سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

جوکهای خنده دار < آقای خنده >




 


جکهای خنده دار < آقای خنده >

 

بیمار گفت:دکتر(< آقای خنده >)!اینقدر گوشم سنگین شده که صدای سرفه خودم رو هم نمی شنوم.
دکتر(< آقای خنده >) گفت: خب بلندتر سرفه کن!

 

**********************

از < آقای خنده > میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ < آقای خنده > میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!

************************

به < آقای خنده > میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!

 

مطالب خنده دار


< آقای خنده > خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !

 

**************************

< آقای خنده > بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه

*************************

یه روز < آقای خنده > میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس 2 تا الاسکا دارم با 3 تا فنجون قهوه!

 

مطالب خنده دار

 

< آقای خنده > نمیتوانند با 110 تماس بگیرند .چون کلید 11 رو روی تلفن پیدا نمیکنند!

 

**********************

 

< آقای خنده > بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بی شعور ... اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟!

 

********************


به < آقای خنده > میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !

 

جکهای خنده دار < آقای خنده >

 

به < آقای خنده > میگند اگه دنیارو بهت بدند چه کار میکنی میگه میفروشم میرم خارج !

 

************************

 

جاسم (بنده خدا خسیس) به بچه اش میگه: اگه همه نمره هات بیست بشه می برمت پارک تا بستنی خوردن بچه های دیگرو ببینی!

 

************************

< آقای خنده > به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ < آقای خنده > می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !

 

مطالب خنده دار

 

< آقای خنده > و دوستش به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! < آقای خنده > میگه: مگه خودت نمیخوای بیای !

 

************************

< آقای خنده > رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
< آقای خنده > میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: "پرده دوم، دو سال بعد"
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!

 

************************

تو شهر < آقای خنده > اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. < آقای خنده > به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

 

مطالب خنده دار

 


ویدیو مرتبط :
‫طنز خنده دار آقای قرایتی - این قسمت : لزوم خنده (آخر خنده هستش و از خنده غش می کنید !!‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چند تا لطیفه از < آقای خنده > (2)



 

چند تا لطیفه از آقای خنده 2)

 

« ازدواج»

<< آقای خنده >> به رفیقش میگه : می خوام دختر شاه رو بگیرم ! رفیقش میگه : چرت نگو ! مگه كشكیه ؟! << آقای خنده >> میگه : بابا من كه راضیم ، ننم هم كه راضیه ، فقط مونده شاه و دخترش !

 


« تعویض اسم »

شخصی شاكی میره ثبت‌احوال ، میگه : آقا این اسم من خیلی ضایع است ، باید حتماً عوضش كنم . كارمند ازش می پرسه ، مگه اسمتون چیه ؟ میگه : اصغرِ اَن‌ چهره ! كارمند میگه : آره خوب حق دارید ، باید حتماً عوضش كنید . حالا چه اسمی می خواید بگذارید ؟ میگه : اكبرِ اَن ‌چهره !

 


« مخفف USA »

از << آقای خنده >> می پرسند : می دونی USA مخفف چیه ؟ میگه : یوم‌الله سیزده آبان !

 


« مسابقه دومیدانی »
<< آقای خنده >> رفته بود تماشای مسابقه دومیدانی . وسط مسابقه از بغل دستیش می پرسه : ببخشید ، اینا واسه چی دارن میدون ؟! یارو میگه : برای اینكه به نفر اول جایزه میدن . << آقای خنده >> كمی فكر می كنه ، می پرسه : پس بقیشون واسه چی دارن میدون ؟!

 


« آسانسور »

<< آقای خنده >> سوار آسانسور میشه ، می بینه نوشته ‌: ظرفیت 12 نفر . باخودش میگه : عجب بدبختیه‌ها ! حالا 11 نفر دیگه از كجا بیارم ؟!

 


« جام جهانی »
از << آقای خنده >> می پرسن : به نظر شما اگه آمریكا افغانستان و عربستان رو بگیره ، به كره و چین هم حمله كُنه تكلیف ایران چی میشه ؟ << آقای خنده >> میگه : چی میشه نداره كه ، ایران میره جام جهانی !

 


« تعداد بچه (1) »

از << آقای خنده >> می پرسن : چند تا بچه داری ؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده ، میگه : 3 تا ! مردم تعجب میكنن ، میگن : بابا اینا كه 4 تاست ؟ << آقای خنده >> انگشت كوچیكشو نشون میده ، میگه : این بچه همسایمونه ، ولی همیشه خونه ماست !

 


« تعداد بچه (2) »

از << آقای خنده >> میپرسن چندتا بچه داری ؟ انگشت كوچیكشو نشون میده ، میگه : هفت تا ! مردم تعجب میكنن ، میگن : بابا این كه فقط یكیه ! میگه : آخه دادم mp3ش كردن !

 


« شكنجه روحی »
می خواستن << آقای خنده >> رو شكنجه روحی بدن ، می فرستنش تو یك اتاق گرد ، میگن برو یك گوشه بشین !

 


« ساندویچ فروشی »

<< آقای خنده >> بعد از بیست سال از آمریكا برمی گرده ایران و یك ساندویچ فروشی میزنه . یارو میاد میگه : قربون دستت ، یك ساندویچ سوسیس بده . << آقای خنده >> كه هنوز خوب از حال و هوای غرب درنیومده بود ، می پرسه : ''تو گو'' بدم ؟ یارو شاكی میشه ، میگه : نه مرتیكه ، تو نون بده !

 


« دهقان فداكار و حسین فهمیده »

<< آقای خنده >> تو یك شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمی گشته خونه ، یهو می بینه یكجا كوه ریزش كرده ، یك قطار هم داره ازون دور میاد ! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه ، میره اون جلو وامیسته . راننده قطاره هم كه آتیشو می بینه میزنه رو ترمز و قطار وامیسته . همچین كه قطار واستاد ، << آقای خنده >> یك نارنجك درمیاره ، میندازه زیر قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن ! خلاصه << آقای خنده >> رو میگیرن میبیرن بازجویی ، اونجا بازرس بهش میتوپه كه : نه به اون لباس آتیش زدنت ، نه به اون نارنجك انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! << آقای خنده >> میزنه زیر گریه ، میگه : جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداكار و حسین فهمیده رو قاطی می كردم !

 


« معما »
به << آقای خنده >> میگن یه معما بگو .‌ میگه : اون چیه كه درازه ،‌ زرده ، موزه ؟!

 


« مسابقه بیست سوالی (2) »

<< آقای خنده >> میره مسابقه بیست سوالی ، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن كه : جواب برج ایفله ، فقط تو زود نگو كه ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، << آقای خنده >> میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . << آقای خنده >> میگه : ...ها ! پس حتماٌ برج ایفله !

 


« مسابقه بیست سوالی (2) »

<< آقای خنده >> میره مسابقه بیست سوالی . رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن كه جواب خیاره ، فقط تو زود نگو كه ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، << آقای خنده >> میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . << آقای خنده >> میگه : بابا این عجب خیار گنده ‌ایه !

 


« سرقت ماشین »
ماشین << آقای خنده >> رو تو روز روشن ، جلو چشماش میدزدن . رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن : آااای دزد ! بگیرینش ! یهو << آقای خنده >> داد میزنه : هیچ خودتونو ناراحت نكنید . هیچ غلطی نمیتونه بكنه ! رفیقاش وامیستن ، میپرسن : چرا ؟ << آقای خنده >> میگه : من شمارشو برداشتم !