینی را که مدنظرش هست، برنمی انگیزد. این کار به تواضع سمرقندی معروف است. از مشخصات دیگر انسان متواضع این است که از خود تعریف و تمجید نمی کند. همیشه صفات خوب دیگران به نظرش می آید و سعی می کند از دیگران بیاموزد.

 

اگر کسی این کیفیت را در حقیقت درون خود ایجاد نکند و فقط بخواهد تظاهر به تواضع کند، خود مبین عدم تواضع است. چرا که تواضع از "آگاهی به وضعیت خود" نشأت می گیرد. اگر "وضعیت" من این است که از نظر درونی نسبت به دیگران احساس فروتنی ندارم و خود را همچنان برتر از آنها می دانم، "رعایت ادب و احترام صادقانه" اولین گام اساسی برای نزدیک شدن به صفت فروتنی است و در گام بعدی می توان به اصلاح نیت درونی بپردازیم. در حقیقت باید همیشه خلاف امیال و فرامین غرور رفتار کنیم و فریب ترفندهایش را نخوریم.

 

خودرایی و خودبینی، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن، راه اهریمن و دل به نیکی سپردن، راه یزدان است. "بزرگمهر"

 

اگر غرور از من می خواهد که با رفتارهای فریبنده و فرصت طلبی توجهی را جلب کنم، کسی را بفریبم، خود را صادق جلوه دهم و موقعیت خوبی را از آن خود کنم، از تدبیر و درایت عقل استفاده نمایم و اجازه ندهم غرور مرا به نقش بازی کردن وادارد، اینجاست که باید برخلاف امر او عمل کرده و صداقت پیشه کنم چرا که ریا و تزویر برای وجود انسان مضرتر است تا ازدست دادن موقعیتی مادی که با این شرایط مدت زیادی دوام نخواهد داشت. هر جا که می بینیم بی دلیل از خود رفتار عجیبی نشان می دهیم که هرگز قبلاً چنین چیزی از ما بروز نکرده بود! متوجه باشیم که کاسه ای زیر نیم کاسه است و قطعاً اینجا برای غرورمان نفعی داشته که ما را به این نقش درآورده است.

 

باید به تجربه بیاموزیم که چطور مشت غرور را باز کنیم و حیله اش را برملا کنیم. به این جمله از استاد الهی فیلسوف و عارف معاصر توجه کنید: "احمق کسی است که اگر تعریفی از او شد، مانند بچه ها، باور می کند و لذت می برد." این یکی از بهترین تکنیک های تشخیص غرور است که می تواند مشت غرور را باز کند چرا که تشخیص لذت همیشه کار ساده ای است.

 

برای تشخیص بروزهای مختلف غرور در وجود می توان از تجربیات و نظرات افراد ارزشمندی که در زندگی ما حضور دارند و می توانند به خوبی آنها را برایمان تشریح کنند کمک گرفت. البته لازم نیست برای پیدا کردن این افراد سفر کنید یا متحمل هزینه ای بشوید. اگر خاطرتان باشد گفته شد که انسان به دلیل غرور شدید از خود ناآگاه است و اغلب دیگران او را بهتر از خود او می شناسید. نزدیک ترین افراد به ما معمولاً بهترین قضاوت کنندگان در این زمینه هستند. خانواده درجه یک و بعد از آن دوستان و آشنایان و همکاران افراد باارزشی هستند که شناخت خوبی از ما دارند زیرا در موقعیت ها و حال و احوال متعددی ما را دیده و رفتارهایمان را تجربه کرده اند. پس اگر می خواهیم از "وضعیت" خودآگاه تر شویم، بد نیست به واکنش های احساسی و نظرات آنها نسبت به اعمال و افکار و رفتارمان بیشتر توجه کنیم. کار سختی نیست. گفتیم که هوش زیادی نمی خواهد!

 

تکنیک عملی دیگر این است که سعی کنیم همیشه در موضوعات مختلف با افراد خانواده یا نزدیکان مشورت کنیم و نظر آنها را بپرسیم. در این مرحله، ترتیب اثر دادن یا ندادن به این مشورت ها مورد بحث نیست، بلکه صرفاً ضربه زدن به غرور و خودباوری غیرواقعی مدنظر است.

 

در استفاده از این تکنیک باید از به کار بردن جملاتی نظیر "تو که نمی دانی اوضاع از چه قرار است. نمی توانم برایت توضیح دهم..."، "اصلاً تو که وارد نیستی..."، "آخر این طور که تو فکر می کنی نیست..." و... خودداری کنیم.

 

بله استفاده از این تکنیک های ملی باعث می شود تا روح ما قدرت و تسلط بیشتری برای کنترل و نظارت بر زوایای وجود و نقاط ضعف ما پیدا کند. روز به روز قویتر و مسلط تر بر احوال درونیمان خواهیم شد و اثرات مثبت این اقتدار در زندگی روزمره ما به ویژه در رفتار اطرافیان به خوبی قابل مشاهده خواهد بود.

 

تکنیک ها و حربه های غرور تمامی ندارند و هرگز نمی توان در چنین مقالاتی به بررسی همه جانبه آنها پرداخت. قصد من از تنظیم این سه مقاله فقط طرح مسأله و جلب توجه بیشتر نسبت به این نقطه ضعف خطرناک بود. قطعاً همین مقدار اشاره برای خواننده مشتاق و آگاه کافی است تا خود ادامه راه را بپیماید.


منبع: مجله موفقیت

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir


ویدیو مرتبط :
با شنیدن خبر اخراج خود از کارمندی چه واکنشی نشان می دهید؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

انتقاد زیباکلام از دلواپسان: اگر نمی‌ترسید اجازه دهید موافقان مذاکرات هم تجمع کنند



اخبار,اخبارسیاسی,زیباکلام

اگر این اقلیت تندرو و 8درصدی جبهه پایداری فکر می‌کنند هواداران زیادی دارند اجازه دهند فردا وزارت کشور مجوز صادر کند بگوید هرکس که طرفدار مذاکرات هست، هرکس که می‌خواهد مذاکرات به نتیجه برسد در بیابان‌های بهشت زهرا جمع شوند که در خیابان هم نباشد تا بهانه امنیتی بیاورند. چرا می‌ترسند؟

 یک تحلیل گر مسائل سیاست داخلی گفت: تندروها از ترس پشت جنازه 275 شهید غواص پنهان شدهند.صادق زیباکلام، تحلیل‌گر مسائل سیاست داخلی در واکنش به حواشی روز گذشته تشییع پیکر شهدای غواص در میدان بهارستان گفت: مدت‌ها است که گروه اقلیت افراطی و تندرو که نه پایگاه مردمی و نه پایگاه اجتماعی دارند سعی می‌کنند مناسبت‌هایی مثل تشییع جنازه غواص‌ها که دیروز برگزار شد را مستمسک قرار دهند تا به مخالفین سیاسی‌شان حمله کنند.

زیباکلام در گفت‌وگو با «آفتاب» گفت: این گروه اگر تاسوعا و عاشورا، حلول ماه مبارک رمضان و حتی تشییع جنازه غواصان باشد این کار را می‌کنند که از شور احساسات و عواطف مذهبی مردم برای حمله به مخالفین سوءاستفاده کنند.

این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه که اکثریت افرادی که دیروز جمع شده بودن مخالف تندروها هستند، یادآور شد: این اکثریت به روحانی رای دادند، طرفدار مذاکرات و ظریف هستند.

او تاکید کرد: اینکه شما بیاید با کمک صداوسیما طوری رفتار کنید که جمعیت را به نفع مخالفین روحانی مصادره کنید و وانمود کنید که این افراد می‌خواهند به دهن امریکا زده شود و همچنان سیاست‌های تندروانه جبهه پایداری ادامه پیدا کند اصلا و ابدا چنین نیست. آنهایی که آمده‌اند به خاطر احساسات ملی و مذهبی که نسبت به فرزندان وطن داشتند آمدند. چه کسی می‌گوید این‌ها آمده بودند بگویند ما مخالف مذاکرات هستیم. 

زیباکلام در این مصاحبه به صورت موکد با طرح پیشنهادی برای مواجه عمومی با این طرز تفکر تندروها توصیه کرد: اگر این اقلیت تندرو و 8درصدی جبهه پایداری که در انتخابات 92 به سعید جلیلی رای دادند فکر می‌کنند هواداران زیادی دارند اجازه دهند فردا وزارت کشور مجوز صادر کند بگوید هرکس که طرفدار مذاکرات هست، هرکس که می‌خواهد مذاکرات به نتیجه برسد در بیابان‌های بهشت زهرا جمع شوند که در خیابان هم نباشد تا بهانه امنیتی بیاورند. چرا می‌ترسند؟

او در ادامه پرسید: چرا یکبار اجازه ندادند که طرفداران اصلاحات و طرفداران دولت روحانی تجمع کنند اما خودشان از نمازجمعه، تاسوعا عاشورا و تشییع جنازه استفاده می‌کنند و سعی می‌کنند این طور جا بیاندازند که همه مخالف مذاکرات هستند؟ اگر وحشتی ندارید پس چرا از این مردم می‌ترسید؟ من قول شرف می‌دهم که حتی یک شیشه هم نشکنند.

او درخواست کرد که اجازه بدهید مخالفین در بیابان‌های بهشت زهرا جمع شوند آن زمان ببینند چند میلیون حضور پیدا می‌کنند؟ چرا به‌جای اینکه چنین آزمونی کنند به دروغ تجمع تشییع جنازه‌ را به نفع خودشان مصادره می‌کنند؟ چرا مناسبت‌های ملی را مصادره می‌کنند؟ اگر کسی 30 سال پیش برای وطن شهید شده، برای جبهه پایداری رفته است؟ چه کسی گفته شهدای جنگ و رزمندگان و آزادگان طرفداران تندروها هستند.

زیباکلام در پاسخ به این سوال که نظرشما در مورد شیوه برگزاری این تشییع جنازه چیست، گفت: مسلم است که از این مراسم سواستفاده سیاسی شده است. برگزار کنندگان همدست تندروها بودند اما من به برگزار کنندگان و تندروها می‌گویم؛ اگر ترسی ندارید که اتفاقا سرپا ترس هستید که پشت جنازه 275 شهید پنهان می‌شوید اجازه دهید موافقان مذاکرات هم در بیابان‌های بهشت زهرا تجمع کنند.


 اخبار  سیاسی -  آفتاب