سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

چطور دست از فکر کردن زیاد بردارید



 

 

چطور دست از فکر کردن زیاد بردارید

 

اساساً فکر کردن کار خوبی است و با اینکه بعضی از مردم به ‌اندازه کافی اینکار را نمی‌‌کنند، برخی دراین زمینه واقعاً زیاده ‌روی می‌کنند. از هر دو جنسیت زن و مرد در هر دو این دسته‌ها داریم. امروز می‌خواهیم درمورد کسانی حرف بزنیم که خیلی فکر می‌کنند.

 

بعضی‌ها آنقدر فکر می‌کنند که خود را خسته مضطرب و بیمار می‌کنند. این افراد گرایش دارند که هر مسئله ساده ‌ای را پیچیده، هر چیز آسانی را سخت و هر مشکل کوچکی را بزرگ و بغرنج جلوه دهند. آنها عادت دارند وقتشان را برای آنالیز بیش از حد هر چیز و هر کس هدر دهند. آنها متخصص تفسیر غلط حرف‌های همه هستند و اگر کوچکترین راهی وجود داشته باشد که احساساتشان جریحه ‌‌دار شود، آن را پیدا می‌کنند. حتی به دنبال آن می‌گردند. آنها معمولاً افرادی وسواسی و ایدآلیست هستند. بیش از حد نگران می‌شوند. تقریباً درمورد همه چیز و همه کس. آنها سعی می‌کنند همیشه همه را خوشنود نگه دارند و می‌خواهند که تغییر ایجاد کنند اما این فرایند تغییر آنها را می‌ترساند. برای خراب کردن امیال و آرزوهایشان به بقیه آدم‌ها نیاز ندارند، خودشان هم خوب از پس آن برمی‌آیند. آنها همان‌هایی هستند که بیش از حد فکر می‌کنند.

 

اگر احساس می‌کنید خصوصیاتی که در بالا ذکر کردیم را در خود می‌بینید، احتمالاً شما هم به این دسته افراد تعلق دارید. در زیر نکاتی آورده‌ ایم که به شما کمک می‌کند با این مشکل خود کنار بیایید.

 

1. از صبر کردن برای ایده آل هر چیز خودداری کنید. جاه‌ طلب بودن خیلی خوب است اما خواستن ایده آل غیرواقعبینانه و غیرعملی است. باید به دنبال پیشرفت مداوم باشید و برای دست یافتن به تغییرات مثبت تلاش کنید.

 

2. فکر و خیال نکنید. روی فکر و خیال تکیه نکنید، برحسب واقعیات عمل کنید.

 

3. فعال‌تر باشید. از تئوری بیرون بیایید و وارد عمل شوید. از همین الان! هر روز حداقل یک کار انجام دهید که شما را به هدفتان نزدیک‌تر کند. حتی اگر از آن واهمه دارید. اجازه ندهید ترس توانایی‌هایتان را پایین بیاورد یا بر زندگیتان حکومت کند.

 

4. درست‌ترین سوال‌ها را از خودتان بپرسید. سوال‌هایی که شما را از نظر ذهنی در وضعیتی مثبت، عملی، کاربردی و متمرکز بر راه‌ حل قرار دهد. مشکل را درک کنید اما تمرکزتان بر راه‌ حل باشد.

 

5. یک مدیر داشته باشید (یک مربی، دوست، یکی از آشنایان و ...) که بازخورد مرتبط، خاص، معقول و غیراحساسی به شما بدهد. خودتان نمی‌توانید درمورد خودتان بیطرف باشید. این فرد باید کسی باشد که حرف‌هایی به شما بزند که باید بشنوید نه حرف‌هایی که دوست دارید بشنوید.

 

6. برای اینکه از متوسط به عالی تبدیل شوید، برنامه بریزید و کاملاً به آن پایببند شوید. رفتارهای عالی خود را پیدا کنید و به آنها متعهد بمانید.

 

7. دست از توجیه کردن برای کارهایی که نمی‌کنید بردارید. صادقانه تلاش کنید که تلاش صادقانه بسیار موثر است.

 

8. دفترچه ثبت موفقیت داشته باشید. نوشتن افکار، تصمیمات، رفتارها و نتایجی که به دست می‌آورید راهی عالی برای حفظ نگرش، ایجاد تمرکز و انگیزه است. همچنین راه خوبی است که بفهمید چه چیزی برای شما موثرتر است.

 

9. از افکارتان بیرون بیایید. جایی آرام و زیبا فرای افکارتان پیدا کنید. جایی که آرامش، امنیت، لذت و آزادی وجود داشته باشد. دست یافتن به این نیاز به تلاش و تمرین دارد اما با تمرین می‌توانید تقریباً در هر مکانی و هر زمانی اینکار را انجام دهید. تا زمانی که امتحان نکنیم نمی‌دانیم که دست از فکرکردن برداشتن چقدر سخت است.برای رفتن به فرای ذهنمان باید هرج‌ و‌ مرج ذهنمان را دور بریزیم. ذهن جای خسته ‌کننده‌ ای است و بعضی وقت‌ها لازم است که از آن به تعطیلات برویم. اگر با این ایده دست ‌و پنجه نرم می‌کنید، سعی کنید خودتان را در آهنگی که دوست دارید غرق کنید.

 

10. بعضی از افکاری که در ذهنتان می‌چرخد باید بیرون ریخته شود، بعضی از آنها گیر کرده‌ اند و می‌ترسند بیرون بیایند. به افکار ذهنتان مثل یک بلوک آپارتمان نگاه کنید. به طبقه دوم این آپارتمان نگاه کنید، همینطور که در راهرو راه می‌روید، از پشت در آپارتمان شماره 22 صدای پیرزن دیوانه می‌آید که، "اینطوری باید آنرا انجام می‌دادی دیوانه...!" کمی اینطرف‌تر، آپارتمان زن پر حرفی است که همیشه در خانه ‌اش را باز می‌گذارد و یکدفعه بیرون می‌پرد و حواستان را پرت می‌کند. انتهای راهرو مردی زندگی می‌کند که همیشه شما را می‌ترساند، "اگر می‌دیدی چقدر احمق به نظر می‌رسیدی دیگر هیچوقت آنکار را انجام نمی‌دادی." این آدم‌ها درواقع آن افکاری هستند که میل و انگیزه شما را با احساس گناه و اضطراب از بین می برند. شناسایی این افکار خیلی ساده است، ساکنینی که خیلی وقت است اجاره خانه ‌شان را نپرداخته‌ اند و هیچ منفعتی برای شما ندارند و برای بقیه ساکنین خوب آپارتمان هم ایجاد مشکل می‌کنند و باید سریعاً آنها را بیرون بیندازید.

 

همین الان شروع کنید. آزاردهنده‌ ترین ساکنین آپارتمان را شناسایی کنید و حکم تخلیه ‌شان را تحویلشان دهید. اگر همکاری نکردند، گوششان را بگیرید و به زور بیرونشان کنید. این ساکنین خیلی وقت است که آنجا مانده‌اند و می‌دانند که چطور می‌توانند فریبتان دهند. اما شما تسلیم نشوید. یادتان باشد ساکنین عالی دیگری دارید که باید به آنها رسیدگی کنید.

 

بیرون انداختن این ساکنین جا را برای آوردن ساکنین بهتر باز می‌کند. این آپارتمان را از آنِ خودتان کنید. آن را دوباره به زندگی برگردانید. دکوراسیون آن را عوض کنید، حتی می‌توانید برایش استخر هم درست کنید. این آپارتمان مال شماست-این شما هستید که تصمیم می‌گیرید چطور آن را بازسازی کنید.

منبع:مردمان



ویدیو مرتبط :
از سیاست های دوگانه دست بردارید

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

لطفاً دست از سرِ شعر بردارید!



 

لطفاً دست از سرِ شعر بردارید!

 

به یک دوستدار ادبیات، چه حالی باید از خواندن این سطور دست دهد؟ بخندد یا بگرید یا افسوس بخورد؟! چرا باید یک نماینده مجلس شورای اسلامی، با اعتماد به نفس کامل، این کلمات پریشان را در صحن مجلس شورای اسلامی بخواند و آقای دکتر غلامعلی حدادعادل که رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی است، هیچ نگوید و اعتراض نکند.

مدتی بود که قصد نوشتن این یادداشت را داشتم، اما از ترس این که مبادا برداشت سیاسی و جناحی از آن شود، از انجام این کار سر باز می زدم. به هر حال، امروز آن آب ها از آسیاب ها افتاده اند و این یادداشت نیز تنها به دلیل تعلق خاطر نگارنده به شعر و ادب فارسی نگاشته می شود، نه حب و بغضی نسبت به کس و چیزی.

اولاً؛ بیت دوم را اشتباه نوشته‌اید، قافیه شعر را تباه کرده‌اید. شهد، با پسند و کمند هم قافیه نیست، آنچه باید باشد، «قند» است! ثانیاً؛ «تلخ» را نمی خورند. تلخ یک مزه است. خوردنی نیست. شاعر در این جای بیت، کلمه «زهر» را نوشته بوده است! و آقای متکی احتمالاً حواسشان نبوده است!

انگیزه اصلی نگارش این مطلب انتقاد به سیاستمداران کشور است، که هر وقت و بی وقتی، برای اثبات حقانیت سخنان خویش، دست در انبان می کنند و "یکی دو بیت" بیرون می آورند و یا می سازند و به حریف خویش و ذهن مخاطب حمله ور می شوند! یا هنگام ارسال پیامی به مناسبتی، خود را همچون سعدی بر کرسی می بینند و قلم را با تکلف در دست می گیرند، و فکر می کنند که اثری ادبی خلق کرده اند!

به گمان من، که از دور دستی بر آتش ادبیات دارم، این شیوه، شیوه ناراستی است. و البته آنجا ناراستی آن و «اصل» و «اصیل» نبودن این بهره گیری از ادبیات مشهود می شود، که اشتباهات این گویندگان را می بینیم... به دو نمونه از این موارد اشاره می کنم؛

گرایش وزیر سابق به شعر!

چندی پیش منوچهر متکی، وزیر سابق امور خارجه کشورمان، با آن وضع و حال در دیار غربت برکنار شد و البته از برکناری خویش ناراحت شد و اتفاقاتی افتاد که ارتباطی به این موضوع ندارند. اما لابلای نامه ها و پیام هایی که برای این عزل رد و بدل می شد، نامه ای از جناب وزیر پیشین منتشر شد که در آن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی تشکر شده بود. آقای وزیر در پایان نامه خویش، برای این که اصطلاحاَ «تکه» ای انداخته باشد، سه بیت معروف از رابعه بنت کعب (زن شاعر قرن چهارم هجری) نوشته بود. این هم ایرادی ندارد، ایراد کار آنجاست که آقای وزیر سابق امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، حداقل یک بار بررسی نکرده بود تا ببیند آیا ابیاتی که می نویسد، «درست» هستند یا نه؟! متکی در نامه اش نوشته است:

«بار دیگر مراتب سپاس و امتنان خود را از حسن ظن و محبت نمایندگان معزز و همكاران سابق ابراز داشته و ضمن آرزوی تداوم توفیق خدمت آنان برای مردم، ابیات حكیمانه ذیل را تقدیم می دارم:

عاشقی خواهی اگر پایان بری................بس كه بپسندید باید ناپسند

زشت باید دید و انگارید خوب.................. تلخ باید خورد و انگارید شهد

توسنی كردم ندانستم همی..................وز كشیدن سخت تر گردد كمند.»

خطاب به آقای متکی عرض می کنم؛

اولاً؛ بیت دوم را اشتباه نوشته اید، قافیه شعر را تباه کرده اید. شهد، با پسند و کمند هم قافیه نیست، آنچه باید باشد، «قند» است!

ثانیاً؛ «تلخ» را نمی خورند. تلخ یک مزه است. خوردنی نیست. شاعر در این جای بیت، کلمه «زهر» را نوشته بوده است! و آقای متکی احتمالاً حواسشان نبوده است.

ثالثاً؛ بیت سوم را بخوانید. در متن پیام نوشته؛ وز کشیدن... . در حالی که در متن شعر، کز کشیدن... آمده است. با تبدیلِ اشتباهِ «کز» به «وز»، این بیت معنای خود را از دست می دهد. شاعر می گوید؛ توسنی کردم و ندانستم «که از» کشیدن، کمند سخت تر می گردد. اما آقای متکی می گوید؛ توسنی کردم و ندانستم. و از کشیدن کمند سخت تر می گردد!

البته شکی در اقدامات آقای متکی و تلاش های ایشان در دستگاه دیپلماسی کشورمان نیست، اما وجود این همه ایراد در سه بیت نقل شده معروف نیز، چندان قابل قبول نیست!

...

شاعرالوکلا؟!

از متکی که بگذریم، توجه خوانندگان را به «ابیاتی؟» که یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ساخته! و آن را در صحن مجلس شورای اسلامی خوانده است، جلب می کنم:

پندی است برای دوستان جانی

ترک و کرد و لر و گیلک و لاریجانی

گاو و میش و شتر فرقی نکند

چیزی بدهید و بکنید قربانی

به یک دوستدار ادبیات، چه حالی باید از خواندن این سطور دست دهد؟ بخندد یا بگرید یا افسوس بخورد؟! چرا باید یک نماینده مجلس شورای اسلامی، با اعتماد به نفس کامل، این کلمات پریشان را در صحن مجلس شورای اسلامی بخواند و آقای دکتر غلامعلی حدادعادل که رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی است، هیچ نگوید و اعتراض نکند. ایشان (جناب حداد) که معتقد است باید به جای هلی کوپتر بگوییم بالگرد، و به جای کامپیوتر بگوییم رایانه، چرا اعتراض نمی کند و نمی گوید که این «چیز»هایی که در صحن علنی مجلس خوانده می شود، شعر نیست، و کسر شان کلمه شعر است که به چنین چیزی بگوییم «شعر»!

برای روشن شدن بیشتر موضوع، چند «بیت» دیگر از سروده های این نماینده محترم را خدمتتان عرضه می کنم؛

دوستان خوب است که من و تو نکنی

هنگام اخذ رای دو دو نکنیم

همسنگر خوب همیاری خوب است

در موقع چهار چهار دو دو نکنیم (!)

....

مانند همیشه کوه محکم باش

بر غم ستم دیده رحیم باش

خوب است همه بزرگواری بکنیم

تا همدرد و هم کنار هم باشیم (!)

گذشته از پریشانی معنایی سطور مورد اشاره، حتی قافیه و ردیف هم رعایت نشده اند!

این نماینده محترم مجلس شورای اسلامی، که اتفاقا نماینده زحمتکش و دلسوزی است، در میان برخی از نمایندگان به شاعرالوکلا معروف شده است! نگارنده هیچ عداوتی با این نماینده محترم ندارد، و تنها از جناب ایشان می خواهد که لطفا در حوزه تخصص خود در خدمت مردم و نظام باشد! شعر و ادبیات هم برای خود سری دارند و سامانی...

...

از این گونه برخوردها با شعر را در همه جای این شهر و کشور می توان دید. در بیانیه ها، مصاحبه ها، پیام ها و حرف هایی که گاهی اوقات، از مسئولان و سیاستمداران و دیگران منتشر می شود و «چند خط شعر!» نیز به اول یا آخر آن «الصاق» می کنند. در همین ایام عزاداری ماه محرم نیز، تابلویی دیدم که توسط شهرداری تهران نصب شده بود و در آن، چنین مصرعی نقش بسته بود؛ «وین سرو فتاده به هامون حسین توست.»

آشنایان با شعر و ادبیات می دانند که این «سطر»، در ترجیع بند زیبای محتشم کاشانی چنین است؛ «این کشته فتاده به هامون حسین توست.» و این چنین که کاتب محترم نوشته است، علاوه بر تغییر خود شعر، وزن آن نیز مغشوش می شود!

...

بگذریم! تا اینجای مطلب را نوشتم و به یاد این افتادم که ادبیات ما، دردهای خیلی بزرگتری هم دارد.

شرح این هجران و این خون ِ جگر

این زمان بگذار، تا وقت دگر.

سید امیرمهدی اصغری

پرتال آفتاب