سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

آزادی فردی شما بعد از ازدواج ؟!



 

 

 

بعد از ازدواج,آزادی بعد از ازدواج

 

یکی از مشکلاتی که بعد از ازدواج در زندگی زناشویی مطرح است، «محدودکردن آزادی‎های فردی» طرفین است. در این موارد افراد، اولین واکنشی که نسبت به این محدودیت از خود نشان می‌دهند «مقاومت» است.

 

برای مثال فردی قبل از ازدواج، هر روز جمعه‌ها عادت داشته با دوستان خود به کوه و یا تفریح برود و زمانی که ازدواج می‌کند، همسرش با این موضوع مخالف است و در برابر او مقاومت می‌کند. مثلا زمانیکه فرد لباس‌هایش را می‌پوشد و آماده برای رفتن به بیرون از خانه می‌شود، همسرش سریع واکنش نشان می‌دهد و می‌گوید: «کجا، تو دیگر همسرداری و اگر جایی بخواهی بروی، باید با هم برویم».

 

در ابتدا زوجین این نوع رفتار را می‌پذیرند و برای هم دیگر گذشت می‌کنند؛ اما با مرور زمان مقاومت خود را آغاز کرده و می‌گویند:”«ماهم می خواهیم زندگی شخصی خود و آزادی فردی داشته باشیم».

 

زمانیکه زوجین در زندگی مشترک خود مقاومت می‌کنند، باعث می‌شود به تدریج در دید زن و شوهر یک مسابقه‌ای ایجاد شود که در کجا همدیگر را آزاد و در کجا با هم به تفریح بپردازند. در نتیجه این رفتار باعث کلنجار و یا کل کل بین زوجین می‌شود.

 

مسئله اصلی این است که طرفین باید به همدیگر «اعتماد» داشته و همدیگر را در اینکه «رشد شخصی» داشته باشند، یاری کنند.

 

ازدواج پیوند بین دو نفر است؛ اما دو نفر مستقل. قرار نیست همه چیزها به همدیگر وابسته و محدود باشد.

 

در اینگونه مسائل، خیلی خوب است که همسران در زمینه تفریح، با هم «علایق مشترک» داشته باشند. مثلاً زن و شوهر دوست دارند با همدیگر برای تفریح به کوه بروند. این «علاقه مشترک» سبب می‌شود که با همدیگر به کوه بروند.

 

و اما اگر علایقشان با هم نخواند و مشترک نباشد؛ مثلاً اگر یکی از زوجین، دوست نداشت به کوه برود، خواه ناخواه زندگی خوبی نخواهند داشت. در این مواقع یک نفر باید ایثار کرده و قربانی علایق شخص مقابل شده و از خواسته و امیال خود بگذرد تا طرف مقابل خود را راضی نگه دارد.

 

این گونه رفتار کردن در دراز مدت مشکل ساز شده و فرد احساس می‌کند که در زندگی مشترک به رشد شخصی خود نرسیده و به خود نپرداخته است. در بسیاری از زوج‌های جوان دیده می‌شود که این افراد بعد از سال‌ها که زندگی مشترک داشته‌اند، خسته می‌شوند و می‌گویند «ما دوست داشتیم سرکار رفته و یا کارهای هنری و نقاشی و یا کلاس های موسیقی برویم. حتی می‌خواستیم ادامه تحصیل داشته باشیم؛ اما فقط به صرف ازدواج نتوانستیم به هدفمان برسیم و کارهایمان بی‌نتیجه مانده است».

 

در نتیجه در زندگی مشترک این مشکلات باعث می شوند که زندگی خوبی نخواهند داشت و می توان گفت: «اگر در زندگی شخصی راضی نباشد مسلما از زندگی زناشویی هم لذتی نمی‌برد».

 

محترم شمردن قانون آزادی فردی در زندگی زناشویی

 

قانون آزادی های شخصی در قانون اساسی هر کشوری درج گردیده است و ما این قانون را برای خود محترم می شماریم و در ارتباط با دوستان و آشنایان تا حدودی رعایت می کنیم. اما متأسفانه در زندگی زناشویی خود را ملزم به رعایت این قانون نمی دانیم و زیر پا گذاشتن این قانون را با خواندن نامه ها و گوش دادن به تلفن های یکدیگر آغاز می کنیم؛ حتی در بسیاری موارد دیده شده که کیف های دستی و کمدهای شخصی دیگران را به صورت عادت می گردیم! و در پاره ای اوقات انجام این کارها را دلیل بر صمیمت در خانواده می دانیم. این گونه کارها نه تنها دلیل بر صمیمیت نیست بلکه موجب پایمال کردن آزادی های شخصی و در نظر نگرفتن فردیت افراد خانواده است. رعایت این قانون در مورد اوقات اشخاص هم صدق می کند. خارج از محیط خانه اگر بخواهیم با شخصی قرار بگذاریم، سعی می کنیم از او بپرسیم چه ساعتی مناسب است تا حتی الامکان از برهم خوردن برنامه او جلوگیری کنیم. رعایت چنین مسائلی در زندگی خانوادگی به خصوص در زندگی زناشویی هم لازم و ضروری است. اما رعایت اوقات فراغت زن و شوهر شاید از نظر ظاهر کمی غیر عادی باشد، زیرا طرز فکر حاکم بر اجتماع می گوید که آنها در هر صورت و در همه وقت باید از وظایف مادری و همسری خود پیروی کنند؛ ولی زنان می توانند علی رغم انجام وظایف مادری و همسری، اوقاتی را برای برنامه های شخصی اختصاص دهند؛ و رعایت چنین مسأله ای از طرف شوهران ضروری است.


همچنین زنان باید در مورد شوهران خود این مسأله را رعایت کنند زیرا کار و مسؤولیت پی در پی روح و جسم آدمی را خسته می کند و داشتن سرگرمی و تفریح، لازم و ضروری است. گاهی بعضی از سرگرمی ها خانوادگی است و همه اعضا در آن شرکت می کنند، و گاهی خصوصی و فردی است. گاهی اوقات شوهر شما مشغول مطالعه است و یا تلویزیون تماشا می کند. زمانی هم ممکن است گلدان ها را جابجا کند.


نباید اخم کنید و بگویید: «لعنت به این زندگی! از صبح تا شب سر کار هستی حالا هم که آمدی خانه، این طور وقت می گذرانی». نباید فراموش کنید که شوهر شما یک ماشین سخنگو نیست که بتواند دائماً در حال گفتگو باشد.

 

متأسفانه اکثر آدم ها از یک حقیقت کلی در مورد خود و دیگران غافل هستند، و آن این است که بنا به گفته خیلی از روان شناسان ، خداوند از هر کدام از انسان ها فقط یک نمونه خلق کرده است. شاید کسانی باشند که از نظر ظاهر و یا طرز فکر با ما شباهت های بسیار داشته باشند، اما هرگز هیچ انسانی نیست که از نظر اعتقادات، روش زندگی، طرز فکر و دیگر موارد زندگی به ما شباهت کامل داشته باشد. این گفته بدان معنا است که نباید انتظار داشته باشیم همیشه و در هر زمان اطرافیان ما کاملاً ما را درک کنند، زیرا انجام چنین کاری برای خود ما هم غیر ممکن است. شاید شما مدت زیادی را با دوستی که از خیلی جهات با شما هم عقیده است زندگی کنید، ولی روزی متوجه شوید که او قادر نیست کاملاً شما را درک کند؛ نباید فراموش کنید که او کپی شخصیت شما نیست: گاهی شما از درک او عاجز هستید و زمانی او از درک شما. اگر سعی کنید در رابطه با دوستان و آشنایان به خصوص در زندگی زناشویی این مسأله را در نظر بگیرید، هر روز زندگی شما بهتر و شیرینتر می شود.

 

روان شناسان و مشاوران خانواده معتقدند: برای اجتناب از این اتفاقات ناخوشایند، بهتر است زن و شوهر با همدیگر «مذاکره» کرده و به «توافق» رسیده و همدیگر را بپذیرند. مثلا بگویند:«درست است که در زیر یک سقف زندگی می‌کنیم و زندگی مشترک خوبی هم داریم؛ ولی زندگی خوب این است که سعی کنیم، همدیگر را تشویق کرده و کمک کنیم که به علایق شخصی و آزادی‌های فردی خود بپردازیم».

منبع:برنا


ویدیو مرتبط :
افاضات آقای مشاور: نظام به مردم آزادی مدنی و فردی دهد!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آیا ازدواج به معنای پایان آزادی است؟



 

 

آیا ازدواج به معنای پایان آزادی است

 

قابل توجه دختران و پسرانی که تصور میکنند ازدواج به معنی اسارت است .چند وقت پیش که فرزندانم در تعطیلات تابستانی مدارس بودند، به سفری رفتیم که از قبل برنامه ای برای آن نداشتیم. این سفر اتفاقی باعث شد به آزادی و روابط بیشتر فکر کنم چون خیلی ها فکر می کنند که ازدواج به معنای اتمام همه آزادی ها و لذت هاست. به نظر من و شوهرم چنین سفر بدون برنامه ای برای کل خانواده در مقایسه با زمانیکه بچه هایمان شیرخواره بودند خیلی غیرمنتظره و ناگهانی آمد.

 

واقعاً اینکه ازدواج کرده باشید یا نه، چقدر بر میزان آزادی شما اثر می گذارد؟ بعد از بررسی وضعیت یکسری از دوستان مجردم به این نتیجه رسیدم که واقعاً آنها آزادی چندان بیشتری ندارند. درواقع در دوستی های پیش از ازدواج که نسبت به رابطه زناشویی بسیار نامطمئن ترند، انسانها از آزادی کمتری برخوردارند. در این مقاله واقعیت هایی را بیان می کنم که نشان می دهد این تئوری به هیچ وجه صحت ندارد که با ازدواج آزادی افراد از بین می رود.

 

با بالا رفتن سن، مسئولیت ایجاد می شود-چه مجرد باشید و چه متاهل، هر چه سنتان بالاتر می رود، مسئولیت بیشتری روی دوشتان می آید. من کسانی را می شناسم که ادعا می کنند آزادی کامل دارند چون می توانند هر لحظه که بخواهند ساکشان را برداشته و راهی مسافرت شوند چون کسی در خانه نیست که بخواهد جلوی آنها را بگیرد. البته همین آدم ها هم کار و تعهدات دیگری دارند که اجازه نمی دهد اینقدر راحت هر وقت دلشان خواست سوار ماشین شده و مسافرت بروند اما هیچوقت درمورد آن آزادی اضافی به خاطر مجرد بودنشان حرفی نمی زنند.

 

همه چیز به این بستگی دارد که طرفتان چه کسی باشد - وقتی شوهرم می خواهد با دوستانش بیرون برود، مکالمه ای که بینمان اتفاق می افتد خیلی کوتاه است. او نگاه می کند که برنامه ای نداشته باشیم یا مجبور نباشد که دنبال بچه ها برود و اگر برنامه ای نبود خیلی راحت می رود. من هیچوقت از او نمی پرسم که چرا می خواهد برود چون درک می کنم که لازم است گاهی با دوستانش هم بیرون برود و می دانم که اگر اتفاق ضروری افتاد خیلی راحت در دسترس من است. البته اگر من هم بخواهم با دوستانم بیرون بروم وضع همینطور است یک تلفن به او می کنم و بعد می روم.

 

ولی زوج هایی را می شناسم، چه ازدواج کرده و چه آنهایی که دوست پسر/دوست دختر هستند که چنین مکالمه ای برایشان تبدیل به یک جنگ و مشاجره اساسی می شود. سوالاتی مثل با کی می روی، چرا می روی و اینکه چرا اصلاً می خواهی وقتت را به جای من با دوستانت بگذرانی پرسیده می شود. حتی بدتر از اینها، خیلی ها قانون گذاشته اند که برای بیرون رفتنشان باید از همدیگر "اجازه" بگیرند و مدام با هم در تماس باشند!

 

مطمئناً این اصلاً آزادی نیست ولی متاسفانه خیلی از زوج ها گرفتار چنین مشکلاتی هستند. البته خیلی زوج های ازدواج کرده هم قبل از بیرون رفتن همدیگر از هم ۲۰ سوالی می پرسند. پس وقتی صحبت از آزادی به میان می آید، باید بگویم که اگر همسرتان اعتماد ندارد و می خواهد کنترلتان کند، این یعنی هیچ آزادی ندارید چه مجرد باشید و چه متاهل.

 

برای اعتماد باید اعتماد جلب کنید-در دفاع از آندسته افرادیکه سعی می کنند همسرشان را کنترل کنند باید بگویم که بعضی از آنها واقعاً نگرانیشان به جا است. بعضی مردها و زن ها با دیر آمدن به خانه، مست کردن و حتی خیانت های گاه و بیگاه به همسرشان ثابت کرده اند که قابل اعتماد نیستند. به همین خاطر است که همسر خود را مجبور می بیند مدام طرف مقابل خود را چک کند. آنهایی که قابل اعتماد هستند، چه ازدواج کرده باشند و چه دوست، نسبت به آنهایی که در گذشته علائمی از بی اعتمادی و بی صداقتی نشان داده اند، آزادی خیلی بیشتری دارند.

 

شاید در ظاهر به نظر برسد که آنهایی که مجرد هستند آزادی بیشتری نسبت به افراد متاهل دارند اما من متوجه شده ام که معمولاً آنهایی که کمترین آزادی را دارند عادت دارند درمورد آزادی بی حد و حصر خود غلو کنند. ازدواج فقط در صورتی پایان آزادی هاست که اجازه بدهید شما جزء این افراد شوید. البته درست است که وقتی بچه دار می شوید دیگر آنقدر برای برنامه ریختن راحت نیستید اما با کمی برنامه ریزی درست باز هم آزادی کامل برای لذت بردن از مسافرت یا هر برنامه دیگری که در زندگی از آن لذت می برید را پیدا خواهید کرد و البته یک امتیاز دیگر هم هست که می توانید این آزادی ها را با کسانیکه بیش از هر چیز در دنیا دوستشان دارید قسمت کنید.

شما چه فکر می کنید؟ آیا فکر می کنید ازدواج دست و پای شما را بسته است؟

منبع:mardoman.net