سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
سلامت معنوی در سایه عشق
راستش امکان ندارد سخن از سلامت معنوی به میان بیاید و از عشق چیزی نگوییم. عشق، با همه فراز و نشیب ها و هیجاناتش، در معنویات همیشه حرف اول را می زند. برای همین هم می خواهم بپرسم، آیا تاکنون عاشق شده اید؟
ماهنامه دنیای سلامت: راستش امکان ندارد سخن از سلامت معنوی به میان بیاید و از عشق چیزی نگوییم. عشق، با همه فراز و نشیب ها و هیجاناتش، در معنویات همیشه حرف اول را می زند. برای همین هم می خواهم بپرسم، آیا تاکنون عاشق شده اید؟ آیا تا به حال دچار آن احساس طوفانی و گذرایی که شما را برای لحظاتی هم که شده به اوج سرور و شادی ببرد شده اید؟
این از آن سوال هایی است که خیلی از افراد از جواب دادن به آن طفره می روند. شاید هم خجالت می کشند. اما به هرحال اکثر افراد (پنهانی هم که شده) معتقدند نوعی از عشق را تجربه کرده اند که شایع ترین آن، عشق به جنس مخالف، عشق به فرزند، به دوست و دوستی و نیز عشق برادری یا انسانی است.
روابط عاشقانه ای که رنگ و بو ندارد
حالا یک سوال دیگر را می خواهم مطرح کنم و آن این که چرا بیشتر روابطی که در نظر ما عاشقانه اند، خیلی زود رنگ و بوی خود را از دست می دهند و به پایان می رسند؟ نه فقط هیجانشان فروکش می کند بلکه اصل شان هم دگرگون می شود. مثلا بیشتر عشق هایی که دو جنس مخالف به هم دارند، خصوصا اگر به قول قدیمی ها به وصال منجر شود، به زودی رنگ می بازد یا حتی گاهی رنگ نفرت به خود می گیرد.
«احساس نیاز» و گمان می کنم پاسخ به این سوال ها همگی به نوعی ریشه در همین احساس نیاز دارند. یعنی به نظر می رسد تعداد نسبتا زیادی از روابطی که با شعار و ادعای عشق و محبت شروع شده و ادامه می یابند بیشتر مبتنی بر نیاز و وابستگی و پرکردن خلاها و کمبودها هستند.
هرچند که خود این خلاها و کمبودها را هم بیشتر یا نمی شناسیم یا درک روشنی از آنها نداریم؛ یعنی به آن درجه از خودشناسی نرسیده ایم که دقیقا نقاط ضعف یا نقص و کمبود خود را ببینیم و البته طرف مقابل نیز با شناخت ضعیف و ناقص از خودش وارد رابطه می شود و رابطه شکل می گیرد و تنها بعد از گذشت مدت زمان معینی، طرفین متوجه می شوند رابطه برقرار شده، رابطه ای حقیقی، یعنی مبتنی بر هم خوانی و هماهنگی های حقیقی دو طرف نبوده و صرفا براساس پرکردن و پاسخگویی به نیازهای گذرا شکل گرفته است.
عشق براساس نیاز
اغلب روابطی که براساس نیاز و احتیاج شکل می گیرند شبیه نوعی داد و ستد عاطفی اند. هرکس برای طرف مقابل کاری انجام می دهد و نیازی را مرتفع می کند و درعوض اطرافیان هم، خلاها و کمبودهای او را پوشش می دهند.
بسیاری از روابط فامیلی، دوستانه و حتی خانوادگی ما (نه همه آنها)، بر این اساس شکل گرفته و ادامه می یابند. من این را زمانی فهمیدم که با خانواده های بسیار پرمشکل روبرو شدم و دیدم حتی وقتی امکان تغییر شرایط برای آنها وجود دارد، باز هم افراد خانواده، خود را به تجاهل می زنند تا به همان وضع ادامه دهند.
وقتی در احوال چنین افرادی بیشتر دقت کردم متوجه شدم که در همان سیستم معیوب و پرمشکل هم، افراد برای نیازهای بیمارگونه خود، پاسخ دریافت می کنند و به همین دلیل در آن وضعیت باقی می مانند و به رغم همه آسیب ها تغییری در شرایط ایجاد نمی کنند. مطمئنا در چنین سیستم هایی عشق و محبت حتی به مفهوم سطح پایین تر آن یا وجود ندارد یا کم رنگ است و آنچه افراد را نگه می دارد نوعی احساس نیاز است که برای پرکردن آن حاضر به تن دادن به خیلی چیزها می شوند.
در نمونه های با مشکلات کمتر اگرچه عشق و محبت پررنگ تری نسبت به نمونه قبلی وجود دارد، اما متاسفانه چنانچه رفع نیازها با محرومیت جدی مواجه شوند، بازهم روابط دچار اختلال می شوند. برای نمونه اگر مادری که فرزندش را دوست دارد، در هنگام امتحانات ورودی دانشگاه او را رها کند و مثلا به مسافرت برود، فرزندش با وجود محبت هایی که قبلا از او دریافت کرده، ناگهان دچار احساس تردید شده و گمان می کند مادر به اندازه کافی او را دوست ندارد.
البته در اینجا در پی این نیستم که وظایف افراد را در هنگام بروز مشکل برای اطرافیان یادآوری کنم یا زیر سوال ببرم، بلکه قصد دارم توجه را به این جلب نمایم که بسیاری از روابط ما، حتی اگر ندانیم، براساس نیاز و توقع شکل می گیرند و پایدار می مانند و این اگرچه در نوع خود مسالمت آمیز و حتی رضایت بخش است، اما عشق نیست.
عشق در روابط به چه معناست؟
اینک این سوال پیش می آید که اگر اینها که گفته شد عشق نیستند، پس عشق چیست؟ مطمئنا در این جا قصدم این نیست که تعریف جدیدی برای عشق ارائه دهم، بلکه بیشتر می خواهم ببینم اگر عشق را بدون مفهوم نیاز و وابستگی تعریف کنیم چه شکلی پیدا می کند. به نظر می رسد عشق بدون مفهوم نیاز و وابستگی، باید مبتنی بر نوعی دهندگی باشد، نوعی دهندگی بدون نوقع و بدون چشمداشتِ بدست آوردن و گرفتن چیزی و بدون آنکه در حال یا آینده از او انتظاری داشته باشیم، در این نوع دوست داشتن، عاشق همه سعی اش را می کند تا اسباب و وسایل رشد و پرورش روح و روان معشوق را فراهم کند و حتی به خاطر رشد و پرورش او از راحتی و آسایش خود بگذرد (او ازا ین کار لذت می برد).
متاسفانه بعضی از پدر و مادرها، این نوع از دوست داشتن را با فراهم آوردن ناز و نعمت زیاد برای فرزندان خود اشتباه می گیرند و چنان او را به رفاه عادت می دهند که فرزند بینوا در آینده تاب و تحمل کمترین سختی را ندارد. اما منظور من از رشد و پرورش، چیزی بسیار متفاوت است. در رشد و پرورش صرفا رفاه فراهم نمی شود، حتی ممکن است گاهی اسباب ناراحتی و ناآسودگی فراهم شود، با این قصد که طرف مقابل، آگاهی و ادراک بالاتری پیدا کند، بتواند عبور از موانع را یاد بگیرد، بتواند خود را بشناسد، با خود روبرو شود، ضعف ها و نقص خود را ببیند و رفع کند.
بتواند هدف از بودن را بفهمد و هدف اختصاصی خود در زندگی را مشخص کند و مسیر رسیدن به هدف را پیدا کند و از همه مهم تر این که دلیل زنده بودن و زندگی کردن خود را دریابد و بالاخره خدای خود را بیابد و در مرکز زندگی خود قرار دهد. عشق و محبت حقیقی، نرم است، خود به خود تراوش می کند و حتی وقتی شکل سخت گیری به خود می گیرد، طرف مقابل محبت نهفته در آن را حس می کند. عشق توقع و چشم داشت نیست، وسیله ای برای رفع نیاز و پرکردن خلاها و کمبودها نیست، خشونت افراطی یا دل سوزی بیش از حد برای اطرافیان نیست، معامله و داد و ستد عاطفی هم نیست.
به نظر من، اعجاز عشق اینجاست که تو در اوج قدرت (نسبت به کسی که دوستش داری) تامل می کنی، صبر می کنی تا به جای آن که تنها در پی رشد بیشتر خود باشی، متوقف شوی و او را به اوج برسانی. هرچه احساس عشق در تو عمیق تر باشد و ضرورت بالنده کردن اطرافیان را بهتر و بیشتر درک کرده باشی، حوزه عشق ورزی ات گسترده تر می شود. بدین ترتیب متوقف می شوی تا دست افراد بیشتر و بیشتری را بگیری و با خود به پرواز درآوری و چه کسی می داند، شاید هم روزی یکی از آنها، دست تو را گرفت و با خود به پرواز درآورد.
تمرینهای روحی و معنوی
1- به خودتان اجازه عشق ورزیدن ببخشید:
حال که کاملا متوجه می شوید قدرت واقعی و قهرمانی در گروه قدرت مادی و فیزیکی نیست، بلکه در عشق و محبت معنوی است، بر تقویت این جنبه از قدرت شخصیتان تمرکز کند. این کار، نتایج فراوانی برای شما به ارمغان می آورد.
2- غم و اندوه خود را ابراز کنید:
یکی از مفیدترین شیوه های ابراز غم و اندوه یا درد، نوشتن، به خصوص نوشتن اشعار کوتاه است. چنین نوشته های خلاصه و کوتاهی در خدمت ابراز، آزاد کردن و گرفتن لحظات «عشق به هنگام رنج» است و به ما نیروی حرکت می دهد.
3- از رنج و عذاب دیگران آگاه باشید:
«موتور محبت» خود را ارتقا دهید و جستجوگرانه تر به چشمان همسفران خود در کره زمین بنگرید. وقتی داستان زندگی آنها را عمیقتر می فهمید، خواهید توانست آنها را راحت تر با درک و عشق در آغوش بگیرید.
4- درک بیشتری از درد و رنج خودتان داشته باشید:
وقتی برای مردم اتفاقات «بد» یا «منفی» می افتد، غالبا فریاد «چرا من؟»؛ «انصاف نیست!»؛ «فقط برای من اتفاق می افتد!»؛ «من همیشه بدشانسم!» و... بلند می شود. حقیقت این جملات، این است که تقریبا هرکسی اینها را می گوید! به عبارت دیگر، یک بار دیگر، شما تنها نیستید. مشکل همه، همین است! شما متعلق به جامعه جهانی هستید. به جای تمرکز بر ناامیدی، شانس بد یا بختتان، از آن برای کمک به میلیونها نفر که مثل شما در رنج و عذابند، بهره ببرید.
5- از تجربیات «بد» خود به خوبی بهره برداری کنید:
کاربرد مناسب تجارب زندگی، به عقلانیت و خرد معروف است. از دانسته های زندگی به خوبی بهره ببرید که در این صورت خردمند و عاقل خواهیدبود.
6- به خودتان عشق بورزید:
اگر در تلاشید تا اعتیادی را ترک کنید، نیروی عشقتان را به میان آورید. عظمت و شکوه خود، معجزه و بی نظیر بودنتان، دیدگاه و ظرفیت بیکرانتان را بیازمائید و عشق را هر روز گسترش دهید. همزمان که این حس می بالد، «فضائی» که در اشغال اعتیاد است، به تدریج فشرده می شود و جسم و ذهن شما- همانگونه که باید- آزاد و رها می گردد.
7- واژه عشق را گسترش دهید:
هر روز برای هرکسی که دوستش دارید، عشقتان را به زبان آورید. هر روز راه های تازه تری برای بیان و ابراز عشقتان به دیگران بیابید.
8- دقیقا همین کار را برای خودتان هم انجام دهید!
فردی را به یاد آورید که در گذشته شما را دوست داشته است. فکر کنید این احساس را برای خودتان کاملا پذیرفته اید. این شخص، می تواند یکی از اعضای خانواده، یک دوست، عاشق یا موجودی الهی باشد. او را، در حالی که عاشقانه دارد به شما می نگرد، تجسم کنید، بگذارید این حس در نهاد شما نفوذ کند. عشق را خالصانه در آغوش بکشید و مدت پنج دقیقه از این حس، غرق لذت شوید و کیف کنید. وقتی از این فکر بیرون آمدید و به دنیای روزمره خود برگشتید، احساس خواهید کرد برای اشتراک گذاشتن و سهیم کردن دیگران در این عشق، برانگیخته شده اید!
9- مراقبه محبت عاشقانه:
در نقطه ای راحت و ساکت بنشینید. آرام باشید و نفس بکشید. حالا کسانی را که بیشتر از همه دوست دارید، به یاد آورید. بگذارید حس عشق در وجود شما افزایش بیابد. به یاد آورید که این حسها چقدر فوق العاده اند و شما چقدر برای داشتنشان در زندگی ممنون و شکرگزار هستید. اینها ممکن است افرادی از گذشته یا حال شما، زنده یا مرده باشند. همچنان ظرف چند دقیقه با این حس های عاشقانه در پیوند بمانید. حالا حواستان را متوجه کسانی کنید که دوستشان دارید.
این افراد، ممکن است همکاران، همسایه ها یا آشنایان اتفاقی باشند. سعی کنید همان حس عاشقانه را گسترش دهید و برای آنها مانند عزیزانتان احساس نگرانی کنید. این را بدانید که آنها هم مانند موجودات دیگر، در پی کسب شادی و آرامش هستند. بگذارید درون قلبتان- که این حس های عاشقانه و نگرانی برای آشنایان در آن جا کرده- گسترش یابد. سپس حواس خودتان را متوجه کسانی کنید که درباره شما بی تفاوت هستند؛ مثلا کسانی که در مترو یا در مسیر کار یا در سوپرمارکت و... آنها را می بینید.
دوباره بکوشید حسهای عاشقانه و نگرانیتان را درباره اینکه آنها نیز در پی شادی و رهائی از درد و رنج هستند و دوستان و خانواده آنها هم همینطور، به آنها گسترش دهید. زمانی را به این کار اختصاص دهید. در آخرین و سختترین قسمت، دشمنان خود را به یاد آورید: کسی که از پشت به شما خنجر زده، فردی که در گذشته با شما بدرفتاری کرده، کسی که فرزند شما را آزار داده است. سعی کنید آنها را به همان چشمی بنگرید که خودتان را در پایان دادن به درد و رنج می نگرید و می خواهید شادی را تجربه کنید. بکوشید به آنها هم عشق بورزید. این کار را دنبال کنید. مطلوب، این است که سرانجام بتوانید همان نوع اهمیت و توجه و نگرانی را به همه ارزانی کنید.
ویدیو مرتبط :
سخنرانی دکترکوشکی درهمایش سلامت و زندگی-سلامت معنوی(2)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سایه ولیمههای تشریفاتی بر سفر معنوی
اخبار اجتماعی - سایه ولیمههای تشریفاتی بر سفر معنوی
«حاج خانوم» را در محل همه میشناسند. سال هاست به همین نام صدایش میکنند و اصلاً کسی نمیداند اسم خودش چیست. بارها عازم سفر معنوی حج شده و باز هم موسم حج که میرسد، دلش هوای دیار وحی را میکند. خدا را شکر، دستش به دهانش هم میرسد. امسال هم خدا لطف کرده و توفیق سفر حج را برای چندمین بار به حاج خانوم داده است.
پسرها و دخترها، عروسها و دامادهایش حالا مشغول تدارک بازگشت حاج خانوم هستند که مثل همیشه با روسری و چادر سفید، میآید و آنقدر دلش آرام است و چهره اش بشاش که توصیفی برای آن نیست. ولیمههای حاج خانوم هم از آن ولیمه هاست که نظیرش کم پیدا میشود. فامیل و اهل محل، چه نقلها دارند از دست و دلبازی و سلیقه عالی میزبان در پذیرایی از میهمانان. از همان شبی که حاج خانوم پایش را داخل خانه میگذارد، گوسفند پشت گوسفند است که قربانی میشود تا آشپز، شام میهمانهایی را که برای بازدید میآیند فراهم کند.
البته ولیمه اصلی، حسابش از این پذیرایی جداست. آن را در تالار میگیرند؛ آن هم چه تالاری؛ یکی از بهترین ها. میوه و شیرینی و شام، در بهترین کیفیت ممکن است و بهترین مداحها را هم خبر میکنند. تا مدتها بعد از برگزاری ولیمه، همه اهل فامیل از شکوه و جلالش حرف میزنند. زنهای پا به سن گذاشته بارک الله میگویند به فرزندان حاج خانوم که برای مادرشان سنگ تمام گذاشتهاند و حالا حکایت سوغاتهای رنگارنگ بماند که نصیب میهمانها میشود و حسابی شرمنده شان میکند از این همه زحمت و پاسخ خاضعانه حاج خانوم که «قابل شما را ندارد و سوغات خانه خداست» و از این دست تعارفات معمول.
قصه، قصه آشنایی است؛ هر کداممان دست کم چند نفری را میشناسیم که گاه حساب حج رفتنشان از دست درمیرود و پشت بندش هم ولیمههای آنچنانی و بریز و بپاشهای بیحساب و کتاب.
یادش به خیر، قدیم ترها کسانی که توفیق سفر الهی حج نصیبشان میشد، آمدنشان را کوچه آب و جارو شده و بوی اسپند، خبر میداد. آشنا و فامیل میرفتند و حاجی را زیارت میکردند و گپ و گفتی میزدند؛ دهانشان را هم با چای و قند و گاه خرمای سوغات آورده، شیرین میکردند و میرفتند. ولیمهای هم اگر برگزار میشد، نهایتاً خورش قیمه یا قورمهای بود که اهل خانه بار میگذاشتند و کنار سفره یکسره، تناول میکردند و خیرش هم آخر مجلس میرسید به درگذشتگان حاجی مورد نظر و طلب مغفرت برای حاضران.
حالا اما شکل همه چیز عوض شده؛ میهمانیها دیگر جمعهای خودمانی قدیم نیست و در جایی که حتی یک ضیافت ساده شام در منزل، هزار جور دنگ و فنگ دارد برای خودش و باید همه چیز در بهترین شکل مهیا باشد، ولیمه سفر حج دیگر جای خودش را دارد.
گرفتن تالار برای ولیمه حجاج، حالا امری کاملاً معمول است؛ تالارهایی که برای دعوت میهمانها به آنها، درست مثل عروسی کارت چاپ میشود و به در خانه مدعوین میرود.
«حجاج معمولاً قبل از اینکه راهی سفر حج شوند، تالار را رزرو میکنند!» این را ناصر کاردار، مدیر یکی از تالارهای غرب تهران میگوید. او میافزاید: «به دلیل اینکه حجاج، تاریخ برگشتشان را میدانند، هرچه زودتر و قبل از اینکه عازم شوند، تالار را رزرو و بیعانه را پرداخت میکنند تا خیالشان از بابت ولیمه راحت شود و با مشکل پر شدن تالارها در آن تاریخ مواجه نشوند؛ چرا که تقاضا برای تالار به منظور برگزاری ولیمه در زمان بازگشت حجاج و نزدیک آن، بسیار زیاد است.»
کاردار درباره نرخها میگوید: «هر تالار و سالن پذیرایی برای خود ورودی دارد که بسته به امکانات و دکوراسیون تالار فرق میکند. هزینه غذا هم بستگی به سفارش مشتری دارد و اینکه خواهان چند نوع غذا باشد. ما جزو تالارهای متوسط هستیم و نرخ هایمان هم از نفری 11 هزار تومان شروع میشود و تا 20 هزار تومان میرسد. تعداد میهمانهایی را هم که میتوانیم در این تالار پذیرایشان باشیم، حداکثر 300 نفر است که آن هم بستگی به مشتری دارد که ممکن است از 50 نفر تا همین 300 نفر میهمان داشته باشد. در مورد سایر خدماتی هم که ارائه میشود، مانند مداحی، هزینه جداگانه از مشتری دریافت میشود که البته بستگی به خواست او دارد.»
از منوی تشریفاتی تا آبنما و آلاچیق!
سفر حج به دلیل ساختار و شکل آن که سفری معنوی به شمار میرود، جنبههای معنوی و روحانی فراوانی دارد که گاه در سایه تجملات رنگارنگ کمرنگ میشوند. بیان حال و هوای حاجی در طول سفر و انجام مناسک حج میتواند شیرینی و لذت این سفر معنوی را با دیگران قسمت کند اما گاه باغرق شدن در حاشیهها، آنقدر سنگین میشود که اصل مطلب نادیده میماند.»
دادن ولیمه در تالارهای معمولی با یک یا نهایتاً دو نوع غذا را میشود با شرایط زندگی امروزی و اینکه خانهها کوچک شده و پذیرایی باید حتماً در سالن باشد، تطبیق داد، اما تالارهای آنچنانی با منوهای رنگارنگ و خدمات ویژه را از هر زاویهای که نگاه کنیم، باز هم با این سفر معنوی جور در نمیآید.
نمونه اش یکی از تالارهای شمال شهر که منوی غذایش از نفری 40 هزار تومان شروع میشود و تا 80 هزار تومان برای هر نفر میرسد.
به گفته مدیر این تالار، غذا در تنوعی بسیار مطلوب، به صورت سلف سرویس ارائه میشود و کیفیت بالایی هم دارد. بسته به نظر مشتری هم از منوی عادی تا منوی تشریفاتی تفاوت میکند.
نکته جالب توجه اینجاست که در این تالار خدماتی همچون استفاده از فضای سبز، آلاچیق و آبنما هم ارائه میشود که از امکانات تالار است و هزینه اش هم در قالب ورودی از مشتری دریافت میشود.
مدیر این تالار میگوید: «ما غیر از مراسم ولیمه، مراسم عروسی هم برگزار میکنیم که تقریباً نرخش همین مقدار است و البته قابلیتهایی مثل مراسم آتش بازی و قهوه خانه سنتی هم به آن اضافه میشود که در مورد ولیمه معمولاً خواستار این موارد نیستند. به علاوه ارائه خدمات فیلمبرداری هم در صورت درخواست مشتری، از سوی تالار ارائه میشود که آن هم بسته به اینکه با یک دوربین باشد یا بیشتر، نرخ خودش را دارد. البته بیشتر مشتریان ما خواهان فیلمبرداری از مجلس هستند. به هرحال این همه هزینه میکنند و دلشان میخواهد مجلس را ثبت کنند!»
پای صحبت حجاج که بنشینیم، گاهی به نکات جالب توجهی درباره برپایی مراسم ولیمه میرسیم.
آقای مردای، 62 ساله که سال گذشته همراه همسرش به سفر حج مشرف شده، در این باره میگوید: «من خودم در تالار نسبتاً لوکسی ولیمه دادم البته بیشتر به اصرار خانمم و بچهها بود. به خودم بود در خانه از میهمانها پذیرایی میکردم. به هر حال چه میشود کرد، باید ولیمه داد دیگر!»
همسر او هم در تأیید حرفهای شوهرش میگوید: «آدم پیش مردم آبرو دارد. نمیشود که حج رفت و ولیمه نداد! دوست و فامیل انتظار دارند از آدم. یک عمر رفته ایم و ولیمه حاجیها را خورده ایم، حالا نوبت ماست که پس بدهیم!»
ولیمه سنگین برای حاج آقا، حسابی آب خورده است؛ خودش میگوید، حدود 30 میلیون تومان! و یک فکر مدام در سرم میچرخد که با 30 میلیون تومان چه کارها که نمیشود کرد!
البته در میان حجاج، هستند کسانی که بدون توجه به انتظارها و حرف مردم، هزینه ولیمه شان را صرف کار خیری میکنند و ثواب دنیا و آخرت را برای خودشان میخرند.
ولیمه دادن برای حج، واجب نیست
ولیمه دادن برای سفر حج گرچه امری پسندیده و سفارش شده است، اما اسراف و زیاده روی در آن هم به هیچ عنوان توصیه نمیشود.
حجتالاسلام محمود صدرا، محقق و مدرس دانشگاه در این باره میگوید: «ولیمه دادن برای حج، واجب نیست بلکه امری مستحب است که بهتر است صرف فقرا و نیازمندان شود. در ضمن حجاج میتوانند مبلغی را که برای برپایی ولیمه در نظر گرفتهاند، صرف امور خیرکنند. اگر با این پول به آسایشگاههای معلولان کمک شود یا برای تدارک جهیزیه دختران نیازمند و هزینه دانشگاه جوانان صرف شود، مسلماً اجر آن نزد خدا بیشتر است و برای حاجی، قرب الهی را به همراه دارد.»
این مدرس دانشگاه ادامه میدهد: «متأسفانه به دلیل چشم و هم چشمیهایی که بین برخی از مردم وجود دارد، دیده میشود که در دادن ولیمههای آنچنانی، اسراف زیادی میشود. گاهی میبینیم که در خانه حجاج آنقدر پارچه نوشته زده شده، که کل دیوارها را پوشانده است. این کار اصلاً پسندیده نیست. یادمان باشد که نباید آنقدر سرگرم مستحبات شویم که واجب را فراموش کنیم. رسیدگی به کار مردم و دستگیری از نیازمندان، امری است که قطعاً به صرف هزینههای هنگفت برای برپایی ولیمه، ارجحیت دارد. به هرحال باید توجه داشت که هدف از سفر حج، دستیابی به تقوای الهی است که اسراف در دادن ولیمههای تشریفاتی با آن منافات دارد و خلاف نیت شخص در سفر به خانه خدا و انجام مناسک حج است.»
رد پای چشم بادامیها در بازارسوغات حج
خرید سوغاتی از همان کارهایی است که یک جورهایی بر گردن حاجی نهاده شده و هرچقدر هم که از زیر آن فرار کند، باز هم خود را ملزم میکند که برای خانواده و خویشان، سوغاتیهایی از دیار وحی بخرد.
قدیم ترها البته مسأله کمی متفاوت بود و سوغاتیها هم معمولاً شامل هدایایی همچون مهر، تسبیح و سجاده بود که رنگ و بوی این سفر معنوی را داشت. حالا اما طیف سوغاتیها آنقدر گسترده شده که هر سن و سلیقهای را شامل میشود. سوغاتیهایی که به هیچ عنوان، قرابتی با سفر حج ندارد و عمدتاً نیز شامل اجناس بیکیفیت چینی است که به زائران خانه خدا فروخته میشود. متأسفانه خرید سوغات، گاه آنقدر وقت حجاج را میگیرد و آنها را در بازارها سرگردان میکند که از اعمال ونیت اصلی شان فاصله میگیرند.
رهبر معظم انقلاب در این باره به صراحت نظرشان را بیان کردند و در بیاناتی در دیدار کارگزاران حج در تاریخ یازدهم مهرماه سال 92 فرمودند:«من با سوغاتی خریدن مخالف نیستم، اما با این بازارگردیها چرا؛ خیلی بد است. یک عده ای عطش بازارگردی دارند؛ اینها ملت شما را، مردم شما را سبک میکند؛ حیف است. میروند یک جنس هایی را میخرند، غالباً هم جنس های بی کیفیت از کشورهای دوردست سودجو که با همان کمپانیهای داخل آن کشور میزبان بندوبست دارند.
برای حجاج جنس بدلی و بی کیفیت درست میکنند می آورند توی این بازارها میریزند، شما هم میروید این ارز خودتان را و عِرض خودتان را میریزید برای اینکه این کالاهای بیکیفیت را خریداری کنید. امروز در کشور ما خوشبختانه کالاهای داخلی با کیفیت خوب، متنوع، زیبا، ساختهشده دست کارگر ایرانی -برادر خودتان- فراوان است. بعضیها قبل از اینکه سفر مکه بروند، سوغاتی های سفر را در اینجا میخرند -کار خوبی است- نگه میدارند؛ بعد که برگشتند، همان هایی را که در بازار شهر خودشان تهیه کردهاند، به عنوان سوغاتی میدهند. هدیه سفر است دیگر، خوب است. این کار، خیلی کار خوبی است.»
البته بازارگردی حجاج، تنها ضررش وارد کردن اجناس بیکیفیت به داخل کشور نیست؛ آنها پول زیادی را در بازارهای عربستان خرج میکنند در حالی که با این مبالغ میتوانند کارهای بهتری انجام دهند. حکایت تسبیح و سجادههای چینی هم که برای خودش سر دراز دارد.
با این تفاسیر شاید بهتر باشد که به جای چشم و هم چشمیها یا قرار گرفتن در معذوریتهای همیشگی، بیشتر به این مقوله توجه کنیم و بار سفر معنوی حج را با امور غیر معنوی، سنگین نکنیم.
اخبار اجتماعی - ایران