سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

نخستین دانشمند ایرانی ناسا که بود؟


دکتر ابوالقاسم غفاری، نخستین دانشمند ایرانی ناسا که به عنوان تنها دانشمند غیرآمریکایی در ماموریت اعزام انسان به ماه (آپولو) نیز همکاری داشت، در 106 سالگی درگذشت.

ایسنا: دکتر ابوالقاسم غفاری، استاد سابق دانشگاه های هاروارد و پرینستون آمریکا و نخستین دانشمند ایرانی ناسا که به عنوان تنها دانشمند غیرآمریکایی در ماموریت اعزام انسان به ماه (آپولو) نیز همکاری داشت، شامگاه سه‌شنبه گذشته در 106 سالگی درگذشت.

«دکتر غفاری» در سال 1286/1907 در تهران متولد شد. پس از پایان تحصیلات خود در دارالفنون در سال 1929/1308 با یک بورسیه‌ی کامل برای ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی ریاضیات و فیزیک در «دانشگاه نانسی» فرانسه به آن کشور اعزام شد.

وی مدرک دکتری خود را از «دانشگاه سوربن» دریافت کرد. در سال 1936/1315 وی در «رصدخانه‌ی پاریس» در حوزه‌ی «مکانیک فلکی» فعالیت می‌کرد که اساس کار بعدی وی محاسبه‌ی این مطلب بود که چه مقدار نیرو برای پرتاب کردن یک راکت به مدار اطراف کره‌ی ماه بدون خطا کردن مورد نیاز است.

«غفاری» در سال 1937/1316 برای تدریس در دانشگاه تهران به ایران بازگشت. وی از سال 1938/1317 تا 1941/1319 خدمت سربازی خود را انجام داد که طی آن به سطح‌بندی اراضی شمال تهران برای آماده‌سازی آن برای ارتش اشتغال داشت.

در سال 1950/1329 به‌دعوت «دانشگاه هاروارد» و به‌عنوان محقق «فولبرایت» (بورسیه‌ی بین‌المللی از کشورهای مختلف) به‌عنوان استادیار پژوهشی در زمینه‌ی «معادلات دیفرانسیل» و در ادامه در زمینه‌ی «دینامیک گازی» فعالیت کرد.

در اوایل دهه‌ی 1950/1330، این محقق ایرانی هم‌زمان با حضور «انشتین» در مؤسسه‌ی مطالعات پیشرفته «دانشگاه پرینستون» در زمینه‌ی «تئوری میدان منسجم جاذبه و الکترومغناطیسی» تحقیق می‌کرد. در آن زمان، ریاست این مؤسسه را «رابرت اوپنهیمر» برعهده داشت که ارتباط خوبی با «غفاری» داشت.

«دکتر غفاری» در سال 1956/1335 برای کسب پستی در بخش ریاضیات اداره‌ی ملی استانداردهای امریکا به آن کشور سفر کرد و برای همیشه ماندگار شد. بخشی از کارهای وی در آن‌جا شامل «محاسبات حرکت ماهواره‌های زمینی مصنوعی» بوده است.

در سال 1962/1341، اداره‌ی استانداردها به «غفاری» مجوز آغاز کار در آژانس فضانوردی امریکا (ناسا) به‌عنوان یک مشاور پاره‌وقت برای «مرکز پرواز فضایی گودارد» را اعطا کرد. گفته می شود «غفاری» اولین ایرانی شاغل در آژانس فضانوردی امریکا (ناسا) بوده است.

از سال 1964/1343، سه سال در برنامه‌ی فضایی سرنشین‌دار و وقتی پروژه‌های وی در سازمان به پایان رسید دانشمند تمام وقت در «ناسا» شد و در آن‌جا بر روی مأموریت‌های 11 و 12 آپولو مشغول به‌کار شد.

در سال 1969/1348، «غفاری» و دستیاران وی در بخش مأموریت‌های آپولو از سوی رئیس جمهور وقت امریکا برای خدمت‌اشان در مأموریت آپولو 11 مدال دریافت کردند.

«غفاری» برای مشارکت‌های ویژه‌ی خود در تحصیلات هوا، فضا در طول اولین دهه‌ی اکتشافات فضایی در سال 1970/1349 از سوی «مرکز پرواز فضایی گودارد» در «آژانس فضانوردی امریکا (ناسا)» جایزه دریافت کرد.

وی در سال 1972/1351 سه سال پس از این‌که «برنامه‌ی آپولو» انجام گرفته و نخستین فضانوردان به کره‌ی ماه رفتند و به‌سلامت بازگشتند از «ناسا» بازنشسته شد.

بازخوانی یک گفتگو با دکتر غفاری

من در سال 1286 در تهران، حوالی میدان بهارستان به دنیا آمدم. پدرم میرزا حسین خان غفاری، دبیر ارشد اداره پرسنل وزارت عدلیه بود. در محله ما یک روحانی بود که درس می‌داد بعدا به تدریج مدرسه شروع شد و به دارالفنون رفتم. بعد از ورود به دارالفنون با چند نفر دیگر سال پنجم متوسطه را تابستان خواندیم و به اصطلاح «دو کلاس یکی» کردیم.

هشترودی، دوست و همکاری که به چشم استاد به او نگاه می‌کردم

آن موقع ریاضی را نزد مرحوم محسن هشترودی که از دیپلمه‌های سابق دارالفنون بود، خواندیم. من از همان سال‌ها با شادروان هشترودی آشنا شدم و سال‌ها بعد همچنان افتخار دوستی و همکاری با او را داشتم. هشترودی انسانی بسیار شریف و دانشمند بود و بعدها هم اگرچه همکار من بود ولی همیشه به چشم استاد به او نگاه می‌کردم.

ما در شهریور 1307(1929) جزو اولین گروه دانشجویان به فرانسه اعزام شدیم در آن سال‌ها دکتر هشترودی برای تدریس ریاضی در تهران ماند و بعدا به ما ملحق شد. ما پس از ورود به فرانسه ابتدا زبانمان را در لیسه کامل کردیم. بعد ما را به دانشگاه نانسی فرستادند که در آنجا لیسانس ریاضی گرفتم و بعد تحصیلات خود را تا کسب دکتری ریاضیات در دانشگاه پاریس در سوربون ادامه دادم. پس از آن در سال 1936 در رصدخانه پاریس به عنوان کارآموز مشغول به کار شدم.

تحقیق در محاسبه نیروی مورد نیاز پرتاب موشک به ماه سه دهه قبل از پرتاب آپولو

کار من در حوزه مکانیک سماوی بود که اساس آن محاسبه این مطلب بود که چه مقدار نیرو برای پرتاب کردن یک راکت به مدار اطراف کره ماه بدون خطا کردن مورد نیاز است.

در اسفند 1315( آوریل 1937) در پی فراخوان وزیر فرهنگ وقت (مرحوم علی اصغر حکمت) که فارغ‌التحصیلان را به تهران فراخوانده بود به ایران برگشتم و در هشتم فروردین 1316 (1937) به عنوان دانشیار در دانشسرای عالی استخدام شدم.

دانشسرای عالی که بعدها به دانشگاه تهران تبدیل شد در سال 1313 تاسیس شده بود و شامل دانشکده‌های علوم و ادبیات بود. من در آنجا آنالیز عالی تدریس می‌کردم که البته قبل از من شادروان دکتر آل بویه، شادروان دکتر علی افضلی‌پور و شادروان پرفسور تقی فاطمی در رشته ریاضی شروع به کار بوده‌اند. من از سال 1938 تا 1941 به خدمت سربازی اعزام شدم و در اداره جغرافیایی ستاد ارتش ماموریت سطح‌بندی اراضی شمال تهران برای آماده‌سازی جهت استفاده ارتش را عهده‌دار شدم.

دعوت به بزرگترین مراکز علمی دنیا به دلیل سابقه تحقیق در تئوری «حرکت براونی» انشتین

حدود سال 1944 به دعوت دانشگاه لندن، سال 1950 به دعوت دانشگاه هاروارد و از سال 1951 به دعوت انستیتو مطالعات پیشرفته (پرینستون) جهت تدریس و کارهای تحقیقاتی در خارج کشور فعالیت داشتم. علت دعوت از من موضوع تز دکتری‌ام در دانشگاه سوربون بود که راجع به جنبه ریاضی کارهای اولیه انشتین بود. انشتین در سال 1905، پنج مقاله منتشر کرد که دو مقاله درباره «حرکت براونی» بود.

بعد یک استاد روسی (پرفسور آندری کرنوکرف) و یک محقق انگلیسی، تئوری انیشتن را به صورت یک معادله ریاضی درآورد که حل آن معادله (معادله کلمن - کرنوکرف) بر عهده من بود.

دعوت به هاروارد به عنوان یکی از نخستین محققان بورسیه ایرانی

در آن سال‌ها در بحبوحه جنگ جهانی دوم انگلیسی‌ها خیلی از کسانی که در فیزیک و ریاضی کار کرده بودند را به دانشگاه لندن دعوت کرده بودند و شب و روز تحقیقات می‌کردند. یادم هست زمانی که با کشتی به انگلستان می‌رفتیم، کشتی از ترس زیردریایی‌های آلمانی فقط روزها حرکت می‌کرد. به هر حال من تا سال 1948در انگلستان بودم و مجددا به ایران برگشتم تا این که دو سال بعد به دعوت دانشگاه هاروارد به عنوان محقق فولبرایت(بورسیه) به آمریکا رفتم. من در آن دانشگاه به عنوان استادیار پژوهشی در زمینه معادلات دیفرانسیل و در ادامه در حوزه دینامیک گازی کار می‌کردم.

دکتر هشترودی هم مثل من یکی از اولین محققان فولبرایت ایرانی بود که همزمان با من در دانشگاه هاروارد بود و در زمینه ریاضیات کار می‌کرد. سال بعد با حمایت دانشگاه هاروارد، موسسه تحقیقات پیشرفته (Institute for Advanced Study) از من و شادروان هشترودی به عنوان محقق فولبرایت دعوت کرد.

البته رفتن به خارج چندان هم راحت نبود. شادروان دکتر سیاسی که در آن زمان رییس دانشگاه تهران بود، خیلی مایل بود که استادان هر یک در رشته خود کاری کنند که دانشگاه که در آن وقت جوان بود ارتقاء پیدا کند. در این رابطه قانونی داشتیم که این قبیل سفرها را باید ابتدا شورای دانشکده علوم و بعد شورای عالی دانشگاه تایید کند و در واقع من خیلی مدیون همکارانم هستم.

زمانی که من در پرینستون بودم، رییس انستیتو، پرفسور رابرت اوپنهایمر بود که مدیریت ساخت بمب اتمی را برعهده داشت. طبق معمول که هر کسی به آن دانشگاه می‌آمد ابتدا با او مصاحبه می‌کردند. اوپنهایمر تا فهمید ایرانی هستم گفت، من شاگردی ایرانی داشتم به نام دکتر کمال (استاد کمال‌الدین جناب) و سراغ وی را گرفت. دکتر جناب با ما در دانشگاه نانسی بود و بعد از اخذ لیسانس به کالیفرنیا(کلتک) رفته بود و در آنجا مدتی شاگرد اوپنهایمر بود.

حضور و ارتباط علمی با انشتین در آخرین سال‌های حضورش در موسسه تحقیقات پیشرفته پرینستون

حضور من در Institute for Advanced Study، همزمان بود با آخرین سال‌های فعالیت انشتین در انستیتو. رییس بخش ریاضی دانشگاه پرینستون که انگلیسی بود من را به انشتین معرفی کرد و در مدتی که در پرینستون بودم در زمینه نظریات انشتین درباره نزدیکی قوای الکترومگنتیک و قوای گرانشی کار می‌کردم.

من در سال 1951-52 (سپتامبر 1951 تا سپتامبر 1952) در پرینستون افتخار آشنایی با انشتین را پیدا کردم. البته از سال 1936 مکاتباتی با او داشتم، چون تز دکتری من در پاریس به Brownian Motion مربوط بود که در سال 1905 انشتین مطلبی را در مورد آن نوشته بود. یادم هست اولین جلسه من با انشتین در پرینستون در صبح اولین سه شنبه سپتامبر 1951 بود. وی روزها در حدود ساعت 10 به سر کار می آمد و در حدود ساعت 1بعد از ظهر هم می‌رفت. ملاقات من با ایشان معمولا روزهای سه شنبه بعد از ساعت 10 بود و گفت‌وگوهای ما تنها مربوط می شد به Unified Field Theory. البته کار آینشتاین بیشتر نسبیت عمومی بود نه در فیزیک کوانتوم، اما خوب به هر حال به همدیگر مربوط می شوند.

رابرت اوپنهایمر و انشتین از ساخت بمب هیدروژنی که در آن زمان آمریکا در تلاش تولید آن بود بسیار ناراحت بودند. اپنهایمر به دلیل این مخالف‌ها متاسفانه برکنار شد و انشتین هم که اساسا برکنار بود. هر دوی آنها از انفجار بمب اتمی در هیروشیما هم به شدت ناراحت بودند و نگران بودند که اگر بمب هیدروژنی ساخته شود، اساسش به مراتب بدتر از بمب اتمی است. البته با من در این مورد صحبتی نمی کردند، اما با هم که صحبت می کردند، معلوم بود بسیار ناراحتند.

من تا آخر 1952 در دانشگاه پرینستون بودم و باز به تهران برگشتم و تدریس را ادامه دادم. در مدتی که من در ایران نبودم شادروان دکتر احمد بهفروز و شادروان دکتر عباس ریاضی کرمانی درس‌های من را ارائه می‌دادند.

زمانی که در آمریکا بودم دوستی داشتم به نام ابراهام پایس (Abraham Pais) که سال‌ها با انشتین کار می‌کرد و بعدها استاد فیزیک دانشگاه راکفلر در نیویورک شد. او که لهستانی بود بسیار شبیه یکی از دوستان نزدیک من در دانشسرای عالی بود. وقتی که به تهران می‌آمدم با او قرار گذاشتم که اگر موضوعی مورد علاقه من مطرح شود، با من در تهران تماس بگیرد. یک روز (در آوریل 1955) به من تلفن زد که انشتین در بیمارستان فوت کرده است. همان روز این پیغام را به دکتر اقبال رییس وقت دانشگاه تهران نشان دادم و گفتم اگر لازم است شرحی بنویسم و گفت بنویس. دو روز بعد در دانشکده علوم دانشگاه تهران جلسه‌ای برای یادبود انشتین ترتیب دادند که البته به من نگفته بودند و از طریق یکی از دوستانم که من را به مراسم برد مطلع شدم. ابتدا دکتر اقبال مقداری بر اساس شرحی که نوشته بودم درباره انیشتین صحبت کرد و بعد هم دکتر حسابی و دکتر هشترودی مقداری صحبت کردیم.

همکاری با آژانس فضایی آمریکا از بدو تشکیل در ابتدای دهه 1960

بعد از آن مسائلی در دانشکده علوم برای من پیش آمد که در سپتامبر 1956 به واشنگتن آمدم و در اداره ملی استانداردهای آمریکا مشغول به کار شدم. شوروی در سال 1957 ماهواره اسپوتنیک را به فضا فرستاد و آمریکایی هم با این که کارهایی درباره فضا می‌کردند ولی تا آن زمان موفق به پرتاب ماهواره به فضا نشده بودند این بود که بعد از ریاست جمهوری کندی در 1960 تصمیم گرفتند که آژانس فضایی آمریکا (ناسا) را تشکیل دهند و من در همان زمان که در آن اداره کار می‌کردم، مدت دو سال هفته‌یی دو روز به عنوان مشاور در اداره مقدماتی ناسا در مرکز فضایی گودارد کار می‌کردم و از 1964 رسما به ناسا منتقل شدم.

مشارکت در محاسبات پرتاب فضاپیمای آپولو به ماه

بعد از تشکیل ناسا قرار شد همان دهه به ماه بروند. من در بدو ورود به ناسا در قسمت مربوط به برنامه فضایی سرنشین‌دار(ماموریت آپولو) کار می‌کردم و عضو گروهی بودم که محاسبات پرتاب فضاپیمای آپولو به ماه را انجام می‌دادند. من تنها عضو خارجی گروه بودم البته چند آلمانی هم در این پروژه کار می‌کردند که تبعیت آمریکایی داشتند.

ما باید جاذبه زمین و ماه را محاسبه و مشخص می‌کردیم که چه مقدار و چگونه اصلاحات میان دوره‌ای قدرتمند برای استقرار یک راکت در مدار اطراف ماه مورد نیاز است.

یک اشتباه کافی بود تا راکت با ماه تصادم کند و یا از مدار خارج شده و به اعماق فضا بیافتد. ما همچنین باید بازگشت دوباره فضاپیمای سرنشین‌دار را هم محاسبه می‌کردیم.

خاطره تلخ انفجار آپولو 1

از آن دوران خاطرات زیادی دارم که هنوز هم وقتی یاد‌ آنها می‌افتم تنم می‌لرزد. وقتی می‌خواستند آپولو 1 را پرتاب کنند در مرکز ناسا از تلویزیون بزرگی که قرار داشت پرتاب آن را تماشا می‌کردیم. این فضاپیما همین که فضانوردان خواستند سوار آن شوند آتش گرفت و فضانوردان آن جان دادند.

هر کس این صحنه‌ها را ببیند ناراحت می‌شود. مرگ دلخراش فضانوردان که افراد سالم و ورزشکاری بودند و تمرینات بسیار سختی را پشت سر گذاشته بودند حقیقتا ناراحت‌کننده بود. سرانجام در جولای 1969 بود که آپولو 11 توانست با موفقیت به ماه برود و برگردد و بعد آن آپولو 13 هم در راه دچار مشکل شد ولی توانستند با زرنگی آنها را به سلامت برگردانند که کار بسیار مشکلی بود.

دریافت مدال افتخار ماموریت سفر به ماه از رییس‌جمهور وقت آمریکا

بعد از موفقیت ماموریت آپولو 11 جشن گرفتند و ما را به کاخ سفید دعوت کردند و به دلیل خدمت در این ماموریت فضایی تاریخی از رییس‌جمهور وقت آمریکا مدال گرفتیم. یادم هست مراسم باشکوهی بود که تعداد خبرنگاران حاضر در آن بسیار بیش از دانشمندان و محققان بود.

ناسا در ابتدا دارای 10 مرکز مختلف بود و تا جایی که یادم می‌آید در آن سال‌ها من تنها ایرانی در مرکز گودارد بودم. ایرانی دیگری که به ناسا آمد، دکتر کاظم امیدوار بود که در قسمت فیزیک اتمسفریک کار می‌کرد.

همکاری در طرح‌های فضایی پس از بازنشستگی از ناسا

من در آوریل 1971 به دلیل گرفتاری شخصی که در تهران برایم پیش آمد در 62 سالگی تقاضای بازنشستگی کردم و به ایران برگشتم با این که می‌توانستم تا 65 سالگی در ناسا کار کنم. با این حال یک سال بعد دوباره به آمریکا برگشتم. در آنجا پروژه‌ای بود مرتبط با طرح جنگ ستارگان که در آن همکاری داشتم و بعد از آن دیگر در جایی مشغول نبودم و طول این سالها عضو چند انجمن و ویراستار چند مجله علمی بودم.






ویدیو مرتبط :
مصاحبه یورونیوز با کلودیا الکساندر، دانشمند برجسته ناسا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

خبر شبکه ماهواره ای دانشمند ایرانی ناسا را شوکه کرد: من که اصلاً دختر ندارم!



 

 

 

 

خبر شبکه ماهواره ای دانشمند ایرانی ناسا را شوکه کرد: من که اصلاً دختر ندارم!

 

دكتر فیروز نادری دانشمند ایرانی ناسا در صفحه فیس بوك خود خبر كشته شدن دختر نوجوان خود راتكذیب كرد.

دكتر نادری با اشاره به اینكه شبكه تلویزیونی پارس در خبری اعلام كرده كه دختر 12 ساله وی به هنگام بازی با یك اسلحه با چكاندن ماشه به شدت مضروب شده و كشته شده است ، این خبر را تكذیب كرد.

دكتر نادری در این باره در صفحه فیسبوك خود نوشته است :‌" ظاهرا شبكه پارس تی وی  گفته كه دختر نوجوان من به هنگام بازی با یك اسلحه كشته شده است . من از این خبر شوكه شدم چون اصلا دختری ندارم".

گفتنی است دكتر نادری یكی از دانشمندان ایرانی ناسا و از دست اندرکاران پروژه بررسی نشانه های حیات در كره مریخ بوده است.

جالب اینجاست که این شبکه ماهواره ای با ادعای این که دختر 12 ساله نادری حین بازی با اسلحه ، با شلیک ناخواسته تیر کشته شده است ، این دانشمند ایرانی را مورد نکوهش قرار داد که چرا 12 دلار خرج خرید قفل ماشه اسلحه نکرده است تا این اتفاق نیفتد؟!

دكتر نادری 64 سال سن دارد و متولد شهر شیراز است...../تحلیل:عصرایران