سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
5 راه خندیدن وقتی دنیا میخواد که...
زندگی فوق العاده ست! زندگی یک شاهکاره!
زندگی محشره!در حقیقت زندگی همهی اینهاست. متاسفانه واقعیتی که هست، زندگی میتواند لحظه به لحظه خرد کنندهتر از آنی باشد که در موردش میگویند. اغلب اوقات این روزها خیلی عادی است اگه بخواهی گریه کنی!
غوطه ور شدن در یک دورهی کوتاه خودخوری ایرادی ندارد. نکته اینجاست که این دوره باید کوتاه باشد. خودخوری بیش از اندازه، هیچ نتیجهای ندارد.
وقتی برای تغییر وضعیت آماده هستید 5 راه هست جلوی پای شما. 5 راه برای اینکه بخندید وقتی دنیا میخواد که گریه کنید!
نکته : من در مورد تراژدی واقعی، مثل وقتی که عزیزی از دست رفت، صحبت نمیکنم. من در مورد مواقعی حرف میزنم که یک مهمانی خودخوری برای خودمان راه میاندازیم چون دلتنگ شدیم یا تنها موندیم یا یک ترفیع را از دست دادیم یا ...
یک / یه نگاه به اطراف بندازین
حدس بزن چی شده است؟ زندگیت آنقدرها هم بد نیست. اگر الان داری این را میخوانی، پس حتما به کامپیوتر و اینترنت دسترسی داری. خودت میدانی برای میلیونها نفر در جهان، چیزهای خیلی بدتری ممکنه وجودداشته باشد که....
چند وقت قبل، زمانی که وسط یک خودخوری کوچک بودم، آخرین نظریاتRandy Pausch را خواندم.
حکایت یک مرد 46 ساله بود، با همسر و سه فرزندش، که برایشان تشخیص بیماری لاعلاج سرطان داده شده بود. این داستان درسهای زندگی فوقالعادهای دارد، اما یکی از بزرگترین درسهایی که گرفتم، آنی نبود که رندی به طور واضح در سخنرانیش گفته بود.
من پیش خودم فکر کردم: "wooow. زندگیم خیلی بد به نظر میرسه .خیلی بده. اما دستکم سرطان ندارم". ممکن است یک خورده بیرحمانه باشد اما من احساسی را داشتم که رندی میخواست آن را تقویت کند.
تراژدیهای واقعی وجود دارد که میتواند به شما وارد شود. البته بیشتر اوقات مردم وقتشان را برای غصه خوردن روی چیزهایی تلف میکنند که تراژدی واقعی نیست. در مورد چیزهایی است که نهایتا هیچ اهمیتی ندارند.
از عجایب روزگار این است که بیشتر مردمی که میشناسم، آنهایی که با تراژدیهای واقعی روبرو شدند، با غرور با مشکل برخورد کردند و بهترین نتیجه را هم گرفتند. اینجاست که زندگی عجیب میشود...
دفعهی بعد که در مورد چیزهای کماهمیت غمگین بودید، یک نگاه به اطراف بیاندازید. آدمهای زیادی وجود دارند که وضعیتی خیلی بدتر از آن چیزی که شما احساس میکنید، داشتند و به بهترین نحو از پسش برآمدند. از این نمونهها پیروی کنید و با چیزهایی که دارید خوش باشید.
دو / سفر زمان به "یه روزی"
ببینید، شما این حقیقت رو میدانید که در چند ماه آینده، دقیقا برمیگردید به همین الان و به خودتان میخندید که چقدر احمقانه عکسالعمل نشان دادید. این یه حقیقت است. احتمالا قبل از این به خودتان گفتید: "یک روزی برمیگردیم و به این موضوع میخندیم". همینطور میدانید که در آینده چقدر خانواده و نزدیکانتان با آن شما را سوژه میکنند :)
ازمرحلهی غم و غصه عبور کنید و همین الان به آن بخندید :) فقط تصور کنید که الان همان "یه روزی" است و فکر کنید که شمای آینده، درباره آن به شمای الان چه خواهد گفت. من بعید میدانم شمای آینده کلمات آرامشبخشی مثل "به آینده نگاه کن. همه چی عالی میشه" را بگوید.
نه! شمای آینده خواهد گفت "هی ، آه و ناله رو تمومش کن. زندگی خیلی کوتاهه و هیچکس یا هیچ چی ارزش اونو نداره که براش گریه کنی".
تصور کنید آرنولد با تیپ و قیافه «ترمیناتور» بیاد و به عنوان «آینده شما» اینها را با آن لهجه اتریشی بامزه و تیپ و قیافهاش بگوید :)
نیازی نیست این تصویر بامزه را به همه نشان بدهید. فقط یک لبخند کوچولو هم میتواند شما رو بخنداند و دورنمایی که لازم است رو بهتان بدهد.
سه / قهقهه بزنید، حتی بیدلیل!
این یکی را خواهشا توی خلوت انجام بدهید اما حتما امتحانش کنید. همین الان یک امتحانی کنید. فقط بلند بخندید. نه! نه! خنده ریز نه!! یک قهقههی طولانی از ته دل. اگر کسی آمد توی اتاق میتوانید بگویید یک مطلب خیلی بامزه از یک فتحی خواندم. چقدر این فتحی بامزه است ماشالله :)) کنتور که ندارد!
از شوخی گذشته میدانم ممکن است سر سوزن احمقانه به نظر بیاد، اما من قول میدهم که الان یک خورده بهتر شدید. درست است؟ دقیقا دلایل فیزیولوژیکی و عصبیش را نمیدانم، اما میدانم که خندیدن، حال شما را بهبود میبخشد.
نسخه ی آبرومندانه و با تخفیفش یه لبخند ساده است، به جای خندیدن. همان اثر را دارد، و برای انجام دادن در جای عمومی یک کمی آسانتر است.
چهار / از گالاگر الگو بگیرید
گالاگر کمدینی بود که جکهای خیلی بدی میگفت، اما برای برخی دلایل ناشناخته، کاملا در کارش موفق بود. او کارهای زیادی برای انجام دادن در برنامهاش داشت ولی بزرگترین قسمت از کارش خرد کردن میوه با یه پتک بسیار بزرگ بود.
من پیشنهاد نمیکنم هندوانه خرد کنید اما توصیه میکنم که سعی کنید خوشمزگی مخصوص به خودتان را داشته باشید، حتی وقتهایی که آن احساس را ندارید.
یک حقیقتی وجود دارد: برای ساختن جک، مجبور هستید به دنبال چیزهای بامزه باشید. وقتی دنبالش هستید، پیدایش میکنید و هر وقت پیدایش کردید، اولین قدم به سوی «خندیدن به جای زار زدن» را برداشتید.
وقتی ناراحت هستید، قول بدید دنبال شوخی بگردید. یه راه ساده برای انجام دادن این کار این است که عادت کنید از خودتان بپرسید "چه چیز خنده داری در این مورد وجود داره؟" ممکن است همیشه به جواب نرسید، اما سعی کردید که مغزتان دنبال یک چیز بامزه بگردد :)
عین گالاگر، حتما نیاز ندارید که هر حرفی میزنید خیلی هم بامزه باشد. شما جکتان را بسازید. خنده خودش میآید :)
پنج / بپرید وسط یه خروار هرهر، کرکر
عجیب است اما انسانهایی که غمگین هستند دوست دارند یک سری کارهایی را انجام بدهند که توی غم و غصه بمانند!!
آنها فیلمهای اشکانگیز نگاه میکنند، به عکسهای غمناک زل میزنند و موسیقیهای غمانگیز گوش میکنند که آدم سالم را هم غمگین میکند.
وقتی شما وسط این پروسه هستید و دارید این کارها را انجام میدهید به نظرتان میرسد که دارید یک کار درست انجام میدهید اما هر ناظر بیرونی به راحتی میتواند به شما بگوید که توی یک وضعیت تاسف برانگیز گیر افتادید.
با قفل کردن روی چیزهای شاد و خندهدار از این وضعیت خلاص شوید. فیلم و شوهای تلویزیونی خندهدار ببینید. با افراد شوخ معاشرت کنید. کمدیهای حمید ماهی صفت را برای همین وقتها میسازند دیگر :) این باعث یک تغییر دورنمای زیبا میشود که حتی انتظارش رو هم نداشتید.
اگر موارد بالا موثر نبود چه؟
در این صورت دیگر تمرین کردن را متوقف کنید. باز بروید و به یک موجود بدعنق تبدیل بشوید. یک موجود ترحم برانگیز. چندین سال بعد هم به خاطر روزهایی که میتوانست معرکه باشد و از دستش دادید خودتان را سرزنش کنید. چند سال هم بعد به فرزندانتان بگویید ما نسل سوخته بودیم و غم و غصه یقهمان را گرفته بود و از این حرفها :)
ولی اگر فکر میکنید کاری هست که حالتان را بهتر میکند از خودتان دریغ نکنید. مثلا داد و هوار بکشید البته نه سر کسی. بروید تو بیابان 6 ساعت جیغ بکشید تا خالی بشوید. یک نامه پر از عصبانیت بنویسید ولی هیچ وقت به فکر ارسال کردنش نباشید. بروید به یک کیسه شنی مشت بزنید. ورزش هم هست و برای سلامتی خوب است :)
توجه داشته باشید که بدخلقی فیزیکی و لفظی روی موضوع عصبانیتتان وارد نکنید. شما کار خودتان را انجام بدهید. بدخلقی و ناراحتی خودش از وجودتان میرود بیرون!
سالها پیش یک ماهی بود که خودم را اذیت میکردم. یک جایی تصمیم گرفتم دیگر وقتش است که از این حالت خارج بشوم، پریدم روی تردمیل. موضوع اینه که من از دویدن متنفرم و اصلا دست به دویدنم خوب نیست. اگر بتوانم برای 20 دقیقه با تمرکز بدوم میتواند موثر باشد.
این روزها تردمیل را روشن میکنم و شروع میکنم به دویدن و تمام احساسم و فکرم را روی دویدن متمرکز میکنم. بعد از 45 دقیقه، خسته که شدم، احساس میکنم بهتر از همهی وقتهای هفتههای اخیر هستم.
خود من خیلی دوست دارم یک سر بروم بانجیجامپینگ ولی خوب اعتراف میکنم میترسم :)
دقت کنید که کارهای احمقانهای نکنید و به خودتان آسیب نرسانید، اما امتحانش کنید. وقتی انجامش دادید، دوش بگیرید و یه فیلم خندهدار نگاه کنید...
دفعهی بعد که گرفتار ناراحتیهای الکی شدید، یکی یا چند تا از این تکنیکها را امتحان کنید.
در هر لحظه از روز، شما فقط یک انتخاب دارید. بخندید یا گریه کنید. زندگی خیلی کوتاهتر از این حرفهاست که بخواهید با گریه به پایان برسانیدش. حیفی به خدا
منبع : 1fathi.com
ویدیو مرتبط :
نتیجه خندیدن به دنیا!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آیا 2012 پایان کار دنیا خواهد بود؟
آخر دنیا نزدیک است! بر اساس نظریاتی که ریشه در یک پیشگویی از مایای باستان دارد، روز 21 دسامبر / 30 آذر سال 2012 / 1391 روز موعود است و دنیا به پایان خواهد رسید! از همین الان هم ماشین بازاریابی فیلم در آستانه اکران «2012» بر تبلیغات پیرامون پدیدههای مرتبط با نابودی جهان این تاریخ افزوده و فضا را برای فروشی بینظیر آماده میکند.
اما واقعیت ماجرا چیست؟ آیا واقعا دنیای ما سه سال دیگر به پایان میرسد؟ در ادامه، پنج پدیده که طبق پیشگویی مایایی زمین را نابود میکند، بررسی شده است. شاید شما هم پس از به پایان بردن این مطلب، نظر دیگری درمورد این پیشگویی پیدا کنید.
پدیدهای فضایی، قطبها را میچرخاند
در برخی پیشگوییها پیرامون محشر 2012 گفته شده که زمین به واسطه برخورد یک شهابسنگ دچار جابجایی قطبها میشود، یا زمین در اثر پدیدهای نادر 27هزار سالنوری را یکشبه طی میکند و در مرکز کهکشان راه شیری قرار میگیرد؛ و یا داخل زمین به دلیل تشعشعات شدید خورشیدی ناپایدار میشود و به مکانی ناامن برای ساکنانش تبدیل میشود!
جابجایی قطبها اینگونه رخ میدهد که پوسته و گوشته زمین ناگهان جابجا میشوند و با گردش به دور هسته بیرونی زمین، شهرهای ویران را به قعر خود فرو میبرند.
آدام مالوف، یکی از زمینشناسان دانشگاه پرینستون روی پیشگویی جابجایی قطبها مطالعه کرده و این ایده آرماگدون 2012 را به چالش کشیده است. به گفته وی، شواهد مربوط به مغناطیس سنگها دال بر این است که قارههای زمین در گذشته چنین نوآرایی شدیدی را تجربه کردهاند ولی این فرآیندی میلیونها سال به طول انجامیده و آنقدر آهسته اتفاق افتاده که انسان نمیتواند چنین چیزی را درک کند.
سیارهای ناشناخته در راه برخورد با زمین
چند سال پیش، تلسکوپ فضایی هابل تصویری بینظیر از ستاره متغیر 838 صورتفلکی تکشاخ را در فاصله بیستهزار سالنوری تهیه کرد که ستارهای از نوع غولسرخ را همراه با غبار اطرافش نشان میداد؛ اما برخی پیدا شدند و گفتند این تصویر حاوی شواهدی از یک دنیای موهومی با نام سیاره ایکس ونیبیرو است و در مسیری واقع شده که تا سال 2012 به زمین اصابت خواهد کرد.
این در حالی است که به گفته دیوید موریسون، یکی از اخترشناسان ناسا، «هیچ چیزی در آنجا وجود ندارد و این نزدیکترین چیز به حقیقت است! اگر آنجا یک سیاره یا یک کوتوله قهوهای و یا هرچیز دیگری وجود داشته باشد که 3 سال تا ورود به منظومه شمسی فاصله داشته باشد، منجمان قطعا از یک دهه قبلتر آنرا شناخته و در حال مطالعهاش بودند! از آن بدتر اینکه اگر چنین چیزی واقعا وجود داشته باشد، حتی امروز با چشم غیرمسلح باید دیده شود».
منشا این ایده در واقع پیش از آغاز شایعات پیرامون 2012 بود. زنی که ادعا میکرد از بیگانگان پیغام میگیرد، محشر نیبیرو را شایع کرد، تازه او اعلام کرده بود دنیا در سال 2003 به پایان میرسد و نه 2012.
مقارنه خورشید و کهکشان به محشر میانجامد
برخی رصدگران آسمان باور دارند که سال 2012، مقارنه آسمانی بینظیری روی خواهد داد که برای اولین بار در 26هزار سال گذشته اتفاق میافتد. بر پایه این سناریو، مسیر خورشید در آسمان از نقطهای میگذرد که قلب کهکشان راهشیری در آنجا قرار گرفته است.
برخی نگران آنند که نیروی گرانش خورشید و نیروهای ناشناخته و بسیار قدرتمند کهکشانی یکدیگر را تقویت کنند و و مثلا با پدید آوردن یک جابجایی قطبی یا کشاندن زمین به داخل ابرسیاهچاله فوقالعاده عظیمی که در قلب کهکشانمان لانه گزیده، آخرین روز زمین را رقم بزند.
این درحالی است که هیچ مقارنه یا نظم کهکشانی جدیدی در سال 2012 وجود ندارد. هرسال بههنگام انقلاب زمستانی خورشید در نقطهای از آسمان واقع میشود که بسیار نزدیک به مرکز کهکشان راه شیری است. شاید نویسندگان زیجها و تقویمهای نجومی از چنین مقارنههایی هیجانزده شوند، ولی واقعیت آن است که چنین پدیدههایی فقط ظاهری است و برای اهل دانش معنی خاصی ندارد. مثال مشهور دیگر، قمر در عقرب است که ماهی یکبار اتفاق میافتد و هیچ تاثیر و تغییری در کشش گرانشی، تشعشعات خورشیدی، مدار سیارات یا هر چیز دیگری که حیات روی زمین را تحت شعاع قرار دهد، ندارد.
مایا آخر دنیا را در سال 2012 پیشگویی کرد
از آپولیناریو شیلی پیکستون نپرسید که آیا پایان دنیا در 2012 است یا نه. ریشسفید سرخپوست مایا که در اکتبر 2009 / مهر 1388 در گواتمالا روی صفحه تلویزیون ظاهر شد، اعلام کرد که از این دامن زدن به این موضوع خسته شده است.
به گفته برخی باستانشناسان، تقویم مایا آنطور که برخی دیگر اظهار میکنند در سال 2012 به پایان نمیرسد و قدیمیها هم هرگز این سال را به عنوان پایان دنیا نمیشناختند. اما روز 21 دسامبر 2012، روز مهمی برای تمدن مایا است.
آنتونی اونی، باستان-اخترشناس در دانشگاه کلگیت در ایالت نیویورک میگوید: «این زمانی است که بزرگترین دوره در تقویم مایا (یک میلیون و 872هزار روز یا 5125.37 سال) به پایان میرسد و دوره جدید آغاز میشود. در دوران اوج شکوه امپراتوری مایا، آنها تقویم بدون تکرار «شمارش بلند» را اختراع کردند؛ تقویمی با دورهای بسیار طولانی که از بنیانهای فرهنگی نشات میگیرد و به مسئله خلقت بازمیگردد. دوره کنونی تقویم شمارش بلند در آنچه مایا به عنوان آغاز آخرین دوره آفرینش (11 آگوست 3114 پیش از میلاد) میداند، در انقلاب زمستانی 2012،به پایان میرسد. مایا این تاریخ را که هزاران سال پیش از تمدنش است را به عنوان «روز صفر» یا 13.0.0.0.0. نوشته است و در دسامبر 2012 تقویم گردشی مجددا به روز صفر میرسد و بازه طولانی دیگری آغاز میشود. این ایده حاکی از آن است که زمان و تمام جهان تجدید میشود، چه بسا بعد از سپری شدن دورهای پراسترس. این درست مشابه شرایطی است که ما همیشه در روز اول سال، سال را نو میکنیم یا حتی در صبح بعد از تعطیلات آخر هفته».
طوفانهای خورشیدی زمین را ناآرام میکنند
برخی دیگر شایع کردهاند که در 2012، خورشید فورانهای مهلکی از شرارههایش تولید میکند که حرارتش، زمین را بر سر زمینیان ویران میکند.
فعالیتهای خورشیدی در بازههایی تقریبا 11 ساله تغییر میکند. البته طوفانهای بزرگ خورشیدی میتواند با اختلال در عملکرد ماهوارهها و سیستمهای مخابراتی و انتقال برق، بخصوص در عرضهای جغرافیایی نزدیک به قطب، به جوامع و دیگر سیستمهای زمینی آسیب برساند، ولی هیچ نشانهای حداقل در کوتاه مدت، دال بر این وجود ندارد که خورشید طوفانهایی به پا کند که از شدتش سیارهمان بریان شود. از سوی دیگر، اخترشناسان براساس دورههای یازدهساله فعالیت خورشید پیشبینی میکنند که اوج فعالیت خورشید یکی دو سال دیرتر از 2012 اتفاق بیفتد.
پس 2012 چه اتفاقی میافتد؟
بسیاری از پژوهشگران که شواهد پراکنده مقبره مایا را واکاوی میکنند، عقیده دارند که امپراتور به روشنی پیشگویی کرده که هر چیز ویژهای در 2012 اتفاق خواهد افتاد.
مایا، نگارهای بر جای گذاشته که حتی اگر زمانی برایش مشخص نکرده باشد، به سناریوی پایان جهان در صفحه پایانی متن تقریبا 1100 صفحهای که به عنوان «دستنوشتههای درسدن» شناخته میشود، پرداخته است. مطابق توصیف این نگاره، جهان توسط یک سیل نابود میشود. این سناریویی است که بسیاری از فرهنگها به آن پرداختهاند و احتمالا توسط مردمان باستان هم تجربه شده است.
به باور آنتونی اونی، منظور سناریوی دستنوشتهها فقط خوانده شدن به صورت لفظی نبوده؛ بلکه به عنوان درسی در رابطه با رفتار انسان بوده است. او تقویم بدون تکرار مایا را به تجدید دوره سال نوی خودمان تشبیه میکند؛ دورهای از فعالیتهای پرآشوب و پراسترس به پایان میرسد و دوره جدید مثل تولدی دوباره آغاز میشود که در آن بسیاری افراد تصمیم به بهبود زندگی خود میگیرند.