سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

بیماری افسردگی چیست؟



درمان افسردگی, علایم افسردگی

بیماری افسردگی چیست؟

 

هنگامی که پزشکان درباره افسردگی بحث می‌کنند، هدف آنها معالجه بیماریی است که "افسردگی عمده" (major depression) نامیده می‌شود.

هنگامی می‌گوییم فردی به بیماری افسردگی مبتلا می‌شود، که علائمی مانند آنچه در پایین به آنها اشاره خواهد شد، را تقریبا در هر روز، در تمام طول روز، برای دو هفته یا بیشتر داشته باشد.

اگر شما افسرده‌اید، ممکن است سر درد، درد‌های مبهم یا حاد یا مشکلات گوارشی و  جنسی داشته باشید. افراد سالمندتر مبتلا به افسردگی ممکن است احساس سردرگمی  یا مشکلاتی در تفهیم خواسته های ساده خود داشته باشند.

 

علائم افسردگی

از جمله علائم بیماری افسردگی می‌توان به این موارد اشاره کرد:

داشتن احساس غم واندوه،ناامیدی و گریه‌های مکرر.

از دست دادن علاقه یا خوشایند بودن چیزهایی که ازآن لذت می‌برید(شامل مسائل جنسی)

احساس گناه، درماندگی یا بی ارزشی

به مرگ فکر کردن یا خودکشی.

خواب بیش از حد، یا مشکل در به خواب رفتن.

از دست دادن اشتها و کاهش یا افزایش وزن به طور ناخواسته.

احساس خستگی زیاد در تمام مدت.

اشکال در تمرکز و تصمیم گیری.

داشتن دردهای مبهم یا حاد و بهتر نشدن آنها با درمان‌های معمول.

احساس بی‌قراری، عصبانیت و دلخوری زود هنگام.

 

علت افسردگی چیست؟

به نظر می‌رسد که افسردگی  علاوه بر دلایل ارثی، به تغییرات مواد شیمیایی در مغز مربوط باشد که ارتباط بین سلولهای عصبی را با یکدیگر دچار اشکال می‌کند.

افسردگی می‌تواند با دغدغه‌ها و رویدادهای زندگی شما ارتباط داشته باشد، از قبیل مرگ کسی که دوستش دارید، طلاق یا از دست دادن کار.

خوردن برخی از داروها، زیاده روی در مصرف داروها یا ابتلا به بیماریهای دیگر هم می‌تواند علت افسردگی باشد.

"دچار شدن به افسردگی به دلیل ضعف شخصیت، تنبلی یا بی‌ارادگی نیست."

 

افسردگی چطور تشخیص داده می‌شود؟

اگر شما علائم فوق را دارید، حتما به پزشک مراجعه کنید، قطعا می‌توانید از او کمک بگیرید. از پزشک خود انتظار نداشته باشید که فقط با نگاه کردن به شما به افسردگی شما پی ببرد.

هرچه سریعتر درمان شما پیگیری شود، زودتر از افسردگی بهبود خواهید یافت.

اولین بار که شما در مورد احساس خود با پزشک سخن می‌گویید، ممکن است او  از شما سوالاتی درباره نشانه‌های آن، سلامت شما، وسابقه مشکلات سلامت در خانواده‌تان بپرسد. همچنین پزشک ممکن است شما را مورد معاینه جسمی قرار دهد یا آزمایش‌های دیگری را برای شما درخواست کند.

 

درمان افسردگی چگونه است؟

افسردگی را می‌توان هم با دارو، و هم با مشاوره یا هر دو درمان کرد.

داروهای ضدافسردگی: داروهای بسیاری را می‌توان برای درمان  افسردگی مورد استفاده قرار داد.

این داروها "ضد افسردگی" (antidepressant) نامیده می‌شوند. آنها عدم تعادل شیمیایی در مغز را که باعث افسردگی می‌شود، اصلاح می‌کنند.

تاثیرداروهاثی ضد افسردگی‌ بر هر فردی متفاوت است. بنابراین حتی اگر یک دارو  بر بیماری شما تاثیری نداشته باشد، ممکن است داروی ضدافسردگی دیگر بر شما موثر باشد.

ممکن است یک هفته بعد از شروع مصرف داروها  بهبودی را احساس کنید. اما  احتمالا تاثیرات کامل دارو  را تا  8 تا 12 هفته بعد از شروع مصرف آن نخواهید دید.

در هفته اول مصرف دارو ممکن است عوارض جانبی آن در شما ظاهر شود. اما میزان این عوارض جانی بعد از هفته دوم مصرف دارو به شدت کاهش می‌یابد.

 

تا کی به دارو نیاز خواهم داشت؟

مدت زمان نیازتان به مصرف دارو به میزان افسردگی شما بستگی دارد. ممکن است دکتر از شما بخواهد داروها را برای 4تا 6 ماه یا بیشتر مصرف کنید.

شما نیاز دارید به مدت زمان کافی دارو مصرف کنید تا احتمال عود افسردگی شما کاهش پیدا کند. در این زمینه حتما با پزشک خود مشورت کنید.

 

روان درمانی چیست؟

در روان درمانی ممکن است شما با یک پزشک خانوادگی، یک روانپزشک یا روان‌درمانگر درباره شرایط زندگی‌تان صحبت کنید.

ممکن است موضوع بحث شما با این درمان‌گران در مورد افکار و عقاید یا روابط خانوادگی‌تان  باشد. یا ممکن است بر رفتاری‌های‌تان متمرکز شوید، و اینکه این رفتارها چگونه بر زندگی شما اثر می‌گذارد و چگونه می توانید آنها را تغییر دهید.

معمولا روان‌درمانی برای مدت معینی مثلا بین  8 تا20  جلسه انجام می‌شود.

 

آیا لازم است بستری شوم؟

معمولا با مراجعه به پزشک می‌توانید افسردگی را درمان کنید. اگر شما عارضه پزشکی دیگری دارید بر روی درمان تاثیر دارد، یا اگر خطر خودکشی در شما بالا باشد نیاز به درمان در بیمارستان دارید.

 

کی افسردگی به پایان می‌رسد؟

درمان افسردگی ممکن است برای هفته‌ها، ماه‌ها، یا حتی سال‌ها به طول انجامد.

خطر اصلی درمان نکردن افسردگی، خودکشی است. معمولا درمان افسردگی در مدت  8 تا 12 هفته یا کمتر باعث بهبودی شما می‌شود.

 

گذر  از  افسردگی

برای گذر از یک دوره افسردگی به این نکات توجه داشته باشید:

تند نروید، از خودتان انتظار زیاد  نداشته باشید. هر کاری را به صورت طبیعی انجام دهید. برنامه‌ای واقع گرایانه تنظیم کنید.

به افکارمنفی که ممکن است در شما وجود داشته باشد،‌ اعتنا نکنید. افکاری از قبیل مقصر دانستن خود یا انتظارات غلط. این فکر بخشی از افسردگی است. اینها افکاریست که افسردگی شما را تشدید می‌کند.

خودرا با فعالیت‌هایی در گیر کنید  که حس خوبی در شما ایجاد می‌کند یا احساس موفقیت را در شما به وجود می‌آورد.

زمانی که افسرده‌اید تصمیم‌گیری‌های عمده درباره زندگی خود دوری کنید، اگر ضروری است که تصمیم بزرگی بگیرید از کسی که به او اعتماد دارید کمک بخواهید.

اجتناب از مواد روانگردان غیرمجاز. این مواد سبب افسردگی شدید می‌شوند و تداخل‌های خطرناکی با داروی ضد افسردگی تجویزشده برای شما دارند.

به نظر می‌رسد که فعالیت جسمی باعث بروز واکنش‌های شیمیایی در بدن می‌شود که ممکن است وضع روانی شما بهبود یابد.

ورزش کردن 4تا6 بار در هفته، هر بار حدود 30 دقیقه، هدف خوبی است.اما کمترین فعالیت جسمی هم می‌تواند مفید باشد.

امیدواری خود را حفظ کنید. برطرف‌شدن کامل افسردگی شما نیاز به گذر زمان خواهد داشت.

 

خودکشی

افرادی که افسردگی دارند بعضی وقت‌ها به فکر خودکشی می‌افتند.

این فکر بخشی از افسردگی است.اگر شما به آزار رساندن خود فکر می‌کنید، به پزشک خود، دوستانتان، خانواده خود یا به مراکز محلی مشاوره مقابله با خودکشی، مراجعه کنید.

فورا درخواست کمک کنید. خبر خوش این است که پزشکان می‌توانند به شما کمک کنند و افسردگی شما قابل درمان است.

 

چرا باید افسردگی را درمان کرد؟

درمان زودرس  کمک  می‌کند از بدتر شدن افسردگی یا مزمن و مداوم‌شدن آن جلوگیری شود.

فکر کردن به خودکشی در بین افراد افسرده رایج است. اگر شما برای افسردگی‌تان درمان دریافت نکنید، خطر خودکشی افزایش پیدا می‌کند. درمان موفقیت‌آمیز افسردگی، ‌افکار خودکشی را برطرف خواهد کرد.

درمان می‌تواند به بازگشت شما به حالت طبیعی و لذت بردن از زندگی کمک کند.

درمان می‌تواند به جلوگیری از بازگشت افسردگی کمک کند.

منبع:familydoctor.org


ویدیو مرتبط :
‫جدیدترین روش درمان برای بیماری افسردگی‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

افسردگی، بیماری روشنفکرها یا روشنفکرنماها؟



تعریف افسردگی,علائم افسردگی ,بیمار افسرده

بعضی روشنفکران درد و رنج را به شادی ترجیح می‌دهند و به همین دلیل افسرده به نظر می‌رسند. یک روانشناس به شما می‌گوید چرا روشنفکری با غم و اندوه همراه است.

عده‌ای معتقدند هرقدر یک فرد خوشحال‌تر باشد، سطحی‌تر است و برعکس هرقدر یک فرد غمگین‌تر باشد، عمیق‌تر، پرمغزتر و روشنفکرتر است. دکتر تقوی، روانشناس سلامت و مدرس دانشگاه، درباره طرز فکر روشنفکرها توضیح می‌دهد و به شما می‌گوید چرا روشنفکرها درد و رنج را راحت‌تر می‌پذیرند و به چه دلیل گروهی از روشنفکران را افسرده می‌بینیم.

تعریف افسردگی از نظر متخصصان
غم، خشم و ترس از پاسخ‌های بهنجاری است که افراد در برابر مشکلات زندگی از خود نشان می‌دهند. بسیاری از افراد برای توصیف احساس غم و ناراحتی از کلمه افسردگی استفاده می‌كنند اما از نظر علمی، ناراحتی با افسردگی بسیار متفاوت است.

علائم افسردگی در روانپزشکی
1- خلق افسرده مانند احساس غمگینی، درماندگی، احساس پوچی و همچنین گریه کردن بی‌مورد
2- کاهش قابل ملاحظه علاقه نسبت به تمام فعالیت‌ها یا فقدان احساس لذت
3- کاهش یا افزایش اشتها
4- بی‌خوابی یا پرخوابی که نوع بی‌خوابی شایع‌تر است.
5- کندی روانی - حرکتی
6- کاهش یا افزایش میل جنسی که کاهش آن شایع‌تر است.
7- خستگی یا فقدان انرژی
8- احساس بی‌ارزشی یا احساس گناه
9- کاهش تمرکز و به‌دنبال آن کاهش قدرت تفکر و تصمیم‌گیری
10- افکار خودکشی تکرارشونده.

تعریف افسردگی,علائم افسردگی ,بیمار افسرده

اگر فردی از علائمی‌که گفتیم 5 مورد یا بیشتر را به مدت 2 هفته به طور مداوم داشته باشد یک بیمار افسرده است.افزایش میزان افسردگی باعث می‌شود شما مانند قبل نتوانید از زندگی لذت ببرید.

تعریف افسردگی از نظر عوام
مردم معمولا داشتن خلق پایین، نداشتن احساس رضایت داشتن غم و ناراحتی همراه با لذت نبردن از زندگی را افسردگی تعریف می‌کنند. ویژگی مشترک تعریف عوام از افسردگی و تعریف روانشناختی آن، لذت نبردن از زندگی است.

روشنفکر کیست؟
روشنفکر کسی است که همه چیز را برای اندیشیدن مجاز می‌داند. روشنفکر کسی نیست که همه چیز را مجاز بداند و تایید کند اما به اندیشه و ذهنش این اجازه را می‌دهد که به همه چیز فکر کند.

روشنفکری مدرن
روشنفکری در حدود نیمه دوم قرن بیستم بیشتر به سمت تفکر در مسائل رنج‌آور رفته است. روشنفکرهای اولیه عده‌ای انسان تجمل‌گرا بودند که تجمل را ترک کردند و وارد عوام شدند. این افراد در زندگی با مردم عادی احساس کردند هر آنچه برچسب تجمل را با خود دارد مثل شادی، سرور، امید، شیفتگی و... نباید در بین آنها باشد. هنگامی‌که امید، شادی و لذت وجود ندارد، تصور می‌شود ناامیدی، غم، درد،  رنج وجود دارد. از اینجا تمرکز روشنفکرها روی درد و رنج و غم بیشتر شد.

فلسفه روشنفکرها
یکی از علومی‌که روشنفکران مطالعات زیادی درباره آن انجام می‌دهند، فلسفه است. فلسفه مادر علوم است. علم ریاضیات اولین فرزندی است که از مادر (فلسفه) جدا شد و روانشناسی 130 سال پیش آخرین فرزندی بود که از مادر خود فلسفه جدا شد. این آخرین فرزند (روانشناسی) بیشتر از سایر علوم بوی مادرش (فلسفه) را با خود همراه دارد. تفکر فلسفی در روانشناسی از مباحث جدی محسوب می‌شود. قسمتی از این تفکر فلسفی این است که جز بعضی از گرایش‌های خاص و اندکی از فلسفه، مانند مکتب رواقی که روی لذت تمرکز کردند، سایر گرایش‌ها بیشتر به خشم و ترس پرداخته‌اند.

تعریف افسردگی,علائم افسردگی ,بیمار افسرده

انگیزه افراد عادی در زندگی
رفتارهای یک فرد عادی و طبیعی در زندگی در پی تامین دو هدف کسب لذت و گریز از رنج است. در روانشناسی کسب لذت تقویت مثبت نامیده می‌شود؛ یعنی افزایش احتمال بروز یک رفتار برای کسب لذت بیشتر. گریز از رنج در روانشناسی تقویت منفی نامیده می‌شود؛ یعنی تقویت رفتارهایی برای اینکه از رفتارهای منفی و رنج‌آور کاسته شود. 

انگیزه روشنفکرها در زندگی
این سؤال اینجا مطرح می‌شود که روشنفکر برای رنج، غم، فلاکت، بیچارگی، استیصال و درماندگی تا چه حد ارزش انسانی قائل می‌شود؟ در پاسخ باید گفت روشنفکر کسی است که همه این مفاهیم را به عنوان یک موجودیت انسانی می‌پذیرد. یک روشنفکر هر چیزی را به عنوان یک موجودیت انسانی می‌پذیرد نه فقط لذت و شادی را آن هم در حد تفکر. روشنفکر خود را مجاز می‌داند درباره نقش غم و رنج در زندگی انسان بیندیشد. پس اینچنین می‌توان نتیجه گرفت که روشنفکر بیشتر از سایر افراد دغدغه رنج و غم دارد.

آیا افسردگی در روشنفکرها بیشتر دیده می‌شود؟
اگر تعریف افسردگی را به ترک و فقدان لذت (anhedonia) محدود کنیم و روشنفکر را کسی بدانیم که همه تفکرات را تایید نمی‌کند اما خود را مجاز به تفکر درباره همه چیز می‌داند و با این پیش‌فرض که روشنفکر کلاسیک دهه 60 و 70 میلادی برای گریز از قوانین دست و پاگیر زندگی متمدن به سوی نوعی مخالفت آشفته فکری و عملی (آنارشی) با تفکر غالب پیشرو، به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی می‌پردازد برای ناسازگاری با این حرکت‌ها، غم و خشم خود را به شکل شکایت از وضع موجود و نوعی خشم و افسردگی نشان می‌دهد.

اگرچه ارزیابی و مشاهده علائم بالینی افسردگی به عنوان یک بیماری روانی در روشنفکران، قطعی و حتمی‌ نیست اما بروز رفتارها و هیجان‌های منفی برگرفته از غم شدید درونی (مالیخولیا)، درماندگی و حسرت به عنوان ریشه‌های بروز افسردگی ذهنی و رفتاری در روشنفکران فراوان‌تر است. اما از نظر تشخیص گذاری روانشناختی، الزامی ‌بر افسرده‌تر بودن روشنفکران وجود ندارد!

البته در بخش‌هایی از روانشناسی که به عنوان روانشناسی عمق‌نگر مطرح می‌شود، مانند دیدگاه‌های روانکاوانه از جمله نظریات و تحلیل‌های ارائه شده توسط  شخص زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی، بر رنج و غم به عنوان تجربیات عمیق انسانی تأکید زیادی می‌شود اما باید توجه کرد رنج و غم، تنها  بخشی از تجربیات عمیق انسان را شکل می‌دهد نه همه آنها را.

اگر از این منظر که انسان موجودی است که از رنج آمده و در رنج خواهد بود و در رنج خواهد رفت به روشنفکری بنگریم می‌توان گفت این فاکتور جدی افسردگی؛ یعنی رنج کشیدن و فقدان لذت، می‌تواند در آن بخش از نگاه روشنفکری که در حرکتی اعتراضی، به مخالفت با ساختارهای موجود تمدن می‌پردازد، بیشتر دیده ‌شود.

حال این سؤال پیش می‌آید که چرا مردم عادی کمتر این‌گونه می‌اندیشند و به دنیا می‌نگرند؟
روشنفکرها معتقدند مردم عادی بیشتر از اینکه بیندیشند به امور مادی و لذت‌های دنیوی مشغولند. البته این نظر روشنفکرها در مورد مردم عادی است چراکه مردم عادی هم روشنفکران را به برج عاج‌نشینی، متهم می‌سازند.
همه انسان‌ها برای خود غم‌ها و رنج‌هایی دارند و با مفاهیمی ‌مثل رنج تنهایی، رنج آزادی، رنج پوچی و اضطراب مرگ درگیرند؛ در مکتب وجودگرایی به رنج‌های وجودی از آنها یاد می‌شود در واقع سطح نگاه و مفهوم‌پردازی مردم عادی به اندازه روشنفکرها عمیق نیست.

آیا افسردگی بیماری روشنفکرهاست؟
روشنفکر اگر رفتار نمایشی نداشته باشدنسبت به سایر مردم تفکر عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر دارد. همان‌طور که عده‌ زیادی افراد قدرت‌نما وجود دارند نه قدرتمند، عالم‌نما نه عالم، طبیعتا عده زیادی روشنفکرنما وجود دارند نه روشنفکر.

ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور معتقد است: «عده کمی‌ در دنیا تولید اندیشه‌‌های علمی ‌می‌کنند و سایر افراد کارمندان علم هستند.» بیشتر محققان روی نظریات دانشمندان کار می‌کنند ولی اندیشه علمی‌ تولید نمی‌کنند. روشنفکرنما کسی است که در بهترین شرایط به بسط، تجزیه و تحلیل افکار روشنفکر دیگری که اصیل‌تر است، می‌پردازد و آنها را دوباره پردازش می‌کند.

بعضی روشنفکرنماها به تجزیه و تحلیل افکار روشنفکران نمی‌پردازند بلکه بلندگوی افکار روشنفکری دیگران هستند. عده‌ای هم بسته به اینکه به کدام دیدگاه روشنفکری علاقه‌مند و معتقدند، ژست‌های خاص آن را می‌گیرند. در این افراد افکار افسردگی به شکل ناامیدی و پوچ‌گرایی بیشتر دیده می‌شود چون یک روشنفکر واقعی هنگامی‌که به مسائل عمیق می‌اندیشد در عمق آن، شادی‌ها و امیدهایی را هم می‌یابد.

اگر روشنفکر معتقد باشد که مجاز است به همه چیز بیندیشد پس باید به مفاهیمی‌مثل امید، شادی و لذت هم بیندیشد و روشنفکر واقعی و صادق تنها به درد، رنج، غم، ناامیدی و افسردگی فکر نمی‌کند.
منبع:مجله زندگی ایده آل