سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

شیوه های تعلیم و تربیت کودکان



 

بسياري از افراد در جامعه ما تربيت فرزند را وظيفه مادر مي دانند. گويا اين تنها مادر است كه بايد خانه داري كند، وسايل راحتي افراد خانواده را فراهم كند و در برخي موارد حتي بيرون از منزل مشغول به كار باشد و پدر با يك يا دو شيفت كار كردن، منزل را محل استراحت خود تلقي كرده و مي انگارد ورود به منزل به معناي رزرو يك اتاق در هتل است. در اين گونه موارد كدبانوي خانه است كه با وجود كار و مشغله فراوان مجبور است فشار بي اماني را تحمل كند.

 

 

 

 

 

اين گونه روابط ( كه اين روزها در بسياري از خانواده ها مرسوم شده است ) از دو جهت به تربيت صحيح و اصولي فرزندان لطمه وارد مي كند. اول اين كه كودك هيچ يك از والدين را به اندازه كافي نمي بيند و محبت لازمه را دريافت نمي كند و در نتيجه ي اين كمبود محبت، در بزرگسالي دچار عقده هاي رواني شده و نمي تواند محبت خود را به ديگران ابراز دارد. ثانياً مادر در اثر تحمل فشارهاي بي امان زندگي ممكن است شكيبايي خود را از دست داده و در برابر شيطنت هاي كودكان حركات نادرستي از خود بروز دهد ؛ حتي بازي بچه ها را با فريادهاي رعدگونه بر هم زده و با تمام اين رفتارها، تنها پرخاشگري را به كودكان خود بياموزد.



( علاوه بر اين كودك، رفتارهاي پدر را الگو قرار داده و در بزرگسالي براي زن و فرزند احترامي قائل نخواهد شد. در نظر او جنس مؤنث تنها براي ايجاد رفاه حال مذكران آفريده شده، همانطور كه مادرش بود )

 

از تمام اينها گذشته، شايد بتوان از كمي ساعات حضور پدر در منزل در دوران كودكي چشم پوشي كرد ؛ اما وقتي فرزند به سن نوجواني رسيد ديگر حضور مادر كافي نيست. در اين بُرهه، احتياج عاطفي به حضور پدر كاملاً مشهود است. البته واكنش دختران و پسران به عدم حضور پدر متفاوت است.

 

دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرايش پيدا مي كنند. آنها چون نياز به محبت پدرانه را در خانه دريافت نكرده اند، سعي مي كنند چنين محبتي را بيرون از منزل به دست آورند. پسران نيز ممكن است الگوهاي نادرستي را براي خود ملاك رفتار مردانه قرار داده و رفتارهاي ناسازگارانه اي از خود بروز دهند. فردي كه از كودكي مورد بي مهري والدين و اطرافيان قرار گيرد الگويي براي ابراز محبت به ديگران را نمي آموزد و نمي تواند عواطف و احساسات خود را به ديگران منتقل كند. حال پسركي را در نظر بگيريد كه در محيط منزل به هر شكلي از عواطف و احساسات پدر محروم است ( پدر حضور فيزيكي و يا عاطفي كمتري در منزل دارد ).

 

او براي جلب محبت ديگران خصوصاً پدر دست به هر كاري مي زند و چون مي بيند تنها هنگامي كه مرتكب كار خطايي مي شود مورد توجه قرار مي گيرد، پس شروع مي كند به واكنش هاي منفي، لجاجت، پرخاشگري، بد دهني و در نوجواني بزهكاري. اين ناسازگاري ها زماني به اوج خود مي رسد كه نوجوان اسير باندهاي بزهكارانه شده و با اندكي محبت از طرف آنها، جذب شخصيت دروغينشان شده، كم كم از پرخاشگري كلامي به قتل، دزدي، اعتياد و ديگر مفاسد اجتماعي كشيده مي شود. زيرا انحرافات اخلاقي مثل دايره اي، تسلسل وار هستند. دزدي به دنبال نياز، گاه نياز در اثر احتياج به پول براي تهيه مواد مخدر، اعتياد در اثر دوستي با دوستان ناباب و....

 

 

جامعه


محيط اجتماعي در حد قابل توجهي در چگونگي تكوين شخصيت و زندگي انسان تأثير دارد ؛ چنانچه كودك در محيط نامناسبي پرورش پيدا كند، جايي كه پرخاشگري، اولين و آخرين راه حل هر كاري است. كودك روش زندگي خود را از محيط مي آموزد و ياد مي گيرد چگونه رفتار كند. كودكي كه در محيطي نامناسب رشد كند ياد مي گيرد براي رسيدن به مقصود، پرخاشگرانه رفتار كند. پس در كودكي تير و كمان را به عنوان وسيله دفاعي با خود حمل مي كند و در نوجواني چاقو و يا ديگر آلات در دسترس ( اسلحه سرد ). زيرا محيط زندگي خود را، محيطي ناامن تلقي مي كند و طبيعي است به نوعي از خود دفاع كند و از آنجا كه دفاع منطقي را نياموخته از همان روش معمول بهره مي جويد كه ديگران ( اطرافياني كه رفتار آنها را براي خود الگو قرار داده ) استفاده مي كرده اند.

 


مسئله وراثت و محيط


بعضي از محققان معتقدند بزهكاري هاي نوجوانان و حتي بزرگسالان تنها در اثر زيستن در شرايط نامساعد نيست. بلكه تا حدي زمينه ارثي در بروز اين مشكلات وجود دارند. اين تفكر از فرهنگ هاي باستاني شروع شده وتا به امروز ادامه يافته است.


آنچه امروزه در يك ديد واقع بينانه به اثبات رسيده آن است كه توارث، عامل مهمي در تعيين چگونگي واكنش شخص در مقابل محيط است، اما عامل اصلي نيست.

 

 

تعلیم و تربیت

 

چند توصيه


اصلاح وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خانواده ها گامي است مهم در جهت پيشگيري از بروز اعمال شنيع و جنايتكارانه در افراد جامعه. جامعه شناسان جنايي لوح ضمير كودك را همچون آئينه اي پاك و شفاف مي دانند كه هر گونه نقش نيك و بد را در خود مي پذيرد.

 

از آنجا كه خانواده به عنوان ابتدايي ترين محيط رشد و تكامل و والدين اولين الگوهاي رفتاري كودك به حساب مي آيند و مي توانند تأثير شگرفي در نحوه زندگي و افكار و عقايد فرد به جا بگذارند، لذا رفتار صحيح خانواده و توجه به شناخت نيازها، علائق و خواسته هاي كودك، بسيار اساسي به نظر مي رسد. اين اصلاح موقعيت خانواده در درجه اول با آموزش، ميسّر مي شود. بسيار مفيد است كه براي مادران باردار قبل از تولد نوزاد كلاس هاي آموزشي جهت رفتار با كودك تشكيل شود.

 

زماني كه دختران قبل از ازدواج، آموزش شيريني پزي و آشپزي را به عنوان نكته اي مثبت براي زندگي مي دانند، آيا تربيت فرزند كه بسيار اساسي تر و حساس تر از اين امور است كلاس آموزشي نمي طلبد ؟ معمولاً مراكز بهداشت و تنظيم خانواده در بيمارستان ها، خصوصيات ظاهري، قد، وزن و بيماري هاي كودكان را كنترل مي كنند ؛ چه خوب است اگر در كنار اين مراكز بهداشت جسمي، مكان هايي نيز جهت بهداشت رواني افراد خانواده تشكيل شود تا هرگاه مادران با مشكل تربيتي مواجه شدند از طريق اين مكان ها رهنمودهاي لازم را دريافت كنند.



پرورش نونهالان و آموزش چگونه واكنش نشان دادن نسبت به موقعيت هاي مختلف در جامعه، از اهميتي به مراتب بالاتر برخوردار است. آموزگاران به عنوان مربياني كه ساعات زيادي را در مدرسه صرف تربيت نوجوانان مي كنند بيش از هركس ديگر قادرند انحرافات اخلاقي را در نوجوانان تشخيص داده و در مراحل اوليه كنترل كنند. پس بياييد يك بار ديگر رسالت عظيم والدين و آموزگاران را به آنها يادآور شويم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ویدیو مرتبط :
دکتر هلاکویی و تعلیم و تربیت کودکان - کودکان بد غذا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نقش خانواده در تعلیم و تربیت کودکان دبستانی



خانواده در تعلیم و تربیت کودکان نقش مهمی را ایفا می کند. يکي از نکات بسيار مهم در خانواده ، ارتباط است ، يعني والدين بايد به روش هاي صحيح برقراري ارتباط با کودکان ، آگاهي داشته باشند .

 

به منظور برقراري ارتباط صحيح ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند :


1-با فرزندان خود ارتباط برقرار کرده ، فرصت ابراز عقايد را به او بدهند ، به نيازهاي وي پي ببرند ، انتظارات آنها از کودک ، فرصت برقراري ارتباط به کودک ، زمينه اطمينان به والدين و مراجعه به آنها ، هنگام ايجاد مشکل و فراهم کنند .

تعلیم و تربیت

پدر قبل از پدر بودن ، بايد با فرزندش دوست باشد ، علاوه بر اين ، او بايد قادر به اداره اين دوستي باشد تا مانع لوس شدن کودک گردد . به قول يکي از دانشمندان : " هر جا مشکلي در جامعه بود ، به حتم پاي آموزش و پرورش وسط است " يا به قول اريکسون : " فرزندان لوس معضل جامعه اند".


2-ايجاد فضاي آرامش بخش در خانواده : چنانچه والدين در صدد موفقيت تحصيلي و سلامت شخصيت کودکان باشند ، بايد محيط خانواده را از هر گونه درگيري و تنش دور سازند .

 


3-
ايفاي نقش موثر در زمينه تکليف خانه : والدين نقش بسيار مهمي در تکليف خانه يا مشق شب کودک ايفا مي کنند . بسياري از بچه ها در انجام تکاليف خود اهمال مي ورزند . والدين بايد به صورت قطع با اين امر برخورد کنند و از فرزند خود بخواهند که در فرصت مناسب و مطلوب ، به انجام تکاليف خود بپردازند ، در غير اينصورت ، بايد از روش محروميت استفاده کنند، يعني وي را از بازي مورد علاقه يا تلويزيون محروم کنند.


4-تکريم شخصيت کودکان : ما بايد به بچه ها احترام بگذاريم و آنها را با الفاظ بد خطاب نکنيم .


5-تعامل با مربيان در مدرسه : والدين بايد در تعامل متقابل با مربيان باشند و از مشکلات فرزندشان در مدرسه مطلع شوند .

 

6-کمک به کودک در تعيين هدف و برنامه ريزي : فعاليتهاي کودک در طول هفته ، بايد تقسيم بندي شود و زمان خاصي براي تفريح ، تماشاي تلويزيون و انجام تکاليف در نظر گرفته شود . روش برنامه ريزي به منظور انجام برنامه هاي روزمره و تکاليف ، بايد به کودکان آموزش داده شود تا آنها بتوانند ، فن مهار زمان را بياموزند .


7-تشويق کنجکاوي و خلاقيت کودکان : به صورت جدي بايد از تحقير کودک خودداري کرد و هنگام کنجکاوي ، بايد به او فرصت سوال کردن داده شود. کودک نبايد به جواب هاي ما دست يابد تا خود به تفکر و انديشيدن بپردازد. خلاقيت کودک ، بايد پرورش داده شود ، نه اينکه او به اطاعت محض ملزم باشد. کودک نبايد به اطاعت کورکورانه عادت کند ؛ البته الگو برداري با دنباله روي فرق مي کند . منظور از الگو برداري ، اين است که کودک رفتار والدين را در مسأله اي چون نظم ، تقليد مي نمايد ، خود نيز به موقع کارهايش را با برنامه ريزي دقيق و منظم انجام مي دهد و از نظم پدر ، الگو برداري مي کند.


در ارتباط با دنباله روي ، عده اي معتقدند : بچه ها بايد مثل خودشان فکر کنند و کودک بايد به صورت دقيق ، عقايد آنها را در مورد مسائل اجتماعي، تقليد کند ؛ البته اين امر ، مانع رشد و پرورش آزاد کودک مي باشد ، زيرا کودک بايد به صورت مستقل ، به نظرات اجتماعي دست يابد .

 

8-انتظار پيشرفت از کودکان : کودک بايد بداند که والدين در همه زمينه ها از او انتظار پيشرفت دارند .


9-کاهش ترس از شکست در کودک : ما نبايد از کودکان انتظار نمره ٢٠ داشته باشيم ، زيرا اين امر ، ترس از شکست را در کودک ايجاد مي کند و اضطراب از امتحان را به دنبال خواهد داشت .


10-اعمال صحيح تشويق و تنبيه کودکان : ما بايد به صورت جدي ، از تنبيه بدني خودداري کرده ، به کارهاي درست کودک پاداش داده ، هنگام انجام اعمال نادرست ، از روش محروم کردن از خواسته ها و امتيازات استفاده کنيم ، زيرا تنبيه صحيح ، نبايد موجب تحقير کودک شود ، والدين نبايد در طولاني مدت با کودک قهر داشته باشند و آشتي بايد توسط يکي از والدين برقرار شود ، زيرا قهر طولاني و عدم توجه به کودک ، موجب احساس نا امني در کودک مي گردد و به بهداشت رواني وي لطمه وارد مي کند .


در مواقعي که والدين شاغل هستند و فرصت کافي براي برقراري ارتباط با کودک و درک او را ندارند ، بايد با مربيان مدرسه به صورت مداوم تعامل داشته باشند تا از طريق اين انجمن ، آموزشهاي بسيار مفيدي از جمله آموزش در زمينه تربيت کودک و نحوه برقراري ارتباط صحيح با وي ، به اولياء ارايه داده شود امروزه اکثر مدارس ، از روانشناسان به منظور آشنايي والدين با روشهاي نوين تعليم و تربيت استفاده مي کنند .


در دنياي مدرن ، درگيري والدين در کارهاي مختلف ، زياد است و معلمها وقت کافي براي تربيت فرزند را ندارند . ما نبايد به مدت زمان دقت کنيم ، بلکه بايد به کيفيت توجه شود . والدين مي توانند ، در عين حضور کم در حد يکي دو ساعت ، به درستي از زمان استفاده کنند ، يعني کيفيت ارتباط مهم است .

 


بهداشت رواني در کودکان دبستاني


در ادامه بحث تعليم و تربيت کودکان دبستاني ، به بعد مهم بهداشت رواني در کودکان دبستاني مي پردازيم .


والدين و مربيان در تأمين بهداشت رواني کودک ، نقش بسيار مهمي را ايفا مي نمايند ، زيرا در صورت عدم تأمين بهداشت رواني در کودکان دبستاني، آموزش نيز مختل خواهد شد .

 

بهداشت رواني

منظور از بهداشت رواني ، سازگاري فرد با محيط اطراف خود مي باشد، در صورتي که فرد بتواند خود را به راحتي با محيط اطراف تطبيق دهد، قابليتهاي خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفي و رفتاري باشد ، از بهداشت رواني برخوردار است .

 

بخداشت روانی


والدين در تأمين بهداشت رواني کودک ، نقش مهمي به عهده دارند.

 


به منظور برخورد صحيح با فرزندان ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند:

 

-1داشتن اطلاعات کافي از نيازهاي گوناگون کودکان : کودک نياز به امنيت، آرامش ، محبت متقابل ، تعلق به گروه و شکوفايي دارد . والدين بايد نسبت به نيازهاي جسمي ، رواني و عاطفي کودک ، آشنايي کامل داشته باشند.

 


2-توجه به مراحل رشد کودک و ويژگيهاي هر مرحله از رشد : کودک هميشه بايد در حال تکوين و تحول در نظر گرفته شود ، به اين تربيت ، بايد از تربيت تکويني بهره جست . تربيت تکويني ، نوعي از تربيت است که مبتني بر ويژگيهاي رشدي کودک ، توانمنديهاي ذهني و عقلاني وي مي باشد. بنابراين ، والدين بايد از ويژگيهاي مختلف کودک در مراحل رشد ، مسائل آموزشي و مشکلات عاطفي وي آگاه باشند و بر شخصيت کودک و مسائل آن اشراف کامل داشته باشند .

 


راهکارهاي عملي موثر در تأمين بهداشت رواني کودکان ، عبارتند از :


1-انتخاب الگوي واحد و مشترک توسط هر يک از والدين ، در الگو پذير کردن کودک ، به منظور جلوگيري از سردرگمي وي .


2-تأمل نسبت به جوانب و عوارض تنبيه کودک ، ريشه يابي ناهنجاريها ، عدم قضاوت و ارزشيابي سريع مسائل ، زيرا اين احتمال وجود دارد که عامل بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري ، والدين و مربيان باشند .


3-کودک نبايد هيچ گاه احساس بي پناهي و ناامني کند ، او بايد از توجه و محبت کافي بهره مند گردد و هيچ گاه نبايد از تنبيه شديد ، به خصوص تحقير ، سرزنش و بي اعتنايي استفاده کرد .


4-جتناب از به خواب رقتن کودک هنگام ترس و اضطراب .

 


انواع ناهنجاريهاي رفتاري در کودک دبستاني


1-ترس : به طور معمول ، ترس در اثر يادگيري ايجاد مي شود . والدين بايد از بيان داستانهاي تخيلي ترسناک به کودک اجتناب بورزند تا موجب ايجاد ترس در وي نگردند .

 


مربيان نيز مي توانند ، در ايجاد ترس در کودک دخيل باشند . گاهي اوقات ، مربيان براي اداره کلاس ، ترس را در کودکان ايجاد مي کنندو خود را فردي مقتدر ، اخمو و انعطاف ناپذير نشان مي دهند . علاوه بر آن ، همکلاسي ها نيز موجب ترس کودک مي گردند و اين امر ، اثرات سوء رواني را بر کودک به جاي مي گذارد .

 


2-دزدي : کودک به دلايل مختلفي دزدي مي کند . کودک به دليل نياز مالي و عدم تأمين اين نياز از سوي والدين يا به دليل کمبود توجه و محبت ، دزدي مي کند . ولي در گروه همسالان ناسالم ، با الگوگيري از آنها و تحت تأثيرشان ، به منظور جلب تأئيد آنها ، دست به اين عمل مي زند .

 

3-ناخن جويدن : تحقيقات انجام شده ، نشان مي دهد که ناخن جويدن در کودک ، در اثر احساس ناايمني و اضطراب به وجود مي آيد .

 


4-پرخاشگري : تنبيه شديد بدني ، انضباط خشک ، تحقير و سرزنش، عوارضي از جمله پرخاشگري را به همراه مي آورند .

 

پرخاشگری کودک


5-دروغگويي : کودک ممکن است که دروغگويي را از والدين يا براي به دست آوردن خواسته خود و فرار از موقعيت ناخوشايندي ، به دروغگويي مبادرت ورزد .

 


به طور کلي ، بي پناهي کودک در محيط خانه ، تنبيه بدني شديد ، زنداني کردن کودک و آزار وي ، تحقير و سرزنش ، بي توجهي ، عدم محبت متقابل، طرد کودک ، ناضايتي ، احساس ناايمني ، اضطراب و محروميت مالي، سبب بروز ناهنجاريهاي رفتاري در کودک مي گردند . به عبارت ديگر ، مي توان گفت که برخورد ناصحيح والدين در محيط خانه و مربيان در مدرسه موجب بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري در کودکان مي شود .

 


به منظور پيشگيري از ناهنجاريهاي رفتاري ، بايد بين خانه ، مدرسه و مراکز تخصصي مشاوره اي ، هماهنگي لازم وجود داشته باشد . چنانچه ارزشها و باورهاي خانوادگي ، متفاوت از عقايد و هنجارهاي مدرسه باشد ، اين تعارض ، مي تواند زمينه ساز تشويق و نگراني و در نتيجه ، بسياري از اختلالات رفتاري در کودک باشد .

 


نقش مشاوره در مدرسه و دوران ابتدايي ، بسيار حساس و با اهميت مي باشد ؛ البته مشاوره به تنهايي قادر به حل مشکلات کودک نبوده و برقراري ارتباط بين مشاور ، والدين و معلم ، بسيار ضروري است .

 


نقش مشاوره در مورد افرادي که به نوعي دچار نقص و محروميت جسمي - حسي - حرکتي مي باشند ، از اهميت وافري برخوردار است . دانش آموزاني که دچار مشکل جسماني ( معلوليت بدني ) هستند ، حساسيت خاصي نسبت به نحوه برخورد اطرافيان دارند ، در نتيجه ، اين امر بهداشت رواني آنها را به خطر مي اندازد . اطرافيان هم بايد به نحوي با اين نقص برخورد نمايند که موجب احساس حقارت در وي نشوند .


اين کودکان را بايد به گروههايي که توانايي پذيرش آنها را دارند ، هدايت نمود، نه گروههاي برتري که موجب احساس ضعف کودک مي گردند . بر مبناي تحقيقات انجام شده ، حضور دانش آموزان ناشنوا يا کم شنوا در کلاسهاي عادي و ابراز توجه کافي از سوي معلمان و همکلاسيها ، مي تواند موجب سازگاري اين کودکان با افراد عادي گردد .

 


بنابراين ، بهداشت رواني عامل بسيار مهمي است که نيازمند هماهنگي گروههاي مختلف و برخوردهاي سالم تربيتي ، از بدو تولد کودک است و بايد دقت کنيم که سلامت رواني کودکانمان را به خطر نيندازيم .