سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

مامان بگم ساعت چنده !!!



 

مامان بگم ساعت چنده

 

زمانی که کودک متوجه مفهوم زمان شود، شما می توانید خواندن ساعت را مانند یک فرد بزرگسال به او یاد دهید. «فردا کی می آید؟»، «الان صبح است یا بعدازظهر؟» و سؤالاتی از این قبیل معمولا از زبان بچه های حدود ۳ سال شنیده و گاه آنقدر تکرار می شود که والدین را کلافه می کند.

 

در این سن، کودک کم کم زمان را درک می کند. پشت سر هم بودن اتفاقات کوچک و بزرگ، به احساس کودک راجع به جریان داشتن زمان کمک می کند. از حدود ۶ تا ۷ سالگی است که بچه درک کاملی از نظم زمان بدست می آورد. کوچولوی نازنین برای اینکه موقعیت خود را بفهمد، به مواقع مهم در طول روز مثل ساعت صبحانه، ناهار، رفتن یا برگشتن از مدرسه و... توجه می کند.

 

حتی موقعی که بچه بتواند اتفاقات را در یک قطع بندی زمانی طبقه بندی کند، باز هم مفهوم زمان به معنای واقعی برای او پیچیده است. به عنوان مثال، کودک متوجه فرق ۲۰ دقیقه یا ۲۰ساعت برای پخت کیک نمی شود، اما فقط دوست دارد هرچه سریعتر کیک را میل کند.

 

 

به طور کلی، پس از پنجمین جشن تولد است که کودک دوست دارد خواندن ساعت را یاد بگیرد. لزومی ندارد تا پیش از اینکه او از شما بخواهد به او ساعت هدیه بدهید. او خودش خیلی زود به شما نشان می دهد که آماده این آموزش است. اگر هم تمایلی نداشته باشد، مهم نیست، چون در مدرسه این آموزش ها به بچه داده می شود.

 

 

 

● آموزش در کنار بازی

 

در این باره بهتر است با روش های بازی و سرگرمی ساعت را به بچه ها آموزش داد. یکی از بهترین وسایل در این باره، ساعت هایی هستند که اوقات مختلف روز را نشان داده اند. ساعت ۷ وقت صبحانه، ۱۲وقت ناهار و... به کمک این تصاویر کارتونی می توان عملکرد عقربه ها را و اینکه هر ساعت چند دقیقه دارد به او یاد داد. مادر می تواند در ساعت های مختلف روز، زمان را به کودک یادآوری کند. به عنوان مثال: الان ساعت چند است؟

 

حالا وقت انجام چه کاری است؟ ساعت۱۲ وقت خرید است یا نه؟ این تمرین برای بچه خوشایند است چون او احساس مسئولیت می کند و مانند یک رئیس از عهده کارش برمی آید. پس از این بد نیست ساعت مچی به او هدیه داد که کودک بسیار نسبت به آن احساس غرور می کند.

 

یکی دیگر از وسایل کاربردی و مفید در این باره، ساعت هایی است که ۳ عقربه با رنگ های متفاوت دارد. اعداد مربوط به ساعت با عقربه ساعت و اعداد مربوط به دقیقه با عقربه دقیقه ها همرنگ است. زمانی که کودک عقربه ساعت را روی عدد می بیند متوجه می شود که الان ساعت چند است. پس از مدتی تمرین، کودک ساعت را به طور کامل یاد می گیرد. بعضی کتاب های داستان نیز می تواند در این باره مفید باشند. معمولا در این داستان ها زمان در قالب اتفاقات روزمره شخصیت ها معرفی می شود.

 

 

 

 

 

 

 




ویدیو مرتبط :
ساعت چنده

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

در دنیای تو ساعت چنده؟


لیلا حاتمی به روی صندلی ای نشسته است، مقابل پنجره یک گلدان قرار داده شده و در قسمت جلویی تصویر با چند صندلی خالی مواجهیم، پنجره، صندلی خالی و صدای آکاردئون عناصری هستند که در این سکانس حسگر های مخاطب را دچار قلقلک می کنند.




صبح بخیر - ایمان عبدلی:
تیم سه نفره ی (فردین صاحب زمانی ،صفی یزدانیان ،علی مصفا) که پیش از این خالق عاشقانه هایی آرام و خلاف جهت سینمای عصبی این روزهای ایران بوده اند، در سومین فیلم از سه گانه ی (چیزهایی هست که نمی دانی، پله آخر، در دنیای تو ساعت چند است؟)به هماهنگی قابل توجهی در بهم پیوستگی فرم و ساختار با مضمون رسیده اند، تاکید بر گذشته ی از دست رفته با اشاره به آلزایمر پیر مرد همسایه که حتی هویت خودش را انکار می کند و هجوم تمام آنچه که در گذشته جریان داشته به امروز و حال «گیل گل» در جغرافیایی پر باران، سبز و رنگارنگ که با استفاده ی درست از تضاد رنگ ها در فصل بازار چشمگیری خاصی دارد، به خوبی احساسات بیننده را تحریک می کند.

در دنیای تو ساعت چنده؟

در اولین مواجهه ی گیل گل و فرهاد یروان در سکانس (کافه طوطی) به قاب بندی دوربین توجه کنید: لیلا حاتمی به روی صندلی ای نشسته است که پشت آن پنجره ای چوبی و اصیل و خاطره انگیز قرار دارد، مقابل پنجره یک گلدان قرار داده شده و در قسمت جلویی تصویر با چند صندلی خالی مواجهیم، پنجره، صندلی خالی و صدای آکاردئون عناصری هستند که در این سکانس حسگر های مخاطب را دچار قلقلک می کنند.

در دنیای تو ساعت چنده؟

فیلم از این دست قاب بندی ها زیاد دارد برای درک بیشتر تمهیدات حسی فیلم به معماری خانه ی گیل گل و محل کار فرهاد توجه کنید: خانه ای با پنجره های فیروزه ای رنگ و محل کار فرهاد که از درب ورودی چوبی اش تا قاب های به دیوار آویخته شده و تاکید بر رنگ قهوه ای در آن باعث می شود گرمای زیادی را در طی تماشای فیلم حس کنیم ،(در دنیای تو ساعت چنده ؟)روایت یک عاشقانه ی آرام و دلنشین است که البته هرچند زبان تصویری مناسبی دارد ، اما از کمبود" قصه "رنج می برد یعنی ما با خط روایی جذابی که در مخاطب کشش ایجاد کند طرف نیستیم، فیلم تماما در خدمت عناصر نوستالژیک قرار گرفته است.

در دنیای تو ساعت چنده؟

حتی فامیلی گیل گل که ابتهاج است یا معلم سال های دور که نجدی نام دارد، همه و همه با اشارات و ارجاعاتی  که به دنیای ادبیات و شعر دارد فضا را خاطره انگیز تر و لطیف تر می کند و باید به هوشمندی سازندگان اشاره داشت که با انتخاب درست جغرافیای محدودی مثل رشت منطق روایی این همه آدمهای آشنا به هم را فراهم کرده اند. اما خاطره بازی های کارگردان به نام ها محدود نمی شود.

در دنیای تو ساعت چنده؟

در سکانسی که مصفا در پارک کتک می خورد فیلم اشاره ای ایده آلی به یک "عشق پاک شرقی" دارد کما اینکه در روزگار امروز کسی برای دیگری خودش را به مخاطره نمی اندازد، اما همین سکانس غیر واقعی در دنیای فیلم جای می گیرد زیرا فیلم روایتگر یک عشق مجنون وار است، حرکت دوربین در سکانس هدیه دادن پنیر فرانسوی از سوی فرهاد به گیل گل را بار دیگر به دقت نگاه کنید: دوربین با چرخشی شاعرانه پوشش کاغذی پنیر را که گیل گل در باد رها می کند تعقیب می کند و ناخودآگاه (به برگ گل نوشتم من یکی را دوست می دارم ولی افسوس...) را به ذهن متبادر می کند در پاره ای از سکانس ها فیلم تبدیل به یک «شعر تصویری» می شود که البته با موسیقی تلفیقی و جسورانه ی کریستیف رضاعی که بین فرانسوی و گیلکی پیوند زده است.

در دنیای تو ساعت چنده؟

شعر موزون تر می شود نمونه اش سکانسی است که حاتمی و راننده در ماشین زیر باران نشسته اند و قاب دوربین محدود به شیشه ی جلوی اتومبیل است و ما جز تصویر ماتی از دو پرسوناژ در اتومبیل و قطرات روی شیشه چیز دیگری نمی بینیم، صدای موسیقی به مرور روی دیالوگ ها سوار می شود و فیلم ساختاری کلیپ گونه به خود می گیرد. شاعرانگی در دنیای تو ساعت چنده ؟ از نامگذاری آغاز شده ،در جایی فرهاد یروان که با مادر گیل گل ارتباط صمیمانه ای دارد او را دعوت به پنیر فرانسوی می کند و از او می خواهد با دختر در غربتش حس همذات پندارانه داشته باشد مادر به فرهاد می گوید در دنیای گیل گل ساعت چند است و ما از همین دیالوگ متوجه می شویم فرهاد در رشت در تلاش است ساعت زندگی اش را ورای زمان و مکان با گیل گل در پاریس هماهنگ کند، نهایت عاشقی یا آنطور که خود فرهاد در فصل بازار با ارجاع به سوته دلان (علی حاتمی) می گوید بلا روزگاریه عاشقیت...

در دنیای تو ساعت چنده؟

مهم ترین میراث فیلم ( یزدانیان) برای سینمای امروز ایران شکل چینش سکان هاست، واضح است که با فیلمی "کم قصه" طرفیم اما این فقر روایت دلیلی بر بیهودگی سکانس ها نیست، هر کدام از سکانس ها را که حذف کنید منطق داستاناز دست می رود حتی سکانس به ظاهر کم کارکردی چون توهم آمدن آنتوان به قاب سازی فرهاد ،سکانسی که در شکل گیری شخصیت فرهاد برای تماشاچی تاثیر بسزایی دارد بماند که تمام سکانس ها با نخی نامرئی به هم متصل شده اند و هر کدام که حذف شود رشته پاره می شود و یکی از نخ ها وجود نجدی و آن عکس به ظاهر بی اهمیتی است که در اوایل داستان مشاهده می کنیم و بعدتر همان عکس کلی در پردازش شخصیت مادر گیل گل تاثیر گذار است .و اینها از خاصیت یک فیلمنامه ی ظریف است به هرحال فیلمی که مسعود فراستی را راضی کند باید خیلی خاص باشد!

در دنیای تو ساعت چنده؟

در فیلمهایی از این دست که متکی بر داستان نیستند و بیشتر توصیف یک حس و حال هستند، نورپردازی، موسیقی، طراحی صحنه و لباس و به طور کلی میزانسن اهمیت دو چندانی دارند، در چند نمای داخلی پرسوناژها با لباس هایی تیره در مرکز قاب قرار گرفته اند و در بک گراند تصویر استفاده از رنگ های روشن باعث می شود توجه بیننده به اشیا و محیط بیشتر شود و محیطی که با ابزار خاطره انگیز چیده شده احساسات مخاطب را در دست می گیرد، سکانس "قبرستان" درخت بی برگ و بار جلوی دوربین حرکت از بالای دوربین و القای حس تقدیر گرایی یکی از نمونه های جذاب کار است ،در دنیای تو ساعت چنده ؟ فیلمی آرام و شاعرانه است که با تصاویرش می توان چشم را نوازش کرد.