سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

زندگی هایی که شور می شود



 

 

زندگی هایی که شور می شود

 

ریش سفیدهای فامیل بر این باورند که «دعوا» نمک زندگی است اما آن ها نمی دانند که چرا نمک زندگی این زوج جوان این قدر زیاد و شور شده است و چگونه باید طعم واقعی را به این غذای جانیفتاده برگردانند!


جالب است هنوز یک سال از ازدواج این زوج جوان نگذشته که آن دوشیفته دلباخته، از لحظات و دقایق محنت آور زندگی مشترک خود حرف می زنند و نکته قابل تامل این که زن و مرد پشیمان می گویند از علاقه و احساس در حضورشان چیزی نگوییم چون حال شان به هم می خورد. کشمکش، نزاع و بگو و مگوهای این زوج جوان نه تنها زندگی را به کام خودشان تلخ کرده است بلکه اطرافیان و حتی همسایگان شان نیز از این بابت ابراز نگرانی می کنند. ریش سفیدهای فامیل بر این باورند که «دعوا» نمک زندگی است اما آن ها نمی دانند که چرا نمک زندگی این زوج جوان این قدر زیاد و شور شده است و چگونه باید طعم واقعی را به این غذای جانیفتاده برگردانند! متاسفانه زوج جوان در شرایطی قرار گرفته اند که لحظه به لحظه از هم فاصله می گیرند. آن ها نمی دانند که چرا مانند روزهای اول زندگی مشترک خود نمی توانند به بیان احساسات شان بپردازند و اختلاف نظرها و مشکلات به صورت غیرمحترمانه و غیردوستانه برای شان دردسرساز شده است.

 

گاهی اوقات در مجلات و یا کتاب ها می خوانید که «دعوا نمک زندگی است» و گهگاه از بعضی دوستان و آشنایان می شنوید که می گویند گاهی قهر و دعوا موجب تداوم زندگی زناشویی می شود. این عده از یک حقیقت کلی در مورد آدمی بی خبرند و آن این است که احساسات انسان همانند آتش است. که با یک جرقه کوچک شروع می شود و آنچنان زبانه می کشد که ممکن است همه چیز را در اطراف خود بسوزاند و به خاکستر تبدیل کند؛ و بر روی مشتی خاکستر زندگی کردن غیر ممکن است.

 

متأسفانه گاهگاهی ما خود به تنهایی بر مسند قضاوت می نشینیم و همسران خود را محکوم می کنیم، اما یک طرفه قضاوت کردن کار درستی نیست. نباید اجازه دهید عقاید غلط دیگران و تقلیدهای غلط از زندگی افراد دیگر و یا از مجلات و فیلم ها و روزنامه ها موجب از هم پاشیدن آرامش شما در زندگی شود

 

خیلی از زنان و شوهرانی که زندگی زناشویی موفقی دارند و برای روابط خود ارزش و احترام قائل هستند معتقدند که دعوا و ستیزه موجب بهتر شدن و یا به قول عده ای نمکین شدن زندگی نمی شود بلکه باعث از هم پاشیدن زندگی و تیرگی روابط می شود، چون سبب ناراحتی اعصاب، بالا رفتن فشارخون، سوء هاضمه، و مهمتر از همه از بین رفتن عشق و محبت در زندگی می شود.

 

دکتر وین دایر می گوید: همه زن و شوهرها باید بدانند این عقیده که دعوا به طور طبیعی موجب بهتر شدن زندگی می شود غلط است؛ زیرا از نظر روانی بعد از هر دعوا و ستیزه نوعی احساس ضعف و ناتوانی در طرفین به وجود می آید که تا مدتی مانع از انجام کارهای روزانه می گردد و جلوی اتخاذ تصمیم های درست و بجا را می گیرد و به روابط ضربه بزرگی وارد می آورد و موجب سردردهای شدید، پشت درد، سوء هاضمه، بالا رفتن فشارخون، بی خوابی، و در بسیاری اوقات یک نوع نگرانی و اضطراب طولانی می شود. البته ضررهای مادی هم که در نتیجه دعواهای خانوادگی ایجاد می شود بر ما پوشیده نیست.


متأسفانه اکثر آدم ها از یک حقیقت کلی در مورد خود و دیگران غافل هستند، و آن این است که بنا به گفته خیلی از روان شناسان از جمله «دکتر دایر»، خداوند از هر کدام از انسان ها فقط یک نمونه خلق کرده است. شاید کسانی باشند که از نظر ظاهر و یا طرز فکر با ما شباهت های بسیار داشته باشند، اما هرگز هیچ انسانی نیست که از نظر اعتقادات، روش زندگی، طرز فکر و دیگر موارد زندگی به ما شباهت کامل داشته باشد. این گفته بدان معنا است که نباید انتظار داشته باشیم همیشه و در هر زمان اطرافیان ما کاملاً ما را درک کنند، زیرا انجام چنین کاری برای خود ما هم غیر ممکن است. شاید شما مدت زیادی را با دوستی که از خیلی جهات با شما هم عقیده است زندگی کنید، ولی روزی متوجه شوید که او قادر نیست کاملاً شما را درک کند؛ نباید فراموش کنید که او کپی شخصیت شما نیست: گاهی شما از درک او عاجز هستید و زمانی او از درک شما. اگر سعی کنید در رابطه با دوستان و آشنایان به خصوص در زندگی زناشویی این مسأله را در نظر بگیرید، هر روز زندگی شما بهتر و شیرین تر می شود.

 

محترم شمردن قانون آزادی فردی در زندگی زناشویی

 

قانون آزادی های شخصی در قانون اساسی هر کشوری درج گردیده است و ما این قانون را برای خود محترم می شماریم و در ارتباط با دوستان و آشنایان تا حدودی رعایت می کنیم. اما متأسفانه در زندگی زناشویی خود را ملزم به رعایت این قانون نمی دانیم و زیر پا گذاشتن این قانون را با خواندن نامه ها و گوش دادن به تلفن های یکدیگر آغاز می کنیم؛ حتی در بسیاری موارد دیده شده که کیف های دستی و کمدهای شخصی دیگران را به صورت عادت می گردیم! و در پاره ای اوقات انجام این کارها را دلیل بر صمیمت در خانواده می دانیم. این گونه کارها نه تنها دلیل بر صمیمیت نیست بلکه موجب پایمال کردن آزادی های شخصی و در نظر نگرفتن فردیت افراد خانواده است. رعایت این قانون در مورد اوقات اشخاص هم صدق می کند. خارج از محیط خانه اگر بخواهیم با شخصی قرار بگذاریم، سعی می کنیم از او بپرسیم چه ساعتی مناسب است تا حتی الامکان از برهم خوردن برنامه او جلوگیری کنیم.

 

خیلی از زنان و شوهرانی که زندگی زناشویی موفقی دارند و برای روابط خود ارزش و احترام قائل هستند معتقدند که دعوا و ستیزه موجب بهتر شدن و یا به قول عده ای نمکین شدن زندگی نمی شود بلکه باعث از هم پاشیدن زندگی و تیرگی روابط می شود

 

رعایت چنین مسائلی در زندگی خانوادگی به خصوص در زندگی زناشویی هم لازم و ضروری است. اما رعایت اوقات فراغت زن و شوهر شاید از نظر ظاهر کمی غیر عادی باشد، زیرا طرز فکر حاکم بر اجتماع می گوید که آنها در هر صورت و در همه وقت باید از وظایف مادری و همسری خود پیروی کنند؛ ولی زنان می توانند علی رغم انجام وظایف مادری و همسری، اوقاتی را برای برنامه های شخصی اختصاص دهند؛ و رعایت چنین مسأله ای از طرف شوهران ضروری است.


همچنین زنان باید در مورد شوهران خود این مسأله را رعایت کنند زیرا کار و مسؤولیت پی در پی روح و جسم آدمی را خسته می کند و داشتن سرگرمی و تفریح، لازم و ضروری است. گاهی بعضی از سرگرمی ها خانوادگی است و همه اعضا در آن شرکت می کنند، و گاهی خصوصی و فردی است. گاهی اوقات شوهر شما مشغول مطالعه است و یا تلویزیون تماشا می کند. زمانی هم ممکن است گلدان ها را جابجا کند. نباید اخم کنید و بگویید: «لعنت به این زندگی! از صبح تا شب سر کار هستی حالا هم که آمدی خانه، این طور وقت می گذرانی». نباید فراموش کنید که شوهر شما یک ماشین سخنگو نیست که بتواند دائماً در حال گفتگو باشد.

 

اگر شوهر شما گاهی اوقات کمتر با شما گفتگو کرد، فکر نکنید این عمل بدان معنی است که از شدت علاقه اش نسبت به شما کاسته شده است. چه بسیار شوهرانی که دائماً با همسر خود صحبت می کنند، در حالی که مهری از او به دل ندارند. متأسفانه گاهگاهی ما خود به تنهایی بر مسند قضاوت می نشینیم و شوهران خود را محکوم می کنیم، اما یک طرفه قضاوت کردن کار درستی نیست. نباید اجازه دهید عقاید غلط دیگران و تقلیدهای غلط از زندگی افراد دیگر و یا از مجلات و فیلم ها و روزنامه ها موجب از هم پاشیدن آرامش شما در زندگی شود.

منبع:بخش خانواده ایرانی تبیان


ویدیو مرتبط :
زندگی بی حســــــــــــین (ع) مرگه / شور

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

با نمک زیاد، زندگی را شور نکنید



دعواهای زن و شوهری

نمی توان گفت رفتارهای پرخاشگرانه بین زن و شوهر خیلی طبیعی است

 

اختلاف و گاهی دعوا تا چه حد در زندگی زناشویی طبیعی است و اگر از چه حدی بگذرد نگران کننده می شود؟

«دعوا نمک زندگی است!»، «زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان (دور از جان شما!) باور کنند!» این جمله ها را تا به حال چند بار از زبان بزرگ ترهایتان شنیده اید؟ آیا شما به این حرف ها باور دارید؟ آیا واقعا دعواهای زن و شوهری کاملا طبیعی و بخشی از زندگی زناشویی هستند؟ برعکسش چطور؟ دور و برتان زوجی را سراغ دارید که در همه دورهمی ها با افتخار مدام بگویند: «ما که هیچ مشکلی با هم نداریم و سر همه چیز با هم توافق داریم»؟! به نظرتان می شود 2 نفر کنار هم زندگی کنند و اصلا با هم اختلاف نداشته باشند؟

دعواکردن طبیعی است؟!
متاسفانه در جامعه تعابیری وجود دارد که می گوید دعوای بین زن و شوهر خیلی طبیعی است و دعوا در زندگی همه همسران وجود دارد و اگر زن و شوهری دعوا می کنند، کسی تصور نکند که مشکل جدی وجود دارد و خیلی طبیعی است و... اگر منظور از دعوا رفتارهای پرخاشگرانه است به معنای اینکه زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت نکنند و هر کدام- زن یا مرد تفاوتی نمی کند- رفتاری می کنند که به یکدیگر آسیب اجتماعی، جسمی و... می زند، مسلما طبیعی نیست و نمی توان گفت «رفتارهای پرخاشگرانه بین زن و شوهر خیلی طبیعی است»!

به نظر من، بهتر است به جای اینکه بگوییم دعوای بین زن و شوهر طبیعی است، بگوییم «اختلاف بین زن و شوهر طبیعی است» به هر حال همه زن و شوهرها در برخی موارد با هم اختلاف نظر دارند و این اختلاف نظر گاهی به دلیل فراهم نبودن امکانات گفت و گو، ممکن است به تعارض تبدیل شود. گاهی این تعارض ها آنقدر جدی می شود که همسران مجبور می شوند در آن مورد خاص سکوت کنند یا صحبت کردن درباره اش را به تعویق بیندازند.

اگر منظور از دعوا کردن همین اختلاف نظرها و تعارض ها باشد، مسلما این موضوع بین زن و شوهرها وجود دارد و امری کاملا طبیعی است.

ما تفاهم کامل داریم!
در اینجا بحث مهم دیگری پیش می آید؛ آیا همسرانی وجود د ارند که در تمام مسائل با هم تفاهم داشته و هیچ اختلاف نظری با هم نداشته باشند؟

در پاسخ به این سوال باید بگویم به رغم همه تمهیداتی که افراد قبل از ازدواج برای مقوله انتخاب همسر در نظر می گیرند، حتی وقتی از جلسات مشاوره پیش از ازدواج کمک می گیرند، حتی اگر اشتراکات زیادی بین رفتار خود و فرد مورد نظر پیدا کرده و دوره آشنایی و نامزدی طولانی و مناسی داشته باشند و با رعایت بسیاری مسائل دیگر، باز نمی توانیم زن و شوهری پیدا کنیم که در تمام مسائل و پیشامدهای زندگی، با هم متفق القول باشند.

گاهی همسرانی را می بینیم که می گویند: «ما هیچ اختلاف نظری با هم نداریم!» که من این موضوع را بعید می دانم؛ احتمال دارد در یک رابطه زن و شوهری، یکی از طرفین، شیوه رفتاری «کنترلی» با همسرش داشته باشد و به این ترتیب فرد زن یا شوهر خود را به مدل ارتباطی منفعلانه می برد. یا بعضی افراد به خاطر سبک شخصیتی خودشان، وقتی وارد رابطه ازدواجی می شوند، سبک ارتباطی منفعلانه دارند و تبعیت محض از خودشان نشان می دهند. مسلما این تبعیت محض، همراه با احساس رضایتمندی نیست بلکه معمولا به دلیل ترس و نگرانی از ابراز نظر مخالف با همسر است بنابراین در چنین شرایطی، نبود اختلاف نظر بین زن و شوهر نشان دهنده یک آسیب در رابطه است.

 

اختلاف های تکرارشونده بین همسران

نگذارید اختلاف نظرهایتان به دعوا تبدیل شوند

 

نگذارید اختلاف نظرهایتان به «دعوا» تبدیل شوند
معمولا اختلاف نظرهای بین همسران به 2 گروه تقسیم می شود؛ یکی اختلاف نظر در مورد مسائل جزئی و یکی هم مسائل اساسی و جدی زندگی مثل اعتقادات و ایدئولوژی، شیوه ارتباطات اجتماعی، شغل (کار کردن یا نکردن)، تحصیلات (درس خواندن یا نخواندن) و بحث مدیریت منابع اقتصادی و مدیریت مالکیت.

اختلاف نظر در مورد مسائل اساسی همان اختلاف دیدگاه هایی است که در اولین فرصت ممکن باید بین زن و شوهر حل شود و به تفاهمی قابل رضایت طرفین برسد.

طبیعتا وقتی این مسائل حل نشده باقی بمانند، اختلاف نظرهای متفاوتی از آن منشعب می شود که به چالش های مکرر تبدیل می شود و باعث فرسودگی نظام خانوادگی (زوج و فرزندان) خواهدشد. متاسفانه این مسائل در سطح جامعه ما، بین همسران بسیار زیاد است و معمولا آنها یا اصلا در این موارد صحبت نمی کنند تا اینکه یک مرتبه و در شرایطی خاص مطرح و به یک بحران تبدیل می شود یا یک مساله مطرح اما به عنوان یک مجادله، نیمه تمام رها و باز در مقاطع دیگر تکرار می شود.

پیشنهاد جدی این است که اگر خود همسران می توانند در این موارد به تفاهم برسند، هر چه سریع تر و در اولین فرصت زمانی این کار را انجام دهند. اما اگر خودشان به تفاهم نمی رسند، به مشاوران حوزه خانواده مراجعه کنند تا با جمع بندی مسائل، به یک دیدگاه واحد برسند. البته افراد نباید از مشاور، انتظار قضاوت کردن داشته باشند؛ وظیفه متخصصان حوزه مشاوره و روان شناسی، هدایت زن و شوهر به سمت یک دیدگاه سالم است. یعنی دیدگاهی که منافع هر 2 طرف را از لحاظ روانی، عاطفی، احساسی و اجتماعی در نظر می گیرد و به جای اینکه قضاوت کند چه کسی (زن یا مرد) درست می گوید، با توجه به پیامدها، به این موضوع دقت می کند که کدام شیوه اندیشیدن و کدام شیوه اجرا و ارتباط سالم تر است. بنابراین با این ذهنیت به فرد متخصص حوزه مشاوره و روان شناسی مراجعه می کنیم که او نقل قولی عملی را برایمان بیان و چارچوبی علمی برایمان ترسیم می کند که تبعیت از این چارچوب، می تواند به رفع تعارض های ما کمک کند.

«پذیرش» بخشی از حل تعارض است
حتما شنیده اید که می گویند «زن و شوهر باید با هم کنار بیایند تا زندگی شان سر پا بماند.» و بخشی از حل تعارض، همین پذیرش است؛ یعنی پذیرش تفاوت هایی که بین دیدگاه های فرد و همسرش وجود دارد اما مواقعی هست که این اختلاف دیدگاه ها آسیب زننده است؛ فرض کنید فردی در نظام خانواده، شخصیتی وسواسی دارد و همه کارهایش را با آداب و نظم خاصی انجام می دهد. فرد دیگر در نقطه مقابلش است و کاملا بی نظم.، آشفته و به هم ریخته است!

فرد شلخته نمی تواند بگوید: «همسرم باید با شلختگی من کنار بیاید!» یا فرد وسواسی نمی تواند بگوید: «من همین که هستم، همسرم باید با این نظم و چارچوب کنار بیاید!» قطعا این 2 نفر به یکدیگر آسیب می زنند. پس برای رفع این تعارض شیوه ارتباطی یا تعارض شیوه ارتباطی یا تعارض مدیریت ارتباط، هر 2 طرف باید راهکارهایی ارائه کنند که ابعادی از طرف مقابل را بپذیرند و ابعادی از خود که تیزتر و آسیب زننده است، اصلاح کنند. به این ترتیب حد تعادل ارتباط رعایت می شود و هر 2 طرف سالم می مانند.

رابطه تان آسیب دیده است؟
وجود اختلاف های تکرارشونده بین همسران، که به مرور به مجادله (لفظی یا جدی تر از آن) تبدیل شود، نشان دهنده وجود آسیب در رابطه آنهاست و همان طور که قبلا هم در این مورد صحبت کردیم، وجود این آسیب ها به معنی ماهر نبودن زن و شوهر در مهارت های پایه زندگی مشترک از جمله توانایی برقراری ارتباط موثر (رفتار جراتمندانه و مدیریت خشم) و مهم تر از آن مهارت حل مساله و تصمیم گیری است.

مسلما وقتی زن و شوهر مهارت های پایه زندگی مشترک را بلد نباشد، اختلاف دیدگاهشان به اختلاف نظرهای مکرر تبدیل می شود و اختلاف نظرها به مجادله می انجامد و بعد از آن به چیزی که به «دعوا» مشهور است، اتفاق می افتد. در سطح جامعه کارگاه هایی تحت عنوان کارگاه مهارت زندگی برگزار می شود. مجموعه 10 کارگاه که معمولا با  کارگاه مهارت برقراری ارتباط موثر آغاز می شود و به ترتیب کارگاه های جراتمندی، مدیریت استرس، مدیریت خشم، خودآگاهی، حل مساله و تصمیم گیری.

مدیریت زمان و در نهایت کارگاه تفکر خلاق و نقاد است و همه اینها مهارت های پایه ای هستند که لازم است همسران یاد بگیرند. کنار این کارگاه ها 2 مهارت دیگر هم  آموزش داده می شود؛ یکی پیشگیری از خلق منفی (افسردگی) که به زندگی سالم تر کمک می کند و دیگری مهارت حل تعارض که در این کارگاه افراد یاد می گیرند تعارض هایشان را با اطرافیان خود حل کنند.

منبع : هفته نامه زندگی مثبت