سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

دلزدگی از تحصیلات، اپیدمی جوانان امروز



دلزدگی از تحصیلات, رسیدن به تحصیلات عالی

 

هر چه نسل سوم (متولدین دهه 60) بیشتر دنبال رسیدن به تحصیلات عالی بود و این سطح از تحصیلات برایش حتی به معنای زندگی تبدیل می شد، نسل چهارمی ها (متولدین دهه 70) به تحصیل دانشگاهی فقط به عنوان یک سبک زندگی نگاه می کنند. سبکی که می تواند باشد یا نباشد.

 

«همه در کار پویا مانده بودند. پویا تا یک ترم مانده به آخر کارشناسی آی تی را کژدار و مریض و با نمره های ناپلئونی گذرانده بود اما هیچ وقت مشروط نشده بود. حالا ترم آخر شروع شده بود و پویا اصرار داشت دیگر نمی خواهد دانشگاه برود.

 

سال ها بود پاره وقت در یک مغازه موبایل فروشی کار می کرد و حالا فرصتی پیش آمده بود به جای یک فروشنده ساده، وارد یک شراکت شود. فقط شرطش این بود که همه وقتش را بگذارد. هر چه این شراکت و سود مالی اش برای پویا جذاب بود، آن طرف قضیه یعنی نشستن سر کلاس های دانشگاه و ور رفتن با جزوه های چند کیلویی درسی بیشتر دلزده اش می کرد اما همه اصرار داشتند پویا این یک ترم هم طاقت بیاورد و مدرک کارشناسی اش را بگیرد، چیزی که برای پویا قابل تحمل نبود.»

 

«تحصیلات به چه دردی می خورد؟ مگر اینهایی که ارشد و دکترا دارند کجا را گرفته اند که حالا ما درس بخوانیم؟ چرا چند سال از عمرم را تلف کنم و از بازار کار عقب بمانم؟ با این شیوه تحصیلی خسته کننده که دانشگاه های ما دارند آدم دیگر حوصله درس خواندن دارد؟ وقتی درس های ما هیچ ربطی به بازار کار ندارند چرا درس بخوانم؟ چه فایده که این رشته را بخوانم وقتی خودم انتخابش نکرده ام و از سر اجبار دارم می خوانمش؟ این همه لیسانس توی جامعه بیکارند چرا من هم به آنها اضافه شم؟» متاسفانه روز به روز دارد هم به تعداد این سوال ها اضافه می شود و هم به تعداد جوان هایی که این سوال های از قبل پاسخ داده شده در ذهنشان جولان می دهد و بر اساس آن عمل می کنند.

 

به زبان علمی تر «دلزدگی از تحصیلات» که قبلا در ذهن افراد انگشت شماری از یک دوره ورودی شکل می گرفت و دلایل شخصی داشت، حالا به یک پدیده فراگیر اجتماعی تبدیل شده است که باید برای آن دنبال دلایل اجتماعی هم بگردیم.

 

چرا دلزدگی از تحصیلات؟

برای دلزدگی از تحصیلات به طور کلی می توان دلیل های فراوانی ردیف کرد اما دلزدگی از تحصیلات در نسل جوان فعلی در ایران امروز دلایل خاص خودش را دارد.

 

1- نسل چهارمی ها دانشگاه گریزترند

هر چه نسل سوم (متولدین دهه 60) بیشتر دنبال رسیدن به تحصیلات عالی بود و این سطح از تحصیلات برایش حتی به معنای زندگی تبدیل می شد، نسل چهارمی ها (متولدین دهه 70) به تحصیل دانشگاهی فقط به عنوان یک سبک زندگی نگاه می کنند. سبکی که می تواند باشد یا نباشد. برای نسل چهارمی ها خود زندگی مهمتر است. اینکه خوب زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند.

 

برای همین یک نسل چهارمی ممکن است به راحتی از دانشگاه بگذرد و مشغول یک کار فنی شود و از آن کار فنی پول در بیاورد و زندگی اش را بکند. برای همین درصد نسل چهارمی هایی که به دوره های فنی و حرفه ای می روند به مراتب بیشتر از نسل سومی هاست.

 

حالا وقتی که یک نسل چهارمی، احتمالا به اجبار خانواده یا ارزش های اجتماعی وارد دانشگاه می شود و می بیند دانشگاه کمکی به لذت بردن از زندگی نمی کند، از دانشگاه دلزده می شود.

 

2- عشق بعد از ازدواج پیش نمی آید

متاسفانه سیستم آموزشی ما هنوز هم جوری است که دانش آموزان دبیرستانی نه چندان با رشته های دانشگاهی آشنا می شوند و نه حتی وقتی آشنا شدند سیستمی وجود دارد که آنها را به جایی که می خواهند هدایت کند. برای همین بیش از 90 درصد دانشجوها یا در مورد رشته خودشان اطلاعات کارآمدی نداشته اند یا در آن رشته ای که می خواستند تحصیل نمی کنند.

 

اطلاعات در مورد رشته دانشگاهی هم باید عمیق تر از چند پاراگرافی باشد که سازمان سنجش در مورد هر رشته ای در یک دفترچه چاپ می کند. باید سیستمی پیش بینی شود که فارغ التحصیل ها و دانشجویان رشته های مختلف با دبیرستان ها در تعامل باشندتا دانش آموزها خیلی واقعی با گزینه های مختلف پیش رویشان آماده شوند. حالا که این اتفاق نمی افتد، احتمال دلزدگی از رشته ای که یا آن را نمی شناسیم یا آن را نمی خواهیم بالاتر و بالاتر می رود.

 

3- نگاه تکلیف محور در دانشگاه ها حاکم شده است

به خاطر گسترش بی رویه آموزش عالی در ایران، سطح کیفیت آموزشی دانشگاه ها هر روز پایین تر و پایین تر می آید و دانشگاه ها به یک دبیرستان بزرگ تبدیل می شوند.

 

نگاه تکلیف محوری که متاسفانه به عنوان یک روش غلط آموزشی – خانوادگی در دبیرستان ها حاکم است به دانشگاه ها هم وارده شده است. اگر دبیرستان یک چهار سال منتهی به کنکور است که باید در آن تست زد و تست زد، حالا دوره کارشناسی هم به یک دوره منتهی به کنکور ارشد بدل شده است که در آن فقط منابع ارشد برای دانشجو مهم اند.

 

این نگاه تکلیف محور حس اجبار ناخوشایندی ایجاد می کند که به دلزدگی منجر می شود.

 

4- بی نتیجه بودن تحصیلات

برای نسل چهارمی ها که تجربه ناخوشایند سرگردانی بعد از فارغ التحصیلی نسل خودشان را دیده اند و از آن طرف پشت هر فرایندی دنبال یک چیز عینی و ملموس هستند که دستشان را بگیرد، تحصیلات دانشگاهی در این فراوانی فارغ التحصیل چیز خوشایندی نیست.

 

اصلا برای همین است که نسل چهارمی هایی که وارد دانشگاه می شوند از همان اول به فکر تحصیلات تکمیلی هستند. یعنی فرایندی که در آن احتمال بیشتری دارد چیزی دستشان را بگیرد. در غیر اینصورت احتمال پیش آمدن دلزدگی از تحصیلات و انصراف دادن همیشه وجود دارد. 

 

خب حالا که این همه دلیل اجتماعی و آموزشی برای اینکه از تحصیلات دانشگاهی دلزده شویم وجود دارد، آیا باید دست روی دست بگذاریم و بر اساس همین حس منفی عمل کنیم؟ آیا باید آن را به عنوان یک درد مزمن بپذیریم؟ درست است که این پدیده اجتماعی است، اما راهکارهای فردی و خلاقانه ای برای کنار آمدن و حل کردن حس دلزدگی از تحصیلات دانشگاهی وجود دارد. این چند راهکار را امتحان کنید.

 

پیشاپیش در مورد رشته دانشگاهی آگاهی کسب کنید.

حالا که در سیستم آموزشی ما جایی برای تعامل دانشجویان و فارغ التحصیل ها با دبیرستان وجود ندارد، خودتان این سیستم را ایجاد کنید. از بین اقوام و آشنایان یا دوست های مجازی تان، دانشجویان رشته هایی که به عنوان گزینه در سر شما می چرخد را پیدا کنید و با آنها در مورد رشته دانشگاهی شان حرف بزنید. از کمک های مشاور تحصیلی هم غافل نشوید. هر چه شما اطلاعات بیشتر، به روزتر و عمیق تری در مورد رشته دانشگاهی تان داشته باشید، کمتر احتمال دارد بعدا از آن رشته دلزده شوید.

 

خودتان را بشناسید

گاهی ما حس می کنیم «این رشته دانشگاهی مال من نیست». شاید به خاطر اینکه قبل از اینکه رشته دانشگاهی را انتخاب کنید اصلا خودتان، علاقه و استعدادهای تان را نشناخته اید. این که به کدام شغل ها رغبت بیشتری دارید، اینکه از کدام نوع از هوش های هشتگانه (زبانه، موسیقایی، ریاضی، بصری، بدنی – حرکتی، میان فردی، درون فردی و طبیعت گرایانه) بیشتر بهره برده اید، اینکه سطح هوشی تان با منابع و تکلیف های یک رشته دانشگاهی جور است یا نه، همه و همه کمک می کند تا شما با خودآگاهی وارد یک رشته دانشگاهی شوید. در مورد رغبت به تحصیل و سطح هوش آزمون هایی وجود دارد که می توانید آنها را در مراکز مشاوره اجرا کنید.

 

نگاه تکلیف محور را کنار بگذارید

در دانشگاه «دانشجو» باشید نه یک دانش آموز که صرفا یکسری از اطلاعات را دانلود می کند. دانشجو فقط به منبع اصلی یک درس اکتفا نمی کند و منابع دیگر آن درس را هم ورق می زند. دانشجو فقط فصل هایی که استاد از آن سوال می دهد را نمی خواند.

 

برای دانشجو، کار عملی هم به اندازه اطلاعات تئوریک مهم است و آن را سمبَل نمی کند. و در نهایت اینکه برای دانشجو هر واحد درسی یکسری اطلاعات در مورد جهان هستی است که وقتی آنها را می داند حس بهتری نسبت به قبل دارد.

 

فقط درس نخوانید

وقتی دانشگاه محدود به کلاس و جزوه و استاد و شب امتحان شود، معلوم است ذهنیت خوشایندی در ذهن یک جوان سرحال که باید جوانی کند، ایجاد نمی کند.

 

فقط کلاس های دانشگاه را نبینید، فوق برنامه، انجمن های علمی، گروه های ورزشی، کلاس های فرهنگی، آشنایی با قومیت های دیگر، آشنایی با سبک زندگی های دیگر، آشنایی با دیدگاه های سیاسی دیگر و منابع غیردرسی کتابخانه دانشگاه را هم ببینید و سعی کنید از این امکانات دانشگاه برای جوانی کردن استفاده کنید.

منبع:سپیده دانایی


ویدیو مرتبط :
دلزدگی شغلی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اپیدمی مرگ جوانان



 اخباراجتماعی ,خبرهای اجتماعی, مرگ

مرگ ناگهانی ناشی از ایست قلبی در سنین کمتر از 40 سال، خودکشی در متروها و پریدن ها از پل های درون شهری و .... . مرگ هایی که در پشت پرده آن علل و دلایلی وجود دارد.

«مرگ» در زیست‌شناسی پایان زندگی موجودات زنده است و در پزشکی به معنای توقف برگشت‌ناپذیر علائم حیاتی در اوج جوانی درست وقتی تازه در کسب و کار پیشرفت کرده اند و قرار است یک زندگی ایده آل را سپری کنند؛ ناگهان مرگ به استقبالشان می آید. واژه جوان ناکام در سالهای اخیر بیش از پیش به چشم می خورد، آهی می کشیم و با یک خدابیامرزد بدرقه شان می‌کنیم.

به گزارش ابتکار، در روزهای پرترافیک و آلوده در کنار مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه کنونی یک خبر مرگ فشارهای روانی زیاد را به همراه خواهد داشت. مرگ ناگهانی ناشی از ایست قلبی در سنین کمتر از 40 سال، خودکشی در متروها و پریدن ها از پل های درون شهری و .... . مرگ هایی که در پشت پرده آن علل و دلایلی وجود دارد. دلایلی جامعه شناختی و پزشکی. در سال های اخیر جوانان زیادی در سن حدود 30 سالگی به دلایل مختلفی جان خود را از دست داده اند. برخی شخصیت ها معروف تر هستند که مرگشان رسانه ای می شود اما تعداد زیادی نیز جان خود را از دست می دهند و فقط عکسی از آن ها روی سنگ قبری گرانیتی چاپ می شود. چرا مرگ در میان جوانان شایع شده است؟ چرا ورزشکاران در اوج دوران ورزشی خود می میرند؟

ایست قلبی

ابتدا نگاهی خواهیم داشت به مرگ شخصیت های برجسته سینما، تلویزیون، تئاتر، خوانندگان، آهنگسازان و ورزشکاران در سنین جوانی و علل فوت آن ها. در این میان نیما وارسته، مازیار، فرانک میری، اشکان بانکی، عسل بدیعی، داوود اسدی، سید علی طباطبایی، هادی نوروزی، مهرداد اولادی دلیل مرگشان ایست قلبی بوده است.

نیما وارسته، نوازنده ویولن و تنظیم کننده آثار پاپ در سن 35 سالگی، علت مرگ: نارسایی قلبی
ناصر عبدالهی، خواننده نسل اول پاپ پس از انقلاب در سن 46 سالگی، علت مرگ: ...

داریوش رفیعی، خوانند ترانه «گلنار» در 31 سالگی، علت مرگ: آمپول آلوده به کزاز
سید علی طباطبایی، بازیگر سینما، علت فوت: ایست قلبی
افشین مقدم، خواننده ترانه زمستان در سن 31 سالگی، علت مرگ: تصادف رانندگی
مازیار خواننده قطعه «شهید» در 46 سالگی، علت مرگ: سکته قلبی
ریحانه بهشتی، ورزشکار دو و میدانی، 27 ساله، علت مرگ: سکته مغزی
مرتضی پاشایی در 30 سالگی بر اثر سرطان ریه
کیمیا یادگاری نژاد بازیگر تئاتر در سن 19 سالگی علت مرگ: گازگرفتگی
محسن رسول‌اف عکاس در 25 سالگی و بر اثر سقوط هواپیما
فرانک میری بازیگر سینما و تئاتر در سن 28 سالگی در سال 90 ، علت مرگ: سکته قلبی
مصطفی مزرعتی مستندساز در سن 28 سالگی بر اثر سقوط هواپیما
اشکان بانکی بازیگر در سن 29 سالگی علت مرگ: سکته قلبی
نیما نهاوندیان مجری برنامه‌های ورزشی صدا و سیما در 32 سالگی و براثر برخورد با میز و تاخیر در رسیدن به بیمارستان
پوپک گلدره بازیگر در سن 35 سالگی، علت مرگ: صانحه رانندگی
عسل بدیعی فروردین‌ماه سال 92 در 35 سالگی وی پس از ایست قلبی
داوود اسدی بازیگر در سن 38 سالگی علت مرگ: سکته قلبی
مجید بهرامی 37 ساله بازیگر سینما و تئاتر بر اثر بیماری سرطان در سال 93
هادی نوروزی، بازیکن فوتبال، در 31 سالگی، علت مرگ: ایست قلبی
مهرداد اولادی، بازیکن فوتبال، در 30 سالگی، علت مرگ: ایست قلبی
چرچیل: ورزش مساوی است با مرگ

بررسی ها در علم پزشکی کشورمان نشان می دهد، بیشترین مرگ و میر به ترتیب بیماری های قلبی و عروقی، سرطان، دیابت و بیماری های تنفسی است. هرچند انجام ورزش و تغذیه سالم و بسیاری مواردی از این دست مانع و سبب به تاخیر افتادن مرگ زودرس می شود اما در این میان نمی توان از بیماری های ژنیتیکی و وراثتی مربوط به قلب وعروق، ریه و سایر اعضای مهم بدن که سبب مرگ می شوند چشم پوشی کرد. اما باید دید تحرک صحیح، اصولی و سازگار با بدن انسان چه نوع تحرکی است؟ تمرینهای سنگین و فشرده در افراد حرفه ای آیا به سلامتی بدن کمک می کند؟


خبرآنلاین در گزارشی آورده بود، وینستون چرچیل جمله مشهوری دارد که تا آخرین لحظه عمر هم به آن پای بند بود. این که « ورزش مساوی است با مرگ!» او با اعتقاد به این جمله بود که ۹۱ سال عمر کرد در حالی که بیشتر از نیم قرن آن را سیگار کشید و یک بار هم ورزش نکرد. هر چند روزهای آخر دیگر از فشار خون بالا نمی‌توانست تکان بخورد و بعد یک سکته قلبی و ۲ بار سکته مغزی از دنیا رفت.

 اما آیا واقعاً اعتقاد چرچیل درست است؟ این روزها با شنیدن خبر فوت ورزشکارهای زیر ۴۰ سال به خصوص ورزشکارهای حرفه‌ای، از جمله مرحوم مهرداد اولادی آدم ناخودآگاه یاد حرف آقای سیاستمدار می افتد. نکند واقعاً ورزش آن قدرها هم که می گویند مفید نباشد؟ مارک ویوین بازیکن کامرونی در سال 2003 در زمین فوتبال نقش بر زمین می شود و بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست می دهد. ماکنوس فوتبالیست24 ساله تیم بنفیکا بود که در مستطیل سبز جان خود را از دست داد. سرجینهو، بازیکن تیم پالمیراس در دیدار مقابل سائو پائولو به روی زمین افتاد و مرد. این بازیکن فقط ۳۰ سال داشت یا جونیور، بازیکن تیم باشگاهی ایندیا که پس از به ثمر رساندن گل به روی زمین افتاد و بعد دیگر نفسی نداشت.

عامل برخی از این مرگ ها تغذیه صنعتی و فست فود ها است

فاطمه زارع، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی روزنامه «ابتکار» می گوید: در بررسی راجع به مرگ ناگهانی جوانان که اخیرا شیوع یافته وقتی به منابع گوناگون مراجعه کنیم تمامی آنها در نهایت به چند مساله مشترک اشاره دارند ؛ در تمام موارد فرد پیش از مرگ سلامت کامل بدنی داشته و عدم سابقه بیماری در این افراد وجود دارد. تقریبا در همه موارد به یکباره دچار شک یا حمله شده و دیگر بازگشتی وجود نداشته است؛ (به عبارتی در گذشته مرگ صدرصدی وجود نداشته است). اکثر افرادی که اینگونه مرگ را تجربه کردند در سالهای جوانی و بین ۳۰ سالگی تا ۴۰ سالگی خود بوده اند. پزشک قانونی در همه موارد پس از کالبد شکافی و نیافتن علتی خاص در نهایت به ایست قلبی اشاره می کند؛ اما دلایل چگونگی رخ دادن مرگها و راههای پیشگیری نسبی واقعا چیست؟ این مدکار اجتماعی در ادامه می افزاید: در آسیب شناسی اینگونه مرگ ها مساله مشترک، وجود بیش از اندازه "تغذیه صنعتی" در رژیم غذایی و "عدم تحرک" بوده، همچنین "تنش"، "اضطراب" و "آلودگی صنعتی" نیز در علل شایع این نوع مرگ می گنجد، البته در جوانان ورزشکار شاید بحث عدم تحرک مصداق نداشته باشد چون تصور ما این است که یک جوان ورزشکار همیشه در حال نرمش و تمرین منظم است. هرچند استفاده از مکمل های خوراکی که در بدنسازی ورزشکاران وجود دارد، شاید سهم بیشتری در مرگ ناگهانی این افراد داشته است.

زارع افزایش غذاهای صنعتی در رژیم غذایی جوانان را یکی دیگر از معضلات امروزه می داند و می گوید: از طرف دیگر سبک غذاهای صنعتی و انواع فست فودها که مصرفشان افزایش یافته؛ که بافت آنها با ساختار فیزیولوژی بدن کمترین هماهنگی را دارد و بدن برای هضم آن ممکن است دچار اختلال شود. در نتیجه عامل برخی از این مرگ ها تغذیه صنعتی و فست فود ها است. زمانی که استفاده از این نوع غذاها افزایش یابد به مراتب بدن توان و ظرفیت خود را از دست می دهد و ممکن است دچار شوک شود. وی می افزاید: امروزه اکثر متخصصین تاکید ویژه ای به پیاده روی برای تنظیم سوخت و ساز بدن دارند و سایر ورزش ها باید اصولی و زیر نظر افراد متخصص صورت گیرد؛ چرا که انجام یک ورزش صحیح بسیار حائز اهمیت است. حال اینکه چند درصد از حرفه ای های ورزش به اصول اولیه در تمرین های فشرده خود عمل می کنند بحث کاملا جدایی است! همه ی این عوامل را وقتی در کنار اضطراب های ناشی از زندگی صنعتی در کلانشهر ها می گذاریم شاید دیگر خیلی دور از ذهن نیست که جوانی در بهترین شرایط خود دچار ایست قلبی شود.

زارع می افزاید: باتوجه به اینکه سوخت و ساز بدن یک فرد ۳۰ یا ۴۰ ساله و البته تنش ها و نگرانی هایش و از جهت دیگر میل به غذاهای فست فودی در او بیش از هر دوره دیگر زندگی است پس تا حدودی منطقی بنظر می رسد که بیشتر این نوع مرگ و میر ها در این بازه سنی رخ دهد.

نگاه پزشکی به مرگ های اینچنینی

به گزارش ممتاز نیوز، دکتر موژان نادری درباره دلایل سکته قلبی جوانان زیر ۳۵ سال گفته بود: اولین دلیلی که می توان آن را درنظر گرفت فاکتور های ژنتیکی است. اگر افرادی در خانواده با سابقه حمله قلبی و بیماری های قلبی عروقی وجود داشته باشد، احتمال بروز این گونه بیماری ها در دیگر افراد خانواده هم افزایش پیدا می کند. دیواره شریان های قلبی در این افراد که سابقه وراثتی حملات قلبی را دارند،مستعد جذب چربی هستند و این موضوع ارتباطی به ورزشکار بودن یا نبودن هم ندارد. چربی خون این افراد معمولا بالاست و جداره ی رگ های قلبی شان به مرور نازک می شود.

دکتر نادری گفت: اکثرا افراد جوانی که دچار حمله ی قلبی می شوند، در ناحیه ی قفسه ی سینه دردهای خفیفی را احساس می کنند و حتی در صورت مراجعه به پزشک نمی توان نارسایی قلبی را تشخیص داد بلکه فقط با آزمایشات تخصصی تر می توان از بروز حمله ی قلبی جلوگیری کرد. این پزشک متخصص مصرف همزمان داروهای آمفتامین یا برخی محرک ها به همراه الکل را نیز یکی از عوامل ایجاد آریتمی قلبی و در نهایت سکته ی ناگهانی در جوانان می داند و اضافه می کند: علت دیگری که سکته قلبی جوانان را به همراه دارد و باعث به کما رفتن آنها می شود قند خون بالا در این افراد است. در این گونه موارد شخص را باید هر چه سریع تر به بیمارستان رساند. گرفتگی رگ را باید قبل از بروز سکته پیگیری و درمان کرد و عملا این گرفتگی ها بعد از سکته امکان درمان ندارند و قلب قابلیت احیا پذیری اش را از دست می دهد.

ورزش کردن باعث مرگ این افراد می شود؟

به گفته کارشناسان 80 درصد مرگ های ناگهانی ورزشکاران بر اثر بیماری های ژنتیکی بوده که از به شکل مادرزادی با آن ها است. این تداخل بیشتر در سیستم قلبی و عروقی این افراد موجود بوده است. هرچند ورزش و تمرین بسیار در این گونه افراد احتمال مرگشان را افزایش می دهد.


از جمله علل مرگ این افراد می‌توان به «کاردیومیوپاتی هیپرتروفیک» اشاره کرد. این مورد به عنوان شایعترین سبب مرگ ناگهانی در جوانان ورزشکار زیر ۳۵ سال در نظر گرفته می‌شود و عامل یک سوم مرگ‌های مرتبط با ورزش است.