سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

درس‌های زندگی در بازی



 

درس‌های زندگی در بازی

 

زمان بازی با کودکتان فقط زمان بازی و سرگرمی نیست، بلکه زمان آموزش درسهای زندگی به کودکتان هم می‌باشد.

 

10 بازی برای ایجاد خلاقیت در کودک 1 ساله شما 

زمان بازی با کودکتان فقط زمان بازی و سرگرمی نیست، بلکه زمان آموزش درسهای زندگی به کودکتان هم می‌باشد. تازه‌ترین تحقیقات حاکی از آن است که خلق و خو و عادات انسان از دوران جنینی و 2 سال اول زندگی وی ناشی می‌شود و این نکته اهمیت آموزش و روش صحیح تربیت در سنین ابتدایی تولد کودک را نمایان می‌سازد.در این مقاله ما بازیهایی را به شما پیشنهاد می‌دهیم که علاوه بر سرگرم کردن کودکتان آموزشهایی را در جهت ایجاد خلاقیت و تقویت هوش و افزایش سطح هوشیاری کودک دلبند شما فراهم می‌آورد.

 

کجا رفت: یک توپ کوچک نرم انتخاب کنید، آن را در یک ظرف درپوش دار بگذارید. از بچه بپرسید توپ کجا رفت؟ او را تشویق کنید که در ظرف را باز کند و توپ بیرون بیفتد مثل جعبه هایی که دلقکی بیرون می‌پرد، بیرون افتادن توپ هم برای او جالب خواهد بود. این بازی راهی است که به کودک می‌آموزد که چیزهایی که او نمی بیند ممکن است وجود داشته باشد. این بازی، آموزش ثبات هدف است.

 

وسایل آشپزخانه: ظرفهای پلاستیکی یا ظروف ماست و یا کاسه های نشکن برای این بازی مناسب می‌باشد. از این ظروف برای ایجاد یک برج استفاده کنید، به کودکتان کمک کنید که برج را بریزد، این فعالیت به او درس خواهد داد که نشانه گیری هدف را بیاموزد در حالی که ریزش و چیدن را هم یاد خواهد گرفت.

 

می‌توانم صدا را بشنوم: راه دیگر برای تقویت مفهوم ثبات هدف به وسیله مخفی کردن یک اسباب بازی صدادار زیر پتو و یا حوله است. ابتدا اسباب بازی را به طور جزئی با پتو بپوشانید سپس صدای اسباب بازی را در بیاورید و او را تشویق کنید که اسباب بازی را پیدا کند، دوباره اسباب بازی را پنهان کنید، البته این بار به صورت کامل، بازی را تکرار کنید، در صورت پیدا کردن اسباب بازی، کودکتان را تشویق کنید.

 

بازی آبی: زمان حمام را به زمان اکتشاف و بازی تبدیل کنید. قاشق های پلاستیکی و آب پاش و کاسه های پلاستیکی را در وان کودکتان بگذارید، او با آنها ریزش آب را خواهد دید و از آنها لذت خواهد برد. تفریح دیگری هم می‌توان کرد، یک اسفنج را به کودکتان بدهید اسفنج را خیس کنید، او از فشار دادن اسفنج و ریزش آب لذت می‌برد.

 

مامان خوابه: نزدیک کودکتان بنشینید البته این کار بستگی به سن کودکتان دارد می‌توانید او را بخوابانید. به او بگویی که قصد دارید که بخوابید و چشمهایتان را ببندید بعد از چند ثانیه چشمهایتان را باز کنید و مشتاقانه به او سلام کنید یا زمان را به او بگویید مثلاً صبح بخیر یا عصر بخیر که او زمانها را هم درک کند. دیدن چشمهای مامان که باز است و شنیدن صدای تبریکش معمولاً ایجاد خنده خواهد کرد بعد از چند دورِ، مکث خود را هنگام خواب بیشتر کنید احتمال هست که کودک حدود 6 ماهتان و یا بیشتر شروع به جیغ زدن کند و یا حتی به صورت شما ضربه بزند تا شما بیدار شوید!

 

بازی با برگها: با کودکتان به بیرون از خانه بروید، تنوعی از برگها را برای او جمع کنید، به او اجازه بدهید آنها را بلند کند و با دستانش بازرسی کند، بدیهی است که با نظارت شما. برخی از برگها را چروک کنید تا او آنها را بازرسی کند و عمل چروک کردن را بیاموزد که این کار در برگهای خشک صدا هم خواهد داشت. با استفاده از یک برگ بزرگ بازی دالی موشه را با او انجام دهید.

در مقابل او یک برگه و چندین غدای پوره ای رنگی که صاف شده است قرار دهید، او را تشویق کنید که با دستانش نقاشی کند، خواهید دید که او شاهکار خواهد ساخت

 

بازی غلتکی: کودکتان را روی زمین در مقابلتان بنشانید و یک ماشین اسباب بازی را روی زمین حرکت دهید او را تشویق کنید که بعد از شما این کار را انجام دهد سعی کنید که رفت و آمد ماشین را با او ادامه دهید. این کار جلو و عقب رفتن و چرخاندن و حرکت اجسام را به او یاد خواهد داد.

 

نقاشی: این بازی کمی کثیف کاری است اما برای کودکتان بسیار جالب خواهد بود. کودک 8 تا 12 ماهتان را روی صندلیش یا روی زمین بنشانید. در مقابل او یک برگه و چندین غدای پوره ای رنگی که صاف شده است قرار دهید، او را تشویق کنید که با دستانش نقاشی کند، خواهید دید که او شاهکار خواهد ساخت. می‌توانید غذاها را در صورت اجازه پزشک بافت دار تهیه کنید(به دلیل در دهان بردن کودک) که نقاشی او بافت دار باشد.

 

بافتهای متفاوت: چندین موضوع بافت دار را به کودک 10 تا 12 ماهتان بدهید، مثلاً یک تکه مقوا، روسری نرم، تکه های چمن و ماسه و ... حتماً تا انتهای بازی در کنار او باشید و مراقب باشید چیزی را در دهانش نگذارد. همراه هم همه چیز را بازرسی کنید، خواهید بفهمید که او از چه بافتی بیشتر خوشش خواهد آمد مخمل کبریتی یا پشم گوسفند؟

 

بازی با رنگها: برای کودک 10 تا 12 ماهتان اسباب بازی های رنگی و یا وسایل آشپزخانه رنگی تهیه کنید و به او کمک کنید که اسباب بازیهای با رنگ مشابه را در کنار هم بگذارد. مثلاً سیب قرمز و ماشین قرمز و توپ قرمز باید در یک طرف باشد. در این بازی به او کمک می‌کنید که کم کم با رنگها آشنا شود. 

منبع: پرتال جامع خلاقیت و کارآفرینی کودک و نوجوان

  


ویدیو مرتبط :
درس اجتماعی .درس چه گونه با هم زندگی کردن است

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بازی تلخ زندگی با دختر 17 ساله



شاید باور نکنید ۲ بار که در خانه شوهرم زندانی شده بودم دست به خودکشی زدم و اگر هوویم به دادم نمی رسید و مرا به بیمارستاننرسانده بود زنده نمی ماندم.با این وضعیت اختلاف های من و پدر و نامزدم ادامه داشت و هم چنان آن ها را تهدید می کردم تا این که با پسری جوان آشنا شدم. او با اطلاع از قصه تلخ زندگی ام قول داد که نجاتم دهد.

 

خراسان :صد بار از خانه فرار کرده ام و تا به حال ۲ مرتبه دست به خودکشی زده ام، اما راست می گویند که بادمجان بم آفت ندارد. من از فرار هم خیری ندیدم و تصمیم گرفته بودم دیگر مرتکب چنین کار احمقانه ای نشوم اما از لحظه ای که فهمیدم شوهرم می خواهد مرا به کشور خودش ببرد نتوانستم خودم را کنترل کنم و پا به فرار گذاشتم.

 

اگر چه طعمه یک جوان شیطان صفت شدم و عفت و حیثیتم را به باد دادم. خواهش می کنم کمکم کنید تا از این همه بدبختی و فلاکت نجات پیدا کنم.


نیلوفر در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: ۱۷ ساله هستم و از روزی که چشم باز کردم پدرم را پای بساط مواد مخدر دیدم. متاسفانه او ۳ سال قبل با جوانی افغانی که برایش مواد مخدر تهیه می کرد آشنا شد و با ادامه این ارتباط شوم، پدرم با توسل به زور و تهدید مرا به عقد این مرد جوان درآورد و در واقع مرا به او فروخت!


من با چشمانی گریان در حالی که رد انگشتان دست پدرم، صورتم را آرایش کرده بود سر سفره عقد نشستم و به ناچار تن به این ازدواج دادم اما هر وقت با هوویم رو به رو می شدم او با آه و ناله از این شوهر عیاش و هوسران می نالید و حتی برایم دلسوزی می کرد.


زن جوان افزود: با این ازدواج احساس می کردم سرشکسته و بدبخت شده ام و همه دوستانم مسخره ام می کردند. برای همین هم از خانه فرار کردم. مصمم بودم خودم را گم وگور کنم ولی زمانی که پا از خانه بیرون گذاشتم از ترس گرگ های خیابان دست از پا درازتر پس از چند ساعت ولگردی به خانه برگشتم. فکر می کنم این تجربه تلخ صدبار برایم تکرار شد اما با بی توجهی خانواده و شوهرم نتیجه ای نگرفتم.


شاید باور نکنید ۲ بار که در خانه شوهرم زندانی شده بودم دست به خودکشی زدم و اگر هوویم به دادم نمی رسید و مرا به بیمارستان نرسانده بود زنده نمی ماندم.با این وضعیت اختلاف های من و پدر و نامزدم ادامه داشت و هم چنان آن ها را تهدید می کردم تا این که با پسری جوان آشنا شدم. او با اطلاع از قصه تلخ زندگی ام قول داد که نجاتم دهد.


ما قرار گذاشتیم با هم فرار کنیم اما پدرم متوجه ماجرا شد و حدود ۲ هفته قبل به شوهرم پیشنهاد داد که نیلوفر را باید هر چه زودتر از این شهر و دیار دور کنی تا دیگر فکر فرار به سرش نزند.


شوهرم که با شنیدن این حرف انگار منتظر چنین فرصتی می گشت تصمیم گرفت مرا به کشور خودش ببرد و معلوم نبود چه نقشه ای برایم در سر داشت.من موضوع را به پسر جوان اطلاع دادم و ما با هم فرار کردیم اما او هم دروغ گویی بیش نبود چون پس از آن که با هزار حیله و نیرنگ به خواسته های شیطانی اش رسید، رهایم کرد و رفت.


با این همه فلاکت و روسیاهی به سختی خودم را به این جا رساندم تا ببینم چه خاکی بر سرم بریزم، اما این بار اگر بمیرم حاضر نیستم به خانه پدرم برگردم و ریخت نامزدم را ببینم.


نیلوفر اشک هایش را پاک کرد و افزود: دوستانم سر کلاس درس و مدرسه نشسته اند و من از این کلانتری به آن کلانتری آواره هستم چون تا به حال چندین بار به جرم فرار دستگیر شده ام.


زن جوان با صدایی لرزان گفت: من پدرم را نمی بخشم! او هستی خودش و زندگی مادرم و آینده و سرنوشت مرا با اشتباهاتش تباه کرده است.


در خور یادآوری است با پی گیری کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد، نیلوفر به مراجع قضایی معرفی شد و اقدامات لازم حمایتی و قانونی درباره این پرونده به عمل آمده است.