سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

عاشقِ چه کسی باشیم؟!



 

 

عاشقِ چه کسی باشیم

 

در میدان مهر و محبت، مهم‌تر از هر مسأله‌ای، «ارزشمندی محبوب و معشوق» است. چرا که تنها عاشق‌پیشگی و  دلدادگی نیست که از انسان موجودی متفاوت می‌سازد، بلکه مهم‌تر از آن ارزشمندی و بزرگی موجودی است که محبت انسان بدان تعلق می‌گیرد.

 

عشق و محبت، یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد آدمی است که در کنار عقل و درایت، از او موجودی متفاوت ساخته است. انسان به وسیله این دو بال بزرگ و خارق‌العاده می‌تواند به نقاطی از عالم، پرواز کند که پای هیچ موجودی به آنجا نرسیده است و هیچ مخلوقی توان پای نهادن به آن را ندارد.

 

خداوند، انسان را چنان آفریده که گویا بدون مهرورزی و علاقه مندی نمی‌تواند زندگی کند. نوزاد تازه به دنیا آمده هم که هنوز چیز زیادی از این دنیا نمی‌فهمد، خیلی سریع علاقه مندی هایی پیدا می‌کند و جدایی از آن‌ها را بر نمی‌تابد. یکی از سخت‌ترین تنبیهات بشری زندان است. اما نه به خاطر سختی‌های مادی که معمولاً در زندان‌های امروزی دیگر خبری از این سختی‌ها نیست. بلکه همین جدایی و فراق، چنان آزار دهنده است که گویا از هر عذابی دردناک‌تر می‌نماید.

 

بنابراین باید گفت که محبت هدیه‌ای الهی است که خداوند در فطرت آدمی جاسازی کرده و آن را جزئی جدایی ناپذیر از وجود او قرار داده است. اما مهم این است که این زلال پرارزش وجودی و این هدیه آسمانی «در کجا به کار گیری می‌شود» و «به پای چه موجودی ریخته می‌شود» و «ارزانی چه کسی یا چه چیزی می‌گردد»؟

 

ارزش گذاری عشق و علاقه

 

نگاهی به علاقه مندی های مردم در جوامع مختلف بشری نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها ارزش این هدیه آسمانی را نمی‌دانند و آن را به هر کس و ناکسی اهدا می‌کنند. درست مثل بچه خردسالی که حاضر است گردن بند طلای خود را در عوض یک اسباب بازی ارزان قیمت بدهد و مدتی کوتاه با آن خوش باشد.

 

چه خوب می‌شد اگر همه انسان‌ها پیش از علاقه‌امند شدن به هر موجودی، با خود می‌نشستند و یک حساب و کتاب عاشقانه می‌کردند. فطرت پاکشان را قاضی می‌کردند و قبل از ارزانی داشتن زلال محبتشان به دیگران، آن را ارزش گذاری می‌نمودند. اما افسوس که عشق و علاقه، در بسیاری از مواقع، دیگر دروازه‌های ادراکی را می‌بندد و راهی برای نفوذ در دل باقی نمی‌گذارد. چرا که به قول پیامبر عزیزمان:

 

حُبُّکَ للشَّیْء یُعْمی و یُصِمُّ(عوالی اللآلی، ج ?، ص ???)؛ «عشق تو به چیزی، کور و کرت می‌کند.»

 

پس بیایید پیش از آنکه عاشق کسی شویم و علاقه به چیزی پیدا کنیم، آن را به آزمایشگاه ارزش گذاری ببریم و پس از اطمینان از والایی آن، محبت خود را ارزانی‌اش بداریم.

 

میان ارزش هر انسانی با ارزش محبوبش رابطه تنگاتنگی وجود دارد که بسیاری از مردم به آن توجه نمی‌کنند و از کنار آن به راحتی می‌گذرند. شاید اگر می‌دانستند که علاقه به یک بازیگر بداخلاق یا دوست داشتن یک فوتبالیست بزهکار یا رفاقت با یک رفیق بدکار چه بلایی بر سر دل بیچاره آنان می‌آورد و با وجود پاکشان چه می‌کند، هیچ وقت محبت خود را به پای او نمی‌ریختند و اندک توجهی هم به او نمی‌کردند.


اما چه عواملی در این ارزش گذاری تأثیر گذار است؟

 

عامل اول: ارزشمندی محبوب

 

در میدان مهر و محبت، مهم‌تر از هر مسأله‌ای، «ارزشمندی محبوب و معشوق» است. چرا که تنها عاشق‌پیشگی و دلدادگی نیست که از انسان موجودی متفاوت می‌سازد، بلکه مهم‌تر از آن ارزشمندی و بزرگی موجودی است که محبت انسان بدان تعلق می‌گیرد.

 

بنابراین هر چه محبوب انسان ارزشمندتر باشد، محبت به او نیز ارزش بیشتری می‌یابد و هر چه کم ارزش‌تر باشد محبت به او نیز سخیف‌تر خواهد بود. اما و ای به حال آن روزی که محبوب انسان از مرز بی ارزشی هم فراتر رود و در امتحان ارزش گذاری نمره منفی بگیرد که چنین عشقی دیگر از انسانیت انسان چیزی باقی نخواهد گذاشت.

 

دلی که علاقه موجودی گران‌بها را در خود می‌پروراند، خود نیز گران‌قیمت و پرارزش می‌گردد. درست مثل عکسی زیبا از یک منظره دل انگیز. لذتی که در دیدن یک عکس زیبا از یک منظره دل انگیز در دل انسان ایجاد می‌شود گاه همانند دیدار همان منظره دلربا است. بنابراین علاقه به موجودات ارزشمند بر ارزش انسان می‌افزاید و رنگ و لعاب خوشی بر دل او می‌زند.

 

در مقابل دلی که شیفته موجودی کم ارزش یا بی ارزش می‌گردد، قیمت خود را به زیر می‌کشد و از ارزش و اعتبار خود می‌کاهد.

 

بسیاری از مردم از این مسأله غافلند که علاقه مندی هاشان چه تأثیر شگرفی در زندگی آن‌ها می‌گذارد و چه دگرگونی عظیمی می‌تواند در وجود آن‌ها ایجاد کند. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله می‌فرماید:

 

المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ(الکافی، ج 2، ص 126)؛ آدمی همراه کسی است که دوستش دارد.

 

بنابراین میان ارزش هر انسانی با ارزش محبوبش رابطه تنگاتنگی وجود دارد که بسیاری از مردم به آن توجه نمی‌کنند و از کنار آن به راحتی می‌گذرند. شاید اگر می‌دانستند که علاقه به یک بازیگر بداخلاق یا دوست داشتن یک فوتبالیست بزهکار یا رفاقت با یک رفیق بدکار چه بلایی بر سر دل بیچاره آنان می‌آورد و با وجود پاکشان چه می‌کند، هیچ وقت محبت خود را به پای او نمی‌ریختند و اندک توجهی هم به او نمی‌کردند.

 

عامل دوم: ارزشمندی انگیزه

 

محبت و مهرورزی به هر موجودی ممکن است با انگیزه‌های مختلفی شکل بگیرد و دلایل متفاوتی داشته باشد. گُل را همه دوست دارند اما برخی به خاطر رنگ و بوی نازنین آن، برخی برای هدیه دادن به محبوبشان، برخی برای شادمان سازی دیگران و برخی هم برای سود آور بودن تجارت آن.

 

«انگیزه ارزشمند»، می‌تواند رنگ و بوی عشق را دگرگون سازد و به آن هویتی تازه بخشد. علاقه به کافران و دوست داشتن جاهلان در نگاه اول بسیار بی ارزش و حقیر است. چرا که از «عامل ارزشمندی محبوب» برخوردار نیست.

 

اما اگر همین علاقه و محبت، با انگیزه‌ای والا ـ همچون نجات و هدایت دیگران ـ شکل گیرد، چنان ارزشمند خواهد شد که پیامبران را در صف اول چنین محبتی خواهد نشاند.

 

در مقابل علاقه به بهترین موجودات عالم اگر با انگیزه‌ای حقیر همراه گردد، چنان از ارزش آن می‌کاهد که قابل مقایسه با جلالت آن محبوب نخواهد بود.

 

اما بدا به حال کسی که با انگیزه‌ای حقیر، عاشق موجودی سخیف گردد که دیگر تاریکی اندر تاریکی است.

 

هر چه محبوب انسان ارزشمندتر باشد، محبت به او نیز ارزش بیشتری می‌یابد و هر چه کم ارزش‌تر باشد محبت به او نیز سخیف‌تر خواهد بود. اما و ای به حال آن روزی که محبوب انسان از مرز بی ارزشی هم فراتر رود و در امتحان ارزش گذاری نمره منفی بگیرد که چنین عشقی دیگر از انسانیت انسان چیزی باقی نخواهد گذاشت.


نتیجه: عاشق که باشیم؟

 

با توجه به دو عاملی که گفته شد می‌توان چنین نتیجه گرفت که:

 

1 بهترین حالت این است که انسان، با والاترین و ارزشمندترین انگیزه‌ها، عاشق بهترین و والاترین موجودات عالم گردد. چه کسی بهتر از خداوند مهربان یا پیامبران و امامان یا اولیاء و مردم متدین جامعه که محبوب ما باشند. اما نه با انگیزه‌های مادی بلکه با انگیزه‌هایی که هم ترازشان باشد.

 

2 علاقه به مردم عادی جامعه هم اگر با انگیزه‌ای خالصانه و رنگ و بویی الهی شکل گیرد، بسیار ارزشمند خواهد بود. بنابراین مهرورزی به عموم مردم محبتی است بس ارزشمند که نباید از آن پرهیز کرد.

 

3 علاقه مندی به گمراهان نیز به شرط آنکه با انگیزه هدایت آنان شکل بگیرد شایسته و درخور ستایش است. اما به شرط آنکه توانایی هدایت و قدرت جذب او را داشته باشیم. اما رد صورت عدم چنین قدرتی چنین علاقه‌ای هم نکوهیده خواهد بود.

 

4 روشن است که علاقه به مردم عادی جامعه همچون رفیق و فامیل با انگیزه‌های سخیف مادی، نکوهیده و بی ارزش است.

 

5 همچنین واضح است که علاقه به بدکاران و بزه کاران عالم بسیار نکوهیده است اما بدتر از آن این است که انگیزه علاقه به چنین افرادی نیز بزه کاری و بدکاری آنان باشد.

منبع:تبیان



ویدیو مرتبط :
آهنگ جدید مهدی(ام اچ وان) به نام عاشقِ توام

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چارلی چاپلین، عاشقِ «اونا»



اخبار فرهنگی - چارلی چاپلین، عاشقِ «اونا»

کمدین بزرگ سینما چهار بار ازدواج کرده و البته گران ترین طلاق عصر خود را هم رقم زده است.

چارلی خیلی جوان بود که دل به «هتی کلی» باخت. دقیق بخواهیم بگوییم 19 سال داشت که یک دل، نه صد دل اسیر و واله هتی شد. با اینحال خانواده هتی از همان ابتدا با چارلی مخالف بودند. در نهایت هم این عشق سرانجامی نداشت و راه به جایی نبرد.

حضور هتی اما در ذهن چارلی تا مدت ها دوام داشت. حتی ازدواج اول او نیز تحت تاثیر عشقش به هتی بود. چارلی البته چهار بار ازدواج کرد که بین این ازدواج ها، عشق بزرگ او در ازدواج چهارم رخ نمود: وقتی چاپلین 54 ساله به «اونا اونیل» 18 ساله دل باخت. 

اخبار,اخبار فرهنگی,چارلی چاپلین,عکس چارلی چاپلین

 چارلی 29 ساله بود که با «میلدرد هریس» ازدواج کرد. میلدرد در آن زمان 17 سال سن داشت و بازیگر بود اما آنچه باعث شد چاپلین با او ازدواج کند، نه شغل و موقعیت خانوادگی اش که شباهتش به هتی کلی، عشق ناکامش بود.

برای چارلی، میلدرد «دختر بانمکی» بود که یاد هتی را برایش زنده می کرد. شاید به همین دلیل هم بود که زندگی مشترک این دو دوامی نداشت و آنها تنها دو سال پس از ازدواج از هم جدا شدند.

ثمره ازدواج نخست چارلی یک پسر بود که البته سه روز پس از تولد از دنیا رفت. چهار سال بعد، چارلی که حالا دیگر برای خودش اسم و رسمی داشت، با «لیتا گِرِی» هنرپیشه فیلم «پسربچه» ازدواج کرد. در سال 1924 و در حالی که او تنها 16 سال سن داشت، مشخص شد که از چارلی 35 ساله حامله شده است. این می توانست یک رسوایی بزرگ برای چارلی چاپلین باشد که با دختری که به سن قانونی نرسیده رابطه داشته است. به همین دلیل چاپلین در ماه نوامبر همان سال به صورت مخفیانه و در مکزیکو با لیتا ازدواج کرد تا جلوی این رسوایی گرفته شود. با اینحال این آغاز جنجالی، عمری کوتاه داشت. 

اخبار,اخبار فرهنگی,چارلی چاپلین,عکس چارلی چاپلین

  خیلی زود متوجه شدند که کمترین نقطه اشتراکی با هم ندارند و همین مسئله باعث شده بود که چارلی همه تلاش خود را به کار گیرد تا هر چه بیشتر از خانه دور باشد. در همین روزها او در حال ساخت «جویندگان طلا» بود که در آن با لیتا همبازی شد.

زندگی مشترک این دو اما خیلی زود به جدایی رسید و آنها در 22 آگوست 1927 رسما از هم جدا شدند. این طلاق در آن زمان از چند جهت خبرساز شد؛ نخست اینکه چارلی در آن روزها درگیر حاشیه هایی شده بود و خبر بازیگوشی های او به رسانه ها هم رسیده بود. در وهله بعدی او به خاطر طلاقش مجبور به پرداخت 600 هزار دلار به همسرش و 100 هزار دلار بابت هر یک از پسرهایش شد. این ارقام باعث شد تاط لاق چاپلین از گری گران ترین طلاق آن زمان لقب بگیرد.

لیتادو، «اتوبیوگرافی» نیز در مورد زندگی اش با چاپلین نوشته که یکی از آنها «زندگی من با چاپلین» نام دارد. ظاهرا این طلاق پر خرج برای چارلی درس عبرتی می شود چون او حدود 10 سال ازدواج نمی کند تا اینکه سرانجام در سال 1936 برای سومین بار دم به تله می دهد و با «پائولت گودار» ازدواج می کند. پائولت هم بازیگر بود و در «عصر جدید» شاهکار چاپلین بازی کرده بود. این ازدواج هم اگرچه از دو ازدواج قبلی بادوام تر است و شش سال به طول می انجام اما سرانجامی جز جدایی ندارد.

برای آخرین بار
ریشه لاتین «اونا» به معنای «تک» و «یگانه» است؛ اسمی برازنده برای دختر نمایشنامه نویس معروف آمریکایی، «اوژن اونیل» که جایزه نوبل را هم برده است. اونا متولد 1925 بود و وقتی با چارلی چاپلین 54 ساله ازدواج کرد تنها 18 سال سن داشت.

اوژن اونیل که به شدت با این ازدواج مخالف بود وقتی نتوانست مانع آن شود دیگر تا پایان عمر حاضر نشد دخترش را ببیند. این مسئله البته چیز زیادی را در زندگی او تغییر نداد چون خود اوژن وقتی اونا دو سال داشت، دل به زن بازیگری باخت و برای زندگی با معشوقه اش، اونا را همراه برادر و مادرش تنها گذاشت و آنها را ترک کرد. به همین دلیل بود که اونا و شان برادرش تحت نظر مادرشان بزرگ شدند: «اگنس بولتون»، مادر زن آینده چارلی چاپلین. 

اخبار,اخبار فرهنگی,چارلی چاپلین,عکس چارلی چاپلین

  اونا 17 سال سن داشت که زیبایی خیره کننده اش باعث شد توجه محافل نیویورک به او جلب شود. نکته جالب توجه در زندگی اونا این است که او در همین دوران با مرد جوان رازآلودی روابط عاشقانه ای داشت که بعدها به یکی از مشهورترین نویسنده های دنیا تبدیل شد: «جی.دی.سلینجر».

اونا رویای بازیگر شدن در سر دارد. او جوان اول سال 1942 است. سرانجام آنقدر عکس در رسانه های مختلف از اونا منتشر می شود که واکنش پدرش را برمی انگیزد. او در 12 می آن سال در نامه ای به وکیلش فعالیت های او را حقیر و احمقانه می خواند و می نویسد: «آنچه اونا به دست می آورد، لایق تحقیر و سرزنش است. هالیوود پایان کار او خواهد بود و روی زمین هیچ جایی بدتر از هالیوود برای یک دختر جوان وجود ندارد.»

اونا در ابتدای ورود به دنیای سینما مورد توجه «اورسن ولز» قرار می گیرد که نخستین راهنمای او در دنیای پر زرق و برق هالیوود هم می شود. آیا رابطه عاشقانه ای هم بین آنها شکل می گیرد؟ بعدها در این مورد بسیار گفته می شود اما هرگز تایید نمی شود. نخستین دیدار چاپلین و اونا هم برای بازی در یک فیلم است. تهیه کننده فیلم، اونا اونیل و چارلی چاپلین شام را با هم صرف می کنند و در مورد پروژه مشترک حرف می زنند. اونا در آن شام تاریخی کشف می کند که کمدین مشهور دوست دارد «چارلی» صدا زده شود و نه «آقا». علاوه بر این او ظرافت زنانه دست های چارلی را که لکه های قهوه ای روی آنها نشسته بود با دقت می نگرد، چروک های صورتش را از نظر می گذراند، حلقه موهای خاکستری چارلی را تماشا می کند و به نگاه آبی پیرمرد دل می بازد.

«مایکل چاپلین» می گوید: «او همه چیزهایی را که سرمایه اش بود نثار پدر کرد؛ معصومیت، ملاحت، جوانی و البته عشق مطلق.»

چاپلین با وجود آن همه تجربه تلخ، بی صبرانه منتظر می ماند تا اونا 18 سالگی اش را جشن بگیرد و با او ازدواج کند. 16 ژوئن 1943. اگر چارلی در سن 19 سالگی عشق نافرجام هتی کلی را تجربه کرد، وقتی در 25 دسامبر 1977 چشم از جهان فروبست، نه تنها هیچ یادی از آن عشق در ذهنش نبود که وجودش پر بود از عشق اونا.

بیست و هفتم سپتامبر 1991، کمی پس از نیمه شب و در شبی که توفانی سخت درگرفته بود، اونا نیز آخرین نفس را کشید تا بیش از این از آقای چاپلین که دوست داشت چارلی صدایش بزنند دور نماند.

 

اخبار فرهنگی - هفته نامه تماشاگران امروز / برترین ها