سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

داستان میزان فاصله ی قلب آدم ها و تن صدا



خشمگین, مطالب خواندنی, عشق و عاشقی

داستان میزان فاصله قلب ادمها و تن صدا

داستان میزان فاصله قلب ادمها و تن صدا

استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

 

شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم

 

استاد پرسید:
این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟
آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

 

سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.

 

سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟
آنها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می*کنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است.

 

استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

 

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند، این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.
منبع:kocholo.org


ویدیو مرتبط :
نبرد تن به تن ارتش و تروریستها از فاصله چندمتری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستان زیبای قلب جغد پیر شکست



 

داستان کوتاه قلب جغد پیر شكست

 

جغدی روی كنگره های قدیمی دنیا نشسته بود.زندگی را تماشا میكرد.رفتن و ردپای آن را.و آدمهایی را می دید كه به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.

 

جغد اما می دانست كه سنگ ها ترك می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شكنند و دیوارها خراب می شوند.

 

او بارها و بارها تاجهای شكسته، غرورهای تكه پاره شده را لابلای خاكروبه های كاخ دنیا دیده بود.

او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فكر می كرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز كمی بلرزد.

 

روزی كبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را كه شنید، گفت: بهتر است سكوت كنی و آواز نخوانی.


آدمها آوازت را دوست ندارند.


غمگین شان می كنی.


دوستت ندارند.


می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.

 

قلب جغد پیر شكست و دیگر آواز نخواند.


سكوت او آسمان را افسرده كرد.


آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان كنگره های خاكی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.

 

جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.

 

خدا گفت: آوازهای تو بوی دل كندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند.


دل بستن به هر چیز كوچك و هر چیز بزرگ.


تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن كه می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد.


دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین كار دنیاست.


اما تو بخوان و همیشه بخوان كه آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.

 

جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره های دنیا می خواند و آنكس كه می فهمد، می داند آواز او پیغام است.

 

منبع:bazkhord.sepehrblog.ir