فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

گزیده ای از رباعیات عمر خیام (2)



 

اشعار عاشقانه, شعرهای زیبا, اشعار خیام

 هر چند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا

******رباعیات خیام******

چون عهده نمی شود کسی فردا را
حـالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ما
بـسیار بـــگردد و نــیـابد ما را

******رباعیات خیام******

چون در گذرم به باده شویید مرا
تلقین ز شراب ناب گویید مرا
خواهید به روز حشر یابید مرا
از خاک در میکده جویید مرا

******رباعیات خیام******

چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خـاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب

******رباعیات خیام******

بر لوح نشان بودنی ها بوده است
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن چه بایست بداد
غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

******رباعیات خیام******

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری پیشه دیرینه تست
وی خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست

******رباعیات خیام******

چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمُر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هِشت
چو مور خورد به گور و چه گرگ به دشت

******رباعیات خیام******

اجزای پیاله ای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی دارد مست
چندین سر و ساق نازنین و کف دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست

******رباعیات خیام******

می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

******رباعیات خیام******

می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتــا دل خـرم تـو کابین مـن است

******رباعیات خیام******

مهـتاب بــه نـور دامـن شـب بـشکافت
می نوش دمی خوش تر از این نتوان یافت
خوش بــاش و بـیندیش که مـهتاب بسی
اندر سر گور یک به یک خـواهد تافت

******رباعیات خیام******

از منزل کفر تا به دین یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین یک نفس است
ایـن یـک نفس عـزیز را خـوش مـیدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است

 

******رباعیات خیام******

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

******رباعیات خیام******

این کهنه رباط را که عالم نام است
آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی است که وامانده صد جمشید است
گوریست که خوابگاه صد بهرام است

منبع:khayyam.info


ویدیو مرتبط :
منتخب رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گزیده ای از رباعیات عمر خیام



 

 رباعیات عمر خیام

 

 

«گزیده ای از رباعیات خیام»

 

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ


وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ


شـمع  طـربم  ولی  چـو  بنـشستم  هیچ


من  جام  جمم  ولی  چو  بشکستم هیچ



*****رباعیات خیام*****

چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ

پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ

خوش باش که بعد از من و تو ماه  بسی

از سـلخ  بـغره  آیــد   از  غـره   بـسلخ



*****رباعیات خیام*****


زان پیش  که  نام  تو  ز  عالم   برود

می خور که چو می بدل رسد غم برود

بگشای   سر   زلف  بتی   بند  به  بند

زان  پیش  که  بند  بندت  از هم  برود



*****رباعیات خیام*****

اکنون  که  ز  خوشدلی  بجز نام  نماند

یک  همدم  پخته   جز  می  خام  نماند

دست  طرب  از  ساغر  می  باز  مگیر

امروز  که   در دست  بجز  جام   نماند


*****رباعیات خیام*****



افسوس   که   نامه   جوانی   طی   شد

وان  تازه   بهار   زندگانی    طی   شد

حالی  که   ورا     نام   جوانی    گفتند

معلوم    نشد   که    او  کی آمد کی  شد



*****رباعیات خیام*****

 

 

افسوس  که  سرمایه  ز کف بیرون  شد

در پای  اجل  بسی  جگر ها خون   شد

کس نامد از آن جهان که پرسم از  وی

کاحوال   مسافران   دنیا    چون     شد



*****رباعیات خیام*****

 

 

چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد

خود را به  کم  و  بیش  دژم  نتوان  کرد

کار من  و تو چنان که رای  من و توست

از  موم   بدست   خویش هم  نتوان  کرد



*****رباعیات خیام*****


عمرت  تــا   کـی  بـه   خودپرستی    گــذرد

یا    در   پـی    نـیستی   و   هستی   گــذرد

می خور که چنین عمر که غم در پی  اوست

آن  بـه  کـه  بخواب  یا   به   مستی    گذرد

 


*****رباعیات خیام*****

 

 

ای   بس  که  نباشیم و جهان خواهد بود

نی  نام  ز  ما  و  نه  نشان  خواهد  بود

زین   پیش  نبودیم   و  نبد   هیچ   خلل

زین   پس   چو  نباشیم همان خواهد بود


*****رباعیات خیام*****



تا   خاک  مرا   به    قالب   آمیخته  اند

بس   فتنه   که  از خاک بر انگیخته اند

من   بهتر   از   این    نمی توانم   بودن

کز  بوته   مرا   چنین  برون   ریخته اند



*****رباعیات خیام*****


چون مرده شوم خاک مرا گم سازید

احوال مــرا  عبرت  مــردم  سازید

خاک  تن  من  به  باده  آغشته کنید

وز  کـالبدم  خشت  سر  خم سازید