سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

دروازه را می توان بست ولی دهان مردم را نمی توان بست



 

داستان ضرب المثل, بستن دهان مردم

دروازه را می توان بست ولی دهان مردم را نمی توان بست

هر گاه کسی از عیب جویی و خرده گیری دیگران در مورد اعمال و رفتار خود احساس تألم و ناراحتی کند عبارت بالا از باب دلجویی و نصیحت گفته می شود تا رضای وجدان و خشنودی خالق را وجهۀ نظر و همت قرار دهد و به گفتار و انتقادات نابجای عیب جویان و خرده گیران واقعی ننهد و در کار خویش دلسرد و مأیوس نگردد.

اکنون ببینیم این عبارت مثلی از کیست و چه واقعه ای آن را بر سر زبانها انداخته است.بعضی از داستان نویسان عبارت مثلی بالا را از ملانصرالدین می دانند در حالی که ملانصرالدین و یا ملانصیرالدین یک شخصیت افسانه ای است که هنوز وجود تاریخی وی مشخص نگردیده و به عقیدۀ صاحب ریحانة الادب، این کلمه ظاهراً از تخلیط نام چند تن از هزل گویان و لیطفه پردازان بوده است. حقیقت مطلب این است که ذوق لطیف ایرانی از یکی از مواعظ و نصایح حکیمانه لقمان به فرزندش استفاده کرده آن را به شکل و هیئت عنوان این مقاله در افواه عمومی مصطلح گردانیده است.

تاریخچۀ احوال و آثار این حکیم متفکر و خاموش و پاک و نهاد در مقالۀ لقمان را حکمت آموختن مذکور افتاد که خوانندۀ محترم می تواند به مقالت مزبور در این کتاب مراجعه کند. لقمان حکیم را نصایح آموزنده ای است که اگرچه روی سخن با فرزند دارد ولی مقصودش جلب توجه عمومی است تا نیک و بد را بشناسند و زشت و زیبا را از یکدیگر تمیز دهند.

یکی از نصایح حکیمانۀ لقمان به فرزندش این بود که در اعمال و رفتارش صرفاً خشنودی خالق و رضای وجدان را منظور دارد. از تمجید و تحسین خلق مغرور نشود و تعریض و کنایۀ عیب جویان و خرده گیران را با خونسردی و بی اعتنایی تلقی کند. پسر لقمان که چون پدرش اهل چون و چرا بود برای اطمینان خاطر شاهد عینی خواست تا فروغ حکمت پدر از روزنۀ دیده بر دل و جانش روشنی بخشد.

چون نویسندۀ دانشمند آقای صدر بلاغی در این مورد حق مطلب را به خوبی ادا کرده است علی هذا بهتر دانستیم که دنبالۀ مطلب را در رابطه با ضرب المثل بالا به دست و زبان این روحانی گرانقدر بسپاریم:

«...لقمان گفت:«هم اکنون ساز و برگ سفر بساز و مرکب را آماده کن تا در طی سفر پرده از این راز بردارم.» فرزند لقمان دستور پدر را به کار بست و چون مرکب را آماده ساخت لقمان سوار شد و پسر را فرمود تا به دنبال او روان گشت. در آن حال بر قومی بگذشتند که در مزارع به زراعت مشغول بودند. قوم چون در ایشان بنگریستند زبان به اعتراض بگشودند و گفتند:«زهی مرد بی رحم و سنگین دل که خود لذت سواری همی چشد و کودک ضعیف را به دنبال خود پیاده می کشد.»

«در این هنگام لقمان پسر را سوار کرد و خود پیاده در پی او روان شد و همچنان می رفت تا به گروهی دیگر بگذشت. این بار چون نظارگان این حال بدیدند زبان اعتراض باز کردند که:«این پدر مغفل را بنگرید که در تربیت فرزند چندان قصور کرده که حرمت پدر را نمی شناسد و خود که جوان و نیرومند است سوار می شود و پدر پیر و موقر خویش را پیاده از پی همی ببرد.» در این حال لقمان نیز در ردیف فرزند سوار شد و همی رفت تا به قومی دیگر بگذشت. قوم چون این حال بدیدند از سر عیب جویی گفتند:«زهی مردم بی رحم که هر دو بر پشت حیوانی ضعیف برآمده و باری چنین گران بر چارپایی چنان ناتوان نهاده اند در صورتی که اگر هر کدام از ایشان به نوبت سوار می شدند هم خود از زحمت راه می رستند و هم مرکبشان از بارگران به ستوه نمی آمد.»

«دراین هنگام لقمان و پسر هر دو از مرکب به زیر آمدند و پیاده روان شدند تا به دهکده ای رسیدند. مردم دهکده چون ایشان را بر آن حال دیدند نکوهش آغاز کردند و از سر تعجب گفتند:«این پیر سالخورده و جوان خردسال را بنگرید که هر دو پیاده می روند و رنج راه را بر خود می نهند در صورتی که مرکب آماده پیش رویشان روان است، گویی که ایشان این چارپا را از جان خود بیشتر دوست دارند.»

«چون کار سفر پدر و پسر به این مرحله رسید لقمان با تبسمی آمیخته به تحسر فرزند را گفت: این تصویری از آن حقیقت بود که با تو گفتم و اکنون تو خود در طی آزمایش و عمل دریافتی که خشنود ساختن مردم و بستن زبان عیب جویان و یاوه سرایان امکان پذیر نیست و از این رو مرد خردمند به جای آنکه گفتار و کردار خود را جلب رضا و کسب ثنای مردم قرار دهد می باید تا خشنود وجدان و رضای خالق را وجهۀ همت خود سازد و در راه مستقیمی که می پیماید به تمجید و تحسین بهمان و توبیخ و تقریع فلان گوش فرا ندهد.»

منبع:aariaboom.com


ویدیو مرتبط :
دل بر که توان بست - علیمی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

سید حسن خمینی: تعالی فرهنگی را با «اجبار» نمی‌توان ایجاد کرد/ شجاعت به معنای باز کردن دهان به گفتن هر سخنی نیست



اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

 سید حسن خمینی در دیدار وزیر ارشاد و هنرمندان:
تعالی فرهنگی را با «اجبار» نمی‌توان ایجاد کرد/ شجاعت به معنای باز کردن دهان به گفتن هر سخنی نیست

یادگار امام با تأکید بر دو عنصر «اختیار» و «شجاعت» برای تعالی فرهنگی، به مسئولان فرهنگی کشور توصیه کرد که از دشنام، تهدید و ضربه نترسند.

به گزارش ایلنا، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونان و مدیران این وزارتخانه و جمعی از هنرمندان کشور با تشکر از وزیر «ارزشمند»، «خدوم» و «فرهنگ شناس» کشور، اظهار داشت: گزافه نیست اگر کسی ادعا کند انقلاب اسلامی، انقلابی دارای ریشه‌های فرهنگی است، بدین معنا که هم شعارهای اصلی آن فرهنگی است و هم طبقه رهبران انقلاب متشکل از افراد اندیشمند و فرهنگی هستند و پیام انقلاب برای آیندگان نیز پیامی فرهنگی است.

وی افزود: نقطه‌ای که انقلاب در مقابل آن ایستاده، اضمحلال فرهنگی موجود بود و آنچه هدف آن است و به سمت آن حرکت می‌کند تعالی فرهنگی است.

یادگار امام با اشاره به صبغه فرهنگی سردمداران انقلاب از رهبر کبیر آن گرفته تا سایر مبارزین این مسیر، یادآور شد: خاستگاه همه این شخصیت‌ها در حوزه اندیشه، علم و خرد بود در حالی که در سایر انقلاب‌ها اینگونه نیست و بعضا سران انقلاب ریشه‌های کارگری، اقتصادی یا سیاسی داشتند.

وی با اشاره به شعار «استقلال» در جریان انقلاب اسلامی، افزود: از ابتدا بیش از آنکه استقلال اقتصادی مطرح باشد، استقلال فرهنگی مدنظر بود؛ به این معنا که دارای پیشینه‌ای غنی در حوزه ایرانی- اسلامی هستیم و ما برای اعتلای آن قدم برداشته‌ایم. دین‌داران هم اندیشه دینی را در خطر دیدند که برای احیاء آن گام برداشتند، زیرا دین یکی از هنجارهای مهم در عرصه فرهنگ است.

سید حسن خمینی با اشاره به تعریف دشوار فرهنگ و کژتابی‌های این اصطلاح، گفت: فرهنگ از زمره مسائلی است که تعالی آن جز به «اختیار» نیست. ما می‌توانیم جلوی هجمه فرهنگی را با «بستن»ها بگیریم، اما تعالی فرهنگی را با «اجبار» نمی‌توان ایجاد کرد و انسان‌ها باید خودشان بخواهند تا متعالی شوند. کسی می‌تواند جلوی دسترسی دیگران به شرب خمر را بگیرد اما نمی‌تواند کسی را وادار به نیت کردن برای نماز کند؛ چرا که در صورت اجبار، انسان نماز بدون نیت می‌خواند که با نخواندن آن تفاوتی نمی‌کند، لذا شرط تعالی روحی یک جامعه، اختیار است.

وی با بیان اینکه خداوند می‌خواهد انسان‌ها بسیاری از کارها را با اختیار خودشان انجام ندهند و بسیاری را با اختیار انجام دهند، یادآور شد: تجربه بشری می‌گوید اگر انسان را به اختیار خود واگذاریم اما او را تربیت کنیم، تعالی پیدا می‌کند، زیرا از دل یک فضای دستوری چیزی تولید نمی‌شود.

یادگار امام با بیان نمونه‌ای تاریخی در این باره ادامه داد: از فضای شوروری به عنوان یک امپراطوری بزرگ 70 ساله فرهنگ جدیدی تولید نشد. البته در ابتدای کار افرادی با عشق، به آن مکتب روی آوردند و با اختیار خویش به سوی آن رفتند و تمدنی زاده شد؛ اما وقتی با اجبار خواستند آن مسیر را ادامه دهند، هم سینمای شوروی مُرد، هم ادبیات و موسیقی روسیه تمام شد؛ در حالی که در ابتدای کار عشق و علاقه هنرمندان موجود بود. در کشور ما فضای فرهنگ و ادبیات تا مدت‌ها در اختیار چپ گرایان بود، چرا که با اختیار خود مسیر را انتخاب کرده بودند، اما در جامعه شوروی چون اختیار در کار نبود از همان سینمای اولیه نیز با وجود سرمایه گذاری‌های زیاد، اثری تولید نشد.

سید حسن خمینی با بیان اینکه تعالی فرهنگی محتاج «اختیار» و «شجاعت» است، تصریح کرد: کسانی که مسئول امور فرهنگی می‌شود، با هر عقیده‌ای که هستند، باید برای عقیده خودشان آنقدر ارزش قائل باشند که قادر باشند شجاعانه آن را ترویج کنند و گرنه به دروغ می‌گویند به آن معتقدند.

وی با تأکید بر اینکه شجاعت به معنای بستن چشم و باز کردن دهان به گفتن هر سخنی نیست، ادامه داد: شجاعت یعنی کسی منافع شخصی خود را در تصمیمات دخالت ندهد؛ اما بدانید مهم نیست چه می‌گویید، بلکه اگر منشاء اثر هستید همیشه گروهی هستند که به شما دشنام بدهند و انسانی که از دشنام بترسد قیمت خود را خیلی پایین آورده است زیرا دشنام ارزان ترین چیز در دنیاست.

یادگار امام گفت: اگر کسی بداند وقتی سه جمله می‌گوید آقای جنتی کوتاه می‌آید، به سخنان خود ادامه می‌دهد؛ همیشه کسانی هستند که هرچیزی می‌گویند و هیچ شخصیت بزرگی در تاریخ بشریت بی‌فحش خوردن بزرگ نشده است، همانگونه که امام در روزگار خود فحش‌ها و طعنه‌های زیادی شنید.

وی با اشاره به داستان «منطق ماشین دودی» که شهید مطهری آن را نقل کرده‌اند، یادآور شد: بر اساس این داستان وقتی قطار در ایستگاه ایستاده است، همه با عظمت به آن نگاه می‌کنند، اما هنگام حرکت کردن به آن سنگ می‌زنند؛ اگر دیدید به شما سنگ نمی‌زنند بدانید اشکالی در کار شماست و ایستایی دارید؛ اگر اینگونه بودید باید به خود تردید کنید. شرط تعالی فرهنگی، شجاعت و بیان عقیده است؛ این بیان می‌تواند در قالب موسیقی، شعر، ادبیات و... باشد.

سید حسن خمینی خطاب به مسئولان وزارت ارشاد گفت: از دشنام، تهدید و ضربه نترسید؛ گرچه ترس یکی از لوازم انسانیت است و وقتی می‌گوییم نترسید، یعنی ترس خود را کم کنید. زیرا هرکس بگوید نمی‌ترسم دروغ می‌گوید و انسان‌هایی که دچار این حالت نمی‌شوند بسیار اندک هستند؛ مانند علی(ع) که فرمودند «نمی‌ترسم»؛ اما اینکه ترس در وجود ما هست، دلیل آن نیست که در امور بترسیم. انسان آمیخته‌ای از خیر و شر است و انسان باید دائما تلاش کند خیر را گسترش دهند و شر را کم کند.

وی با اشاره به توصیه مربیان اخلاق مبنی بر اینکه راه مبارزات با خصلت‌های منفی اخلاقی این است که در لحظه توجه یافتن به یک خصلت بد با آن مبارزه کنیم، افزود: هر وقت احساس تردید در کاری می‌کنیم، اگر دلیل این تردید یک رذیلت اخلاقی مانند ترس و طمع است حتما باید خلاف آن عمل کنیم.

یادگار امام در پایان سخنان خود تأکید کرد: انقلاب اخلاقی و فرهنگی ما محتاج اختیار و شجاعت در تصمیم گیری است، گرچه ممکن است عوامل دیگری هم در این امر دخیل باشد.

در ابتدای این دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سخنانی را ایراد کرد.

همچنین محمدعلیزاده و حجت اشراف‌زاده از هنرمندان کشورمان قطعاتی را اجرا کردند.