سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

جک هاي ملا نصرالدين



 

جک هاي ملا نصرالدين

 

هرکس از زن خود ناراضي

ملا در بالاي منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضي است بلند شود.

همه ي مردم بلند شدند جز يک نفر.

ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضي هستي؟

آن مرد گفت : نه ...

ولي زنم دست و پامو شکسته نمي تونم بلند شم!

 

 

گم شدن خر

يک روز ملانصرالدين خرش را در جنگل گم مي کند.


موقع گشتن به دنبال آن يک گورخر پيدا مي کند.


به آن مي گويد: اي کلک لباس ورزشي پوشيدي تا نشناسمت

 

 

وظيفه و تکليف
روزي ملانصرالدين بدون دعوت رفت به مجلس جشني.
يکي گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتي چرا آمدي؟"
ملانصرالدين جواب داد: "اگر صاحب خانه تکليف خودش را نمي‌داند.

من وظيفه‌ي خودم را مي‌دانم و هيچ‌وقت از آن غافل نمي‌شوم."

 

علت نا معلوم

ملانصرالدين به يکي از دوستانش گفت: خبر داري فلاني مرده؟

دوستش گفت: "نه! علت مرگش چه بود؟"

ملا گفت: "علت زنده بودن آن بيچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!"

 

 

ديرباور

روزي يکي از همسايه‌ها خواست خر ملانصرالدين را امانت بگيرد.

به همين خاطر به در خانه ملا رفت.

ملانصرالدين گفت: "خيلي معذرت مي‌خواهم خر ما در خانه نيست".

از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.

همسايه گفت: "شما که فرموديد خرتان خانه نيست؛

اما صداي عرعرش دارد گوش فلک را کر مي‌کند."

ملا عصباني شد و گفت: "عجب آدم کج خيال و ديرباوري هستي.

حرف من ريش سفيد را قبول نداري ولي عرعر خر را قبول داري."

 

 

گريه بر مرده

روزي ملانصرالدين به دنبال جنازه‌ي يکي از ثروتمندان مي‌رفت و با صداي بلند گريه مي‌کرد. يکي به او دلداري داد و گفت: "اين مرحوم چه نسبتي با شما داشت؟"

ملا جواب داد: "هيچ! علت گريه‌ي من هم همين است."

 


کرامت ملا

روزي ملانصرالدين ادعاي کرامت کرد.

گفتند "دليلت چيست؟"

گفت: "مي‌توانم بگويم الساعه در ضمير شما چه مي‌گذرد؟"

گفتند: "اگر راست مي‌گويي بگو."

گفت: "همه‌ي شما در اين فکر هستيد که آيا من مي‌توانم ادعايم را ثابت کنم يا نه!"

 

جک هاي ملا نصرالدين

 

مهمان شدن ملانصرالدين

روزي ملانصرالدين به عده‌اي رسيد که مشغول غذا خوردن بودند. رفت جلو و گفت "السلام يا طايفه‌ي بخيلان!"

يکي از آن‌ها گفت: "اين چه نسبتي است که به ما مي‌دهي؟ خدا گواه است که هيچ‌ يک از ما بخيل نيست."

ملانصرالدين گفت: "اگر خداوند اين طور گواهي مي‌دهد، از حرفي که زدم توبه مي‌کنم، و نشست سر سفره‌ي آن‌ها و شروع کرد به غذا خوردن."

 

 

ما نوح را فرستاديم

روزي ملانصرالدين بالاي منبر رفت و يک آيه خواند : " و ما نوح را فرستاديم... " بعد هرچه کرد ادامه آيه را يادش نيامد تا اينکه يکي از حضار گفت : ملا معطلمون نکن.اگه نوح نمي ياد يکي ديگه رو بفرست!!!

 

 

شکايت الاغ

الاغ ملانصرالدين روزي به چراگاه حاکم رفت. حاکم از ملا نزد قاضي شکايت کرد. قاضي ملا را احضار کرد و گفت : ملا ماجرا را توضيح بده. ملا هم گفت : جناب قاضي. فرض کنيد شما خر من هستيد. من شما را زين مي کنم و افسار به شما مي بندم و شما حرکت مي کنيد. بين راه سگها به طرفتان پارس مي کنند و شما رَم مي کنيد و به طرف چراگاه حاکم مي رويد. حالا انصاف بديد من مقصرم يا شما؟!!!

 

 

خويشاوندي

يک روز ملانصرالدين خرش را به سختي مي زد و رهگذري از آنجا مي گذشت و پرسيد که چرا مي زني گفت ببخشيد اگر مي دانستم که با شما خويشاوندي دارد اين کارو نميکردم!

 

 

دو تا خر

يه روز ملانصرالدين و دوستش دوتا خر ميخرن.

دوست ملا ميگه: چه طوري بفهميم کدوم ماله منه کدوم ماله تو؟

ملا ميگه خوب من يه گوش خرم رو ميبرم اوني که يه گوش داره مال من اوني هم که دو گوش داره مال تو.!

فرداش ميبينن خر ملا گوش اون يکي خره رو از سر حسادت خورده!!!

دوست ملا ميگه :حالا چيکار کنيم ملا ميگه: من جفت گوش خرمو ميبرم!!!

فرداش ميبينن بازم قضيه ديروزيه...

دوست ملا ميگه :حالا چيکار کنيم ملا ميگه: من دم خرمو ميبرم!

فرداش بازم قضيه ديروزي ميشه..

دوست ملا با عصبانيت ميگه: حالا چيکار کنيم ملانصرالدين هم ميگه:عيبي نداره خب حالا خر سفيده مال تو خر سياه مال من

 

 

تجربيات اثبات شده
ملا در اتاقش نشسته بود که مگسي مزاحم استراحتش مي شود، مگس را مي گيرد و يک بالش را مي کند. مگس کمي مي پرد دوباره مگس را مي گيرد و بال ديگرش را هم مي کند. او مي گويد: بپر ولي مگس نمي پرد. به خود مي گويد: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنيد گوش او کر مي شود

 

 

 

خواب خوش

شبي ملانصرالدين خواب ديد که کسي ? دينار به او مي دهد، اما او اصرار مي کند که ?? دينار بدهد که عدد تمام باشد. در اين وقت، از خواب بيدار شد و چيزي در دستش نديد. پشيمان شد و چشم هايش را بست و گفت: «باشد، همان ? دينار را بده، قبول دارم.»

 


لامپ اضافي خاموش

ملانصرالدين داشت سخنراني مي کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برايش روشن مي شود. ناگهان در ميان جمعيت ، زن خود را ديد. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافي خاموش.

 

 


ویدیو مرتبط :
ملا محمد فصولی کربلایی و ملا نزار قطری -صفر1429-شب چهارم

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چند تا جک بسیار خنده دار از << آقای خنده >>



 

چند تا جک بسیار خنده دار از << آقای خنده >>

 

پلیس به << آقای خنده >>: اینجا ماهی‌گیری قدغنه!!! << آقای خنده >>: ولی اینجا تابلو نزدین!!!
پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!


=============================================


<< آقای خنده >> میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟
<< آقای خنده >> میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

=============================================


<< آقای خنده >> باباش میمیره میخواسته خاکش کنه، جو میگیرتش باراندازش میکنه!


=============================================


<< آقای خنده >> می ره جبهه بعد از 2 روز برمی گرده.
میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟
میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن!


=============================================


<< آقای خنده >> رو برق می گیره، مامانش می گه: ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشت!


=============================================


<< آقای خنده >> می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو
می گه: تکـون بخوری با لگد می زنم تو کمرت!


=============================================


به << آقای خنده >> می گن نظرت راجع به گرون شدن بنزین چیه؟
<< آقای خنده >> می گه برای ما که فرقی نمی کنه، ما همون 1000تومن بنزین رو می زنیم


=============================================


از << آقای خنده >> می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن؟
میگه: آخه پیاده خیلی راهه

=============================================


به << آقای خنده >> میگن: چی شد مامانت مرد ؟
میگه: رفت پشت بوم رخت پهن کنه افتاد...
میگن افتاد مرد ؟ میگه: نه بابا افتاد رو کولر ، کولر شکـست افتاد.
بهش میگن اون موقع مرد؟؟
میگه:نه آقا جان،بعد افتاد رو تراس ، تراس خراب شد.
میگن:خوب این دفعه مرد ؟ << آقای خنده >> میگه: نه بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد!
بهش میگن:حتماً ایندفعه مرد ؟
میگه:بازم نمرد، دیدیم داره کُلّ خونه خراب میشه، با تفنگ زدیمش


=============================================


<< آقای خنده >> انگشتشو میکنه تو نافش، ریست میشه


=============================================


<< آقای خنده >> جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره


=============================================


<< آقای خنده >> میمیره، عکسشو نداشتند بذارن رو قبرش، تا گردن دفنش می‌کنند


=============================================


<< آقای خنده >> سر سفره داد می زده می گفته: بربری بدین! بربری بدین!
بهش میگن چی شده؟ ، میگه: آب تو گلوم گیر کرده


=============================================


<< آقای خنده >> رشته‌اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه.
یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟
میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار!