سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
افراد شاد، موفق ترین ها در محیط کار
روانشناسی-اگر افراد در یك روز كاری، دارای خلق و خوی شادی باشند، به احتمال زیاد نسبت به روزهای دیگر، خلاقتر هستند. از نظر فرآیند شناختی، افراد شاد به لحاظ روانی، منعطف و گشوده ذهن بوده و تفكر خلاق دارند.
شاد بودن نه تنها مراحل زندگی هر فرد را تحت تاثیرات مثبت قرار می دهد بلکه در محیط کار نیز همین شاد بودن در جهت هر چه بهتر انجام شدن کار نقش بسزایی دارد. بطوری که انرژی مثبتی که از یک فرد شاد انتقال می یابد اثرات معجزه آسایی دارد که نگو و نپرس :
افراد شاد، بهتر از دیگران كار میكنند :
افراد شاد، حامل پیامها و رفتارهای شادی بخش هستند و در محیط كار، روابط خوبی با همكاران دارند در نتیجه :
- در كار گروهی، همكاری بهتری خواهند داشت.
- اگر مدیر باشند، روابط خوبی با كاركنان دارند.
- اگر در مشاغل اداری و خدماتی باشند، مشتریان راضیتر خواهند بود.
- اگر در بخش فروش باشند، میزان فروش بیشتری خواهند داشت.
افراد شاد، خلاقترند :
اگر افراد در یك روز كاری، دارای خلق و خوی شادی باشند، به احتمال زیاد نسبت به روزهای دیگر، خلاقتر هستند. از نظر فرآیند شناختی، افراد شاد به لحاظ روانی، منعطف و گشوده ذهن بوده و تفكر خلاق دارند.
افراد شاد، به جای آن كه مرتب شكایت كنند مشكلات را حل می كنند :
وقتی شغل خود را دوست نداشته باشید، هر كپه خاك به نظر یك كوه میآید. دشوار است بتوانید هر مشكلی را بدون زحمت و تلاش و فقط با نقزدن حل كنید. شاد بودن موجب میشود که به مشكلات، از جنبههای مختلف بنگرید.
افراد شاد، انرژی بیشتری دارند :
افراد شاد، از انرژی بیشتری برخوردارند بنابراین بهتر میتوانند از عهده كارها برآیند.
افراد شاد، خوشبینترند :
افراد شاد، مثبتاندیشتر و دارای چشم انداز مثبتی هستند. دكتر "مارتین سیلگمن" خوشبینی را روشی برای موفقیت و بهرهوری بیشتر میداند.
افراد شاد، با انگیزه ترند :
انگیزه كم بهمعنی بهره وری پایین است. یكی از روشهای مطمئن افزایش انگیزش در افراد، تقویت روحیهی شادابی در آنان است.
افراد شاد، كمتر بیمار میشوند :
اگر شغلتان را دوست نداشته باشید، احتمال اینكه به بیماریهایی مانند دیابت، فشارخون، سردرد، زخم معده، دیسك كمر و ... مبتلا شوید، زیاد است. افراد غمگین، بیشتر مستعد استرسها و افسردگیهای شغلی هستند. نتایج مطالعهای كه در زمینهی تأثیر فشارهای شغلی بر سلامت در میان بیش از دو هزار نفر از پرستاران در "آمریكا" صورت گرفت، نشانمیدهد پرستارانی كه شغل خود را دوست ندارند، بیش از دیگران در معرض ابتلا به سایر بیماریها هستند و سلامت جسمی و درمانی آنان، بیشتر از كمتحركی و سیگاركشیدن، در معرض خطر میباشد.
افراد شاد، آموزش پذیرترند :
وقتی شاد و در كمال آرامش هستید، ذهنتان برای یادگیری مطالب جدید، آمادهتر است؛ درنتیجه بهرهوری افزایش مییابد.
افراد شاد، كم تر نگران خطا كردن هستند؛ در نتیجه كم تر مرتكب خطا میشوند:
وقتی در محیط كار، شاد هستید، خطاهای تصادفی، كم تر شما را دچار هراس میكند؛ به خودتان مسلط میشوید و از این خطا پند میآموزید و به كارتان ادامه میدهید، به دیگران نمیگویید: "دست و پایم را گم كردهام، كار را شما ادامه دهید"؛ بلكه استوار و محكم مسؤولیت خطا را پذیرفته، عذرخواهی كرده و آن را جبران میكنید. این نگرش همراه با آرامش، بدین معنیست كه احتمال بروز خطا را كم كردهاید.
افراد شاد، بهتر تصمیم میگیرند :
روشهای كاری افراد غمگین، حادثهساز است چون تمركز حواس كافی ندارند، در چارچوب اهداف سازمان فعالیت نمیكنند و اینكه آنی تصمیم بگیرند، زیاد است؛ برعكس افراد شاد، تصمیمات بهتر و منطقیتری میگیرند و در كارشان همیشه اولویتبندی وجود دارد.
منبع : clip2ni.com
ویدیو مرتبط :
ذهن افراد موفق
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
20 عادت غلط افراد موفق در محیط کار
از کار سختتان نتیجه مطلوب نمیگیرید. دارید در زمینه کاریتان به خوبی فعالیت میکنید، اما چیزی وجود دارد که بین وضعیت کنونیتان و موفقیتهای بیشتر فاصله انداختهاست. این چیز ممکن است یکی از عادتهای رفتاری آزاردهنده خودتان باشد.
1. بیشاز حد برنده شدن: احساس نیاز برای برنده شدن، آن هم به هر قیمتی و در هر شرایطی. چه لزومی داشته باشد یا نداشته باشد و یا کاملا بیمورد باشد.
بیشاز حد برنده شدن رایجترین مشکل رفتاری در میان افراد موفق است. تفاوتی میان رقابتی بودن و بیشازحد رقابتی بودن وجود دارد، همچنین بین موفق شدن هنگامی که به چشم میآید و هنگامی که به چشم نمیآید. افراد موفق بارها و بارها مرز بین این دو را میشکنند. نمیخواهم حس رقابت را کماهمیت جلوه دهم. منظورم این است که وقتی از این حس، برای به دست آوردن اهدافی استفاده میکنیم که ارزش تلاش کردن را ندارند، آنگاه یک مشکل به حساب میآیند.
2- بیشاز حد ارزش و اعتبار دادن به بحث: تمایل بیشاز اندازه در هر مباحثهای برای به کرسی نشاندن نظرات خودمان.
تصور کنید مدیرعامل یک شرکت هستید. کارمندتان عقیدهای ابراز میکند که از نظر شما فوقالعاده است. به جای آن که از او حمایت کنید و بگویید «عقیده فوقالعادهای است»، از آنجایی که میخواهید برای خودتان ارزش و اعتبار ایجاد کنید میگویید: « عقیده فوقالعادهای است، اما بهتره این کارو انجام بدی». هرچقدر مقام شما در سازمان بالاتر باشد، لازم است کاری کنید که دیگران موفقیتهای بیشتری بهدست آورند تا اینکه بخواهید همیشه خودتان موفق و برنده باشید.
3- قضاوت کردن: تمایل برای قضاوت کردن دیگران و محکزدن آنها با توجه به معیارهای خودمان.
مردم دوست ندارند، هرچند غیرمستقیم، مورد انتقاد قرار بگیرند. به همین دلیل است که قضاوت کردن درمورد دیگران یکی از بدترین راههایی است که موجب طردکردن آنها و موفقیتمان میشود. تنها نتیجهای که میتوان از قضاوت درباره تلاش و کمک دیگران انتظار داشت این است که آنها دیگر به ما کمک نخواهند کرد.
4- ارائه پیشنهادات مخرب: ارائه نظرات و پیشنهادات طعنهآمیز و بیموردی که گمان میکنیم با مطرح کردنشان باهوش و تیز به نظر میرسیم.
پیشنهادهای مخرب، اظهارات طعنهآمیزی هستند که روزانه از روی غرض و یا بدون هیچ غرضی بیان میکنیم و هیچ سودی برای دیگران ندارد جز آن که باعث رنجش آنها میشود و احساس برتری خود را به آنها ثابت کنیم. این نظرات طعنهآمیز متفاوت از نظراتی است که برای افزایش ارزش و اعتبار به بحث بیان میشود زیرا جز رنجش و آزردگی چیزی به همراه ندارد.
5- با کلماتی ازجمله «نه»، «اما» و «با این حال» آغاز کردن: استفاده بیشاز حد از این کلمات منفی که بهطور غیرمستقیم بیان کننده این مفهوم است « حق با من است. تو در اشتباهی».
هنگامی که جمله ای را با «نه»، «اما» و «با این حال» و یا هرچیز شبیه آن آغاز میکنید صرفنظر از اینکه لحن شما تا چه حد دوستانه باشد یا چه تعداد عبارات ملایم و دلربا بیان کنید تا تاثیر مثبتی بر دوستتان بگذارید، پیامی که دوست شما دریافت خواهد کرد ایناست: در اشتباهی.. از آن لحظه به بعد گفتگوی بین شما تبدیل به جنگی بیحاصل میشود و شما دیگر درحال تبادلنظر نیستید بلکه در تلاشید تا دراین جنگ پیروز شوید.
6- به همه دنیا بگوییم چقدر باهوش هستیم: احساس نیاز برای اینکه به دیگران نشان دهیم که باهوشتر از آنها هستیم.
فرض کنید منشی شما با یک سند که لازم است آن را فورا بررسی کنید وارد اتاقتان میشود چیزی که منشی نمیداند ایناست که چند دقیقه پیش از طریق همکارانتان از موضوع مطلع شدهاید. چه کار خواهید کرد؟ اگر مانند اکثر مردم باشید راهی پیدا خواهید کرد تا به منشیتان بگویید یک قدم از او پیش هستید. ممکن است به سادگی بگویید «این موضوع را از قبل میدانستم» یا با لحن تندتری بگویید « چرا آسایش من را با این موضوع بهم ریختی؟» اما هرکدام را که انتخاب کنید ضربهای را که نباید بزنید زدهاید. اگر بتوانید به سادگی و با گفتن متشکرم آن را بگذرانید، کار درستی انجام دادهاید.
آیا تاکنون توجه کردهاید که هرگاه فردی موضوعی را مطرح میکند که ما قبلاً آن راشنیدهایم، نمیخواهیم به آن مطلب گوش دهیم. (یا با انگشتان دستتان بر روی چیزی میکوبید.)
7- هنگامی که عصبانی هستیم صحبت کنیم: استفاده از تغییرات احساسی به عنوان ابزار مدیریت.
فکر میکنم عصبانیت نوعی ابزار مدیریت است. باعث میشود کارمندان از خواب بیدار شوند. مفهوماش ایناست که بعضی اوقات کارمندان باید صدای شما را بشنوند. اما به چه قیمتی؟
تغییرات احساسی،ابزار قابل اطمینانی برای مدیریت نیستند. وقتی عصبانی هستید، کنترلتان را از دست میدهید. فکر می کنید با خشم فوری میتوانید دیگران را کنترل کنید و انگیزهشان را بالا ببرید. اما به سختی میتوان واکنش مردم در برابر خشم و عصبانیت را پیشبینی کرد. با اینکار آنها به محض اینکه میخواهند پیشرفت کنند، افت میکنند.
8- منفی بودن یا «اجازه بده بگم چرا این موضوع عملی نیست»: احساس نیاز برای مطرح کردن افکار منفیمان آن هم زمانی که از ما نظری خواسته نشدهاست.
همه ما در محیط کار با افراد منفی آشنا هستیم. آنها افرادی هستند که قادر نیستند در مقابل پیشنهاد شما، جملهای مثبت یا تعارفآمیز بیان کنند. واکنش آنها همیشه منفی است. اگر منفی بودن نقطه ضعف شماست از شما میخواهم هنگامی که پیشنهاد مفیدی دریافت میکنید به پاسخ و واکنشی که از خود نشان میدهید دقت و آن را بررسی کنید.
9- از دادن اطلاعات اجتناب کردن: سرباززدن از دادن اطلاعات به این جهت که نسبت به دیگران احساس برتری داشته باشیم.
در عصر دانش و اطلاعات این حقیقت که اطلاعات قدرت محسوب میشود بیشاز همیشه صحت دارد و اجتناب از ارائه اطلاعات به دیگران با هدف تصاحب قدرت، ارزش و اعتبار ما را ازبین میبرد و باعث رنجش دیگران میشود.
10- ناتوانی در تشخیص: ناتوانی در ستودن و پاداش دادن به دیگران.
اگر تاثیری که فردی در موفقیت گروهی داشتهاست را تشخیص دهید اما بهگونه ای رفتار کنید که گویی این موضوع را تشخیص ندادهاید نه تنها با او با بیعدالتی رفتار کردهاید بلکه لذت و شوق او را ازبین میبرید.
11- بیشاز آنچه که هستیم به خودمان اعتبار دهیم: آزاردهنده ترین راهی که هر موفقیتی را به خودمان وابسته میدانیم.
12- بهانه آوردن: نقاط ضعف را جزء اصلاح نشدنی شخصیتمان میدانیم.
بهخاطر تاخیری که داریم بهانه میآوریم که همیشه در طول زندگی تاخیر میکنیم و والدین و دوستانمان با این موضوع کنار آمدهاند. این موضوع درباره همه عادتهای ناپسندی که داریم صدق میکند.
اگر دیدید که همکارانتان با گفتن «من بلد نیستم..» در تلاش هستند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، از آنها بپرسید چرا؟
اگر بتوانیم عذر و بهانه نیاوریم، قادر خواهیم بود در هر زمینهای که میخواهیم موفق بشویم.
13- جدا نشدن از گذشته: نیاز برای فرار از پذیرفتن اشتباه و مقصر دانستن حوادث و افراد گذشته؛ مقصر دانستن دیگران.
تغییر دادن کسانی که گذشته را رها نکردهاند و میخواهند بدانند چرا هماکنون به اینجا رسیدهاند کار دشواری است. زمان زیادی طول میکشد تا بتوانیم آنها را قانع کنیم که دیگر درباره گذشته نمیتوانند کاری انجام دهند و نمیتوان گذشته را تغییر داد. تنها کاری که باید بکنند این است که گذشته خود را بپذیرند و به سوی آینده بهتر پیش بروند.
14- تملق و چاپلوسی را ترویج میدهیم: نمیتوانیم ببینیم که چه رفتار اشتباهی با دیگران داریم.
برخی از مدیران دوست ندارند از آنها انتقاد شود و فقط میخواهند افراد جایگاه و مقام آنها را ستایش کنند شاید مدیران میپندارند که این رفتارها به نفعشان است ولی آنها با این کار تملق و چاپلوسی را ترویج میدهند که این به نفع شرکت نیست.
15- اجتناب از ابراز پشیمانی: از پذیرفتن مسئولیت در برابر اعمال پذیرفتن اشتباهمان ناتوانیم و یا قدرت تشخیص اینکه رفتار ما چه تاثیری بر دیگران میگذارد را نداریم.
ابراز پشیمانی یا عذرخواهی کردن به پاکسازی روح و روان کمک میکند. هنگامی که میگویید «متاسفم» احساس بهتری پیدا میکنید.
16- گوش ندادن: بدترین نوع بیاحترامی به همکاران.
هنگامی که به صحبتهای طرف مقابل گوش نمیدهیم درحال ارسال پیام منفی به او هستیم.
17- ناتوانی در ابراز حس قدردانی: بدترین طرز برخورد.
اگر نمیدانید در چه شرایطی باید چه واکنشی از خود نشان دهید. حداقل در برابر تعریف و تمجید بگویید متشکرم.
18- تنبیه کردن آورنده پیام: به انتقاد گرفتن افراد بیگناهی که صرفا قصد دارند به ما کمک کنند.
19- تقصیر را به گردن دیگران انداختن: همه را مقصر میدانیم بهجز خودمان.
20- احساس بیشاز اندازه «من» بودن: از اشتباهاتمان تعریف و تمجید میکنیم به گونهای که گویی خوبیهای ما هستند.