سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
چرا پسران ایرانی مامانیاند؟
نقش مادر در ایجاد قدرت در خانواده:همه ما انسان ها نیاز به احساس قدرت داریم . احساس این که وجودمان موثر است ، توانمند است و تولید کننده .
ما این احساس را در« نقش » های متفاوتی که در هستی خود داریم ، جست و جو می کنیم . نقش ما به عنوان همسر ، پدر ، مادر ، فرزند ، نقش اجتماعی ، شهروند ، عضو گروه خاص و ... .
برخی زنان بنا به علل فرهنگی نقش اجتماعی ندارند . بنابراین قدرت خود را در خانه جست و جو می کنند و به خصوص در نقش مادری خود . از سوی دیگر در توازن قدرت درون خانواده ، در رابطه زن و شوهر به علت قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتر مرد ، زن از نقش مادری خود استفاده می کند .
علاوه بر این ها ، مساله ای فرافرهنگی و فرا آئینی هم وجود دارد و آن ذهنیت اسطوره ای نسبت به مادر و جایگاه اوست . این ذهنیت ، زن را یاری می کند تا در این نقش تثبیت شود و تمام قدرت خود را از این نقش تامین نماید .
از همه مهمتر ، در خانواده هایی که طلاق عاطفی وجود دارد ، یعنی زن و شوهر عاطفه ای رد و بدل نمی کنند و زندگی عاطفی شان گسسته و نابود است و تنها براساس قراردادهای اجتماعی یا به واسطه سرمایه گذاری های مختلف دیگر در کنار هم قرار دارند ، زن از قدرت مادری خود بیشتر استفاده می کند .
مثلا باند عاطفی محکم با فرزندان بستن و پدر را منزوی کردن . این عوامل در ارتباط مادر با دختر و پسر خود هر کدام اثرات متفاوتی می گذارد که به دو نمونه از آن ها می پردازم :
مادر وپسر
یکی از رایج ترین اشکالات روانی و آسیب شناختی در رابطه بین مادر و پسر ، وابستگی شدید مادر به پسر است .
زنی که ارتباط عاطفی راضی کننده با شوهر خود ندارد ، یا طلاق گرفته ، یا شوهرش فوت کرده و یا به دلایل شخصیتی قادر به برقراری ارتباط عاشقانه با مرد دیگری نیست ، یک پیوند عاشقانه و وابسته با تک پسر ، پسر اول یا در مواردی با یکی از پسرهای خود دارد .
یعنی آن پیوند عاشقانه که در ارتباط آغازین مادر با نوزاد خود وجود داشته ، ادامه پیدا می کند . مادر نیازهای وابستگی خود را به صورت وابسته نگه داشتن پسر به خود ، ارضا می کند . ناخودآگاه و خود آگاه اجازه استقلال و فاصله گرفتن مرزدار با مادر را نمی دهد و یک پیوند دوتایی در یک حباب خود شیفته جدا از جهان بیرون ، ایجاد می گردد .
در یک سیر رشد بهنجار، از حدود 5-3 سالگی ، در پسر احساس عاشقانه نسبت به مادر به وجود می آید اما این احساس با فاصله گرفتن مادر و نزدیک تر شدن به پدر و همانند سازی پسر با پدر دریک ارتباط صمیمانه تخفیف می یابد .
وقتی مادر ، پسر را در پیوند عاشقانه نگه دارد ، عواقب متعددی برای پسر به بار می آید . اول این که هرگز احساس استقلال و خود مختاری به او دست نمی دهد و دارای هویتی کمرنگ ، با اعتماد به نفس پایین و نقش اجتماعی ضعیف می شود .
چون مادر سلطه جو و مسلط و کنترل کننده است ، نقش پدر کمرنگ می شود . پسر نمی تواند به درستی با پدر همانند سازی کند و خصلت های مردانه در او به درستی شکل نمی گیرد ( مثل ثبات قدم ، ابراز وجود ، جاه طلبی های متعارف اجتماعی ، میل به پیشرفت و ...)
در صورتی که نقش پدر در خانه کمرنگ ومنفعل باشد یا پرخاشگر و طرد کننده ( که در خانواده های ایرانی و مرد ایرانی بسیار دیده می شود ) عدم توانایی در همانند سازی با پدر تشدید می شود و پسر در واقع با مادر و جنسیت زن ، همانند سازی می کند و خصلت های زنانه در او بارز می شود .
در مواردی به علت همانند سازی با مادر ، پسر تمایلات همجنس خواهانه پیدا می کند و به قولی زن صفت می شود . این پیوند سلطه آمیز مادر با پسر ، موجب برانگیختن احساس ترس و تهدید نسبت به کل زن ها در پسر می شود . تظاهرات این ترس به گونه های مختلف می تواند باشد .
گاهی اوقات ، پسر هرگز وارد رابطه عشقی – جنسی با جنس مخالف نخواهد شد .
گاهی در روابط بسیار کوتاه مدت و پراکنده و هرز آمیز وارد می شود که در هیچ یک ، عشق و صمیمیت جنسی را نمی تواند تجربه کند و همیشه یک میل به انتقام جویی و ترس در او باقی می ماند .
گاهی زنی را به همسری اختیار می کند که به نوعی بتواند کاملا مادر او باشد و همان رابطه ی کودک – والد را با او می گیرد . گاهی مردانی را می بینیم که همسری کاملا مادر گونه دارند ولی متاسفانه در بیرون از خانه ، روابط پراکنده برقرار می کنند .
مادر و دختر
یکی دیگر از رایج ترین ارتباطات روان نژند مادر – کودک در جامعه ، رابطه مادر با دختر است . زنی که زن بودن خود را دوست ندارد و حتی از آن متنفر است و در قبال آن احساس حقارت می کند ، وقتی صاحب نوزاد دختری می شود ، نا خود آگاه به او پیغام های طردشدگی می فرستد . یعنی نا خود آگاه به او پیغام می دهد که :"تو بدی ، چون یک زنی " !
این بی ارزش شدگی در دو بعد انجام می شود : بعد جنسی و بعد غیر جنسی که در فرایند رشد ، این ها یگانه می شوند . یعنی شکل گیری و رشد هویت جنسی در تماس مستقیم و تنگاتنگ با رشد کل شخصیت است . بدین معنا که فرایند رشد در زن با زن شوندگی و در مرد ، با مرد شوندگی ، یعنی با پذیرفتن هویت جنسی همراه است .
مادری که جنسیت خود را دوست ندارد، از ابتدای تولد نوزاد دختر خود ، احساس گناه می کند .
این دختر بچه در سیر رشد خود دو کار می تواند بکند ، یا هویت جنسی خود را بپذیرد یا نپذیرد .
دختر اگر هویت جنسی خود را به عنوان یک زن بپذیرد ، همواره احساس شرم و گناه در مورد خود دارد . زنی می شود با ویژگی های آزار خواه که خود را نا خود آگاه در روابطی قرار می دهد که منتهی به تنبیه و تحقیر او شود . انگار باید کفاره جنسیت خود را بدهد .
زنان منفعل ، مطیع و زیردست و تحقیر شده در مقابل مردان که حتی نا خود آگاه ، رفتار سادیستیک را در مردان مقابل خود القاء می کنند ، از این گونه اند .
اینان در بسیاری از موارد سردمزاج هستند . انگیزه ای برای رشد و فعالیت اجتماعی ندارند. وابسته و انزواجو هستند ، یا در مواردی همیشه احساس بدهکاری به دیگران دارند و برای گرفتن تایید دیگران هر کاری می کنند .
حالت دوم این است که هویت جنسی خود را نپذیرند و آنرا طرد کنند . در این صورت با پدر همانند سازی می کنند و خصائل مردانه در آن ها بارزتر می شود ( مرد صفت می شوند ) .
این زنان ممکن است نقش های اجتماعی موثری را بپذیرند ، اما فاقد ویژگی های زنانه می شوند . سرد مزاجند و هرگونه ویژگی زنانه را در خودآگاه سرکوب کرده یا در ناخود آگاه واپس می رانند .
رابطه آن ها با مردها بیشتر تبدیل به رقابت جویی های مردانه و جنگ قدرت می شود .
این ها از زن هایی که ویژگی های زنانه خود را بروز می دهند ، متنفر می شوند و آن ها را تحقیر می کنند . در مواردی این نفرت از زن با مکانیزم دفاعی واکنش سازی به صورت حمایت از زنان در قالب "فمینیسم افراطی " در می آید .
این دو گونه رویکرد ، در طیفی قرار می گیرد که ممکن است زن ویژگی هایی از هر دو گونه رویکرد را از خود نشان دهد .
آسیب زا ترین رابطه آن است که : مرد را از مرد بودن و زن را از زن بودن جدا می کند ؛ که این بستر، سبب آسیب زایی کل شخصیت فرد می گردد .
منبع:تبیان
ویدیو مرتبط :
ازدواج دختران بابایی با پسران مامانی=( طلاق)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
رازهای افزایش سن ازدواج پسران ایرانی
رازهای افزایش سن ازدواج پسران ایرانی
زمان اقدام به ازدواج یکی از شاخصهای مهم در افزایش جمعیت و تداوم نسل محسوب میشود. سن ازدواج دختران و پسران یکی از نکات بسیار مهم برای برخورداری از جامعه و نسلی سالم به حساب میآید.
این روزها بالا رفتن سن ازدواج به ویژه افزایش سن پسران در جامعه ایرانی به دغدغه ای برای برخی مسئولان و كارشناسان اجتماعی بدل شده است.بر اساس گزارشی که معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان منتشر کرده است، کل جمعیت هرگز ازدواج نکرده 10 سال به بالا در ایران 23 میلیون نفر است که از این تعداد حدود 13 میلیون نفر را مردان و 10 میلیون را زنان تشکیل میدهند. جمعیت مجردان قطعی نیز که بین 30 تا 65 سال را شامل میشود بر اساس سرشماری سال 85، یک میلیون و 220 هزار نفر است. در این تحقیق، 60 درصد از پاسخگویان بهترین سن ازدواج برای پسران را بین 25 تا 29 سال دانسته اند و 23 درصد از آنها گفته اند که سن مناسب برای ازدواج پسران 30 تا 35 است.
در کشور ما هر چند روند حرکت به سمت مدرنیسم با شتاب زیادی رو به گسترش است، اما همچنان بسیاری از پدیدههای اجتماعی به شکل سنتی پیگیری میشوند. ازدواج جزو مسایلی است که با وجود آمیختگیهای بسیار با جلوههای مدرن و غربی، همچنان از پایههای سنتی برخوردار است. یکی از ویژگیهای سنتی ازدواج ایرانی، اقدام پسران یا خانواده آنها برای انتخاب زوج است. بنابراین بالا رفتن سن ازدواج پسران ارتباط مستقیمی با کاهش میزان ازدواجها در جامعه و در نتیجه بالا رفتن سن ازدواج دختران دارد.
کارشناسان نظرات مختلفی را درباره علت افزایش سن ازدواج پسران مطرح میکنند. توقع نابجای خانوادهها و توجه به معیارهای مادی و باورهای اشتباه و افراطی نسبت به نظر اطرافیان به عنوان مهمترین دلایل ازدواج نکردن پسران مطرح میشود و سپس از نارضایتی پسران نسبت به نحوه پوشش دختران در جامعه، افزایش سطح توقع دختران، رقابتهای نابه جای برخی خانوادهها در انتخاب همسر آینده پسران شان، توجه افراطی به ویژگیهای ظاهری، برخوردار نبودن از مهارتهای اجتماعی برای انجام مناسب مراحل مختلف ازدواج و هماهنگ نبودن معیارهای پسران با خانواده به عنوان دلایل مهم دیگر بیان میشود.
مسایل و مشکلات مالی، مشکل بیکاری یا برخوردار نبودن از امنیت شغلی، شرایط نامناسب مسکن و ترس از هماهنگ نشدن با شرایط مالی همسر آینده به عنوان آخرین و کم اهمیت ترین دلایل بالا رفتن سن ازدواج پسران مطرح میشود. در این شرایط باید ببینیم اگر پسری از خانواده ای متوسط بخواهد ازدواج کند و بتواند از پس تمامی مسایل و مشکلات فرهنگی بربیاید، تا چه اندازه از توان مالی لازم برای تامین هزینههای یک ازدواج و زندگی متوسط برخوردار است.
در حال حاضر به جز هزینههای مربوط به خواستگاری، بله برون و جشن نامزدی، بیشترین هزینه ازدواج مربوط به مراسم عروسی است. اکنون برگزاری یک عروسی که میتواند شامل لباس عروس و داماد، آرایشگاه، یک جفت ساعت، آینه و شمعدان، محضر، سفره عقد، خرید عروس و داماد، آتلیه عکس و فیلمبرداری، کارت عروسی، گل زدن ماشین و دسته گل عروس، اجاره تالار یا باغ – تالار، شام عروسی و موسیقی باشد در خوشبینانه ترین شکل به طور متوسط بیش از 11 میلیون تومان هزینه دارد.
خرید حلقههای ازدواج و سرویس طلا در خوشبینانه ترین شرایط حدود 4 میلیون تومان هزینه بر میدارد.
رفتن به ماه عسل (برای نمونه سفر به مشهد مقدس) با هواپیما و اقامت 4 روزه در یک هتل چهار ستاره حدود یک میلیون و صد هزار تومان هزینه در پی دارد. اجاره یک واحد آپارتمان 45 متری در مناطق متوسط شهر بیش از 25 میلیون تومان و خرید چنین خانه ای حدود 130 میلیون تومان برای تازه داماد هزینه دارد. خرید ارزان ترین ماشین تولید داخل کشور بسته به شیوه خرید آن (لیزینگی یا نقدی) از حدود 5 میلیون تا 18 میلیون تومان هزینه دارد.در جامعه ایرانی حدود 50 درصد افراد در طبقه متوسط قرار دارند و بین 20 تا 25 درصد جزو افراد فرودست جامعه محسوب میشوند که در تامین هزینههای زندگی خود دچار مشکلاتی هستند. یک جوان متعلق به طبقه متوسط چه اینکه کارمند رسمی دولت باشد یا در بخش خصوصی کار کند با مدرک لیسانس یا فوق لیسانس بین 500 تا 800 هزار تومان در ماه حقوق میگیرد.
اگر یک جوان بدون وقفه تا مقطع لیسانس تحصیل کند و بدون تلف کردن وقت دو سال خدمت سربازی را بگذراند، در 24 سالگی به نقطه ای میرسد که بتواند شغلی داشته باشد. این جوان اگر فقط یک سال برای یافتن شغل مناسب تلاش کند در سن 25 سالگی صاحب درآمد میشود. حال اگر در نظر بگیریم متوسط درآمد یک جوان در ماه 600 هزار تومان است. یعنی در سال 7 میلیون و 200 هزار تومان درآمد خواهد داشت و با در نظر گرفتن شرایط تورم به صورت خوشبینانه و اینکه یک جوان مجرد تمامی درآمد خود را طی 5 سال پس انداز کند در 30 سالگی حدود 36 میلیون تومان پول نقد خواهد داشت که در شرایط امروز با این پول حتی نمیتواند از پس تمامی هزینههای مربوط به عروسی، ماه عسل و تهیه مسکن و خودرو بر بیاید.
در حالی که پیش و پس از برگزاری مراسم عروسی، هزینههای بسیار زیادی وجود دارد که بسیاری از آنها باید از طرف داماد پرداخت شود و هیچ کدام از آنها در فهرست هزینههای بالا مطرح نشده است.شاید همین دلایل باعث شده است که 60 درصد از پسران بهترین سن ازدواج را بین 25 تا 29 سال دانسته اند و 23 درصد از آنها گفته اند که سن مناسب برای ازدواج پسران 30 تا 35 سال است.
منبع:ابتکار