سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
برای غلبه بر رنجش و کینه چه باید کرد؟
رنجش ها بخش اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی هستند که خارج از خواسته ما بر ما تحمیل می شوند
برای شما هم پیش آمده که حرفی و یا رفتاری از کسی برای مدتی روی دلتان سنگینی کرده باشد و شما برای خلاص شدن از این وضعیت، به زعم خودتان آن فرد را بخشیده باشید ولی بعد از مدتی با کوچکترین جرقه ای آتش رنجشتان از او دوباره الو بگیرد و حالتان از قبل هم بدتر بشود؟ فکر می کنید که چرا شما گاهی اوقات موفق به گذشت کردن نمی شوید و برای رسیدن به این هدف چه کار باید بکنید؟ به عبارت دیگر، چه کارهایی باید بکنید تا گذشت کردن حالتان را بهتر کند؟ برای رسیدن به این هدف دو کار را باید انجام بدهید:
بخشیدن میتواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد که بعضی از این علتها اینها هستند:
1. کینه، اتلاف انرژی
وقتی که آدم از یک نفر کینه به دل میگیرد؛ به ویژه اگر آن یک نفر نسبت نزدیکی با آدم داشته باشد، ذهن آدم بخش بیشتر انرژی خودش را صرف فکر کردن به ظلمی میکند که بر او روا رفته است. آن وقت است که کمکم تمام فکر و ذکر و هیجان و در نتیجه رفتار آدم حول یک چیز میچرخد؛ خاطره رنجش و حس کینه. باور نمیکنید که کینه بتواند اینقدر زندگی آدم را به هم بریزد، نه؟ آخرین باری که از یکی خیلی رنجیدید و روزهای سیاه بعدش را یادتان بیاورید تا دستتان بیاید ابعاد بزرگترش میتواند با آدم چه کار کند.
2. بخشش، یک پایان خوب
تا وقتی که ما در ذهنمان از کسی رنجشی داشته باشیم، تا این رنجش را حل نکنیم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمیکند؛ یعنی به هر حال "رنجیدن" به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقی مانده است. خاصیت ذهن آدم هم این است که تا یک موضوع ناتمام را تمام نکند آرام نمیگیرد. تا وقتی که دیگران را نبخشیم احساس کینه به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما میماند و ما را اسیر میکند. پس بخشیدن دیگران قبل از اینکه دیگران را آرام کند خود ما را آرام میکند.
3. دوری از بیماریهای روان تنی
وقتی که خاطر ما از یک نفر رنجیده است دائم و پشت سر هم از رنجاننده و خودمان که در موقعیت رنجش جوابش را ندادهایم حرص میخوریم. حرص خوردن افراطی هم که نتیجهاش معلوم است؛ انواع و اقسام شکلهای اضطراب، وسواس، افسردگی، زخم معده و جوش صورت را به وجود می آورد.
بایدها و نبایدهای گذشت کردن را بشناسید
گذشت کردن مثل خیلی دیگر از رفتارها بایدها و نبایدهای خودش را دارد که کم توجهی کردن به آنها، این رفتار پسندیده را با شکست مواجه می کند و در نتیجه حال شما را بدتر از قبل می کند.
بایدهای گذشت:
- باید گذشت را آزادانه انتخاب کنید نه اینکه به صرف آموزه ها و یا فشارهای دیگران، خودتان را به نوعی مجبور به انجام آن ببینید.
- برای کامل شدن فرایند گذشت، باید صبور باشید و به صورت آهسته و پیوسته روی خودتان کار کنید.
- در گذشت، باید تمرکزتان فقط روی خودتان و بهتر کردن حالتان باشد. شما نمی توانید فرد دیگر را هر چقدر هم که مقصر باشد تغییر بدهید.
نبایدهای گذشت:
- گذشت را نباید به معنای آشتی بدانید. آشتی کردن مرحله بعدی گذشت است و لازم است قبل از اینکه بخواهید با فرد مقصر آشتی کنید، فرایند گذشت را در خودتان کامل کرده باشید.
- گذشت را نباید به معنای فراموش کردن اتفاقات پیش آمده بدانید. واقعیت این است که اتفاقات زندگی، اتفاق افتاده اند و نمی توانند فراموش شوند. کاری که گذشت می کند این است که بار هیجانی ماجرا را می گیرد و باعث می شود که شما دیگر از بابت یادآوری آن اتفاق حالتان بد نشود نه اینکه آن ماجرا را به کلی از ذهن تان پاک بکند.
- نباید به خاطر گذشت منتی بر سر کسی گذاشت. همانطور که گفته شد گذشت انتخاب خودتان بوده است، شما برای بهتر کردن حال خودتان آن را انتخاب کرده اید و کسی شما را مجبور به آن نکرده است.
بخشیدن میتواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد
چند گام برای بهتر بخشیدن
بخشیدن دیگر آنقدر میتواند اثر مثبت روی سلامت روان داشته باشد که بعضی از روانشناس هایی که بیشتر روی مسائل معنوی کار کرده اند، یک "روان درمانی براساس بخشش" طراحی کرده اند. آنها می گویند اگر ریشه اضطراب و استرس یک کینه قدیمی باشد، بهترین راه برای بر طرف کردن آن، این است که بیمار با تمام وجودش از تقصیرات دیگران بگذرد. بعضی از این توصیه ها در واقع مراحلی از همان روان درمانی هستند. پس اگر کینه، زندگیتان را به هم ریخته است لطفا با کمک یک روانشناس این مراحل را طی کنید:
گام اول : احساسات منفی را انکار نکنید!
دیده اید بعضی ها میگویند "من از هیچکس چیزی به دل نمی گیرم". راستش را بخواهید، دست کم از نظر روانشناسی این "هیچ چیز" غیرممکن است. اگر خیلی بخواهیم روانکاوانه برخورد کنیم، حتی تاکید یک نفر بر "اصلا"، "ابدا"، "هیچ وقت" و "در هیچ شرایطی" کینه به دل نگرفتن میتواند نشانه این باشد که اتفاقا ته دل آن آدم یک کینه عمیق خوابیده است و عملا آن آدم کینه ای تر از دیگران است. پس لطفا احساس کینه از دیگران را دست کم از خودتان پنهان نکرده و به جایش بنشینید به ابعاد مختلفش فکر کنید؛ به اینکه چقدر شدت دارد؟ نسبت به چه کسی یا چه کسانی است؟ اولین بار کی از او رنجیده اید و چرا؟ آیا ممکن است ریشه های این کینه به کودکی تان برگردد؟ ممکن است رنجش خاطرتان خیلی افراطی و غیرواقعی باشد؟
گام دوم : دو دو تا چهار تا کنید!
یک بار دیگر این مقاله را بخوانید و با خودتان فکر کنید که روی هم رفته مضرات کینه داشتن یا تلافی کردن، بهتر است یا سودهایش. همین که شما به این نتیجه برسید که بخشیدن هم میتواند در کنار کینه ابدی و تلافی کردن یکی از گزینه هایتان باشد، از این گام نتیجه گرفته اید.
گام سوم : حق قصاص و بخشش
میگویند بخشش وقتی لذت بخش تر است که آدم توانایی قصاص کردن را داشته باشد. اینکه شما خودتان را، هم در انجام تلافی و هم در بخشیدن محق بدانید، باعث میشود که راحت تر و بدون اکراه دیگری را ببخشید. شاید به همین خاطر است که مراسم آشتی کنانی که بدون میل دو طرف قضیه انجام می شود، معمولا نتیجه نمیدهد.
گام چهارم : به محدودیتهای او فکر کنید
حالا وقت این است که کمی مقدار هیجان قضیه را بیاورید پایین و اتفاقی را که باعث رنجش شما شده است، منطقی تر بررسی کنید. ببینید که واقعا چرا رنجاننده، شما را رنجانده است. آیا او خودش محدودیتهایی نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نیست که در روز یا روزهایی که شما را رنجانده است، از چیزی ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاری کرده باشید که چیز تلخی را برایش زنده کرده باشد؟ اصلا به این خاطر نیست که او خودش در زندگی اش تحت فشارهای روانی شدیدی بوده و برای همین کلا عصبی بار آمده است؟ خب! همه اینها میتواند محدودیتهایی باشد که باعث میشود یک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از این محدودیتها ندارید؟ برای خودتان پیش نیامده که ناخواسته یک نفر را برنجانید؟ منصف باشید دیگر!
گام پنجم : خوبیها را هم ببینید
معمولا رنجش خاطرهای عمیق از کسانی پیش می آید که ما از آنها توقع رنجاندن نداشته ایم. خب، این آدمها که یک دفعه از آسمان نیامده اند؛ این آدمها یک خوبیهایی داشته اند که ما اول با آنها احساس نزدیکی کرده ایم که بعد از رفتارشان برنجیم دیگر. فکر کنید، ببینید که واقعا هیچ خوبی ای در وجود آن آدم نیست؟
گام ششم : تصمیم بگیرید
تا حالا دیگر باید دستتان آمده باشد که بخشیدن، هم عمل منصفانه تری است و هم در درجه اول به نفع خودتان است اما هنوز مختارید که بین گذشت و کینه یکی را انتخاب کنید. به هر حال، دل را یک دله کنید و تصمیم بگیرید. برای تصمیم گیری عجله نکنید اما زیاد هم در تردید نمانید. فقط یادتان باشد که تصمیمگیریتان فقط به خاطر منافع منطقی نباشد و واقعا از ته دلتان دیگران را بخشیده باشید.
گام هفتم : بخشیدن را در عمل نشان دهید!
اگر واقعا از ته دل یک نفر را بخشیده باشید، دیگر نباید اکراه داشته باشید که بروید با او دست بدهید و روبوسی کنید. اگر هم به شما بر میخورد که چرا او پا پیش نگذاشته است، غیرمستقیم به دوستان مشترک نشان دهید که تمایل دارید با رنجاننده آشتی کنید. همیشه پایه هایی برای مراسم آشتی کنان وجود خواهند داشت!
گردآوری: بخش روانشناسی صبح بخیر
منابع:
تبیان
مشرق نیوز
ویدیو مرتبط :
رنجش چیست؟چرا رنجش زدایی کنم؟؟(توسط محمدرضاتقوی)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
غلبه بر بيحوصلگي و دلزدگي
بيحوصلگي هنگامي روي ميدهد كه ما ديگر به اطرافيان و اشياء پيرامون خود و فعاليتهاي روزمره علاقمند نبوده و از آنها لذت نميبريم.بيحوصلگي در واقع فقدان تنوع و انگيزه در زندگي است. يكي از خصوصيات انسان تنوعطلبي و نياز به تغيير مداوم در شكل و نوع محركات بيروني ميباشد.
سازگاري حسي سبب ميشود ما از فعاليتهاي تكراري به ستوه آييم. سازگاري حسي يعني: كاهش حساسيت حواس زماني كه در معرض مداوم يك عامل محرك ثابت و تغييرناپذير قرار ميگيرند.
مثلاً پس از خريد يك تلفن همراه نو شوق و ذوق فراواني داريم اما پس از گذشت يكي دو ماه تلفن همراه برايمان تكراي و ملالآور ميشود. همين عامل در روابط زن و مرد نيز مصداق دارد. افراد بسياري از اين مسئله شكايت ميكنند كه دوستان آنها برايشان عادي و خستهكننده شده و هيجان و شور اوايل آشنايي در روابط شان رنگ باخته است.
اما بايد آگاه بود كه تنوعطلبي يك ويژگي ذاتي انسانها بوده و ميبايست در برخي موارد آن را تحت كنترل درآورد و برايش محدوديت قائل شد. حتي اگر مردي همسر زيبايي هم داشته باشد ممكن است به زنان ديگر مخفيانه نگاه كند حتي اگر آنها زشت باشند.
چرا كه نزد آن مرد، زيبايي همسرش ديگر تكراري و عادي گشته و به عبارتي به چهره وي عادت كرده و به دنبال يك محرك بصري جديد ميگردد. اما همين مرد بايد مطلع باشد كه اين دور باطل هيچگاه به كمال خوشنودي منتهي نميگردد جايي كه ديگر چيزي دلش را نزند و برايش تكراري نگردد.
بنابراين بايد براي برخي امور در تنوعطلبي محدوديت قائل شويم و گرنه مجبور خواهيم شد هميشه بيحوصله و دلزده باقي بمانيم و طعم رضايت رانچشيم. يكي از نكات بسيار مهم در روابط اين است كه زن و مرد هر آنچه را كه دارند، يكباره رو نكنند. يعني تمام مهارتها، خصوصيات اخلاقي و شخصيتي، آرزوها، اسرار، برنامههاي آينده، اهداف بلندمدت و كوتاهمدت و غيره.
چون زماني كه مثلاً دختري از تمام راز و رمز، مهارتها و شيرينكاريهاي يك پسر آگاه شود ديگر چيزي باقي نميماند كه حس كنجكاوي دختر را نسبت به آن پسر برانگيزد و رابطه از هيجان و تب و تاب ميافتد مانند فيلمي كه وقتي از ابتدا تا انتهاي آن را مشاهده ميكنيم ديگر به ندرت پيش ميآيد كه بخواهيم مجدداً نگاهش كنيم اما اگر همين فيلم به صورت سريال نمايش داده شود هم هيجانش بيشتر ميشود و هم كنجكاوي بيننده براي سردرآوردن از ادامه داستان اما اين بدين معنا هم نيست كه به طرف مقابلمان دروغ بگوييم و شخصيت اصلي خود را كتمان كنيم. خلاصه بايد پيشبيني ناپذير باشيم. براي غلبه بر بيحوصلگي در زندگي از اين راهكارها سود ببريد:
1 - سعي كنيد هر ازچندگاهي درخود تغييراتي هر چند جزئي ايجاد كنيد.
2 - بيكاري و فقدان فعاليت يك عامل مهم در ايجاد بيحوصلگي است. دست به كار شويد با نشستن و به نقطهاي خيره شدن چيزي را عوض نميكند. برخيزيد و به كاري مشغول شويد.
3 - حس پوچي و اين باور كه زندگي،شغل و فعاليتهاي شما بيمعنا ميباشند، ميتواند شما را تا مرز خودكشي پيش برد. شما نبايد زندگي خود را يك دايره بيپايان و هدف بدانيد. اين وظيفه خود شما است كه به زندگي خود معنا بخشيد.
4 - هر روز يك چيز جديد ياد بگيريد و به علم خود بيفزاييد.
5 - خود را به چالش بكشانيد. به فعاليتي دست بزنيد كه در شما استرس ملايمي ايجاد ميكند. مانند برد و باخت (در بازي، ورزش) و يا پذيرش ايدههاي جديد.