سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
چراغ قرمزهای زندگی مشترک
مگر میشود در زندگی مشترک به چراغ قرمز برنخورد؟ شما رانندهای را میشناسید که بتواند بگوید در طول رانندگی تمام چراغها برایش سبز بوده است؟
باید تا یک ربع دیگر ماشین را پارک کنم و به محل کار برسم. خیابان بهشتی مثل همیشه در این وقت صبح، شلوغ است و ماندن پشت چراغ قرمزهای طولانی عصبانیام کرده است.
روزنامه با خشم به چراغ قرمز نگاه میکنم و 40 ثانیهای را که باید منتظر بمانم، میشمارم. 39، 38، 37، 36... برای چند لحظه فکر میکنم چه شباهت عجیبی است بین زندگی من و این چراغ قرمز و راه باقیمانده و خیابانها و لحظهها و همه چیزهایی که در نگاه اول چندان هم به یکدیگر مربوط نیستند. چراغ سبز میشود و من به راهم ادامه میدهم.
زندگی من و همسرم بیشباهت به قواعد راهنمایی و رانندگی نبوده است. انگار باید و نبایدهای جاده و خیابان، در خانه ما و رابطه ما هم وجود دارد. چقدر این خیابانها و علائمش برایم آشناست. باید در اولین فرصت به کتاب آییننامه رانندگی سری بزنم. امروز این خیابانهای شلوغ و چهارراههایی که همه چراغشان قرمز است، مرا یاد شلوغیهای جاده زندگی مشترکم انداخت. درست وقتی برای رسیدن عجله داشتم یا بهتر بگویم عجله داشتیم.
گاهی خیابان زندگیمان خلوت بود و پایمان را روی گاز میگذاشتیم و میرفتیم تا به مقصد میرسیدیم، اما گاهی که البته این گاهی زیاد هم اتفاق افتاده است، برای زندگیمان مقصدی تعیین کردیم، اما شلوغی و دستانداز و خیابانهای ورود ممنوع و هزاران عامل دیگر مانع رسیدن ما به آن مقصد شد. در این مواقع مثل امروز من، تنها چیزی که به کمکمان آمد، صبر بود و ایمان به اینکه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
گاهی در مسیر رفتن تا هدف باید صبور بود. من امروز با دیدن خیابان شلوغ و این چراغ قرمزهای خستهکننده، نایستادم، برنگشتم، ادامه دادم البته با دلخوری و بیطاقتی.
باید در زندگی مشترک هم اگر مشکلی دیدم، اگر دستاندازی بود، اگر چراغ قرمزی سر راهم سبز شد، از ادامه مسیر همراهی منصرف نشوم، نایستم و برنگردم. باید ادامه دهم، اما نه با بیطاقتی.
سر همین چهارراهی که 40 ثانیه ایستادن در آن، مرا بیتاب کرد و زیر لب غرغر کردم، دخترک گلفروشی بود که میتوانستم شاخه گلی از او بخرم! سینمای بزرگی بود که میتوانستم عکس فیلمهای آن را نگاه کنم. عابرانی از مقابل ماشین من رد میشدند که میتوانستم با لبخند به آنها صبح بخیر بگویم. من که باید 40 ثانیه صبر میکردم، چرا این زمان از عمر خودم را به بیطاقتی و نارضایتی گذراندم؟
امروز نگاه کوتاهی به زندگی مشترکم انداختم، به مواقعی که باید منتظر میماندم. حال که از این فاصله زمانی نگاه میکنم، خیلی از این انتظارها، مانند همین چند ثانیه بود، اما من آن زمان فکر میکردم بسیار طولانیست. زیر لب غر میزدم و لحظات خوش باهم بودن از لای انگشتانم سر میخورد و پایین میریخت! میتوانستم آن زمان، برای خودم و همسرم دلخوشیهای کوچکی درست کنم. میتوانستم زمان این انتظار را با تراشیدن دلیلهای کوچک برای شادمانی، کوتاه کنم.
واقعا سالهایی که این طور در انتظار چراغهای سبز برای فردایی بهتر از دست دادم، قابل برگشت نیست و این بزرگترین افسوس زندگی من است. مگر میشود در زندگی مشترک به چراغ قرمز برنخورد؟ شما رانندهای را میشناسید که بتواند بگوید در طول رانندگی تمام چراغها برایش سبز بوده است؟
البته گاهی در مسیر، راه را اشتباه رفتهام، دور زده و برگشتهام، اما همیشه حواسم بوده که از جایی دور بزنم که دور زدن ممنوع نباشد. طوری دور بزنم که تصادف نکنم! در مسیر زندگی مشترک هم گاهی باید برگشت، اما بجا و بموقع. اگر مسیری اشتباه رفته شود، ادامه آن فقط ما را از هدف دور میکند. پذیرفتن اشتباه و شجاعت دور زدن برای هر زندگی زناشویی لازم است.
به مسیر ادامه میدهم، چیز زیادی تا رسیدن به محل کارم باقی نمانده! با خودم فکر میکنم خوب است هر بار که رانندگی میکنم، یکی از قوانین راهنمایی و رانندگی برای زندگی مشترک را از همین خیابانها و کوچههای تکراری، پیدا کنم و بنویسم. یک آییننامه زندگی مشترک که همیشه دمدستم باشد تا فرمان یک همسر خوب بودنم درست بچرخد.
امروز بعد از رسیدن به محل کار باید دو قانون طلایی را بنویسم، قانون اول صبر است البته نه صبر معمولی! صبر زیبا. صبر همراه با لذت بردن. توانایی تبدیل تهدید به فرصت. باید بتوانم هر وقت با مشکلی روبهرو شدم، دلیلی برای شاد بودن و لذت بردن پیدا کنم تا ادامه مسیر برایم راحت شود.
قانون دوم هم شجاعت پذیرفتن اشتباه است. باید در زندگی مشترک هرگاه اشتباه کردم، بایستم، قبول کنم، عذرخواهی کنم و درصدد جبران آن باشم. برخی لجبازیهای مرسوم زیر یک سقف همانقدر خندهدار و نامعقول است که یک مسافر وقتی قصد دیدار دریای خزر را دارد، به سمت جنوب حرکت کند.
زندگی مشترک یعنی حرکت در یک جاده، با یک ماشین و البته دو سرنشین. باید همهدف بود، همراه بود و برای رسیدن به مقصد، همدل بود. اگر هر کدام از این «هم»ها وجود نداشته باشد، یا ماشین به مقصد نمیرسد یا در میانه راه یکی پیاده خواهد شد.بالاخره به مقصد رسیدم، کمی دیر شد اما نه آنقدر که به کارم لطمهای بزند. درسهای آییننامه امروز را مرور میکنم تا وقتی که بتوانم روی کاغذ بنویسم و شما هم آن را بخوانید. از این به بعد هر هفته با آییننامههای زندگی مشترک به چاردیواریتان میآیم. شما هم میتوانید از همین امروز وقتی ماشینتان را روشن میکنید، به دنبال شباهتهای زندگی مشترک و رانندگی باشید. شما هم آییننامه خود را بنویسید. گرفتن تصدیق همسرداری برای احساس خوشبختی لازم و ضروری است.
منبع:چاردیواری, روزنامه جام جم
ویدیو مرتبط :
چراغ قرمزهای دین
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
تفاوت زندگی مشترک,بادوستی های عاشقانه
بسیاری از جوانان تصور می کنند:که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است.و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند. در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می باشد.
دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت.دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است.اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست .برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد.زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می خواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می کند.
در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می کردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می آوردی و احساس می کردی که گذشته و حالت از خودت می باشد.وآزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی.همه چیز را عاشقانه می نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین که وارد زندگی مشترک می شوی شرایط کاملا تغییر می کند.اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است. اینجا صحبت از یک عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است.در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی.
دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است.در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی.اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می کنی.اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می گیرند.ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می دهند.اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود.اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می کنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است.بنا براین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش می دهد.و این مسئله خود باعث می شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند.اینجا یک رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن می شود.که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام می پذیرد.
بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند.یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند. یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج می کردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود.در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند.او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم .من کانون عشق و عاطفه هستم .من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر می پروراندیم.محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم.
زنان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند .بلکه این کار نیاز به پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است.چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می کنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد.در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می کنند.
در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند.در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است.و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.