سبک زندگی


2 دقیقه پیش

شناخت بهترین آتلیه کودک و بارداری

بچه ها به سرعت بزرگ می‌شوند، زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنید یا انتظارش را دارید. زمانی توانایی راه رفتن یا حرف زدن ندارند ولی اندک زمانی بعد آنها را در حال دویدن و مکالمه ...
2 دقیقه پیش

فیلم: تزیین اتاق کودک با گل‌های مقوایی

همین الان یک نگاهی به اتاق کودکتان بیندازید. آیا دلتان نمی خواهد چیزی به آن اضافه کنید؟ وقتی پولش را ندارید، پس باید از خلاقیتتان کمک بگیرید. در این ویدئو گل هایی مقوایی ...

جنین‌های پولدار تربیت كنید!


پول همه چیز نیست‏‌ اما از آنجا كه می‌تواند خیلی از مشكلات زندگی را حل كند و از همه مهم‌تر اطمینان خاطر و اعتماد به نفس به فرد دهد، اغلب افراد را به‌دنبال خود می‌كشد





صبح بخیر:  پول همه چیز نیست‏‌ اما از آنجا كه می‌تواند خیلی از مشكلات زندگی را حل كند و از همه مهم‌تر اطمینان خاطر و اعتماد به نفس به فرد دهد، اغلب افراد را به‌دنبال خود می‌كشد؛ تا جایی كه پولدار‌بودن و فقیر‌بودن به یكی از ملاك‌های مهمی ‌‌تبدیل شده كه افراد به‌واسطه آن نسبت به شخصیت یكدیگر قضاوت می‌كنند. مردم افراد پولدار را از جمله افراد موفق می‌دانند و افراد فقیر را‏، افراد ناموفق. روان‌شناسان معتقدند موفقیت افراد در زمینه‌های اقتصادی تا حد زیادی به قابلیت‌ها و الگوهای اقتصادی خانوادگی بستگی دارد به همین دلیل است كه دكتر حسن اسدزاده، روان‌شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی اعتقاد دارد با تغییر الگو‌های خانوادگی می‌توان مقتصد بودن را به كودكان آموخت و با این كار آینده اقتصادی آن‌ها را تضمین كرد. این روان‌شناس می‌گوید داشتن شم اقتصادی یك استعداد ذاتی نیست بلكه مهارتی است كه باید آموخته شود و به والدین توصیه می‌كند اگر خود نتوانستند پولدار شوند بهتر است این ظلم را در حق فرزندان‌شان نكنند و از دوران جنینی روی پرورش این مهارت در كودكان كار كنند. در ادامه دكتر اسد‌زاده به راهكارهایی كه می‌تواند فهم و شم اقتصادی كودكان و حتی والدین آن‌ها را بالا ببرد اشاره می‌كند.



چرا بعضی از خانواده‌ها نسل اندرنسل پولدارند و برخی دیگر همیشه فقیرند؟ مگر مقتصد بودن هم مثل رنگ مو و رنگ چشم ارثی است؟

قطعا نه! این فقط معطوف به گروه خاصی از افراد نیست و همه می‌توانند فكر اقتصادی داشته باشند اما باید در نظر داشت كه وجود فاكتورهایی مانند موقعیت اجتماعی، شغل و درآمد خانواده در میزان مقتصد بودن فرزندان خیلی موثر است. وجود این فاكتور‌ها باعث می‌شود فرزندان از مقطع كودكی با نحوه حساب و كتاب كردن والدین آشنا شوند و از نزدیك ببینند كه والدین آن‌ها چگونه درباره مسائل مالی تصمیم می‌گیرند و حتی این فرصت را پیدا كنند كه در تصمیم‌گیری‌های آن‌ها شركت كنند. ضمن این‌كه سرمایه‌ای كه به عبارتی اندوخته كار و فكر والدین آن‌هاست، در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد و همین امر باعث می‌شود فرزندان ضمن برخورداری از مشاوران مجرب كه همان والدین‌شان هستند، از قدرت مالی مناسبی برای ورود به بازار برخوردار باشند و سود بیشتری كسب كنند. در نهایت اندوخته آن‌ها نیز به نسل بعدی منتقل می‌شود و همین می‌شود كه بعضی از خانواده‌ها نسل‌اندرنسل پولدار می‌شوند و برخی دیگر همیشه فقیر می‌مانند البته برخی از این افراد به معنای واقعی كلمه مقتصد نیستند و شم اقتصادی ندارند، گروهی از این افراد به لحاظ اقتصادی فردی عادی هستند كه تنها به دلیل موقعیت خانوادگی‌شان مقتصد و ثروتمند به حساب ‌می‌آیند، این‌ها در واقع افرادی هستند كه ممكن است بعدها با برخی از بی فكری‌های خود سرمایه اجداد خود را به یكباره زمین بزنند. این افراد به‌اجبار خانواده وارد چرخه اقتصادی شده و در حالی‌كه از شم اقتصادی بهره‌ای نبرده‌اند، مقتصد به‌نظر می‌آیند در حالی كه فقط عادت كرده‌اند دیگران تلاش كرده و آن‌ها استفاده كنند. در مقابل این افراد گروهی هستند كه چون در خانواده فقیری زندگی می‌كنند برای پولدار شدن انگیزه خوبی دارند؛ آن‌ها با استفاده از استعداد ذاتی خودشان یك طرح و برنامه اقتصادی دراز مدت تهیه كرده و با زحمتی بی‌پایان، اوضاع اقتصادی خود و خانواده‌شان را دگرگون می‌كنند. این گروه والدینی ندارند كه به آن‌ها ایده بدهند اما جالب این است كه همین افراد در اغلب موارد پیشرفت اقتصادی خوبی دارند.



پس برای پولدار شدن استعداد ذاتی لازم است؟

استعداد ذاتی یكی از ویژگی‌هایی است كه افراد پولدار دارند ولی باید توجه داشت وجود استعداد ذاتی به تنهایی برای پولدارشدن كافی نیست؛ مهم‌ترین فاكتور در این بین میزان كارآفرینی افراد است كه كاملا تحت تاثیر شیوه‌های تربیتی والدین قرار دارند. این‌كه كودكان یاد بگیرند چگونه پول بسازند و چگونه پولدار شوند، مهارتی است كه با كمترین سرمایه نیز قابل آموزش است و حتی فقیرترین خانواده‌ها نیز می‌توانند فكر اقتصادی فرزندان خود را پرورش دهند. همانطور كه می‌دانید اقتصاد ما اقتصاد منسجمی نیست، از این‌رو نمی‌شود با یك شیوه در همه برهه‌های زمان پولدار شد. خانواده‌ها باید به جای ماهی به كودك ماهیگیری به او یاد بدهند تا آن‌ها بتوانند با استفاده از قدرت تجزیه و تحلیل خود در هر شرایطی یك‌شان را به 10 تبدیل كنند.



مناسب‌ترین زمان برای پرورش فكر اقتصادی كودكان چه زمانی است؟

این كار را باید از دوران جنینی آغاز كرد. از این گفته من تعجب نكنید، به عقیده من اگر مادر در دوران بارداری پرخوری كند كودك پرخور متولد شده و همین باعث می‌شود در تمام طول زندگی بخش زیادی از درآمد كودك و خانواده او برای سیر كردن كودك صرف شود؛ پس آموزش اقتصاد نیز مثل فرهنگ و اخلاق باید از دوران جنینی آغاز شود.





این نحوه تربیت به دوران جنینی محدود می‌شود؟

بعد از دوران جنینی، دوران شیردهی است. در این دوران نیز رفتار مادر در نوع تربیت اقتصادی كودك موثر است. بعضی‌ها به زور به بچه شیر می‌دهند، این امر كودك را تنبل و حاضرخور بار می‌آورد، یعنی دیگر كودك برای شیر خوردن حتی نیاز به گریه كردن ندارد. در مقابل این گروه مادرانی هستند كه دیر به دیر به كودك شیر می‌دهند كه این امر نیز به نوبه‌خود باعث حریص‌شدن كودك می‌شود. این موارد به ظاهر پیش پا افتاده، آینده اقتصادی كودكان را رقم می‌زند.



جامعه چه نقشی دارد؟ آیا طرز تفكر اقتصادی كودكان فقط تحت تاثیر رفتار والدین قراردارد؟

یكی از مسائلی كه شخصیت ما را شكل می‌دهد جامعه و رسانه‌ها هستند. ما یك جامعه 2قطبی داریم كه در آن یك عده خیلی پولدارهستند و یك عده خیلی بی‌پول. به همین دلیل است كه تفكر اقتصادی ما نیز 2قطبی است یعنی برای بعضی از افراد یك تومان یعنی هزار تومان و برای برخی به معنای یك میلیون یا یك میلیارد است پس جامعه و طبقه اجتماعی می‌تواند تعاریف گوناگونی را به افراد تحمیل كند. از طرف دیگر افراد تحت تاثیر رسانه‌ها قرار دارند كه مدام تبلیغ‌های بازرگانی پخش كرده و با این كار مصرف‌گرایی را در بین مردم رواج می‌دهند، به همین دلیل خانواده‌ها باید به فرزندان خود نسبت به این تهدیدها هشدار دهند.



والدین چگونه به فرزندان‌شان یاد بدهند مقتصد باشند؟

این بستگی به این دارد كه از چه سنی بخواهند این مهارت را پرورش بدهند؟ در سنین مختلف باید مسئولیت‌های اقتصادی متعددی را به فرزندان محول كرد. مثلا از 7سالگی به بعد كه كودك خواندن و نوشتن یاد می‌گیرد، به آن‌ها پول بدهیم و بخواهیم به خرید بروند و بقیه پول را حساب كنند. اسكناس و سكه‌های مختلف به آن‌ها بدهیم تا آن‌ها با شكل و ارزش اسكناس‌ها آشنا شوند و با این كار تحلیل اقتصادی كودكان را تقویت كنیم. به آن‌ها یاد بدهیم آینده آن‌ها و بخشی از خوشبختی‌شان بسته به این است كه از همین ابتدا برای آینده‌شان برنامه داشته باشند تا موفق و پولدار شوند.



چگونه می‌توان جوانان را به پول درآوردن تشویق كرد؟

باید به آن‌ها گفته شود اگر می‌خواهند استقلال شخصیتی داشته باشند باید از لحاظ مالی نیز استقلال پیدا كنند؛ مادامی‌ كه آن‌ها از والدین خود پول بگیرند و در زمینه مالی به آن‌ها وابسته باشند در تمامی زمینه‌ها بدون شك باید از تصمیم آن‌ها تبعیت كنند. البته صرف گفتن كافی نیست و والدین باید در عمل نیز چنین چیزی را ثابت كنند. از آنجا كه هیچ نوجوان و جوانی تبعیت بی‌چون و چرا را تحمل نمی‌كند پس سعی می‌كند تمام توان خود را به‌كار بگیرد تا درآمد داشته باشد و در مرحله بعدی نیز، برای اثبات خود سعی می‌كند كه با استفاده از شم اقتصادی خود موقعیت مالی خود را بهبود ببخشد.


ویدیو مرتبط :
توجه كنید دوستان از بالای مانیتور نگاه كنید تصویر نامرئی میبینید

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نقش خانواده در تعلیم و تربیت کودکان دبستانی



خانواده در تعلیم و تربیت کودکان نقش مهمی را ایفا می کند. يکي از نکات بسيار مهم در خانواده ، ارتباط است ، يعني والدين بايد به روش هاي صحيح برقراري ارتباط با کودکان ، آگاهي داشته باشند .

 

به منظور برقراري ارتباط صحيح ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند :


1-با فرزندان خود ارتباط برقرار کرده ، فرصت ابراز عقايد را به او بدهند ، به نيازهاي وي پي ببرند ، انتظارات آنها از کودک ، فرصت برقراري ارتباط به کودک ، زمينه اطمينان به والدين و مراجعه به آنها ، هنگام ايجاد مشکل و فراهم کنند .

تعلیم و تربیت

پدر قبل از پدر بودن ، بايد با فرزندش دوست باشد ، علاوه بر اين ، او بايد قادر به اداره اين دوستي باشد تا مانع لوس شدن کودک گردد . به قول يکي از دانشمندان : " هر جا مشکلي در جامعه بود ، به حتم پاي آموزش و پرورش وسط است " يا به قول اريکسون : " فرزندان لوس معضل جامعه اند".


2-ايجاد فضاي آرامش بخش در خانواده : چنانچه والدين در صدد موفقيت تحصيلي و سلامت شخصيت کودکان باشند ، بايد محيط خانواده را از هر گونه درگيري و تنش دور سازند .

 


3-
ايفاي نقش موثر در زمينه تکليف خانه : والدين نقش بسيار مهمي در تکليف خانه يا مشق شب کودک ايفا مي کنند . بسياري از بچه ها در انجام تکاليف خود اهمال مي ورزند . والدين بايد به صورت قطع با اين امر برخورد کنند و از فرزند خود بخواهند که در فرصت مناسب و مطلوب ، به انجام تکاليف خود بپردازند ، در غير اينصورت ، بايد از روش محروميت استفاده کنند، يعني وي را از بازي مورد علاقه يا تلويزيون محروم کنند.


4-تکريم شخصيت کودکان : ما بايد به بچه ها احترام بگذاريم و آنها را با الفاظ بد خطاب نکنيم .


5-تعامل با مربيان در مدرسه : والدين بايد در تعامل متقابل با مربيان باشند و از مشکلات فرزندشان در مدرسه مطلع شوند .

 

6-کمک به کودک در تعيين هدف و برنامه ريزي : فعاليتهاي کودک در طول هفته ، بايد تقسيم بندي شود و زمان خاصي براي تفريح ، تماشاي تلويزيون و انجام تکاليف در نظر گرفته شود . روش برنامه ريزي به منظور انجام برنامه هاي روزمره و تکاليف ، بايد به کودکان آموزش داده شود تا آنها بتوانند ، فن مهار زمان را بياموزند .


7-تشويق کنجکاوي و خلاقيت کودکان : به صورت جدي بايد از تحقير کودک خودداري کرد و هنگام کنجکاوي ، بايد به او فرصت سوال کردن داده شود. کودک نبايد به جواب هاي ما دست يابد تا خود به تفکر و انديشيدن بپردازد. خلاقيت کودک ، بايد پرورش داده شود ، نه اينکه او به اطاعت محض ملزم باشد. کودک نبايد به اطاعت کورکورانه عادت کند ؛ البته الگو برداري با دنباله روي فرق مي کند . منظور از الگو برداري ، اين است که کودک رفتار والدين را در مسأله اي چون نظم ، تقليد مي نمايد ، خود نيز به موقع کارهايش را با برنامه ريزي دقيق و منظم انجام مي دهد و از نظم پدر ، الگو برداري مي کند.


در ارتباط با دنباله روي ، عده اي معتقدند : بچه ها بايد مثل خودشان فکر کنند و کودک بايد به صورت دقيق ، عقايد آنها را در مورد مسائل اجتماعي، تقليد کند ؛ البته اين امر ، مانع رشد و پرورش آزاد کودک مي باشد ، زيرا کودک بايد به صورت مستقل ، به نظرات اجتماعي دست يابد .

 

8-انتظار پيشرفت از کودکان : کودک بايد بداند که والدين در همه زمينه ها از او انتظار پيشرفت دارند .


9-کاهش ترس از شکست در کودک : ما نبايد از کودکان انتظار نمره ٢٠ داشته باشيم ، زيرا اين امر ، ترس از شکست را در کودک ايجاد مي کند و اضطراب از امتحان را به دنبال خواهد داشت .


10-اعمال صحيح تشويق و تنبيه کودکان : ما بايد به صورت جدي ، از تنبيه بدني خودداري کرده ، به کارهاي درست کودک پاداش داده ، هنگام انجام اعمال نادرست ، از روش محروم کردن از خواسته ها و امتيازات استفاده کنيم ، زيرا تنبيه صحيح ، نبايد موجب تحقير کودک شود ، والدين نبايد در طولاني مدت با کودک قهر داشته باشند و آشتي بايد توسط يکي از والدين برقرار شود ، زيرا قهر طولاني و عدم توجه به کودک ، موجب احساس نا امني در کودک مي گردد و به بهداشت رواني وي لطمه وارد مي کند .


در مواقعي که والدين شاغل هستند و فرصت کافي براي برقراري ارتباط با کودک و درک او را ندارند ، بايد با مربيان مدرسه به صورت مداوم تعامل داشته باشند تا از طريق اين انجمن ، آموزشهاي بسيار مفيدي از جمله آموزش در زمينه تربيت کودک و نحوه برقراري ارتباط صحيح با وي ، به اولياء ارايه داده شود امروزه اکثر مدارس ، از روانشناسان به منظور آشنايي والدين با روشهاي نوين تعليم و تربيت استفاده مي کنند .


در دنياي مدرن ، درگيري والدين در کارهاي مختلف ، زياد است و معلمها وقت کافي براي تربيت فرزند را ندارند . ما نبايد به مدت زمان دقت کنيم ، بلکه بايد به کيفيت توجه شود . والدين مي توانند ، در عين حضور کم در حد يکي دو ساعت ، به درستي از زمان استفاده کنند ، يعني کيفيت ارتباط مهم است .

 


بهداشت رواني در کودکان دبستاني


در ادامه بحث تعليم و تربيت کودکان دبستاني ، به بعد مهم بهداشت رواني در کودکان دبستاني مي پردازيم .


والدين و مربيان در تأمين بهداشت رواني کودک ، نقش بسيار مهمي را ايفا مي نمايند ، زيرا در صورت عدم تأمين بهداشت رواني در کودکان دبستاني، آموزش نيز مختل خواهد شد .

 

بهداشت رواني

منظور از بهداشت رواني ، سازگاري فرد با محيط اطراف خود مي باشد، در صورتي که فرد بتواند خود را به راحتي با محيط اطراف تطبيق دهد، قابليتهاي خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفي و رفتاري باشد ، از بهداشت رواني برخوردار است .

 

بخداشت روانی


والدين در تأمين بهداشت رواني کودک ، نقش مهمي به عهده دارند.

 


به منظور برخورد صحيح با فرزندان ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند:

 

-1داشتن اطلاعات کافي از نيازهاي گوناگون کودکان : کودک نياز به امنيت، آرامش ، محبت متقابل ، تعلق به گروه و شکوفايي دارد . والدين بايد نسبت به نيازهاي جسمي ، رواني و عاطفي کودک ، آشنايي کامل داشته باشند.

 


2-توجه به مراحل رشد کودک و ويژگيهاي هر مرحله از رشد : کودک هميشه بايد در حال تکوين و تحول در نظر گرفته شود ، به اين تربيت ، بايد از تربيت تکويني بهره جست . تربيت تکويني ، نوعي از تربيت است که مبتني بر ويژگيهاي رشدي کودک ، توانمنديهاي ذهني و عقلاني وي مي باشد. بنابراين ، والدين بايد از ويژگيهاي مختلف کودک در مراحل رشد ، مسائل آموزشي و مشکلات عاطفي وي آگاه باشند و بر شخصيت کودک و مسائل آن اشراف کامل داشته باشند .

 


راهکارهاي عملي موثر در تأمين بهداشت رواني کودکان ، عبارتند از :


1-انتخاب الگوي واحد و مشترک توسط هر يک از والدين ، در الگو پذير کردن کودک ، به منظور جلوگيري از سردرگمي وي .


2-تأمل نسبت به جوانب و عوارض تنبيه کودک ، ريشه يابي ناهنجاريها ، عدم قضاوت و ارزشيابي سريع مسائل ، زيرا اين احتمال وجود دارد که عامل بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري ، والدين و مربيان باشند .


3-کودک نبايد هيچ گاه احساس بي پناهي و ناامني کند ، او بايد از توجه و محبت کافي بهره مند گردد و هيچ گاه نبايد از تنبيه شديد ، به خصوص تحقير ، سرزنش و بي اعتنايي استفاده کرد .


4-جتناب از به خواب رقتن کودک هنگام ترس و اضطراب .

 


انواع ناهنجاريهاي رفتاري در کودک دبستاني


1-ترس : به طور معمول ، ترس در اثر يادگيري ايجاد مي شود . والدين بايد از بيان داستانهاي تخيلي ترسناک به کودک اجتناب بورزند تا موجب ايجاد ترس در وي نگردند .

 


مربيان نيز مي توانند ، در ايجاد ترس در کودک دخيل باشند . گاهي اوقات ، مربيان براي اداره کلاس ، ترس را در کودکان ايجاد مي کنندو خود را فردي مقتدر ، اخمو و انعطاف ناپذير نشان مي دهند . علاوه بر آن ، همکلاسي ها نيز موجب ترس کودک مي گردند و اين امر ، اثرات سوء رواني را بر کودک به جاي مي گذارد .

 


2-دزدي : کودک به دلايل مختلفي دزدي مي کند . کودک به دليل نياز مالي و عدم تأمين اين نياز از سوي والدين يا به دليل کمبود توجه و محبت ، دزدي مي کند . ولي در گروه همسالان ناسالم ، با الگوگيري از آنها و تحت تأثيرشان ، به منظور جلب تأئيد آنها ، دست به اين عمل مي زند .

 

3-ناخن جويدن : تحقيقات انجام شده ، نشان مي دهد که ناخن جويدن در کودک ، در اثر احساس ناايمني و اضطراب به وجود مي آيد .

 


4-پرخاشگري : تنبيه شديد بدني ، انضباط خشک ، تحقير و سرزنش، عوارضي از جمله پرخاشگري را به همراه مي آورند .

 

پرخاشگری کودک


5-دروغگويي : کودک ممکن است که دروغگويي را از والدين يا براي به دست آوردن خواسته خود و فرار از موقعيت ناخوشايندي ، به دروغگويي مبادرت ورزد .

 


به طور کلي ، بي پناهي کودک در محيط خانه ، تنبيه بدني شديد ، زنداني کردن کودک و آزار وي ، تحقير و سرزنش ، بي توجهي ، عدم محبت متقابل، طرد کودک ، ناضايتي ، احساس ناايمني ، اضطراب و محروميت مالي، سبب بروز ناهنجاريهاي رفتاري در کودک مي گردند . به عبارت ديگر ، مي توان گفت که برخورد ناصحيح والدين در محيط خانه و مربيان در مدرسه موجب بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري در کودکان مي شود .

 


به منظور پيشگيري از ناهنجاريهاي رفتاري ، بايد بين خانه ، مدرسه و مراکز تخصصي مشاوره اي ، هماهنگي لازم وجود داشته باشد . چنانچه ارزشها و باورهاي خانوادگي ، متفاوت از عقايد و هنجارهاي مدرسه باشد ، اين تعارض ، مي تواند زمينه ساز تشويق و نگراني و در نتيجه ، بسياري از اختلالات رفتاري در کودک باشد .

 


نقش مشاوره در مدرسه و دوران ابتدايي ، بسيار حساس و با اهميت مي باشد ؛ البته مشاوره به تنهايي قادر به حل مشکلات کودک نبوده و برقراري ارتباط بين مشاور ، والدين و معلم ، بسيار ضروري است .

 


نقش مشاوره در مورد افرادي که به نوعي دچار نقص و محروميت جسمي - حسي - حرکتي مي باشند ، از اهميت وافري برخوردار است . دانش آموزاني که دچار مشکل جسماني ( معلوليت بدني ) هستند ، حساسيت خاصي نسبت به نحوه برخورد اطرافيان دارند ، در نتيجه ، اين امر بهداشت رواني آنها را به خطر مي اندازد . اطرافيان هم بايد به نحوي با اين نقص برخورد نمايند که موجب احساس حقارت در وي نشوند .


اين کودکان را بايد به گروههايي که توانايي پذيرش آنها را دارند ، هدايت نمود، نه گروههاي برتري که موجب احساس ضعف کودک مي گردند . بر مبناي تحقيقات انجام شده ، حضور دانش آموزان ناشنوا يا کم شنوا در کلاسهاي عادي و ابراز توجه کافي از سوي معلمان و همکلاسيها ، مي تواند موجب سازگاري اين کودکان با افراد عادي گردد .

 


بنابراين ، بهداشت رواني عامل بسيار مهمي است که نيازمند هماهنگي گروههاي مختلف و برخوردهاي سالم تربيتي ، از بدو تولد کودک است و بايد دقت کنيم که سلامت رواني کودکانمان را به خطر نيندازيم .