سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

حكایت آدم نما، نه آدم



حکایت,حكایت آدم نما، نه آدم,حکایت سعدی,حکایت مثنوی معنوی

نادانى را دیدم كه بدنى چاق و تنومند داشت، لباس فاخر و گرانبها پوشیده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازك مصرى بر سر داشت، شخصى گفت: اى سعدى! این ابریشم رنگارنگ را بر تن این جانور نادان چگونه یافتى؟

گفتم: خرى كه همشكل آدم شده، گوساله پیكرى كه او را صداى گاو است. یك چهره زیبا بهتر از هزار لباس دیبا است.


به آدمى نتوان گفت ماند این حیوان
مگر دراعه و دستار و نقش بیرونش

بگرد در همه اسباب و ملك و هستى او
كه هیچ چیز نبینى حلال جز خونش


منبع:حكایت هایی از سعدی


ویدیو مرتبط :
کلیپ خنده دار سگ آدم نما یا آدم سگ نما؟؟؟؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دختر نوجوان در دام شیطان ‌های آدم‌نما


متأسفانه اعتیاد به مواد مخدر روز به روز پدرم را عصبی تر می کرد. او که حال و حوصله ای برای تحمل درگیری های من و نامادری ام نداشت مرا در سن ۱۴ سالگی به مردی ۴۵ ساله که تبعه خارجی بود فروخت. آن مرد پس از یک سال رهایم کرد و به کشور خودش برگشت

پدرم در دوران جوانی، عاشق دختری شد که تبعه خارجی بود. او با وجود مخالفت شدید خانواده اش، آن دختر خانم را به عقد درآورد و من حاصل زندگی کوتاه آن ها هستم. اما هیچ خاطره ای از مادرم به یاد ندارم.دختر نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد افزود: متأسفانه مادرم و خانواده اش که به مواد مخدر اعتیاد داشتند، پدرم را نیز به دام انداختند و همین عامل باعث جدایی آن ها شد.

من آن موقع ۲۳ ماهه بودم و عمه هایم قول دادند مرا مثل بچه خودشان بزرگ کنند. اما آن ها خیلی زود خسته شدند و آزارم می دادند.۶ سال گذشت و پدرم که نگرانم بود و می خواست به نوعی از این وضعیت نجاتم دهد با دختر یکی از آشنایان ازدواج کرد و مرا به نزد خودش برد. ولی نامادری ام که از من خوشش نمی آمد سر ناسازگاری گذاشت و با کوچک ترین بهانه ای آن چنان کتکم می زد که هنوز هم هر موقع آن لحظات را به یاد می آورم تنم می لرزد.

متأسفانه اعتیاد به مواد مخدر روز به روز پدرم را عصبی تر می کرد. او که حال و حوصله ای برای تحمل درگیری های من و نامادری ام نداشت مرا در سن ۱۴ سالگی به مردی ۴۵ ساله که تبعه خارجی بود فروخت. آن مرد پس از یک سال رهایم کرد و به کشور خودش برگشت و من با سرافکندگی به خانه پدرم برگشتم. نامادری ام که انتظار نداشت دوباره مرا در آن خانه ببیند این بار نقشه پلیدی برایم کشید و قصد داشت زمینه ارتباط نامشروع من و پسر خاله اش را با توسل به زور و تهدید فراهم کند که مقاومت کردم و به ناچار از خانه متواری شدم.

لحظات بسیار سختی برایم سپری می شد و نمی دانستم که به کجا باید بروم تا این که به طور اتفاقی با مرد جوانی آشنا شدم. او ادعا می کرد قصد دارد کمکم کند ولی وقتی پی به نیات پلیدش بردم خودم را از چنگ این شیطان آدم نما نجات دادم و به خانه عمه ام پناهنده شدم. او گفت باید به خانه پدرت برگردی چون دوست ندارم ۲ دخترم با تو رابطه ای داشته باشند و... .

شنیدن این حرف برایم خیلی سنگین بود برای همین هم از خانه عمه ام بیرون آمدم و این بار با خانمی آشنا شدم که او هم شیطانی آدم نما بود و مرا با خود به یک لانه فساد برد و...!

نمی دانم چرا سرنوشتم به اینجا ختم شد و چرا من باید قربانی خطا و اشتباه های پدر و مادرم و دشمنی نامادری ام شوم.

یادآوری می شود با پیگیری کارشناس اجتماعی پلیس، حمایت های لازم قانونی از این دختر نوجوان به عمل آمده است.

منبع: تابناک