سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

با کودکم بعد از طلاق چطور رفتار کنم؟



 

 

کودک بعد از طلاق, كودكان طلاق, طلاق عاطفی, کودک و طلاق

کودکان طلاق

 

اگر كودكی ناراحت به نظر می رسد یكی از والدین كه با او زندگی می كند می تواند از كودك سوالاتی چون " الان ناراحتی ؟ به خاطر طلاقه ؟ می خوای درباره آنچه در ذهنت می گذره صحبت كنیم یا اینكه می خوای چند تا سوال از من بپرسی " را بپرسد

 

 

امكان دارد كودكان طلاق عصبانی و گوشه گیر و منزوی به نظر آیند .

 

برای همه افراد درگیر در طلاق، این شرایط شرایط سختی است . حتی وقتی بچه های بزرگتر دلیل وقوع طلاق را می فهمند شاید احساسات شدیدی درباره این موضوع داشته باشند كه بیانش برای آنها سخت است.

 

واكنش بچه ها نسبت به این موضوع متفاوت خواهد بود امكان دارد بچه ای به مشكلات رفتاری مبتلا گردد، امكان دارد بچه دیگری سكوت اختیار كند و با والدینش ارتباط برقرار نكند . اگرچه بعد از طلاق مدیریت احساسات خودتان به اندازه كافی چالش برانگیز می باشد اما با این وجود والدین باید به دنبال راههایی باشند تا به بچه ها كمك كنتد با این اتفاق كه زندگیشان را تغییر می دهد به خوبی كنار بیایند .

 

بدین منظور در این مقاله به طور مختصر به ارائه چند دستورالعمل كوتاه می پردازیم . امید كه انجام آنها تا حدودی راهگشای شما در حل این مشكل باشد :

 

1 - از لحاظ جسمی و عاطفی خودتان را در دسترس كودك قرار دهید

 

هنگامی كه با كودك سر و كار دارید موبایل ، كامپیوتر و روزنامه را كنار بگذارید تا بفهمد زمانی كه او آماده برقراری ارتباط است تمام توجه شما معطوف به اوست .

 

2 - درباره احساسات خودتان صحبت كنید

 

نیاز ندارید كه جزییات مشخص و واضحی درباره طلاق بدهید یا اینكه درباره نگرانیهای مالی خود بحث نمایید بلكه فقط درباره احساسات تان صحبت نمایید تا شاید او نیز راغب شود احساساتش را بازگو نماید .

 

3 - به تلاش خود برای رسیدن به آنها ادامه دهید

 

گاهی اوقات بچه ها حرف نمی زنند چون نمی دانند چه بگویند یا اینكه چگونه بگویند . كودكی كه والدینش به تازگی از هم جدا شده اند احتمالا بیشتر احساس عصبانیت، ناراحتی، سردرگمی، تاسف یا تركیبی از همه این احساسات با هم را دارد . شاید او قادر به یافتن كلمات مناسب برای بازگو كردن احساساتش نیست .

 

اگر كودكی ناراحت به نظر می رسد یكی از والدین كه با او زندگی می كند می تواند از كودك سوالاتی چون " الان ناراحتی ؟ به خاطر طلاقه ؟ می خوای درباره آنچه در ذهنت می گذره صحبت كنیم یا اینكه می خوای چند تا سوال از من بپرسی " را بپرسد .

 

4 - در حضور كودك والد دیگر را مورد انتقاد قرار ندهید

 

شاید كودك نسبت به هر یك از والدین احساس حفاظتی و دفاعی داشته باشد و از ترس اینكه مبادا والدینش ناراحت یا عصبانی شوند تمایلی به صحبت كردن نداشته باشد . وقتی می خواهید احساسات منفی خود درباره همسرتان را بازگو كنید حالت درست این است كه با یكی از دوستان یا درمانگرتان صحبت كنید نه اینكه گله همسرتان را به كودكتان بكنید .

 

5 - وقتی كودكتان مشغول بازگویی احساساتش می باشد اجازه دهید كه كاملاً صادق باشد

 

شاید شنیدن بعضی از حرفها برای والدین سخت باشد اما ایجاد جوی صمیمانه كه در آن كودك بتواند بدون هیچ بازخورد یا قضاوتی به بازگویی احساساتش بپردازد، كمكشان می كند كه بر روی این احساسات شان كار كنند و بدین ترتیب شما هم به نگرانی های آنها دست خواهید یافت .

 

6 - صبور باشید

 

اغلب طلاق تمام افراد درگیر را، ضعیف و متزلزل می كند . شاید كودكان نیاز به زمان اندكی دارند تا قبل از باز گو كردن احساساتشان آن را پردازش نموده و سپس درباره اش صحبت كنند .

منبع:سیمرغ


ویدیو مرتبط :
چگونه با کودکم رفتار کنم/کتابنامه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چگونگی رفتار خانواده با فردی که طلاق گرفته


بعد از طلاق دو نفری كه زندگی مشترك داشته‌اند، انتظارهایی كه از آنها ایجاد شده بوده، چه از طرف خانواده و چه جامعه، مختل می‌شود.

زندگی مثبت: ازدواج وقتی موفق خواهدبود كه دوطرف با شناخت كامل و علاقه و موافقت دو خانواده و فراهم بودن نسبی زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی، اقدام كنند و اگر این زمینه‌ها و شرایط بلوغ اجتماعی، فرهنگی، جسمی و تقویمی مساعد نباشد، طلاق اتفاق می‌افتد.

بعد از طلاق دو نفری كه زندگی مشترك داشته‌اند، انتظارهایی كه از آنها ایجاد شده بوده، چه از طرف خانواده و چه جامعه، مختل می‌شود. در جامعه ما و تمام جوامع، زن و مرد ازدواج‌كرده، حرمت خاصی دارند و مردم ازدواج را پسندیده و مقدس می‌دانند ولی وقتی این پیوند حتی به دلیل درست و قابل‌قبول و لاجرم از هم گسسته می‌شود، دید جامعه و اطرافیان و خود افراد طلاق‌گرفته، چندان مناسب نخواهدبود. پس كسانی كه از هم جدا می‌شوند، باید تا مدتی انتظار برخوردها و تاثیر تفكراتی كه از قدیم به خصوص در مورد خانم‌های مطلقه وجود داشته، داشته باشند.

رفتار اعضای خانواده با فردی که به تازگی طلاق گرفته چگونه باید باشد؟

به همین دلیل است كه خیلی از خانواده‌ها با مستقل و تنها زندگی كردن فرزند طلاق گرفته‌شان مخالفت می‌كنند. بهتر است فرد مطلقه این نكته‌ها و دید جامعه و خانواده را در نظر بگیرد و بداند زیر ذره‌بین قضاوت‌هاست و هر رفتارش ممكن است با حساسیت بیشتری دنبال شود.

والدین هم باید نیاز فردی كه بالاخره مدت‌ها زندگی مشترك و مستقلی داشته، در نظر بگیرند و حتی اگر فرزندشان دوباره با آنها زندگی می‌كند، اجازه دهند استقلال او حفظ شود و به حریمش احترام بگذارند. مخصوصا به این دلیل كه دوران بعد از طلاق، دوره سوگ هم محسوب می‌شود و ممكن است فرد تحریك‌پذیر، پرخاشگر، حساس‌تر ‌شود و حس سربار بودن پیدا كند. منظور از استقلال دادن در خانه پدری این است كه خانواده از رفتارهایی مثل كنترل رفت ‌و آمد و تجسس خودداری كنند. اعتماد به فرد خیلی از تجسس بهتر است چون با این كار نه‌تنها عملا چیزی دستگیر فردی كه تجسس كرده نمی‌شود بلكه روابط به هم می‌خورد و مشكلات چند برابر خواهدشد. از طرفی باید اتاق و وسایل شخصی برای آنها در نظر گرفت.

نظارت‌ خانواده باید محترمانه و بدون تجسس و فقط در مواردی مثل ورود و خروج و... باشد و فرد هم باید خودش برای احترام، در مورد این مسائل والدین را در جریان قرار دهد تا آنها هم خیالشان راحت باشد.

از طرفی كسی هم كه از همسرش جدا شده و حالا مجرد است، نباید به این بهانه كه می‌خواهد استقلال داشته باشد، آنچه مورد پذیرش خانواده و اجتماع نیست، انجام دهد و حتی اگر تنها زندگی می‌كند، به رفت و آمدها و برخوردهایش توجه داشته باشد تا اینكه زندگی جدیدی را شروع كند.

به طور كلی نمی‌توان در مورد اینكه بهتر است فرد مطلقه بعد از طلاق در خانه‌ای جداگانه یا در كنار خانواده‌ زندگی كند، نسخه واحدی پیچید و این خیلی به خصوصیات هر فردی بستگی دارد. به نظر می‌رسد با توجه به اینكه بعد از طلاق دوره سوگ و تحریك‌پذیری وجود دارد، بهتر است فرد دوره‌ای با خانواده باشد و بعد اگر تمایل داشت، به مستقل شدن فكر كند. البته برخی هم معتقدند چون فرد تحریك‌پذیر و به قول معروف اعصابش خرد است، اگر از همان اوایل فرد استقلال پیدا كند، برای او بهتر خواهد بود.

در مجموع بررسی‌ها نشان داده در دوره پس از طلاق، حمایت خانواده و حضور در كنار آنها، تا حد زیادی به فرد كمك می‌كند. دوره سوگ هم در آدم‌های مختلف و با توجه به اینكه طلاق چطور، در عرض چه مدت و به چه دلیل اتفاق افتاده، متفاوت است و معمولا 4-1 ماه طول می‌كشد.

البته حتی اگر فرد ترجیح می‌دهد در خانه‌ای مستقل به زندگی‌اش ادامه دهد، نباید پیوندش را با خانواده‌اش قطع كند و مثلا به خانه‌ای نقل‌مكان كند كه فاصله زیادی با خانه پدری داشته باشد! تجربه نشان داده چنین اقدام‌هایی ممكن است آثار سوء خود را در كوتاه‌مدت نشان ندهد و به نظر مطلوب برسد ولی در درازمدت، حتی اگر خانواده گاهی دخالت‌های بی‌دلیل داشته باشند، آزاردهنده می‌شود. حتی گاهی اینكه فرد دیگر نمی‌تواند تنها ماندن را تحمل كند، یا مشكلات اقتصادی و دید اجتماعی باعث می‌شود ازدواج مجدد عجولانه داشته باشد كه خیلی‌وقت‌ها ناموفق هم خواهد بود و فرد شكستی دیگر را تجربه خواهدكرد. بنابراین استقلال باید نسبی باشد، نه با قطع كامل ارتباط خانواده. در نهایت، اجبار خانواده‌ها برای اینكه فرد مطلقه با آنها زندگی كند و اینكه به زور نگرانی‌ خود را به او دیكته كنند، به هیچ‌وجه درست نیست. ممكن است این روش در كوتاه‌مدت جواب بدهد اما در درازمدت،‌ نتیجه معكوس خواهدداشت و رفتار پنهانكاری در او رشد پیدا می‌كند و دیگر نمی‌تواند حس كند والدین دوستان او هستند و آنها را امین خود بداند. این پنهانكاری نه به نفع فرد است و نه خانواده‌ها.

اگر كسی كه از همسرش جدا می‌شود، حس كند خانواده‌اش حامی او هستند و دركش می‌كنند، حتی عصبانیت و زودرنجی و فرافكنی و پرخاشگری او را تحمل می‌كنند و والدین اوضاع درست مدیریت كنند، به استقلال فرزند مطلقه‌شان احترام بگذارند و در عین حال به او مشورت بدهند، هیچ‌یك از دوطرف دچار نگرانی و نارضایتی نخواهد بود.

البته اینكه خانواده به این دلیل كه فرزندشان زندگی مستقلی را شروع كرد، او را به حال خود بگذارند، به‌هیچ‌وجه صحیح نیست و هم به ضرر خانواده است و هم فرزند مطلقه چون همان‌طور كه گفتم، تجربه نشان می‌دهد كه اینها یا دور ازدواج را خط می‌كشند یا مجدد ازدواج عجولانه‌ای خواهندداشت.

در نهایت اینكه مخصوصا افرادی كه دچار مشكلات شخصیتی هستند یا از نظر اقتصادی تحت فشارند یا ازدواج‌های ناموفقی داشته‌اند یا جدایی‌شان به دلایل قابل‌پذیرش جامعه انجام نشده و نشات گرفته از اختلال شخصیت یكی از دو طرف بوده، بهتر است زندگی كامل جداگانه از خانواده را انتخاب نكنند. زندگی با خانواده به هیچ‌وجه منافاتی با استقلال ندارد.