فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
گدایی در ایران باستان ننگ بود
در دوران باستان با وجود فقر و تنگدستی، گدایی عملی نکوهیده بود
گدایی ممنوع! این قانونی است که در دوران باستان وضع شده بود. اما این قانون به آن معنا نبود که فقر و تنگدستی در آن زمان وجود نداشت. در دوران باستان کسانی که به تنگدستی دچار می شدند تحت سرپرستی فرد نزدیکی از خانواده خود در می آمدند زیرا «زرتشت» از خیرات و کمک کردن به مستمندان به عنوان عملی نیکو یاد کرده بود.
در«ارداویرافنامه»، معراج نامه کیش زرتشتی( که کمدی الهی دانته از آن اقتباس شده است) درباره کسانی که به مستمندان یاری نمی رساندند، آمده است: «در دوزخ مردی دیدم که با یک پا در تاریکی آویزان بود. در دست داسی آهنی داشت و بازوهای خود را می برید و میخی آهنی در چشم او زده بودند. پرسیدم این روان کیست؟ گفتند: این کسی است که به شکایت درویشان گوش نکرده است.
در فصل 89 همین کتاب آمده است که افرادی که خوراک و پوشاک خود را از مستمندان دریغ کنند، در دوزخ، در گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما می مانند و جانوران موذی از پشت، اندام او را می جوند. در دوران باستان با وجود فقر و تنگدستی، گدایی عملی نکوهیده بود و مردم بنا به وظیفه دینی شان و داوطلبانه به مستحقان و درویشان کمک می کردند.
در دوران باستان خانه های مردم تنگدست از خشت های نامرغوب تشکیل شده و نسبت به خانه های ثروتمندان کوچکتر بود و در حاشیه قرار داشت. این خانه ها نسبت به خانه های متمولان ستون های کمتری داشت، نمای خانه هم فقط مخصوص خانه های متمولان بود.
«جابر عناصری»، اسطوره شناس می گوید: «از زمانی که انسان میل به جمع کردن مال داشته، فقر و فقیر هم وجود داشته است. این یک اصل است که هنوز هم تکرار می شود و اهورامزدا هم در این ارتباط گفته است : آن زمان که خشکسالی و دروغ در مملکتی باشد، فقر هم هست.»
در ایران باستان کفن و دفن مردگان فقیر هم متفاوت بوده است. متمولان می توانستند هنگامی که می میرند، تابوت شخصی داشته باشند. این تابوت ها که سفارشی بودند از گل و سرپوشی از تخته درست می شدند. شکل تابوت های تجملی ایرانی ها در قسمت پا مثلثی و در قسمت سر به صورت دایره بود. اما شیوه تدفین طبقات پایین جامعه ساده بوده است و مرده را در کفن ساده می پیچیدند و خاک می کردند.
در کتاب از زبان داریوش آمده است:« همان طور که تدفین مردگان فقیر شیوه ای خاص داشت، زندگان فقرا هم غذاهای خاص خود را داشته و با شیوه ای متفاوت تغذیه می شدند. کارگران و فقرا مجبور بودند روی زمینی کوچک سبزی و میوه بکارند تا از همان جا تغذیه کنند. با اینکه خانواده ایرانی هر روز گوشت و کباب می خورد خانواده فقرا امکان داشت در سال تنها یک بار گوشت بخورد.»
فقر در دوران باستان بیشتر پنهان بود و در طبقات اجتماعی نمودار می شد. «کور – تش» پایین ترین طبقه اجتماعی ای بود که افراد این طبقه به عنوان برده شناخته می شدند. به روایت کتریاس، مورخ یونانی، در ماد قانونی وجود داشت که مرد مستمند می توانست، وجود خود را به آدم متمولی که تعذیه وی را تعهد کند، نثار کند. وی وضع بردگان را پیدا می کرد، با این تفاوت که اگر از وضع خوراک و تغذیه خود راضی نبود می توانست ارباب خود را ترک کند.
«کتایون مزداپور» اسطوره شناس، که اظهار می کند اطلاعی از این معضل اجتماعی در دوران باستان ندارد و پرداختن به مساله فقر در دنیای امروز را مهم تر می داند، معتقد است: «تاریخ، تاریخ شاهان است و هر چه به گذشته دورتر نظر می کنیم رنگ مردم را در تاریخ کمرنگ تر می بینیم، در دوران باستان هم فقیر وجود داشت و هم فقر و تنها علت اینکه سندی در این زمینه پیدا نشده بی توجهی به اقشار پایین جامعه بوده است.»
«رهبر»، باستان شناس هم می گوید: «فقر حتی در معماری ما هم بررسی نشده است. با تمام پژوهش هایی که روی کاخ ها، گورها و تپه های باستانی انجام می شود هنوز باستان شناسان ایرانی به پدیده های اجتماعی آن زمان اتکا و استناد نمی کنند.»
دکتر «وثوقی» مورخ و «حسن فاضل» استاد دانشگاه و باستان شناس افرادی بودند که بررسی فقر در ایران باستان را پدیده ای مدرن دانسته و آن را از تاریخ جدا می دانند.
از حدود 1400 سال پیش در ایران به جهت هرج و مرج در داخل مرزهای کشور و عدم وجود قانونی برای جلوگیری از گدایی، این روش تا آنجا پیش رفت که فنون گدایی ایجاد شد.
«داریوش رحمانیان» استاد تاریخ دانشگاه تبریز، می گوید: « «مظلوم نمایی» یکی از روش هایی است که هنوز هم مورد استفاده گدایان است. علاوه بر آن «مقدس مآبی» و «افلیج نمایی» خود نیز از سایر روش ها و فنون گدایی است.»
رحمانیان یکی از حکایات قدیمی درباره گدایی را چنین روایت می کند: پیرزن و پیرمردی در شهرنیشابور گدایی می کردند. زن، طلا و جواهر قیمتی داشت ولی هردو ظاهری بدبخت داشتند. روزی در چهار سوق نیشابور که سرگذر و خیلی شلوغ بود پیرزن شروع به داد و فریاد کرد که وای مردم، همه چیزم را بردند. مردم جمع شدند و از پیرزن سئوال هایی کردند. پیرزن گفت که اهل همدان است و در مرو شوهر کرده حال که در حال گذر از نیشابور بوده، تمام پولش را دزدیده اند. در این میان شوهر پیرزن در سوی دیگر بازار، بانگ بر می دارد که من مرد فقیر و بی چیزی هستم اما سخن این زن مرا تحت تاثیر قرار داد و من هر چه پول دارم به این پیرزن می بخشم. همه از سخن پیرمرد شرمنده شده و پول هایشان را به پیرزن می دهند!!
بزرگی به مردی و فرهنگ بود گدایی در این بوم و بر ننگ بود
منبع:njavan.com
ویدیو مرتبط :
ننگ بر جماعت فریب، ننگ بر میزبان نا نجیب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
خودآرایى و محیط آرایى در ایران باستان
وقتى سخن از آرایههاى زندگى به میان مىآید، بىاختیار به سرزمین كهنى مىاندیشم كه ازدیرباز، مهد كهنترین تمدّنهاى بشرى بوده و عظیمترین حوادث تاریخى در آن، شكل گرفتهاند. سرزمینى كه آن را به عنوان مهد قانون شناختهاند و آنقدر این خصیصه شاخص بوده كه ملل دنیاى كهن از آن، ضربالمثلى ساخته بودند و به هر چیز كه ثابت و استوار بود و تغییر و دیگرگونى در آن راه نداشت، به طعنه «قانون پارسى» مىگفتند. قانونى كه نشان و اصل اوّل مدنیّت بهشمار مىرفت. مورّخان دنیاى كهن، چه یونانیان، چه رومیان و چه اعراب، از ایران و ایرانیان، چنین یاد كردهاند: مردمانى كه سخت پاىبند به اصول اخلاقاند و آراسته به بهترین و برترین صفات و خصایص انسانى. این مردمان، جامههاى آراسته و زیبا بر تن مىكنند؛ در شكیبایى و پایدارى، شهره آفاقاند و وقتى سخن از كیانشان به میان آید، از بذل جان، دریغ نمىورزند. نسبت به اسیران و زخمیان در میدان كارزار، چونان پدرى با فرزند رفتار مىكنند؛ تو گویى خداوند در وجودشان هزاران كاریز از عشق و معنویت به ودیعه نهاده است. مردمان ایران زمین، نیكوسرشتاند و بدخواهى در دل آنان راه ندارد. ایرانیان، مردمانى هنرمند و هنر دوستاند و بىشك خداوندان شعر و شعورند و هنر در زندگى روزمرّه آنها جاى ویژه دارد. چه در سفالینههایشان و چه در حجّارىهایى كه در دل كوهها نمودهاند، عظیمترین آثار و شگفتىهاى هنرى را پدید آوردهاند كه اعجاب و تحسین هر بینندهاى را برمىانگیزد. در این مقاله سعى شده است آنچه از آداب و رسوم و هنر رفتار مردمان ایران پیش از اسلام به دست ما رسیده، مورد بررسى قرار گیرد.
ناگفته نگذارم كه آنچه سیّاحان و مورّخان عهد باستان (مانند: هِرودُت، هِكاته، گِزِنوفون، پلوتارْك، آریستوفانِس، آتِناثیوس، و...) را به اعجابْ وامىداشت، در مرتبه نخست، نه آرایههاى ظاهرى، بلكه آراستگىها و پیراستگىهاى اخلاقى ایرانیان بود. بدینترتیب، گرویدن این مردم به اسلام و مكتب اهل بیت(ع) - به عنوان آیینى كه در آداب زیست و ارزشهاى والاى انسانى حرف آخر را مىزند - را باید نتیجه همان پاك نهادى، آزادگى و نیك خویى آنها دانست كه بِدان شُهره بودهاند.
اینك، این افتخار، ما را بس كه ایرانى هستیم و از نسل مردانِ مرد و وارث یكى از عظیمترین تمدّنهاى بشرى و دلْ سپرده بهترین دین حضرت دوست!
باشد كه قدر خود و كیان خود را نیك بدانیم و گوهر وجودى خود را پاس نهیم!
1. دوره ماد
اسباب منزل
در آثار مكشوف در تپه سِیَلْك و گنج زیوه لرستان، از هنر مادى براى تزیین ظروف، استفاده شده است. باستان شناسان، در كوههاى لرستان، آثار فلزّى و سفالى بسیارى كشف كردهاند كه نقشهاى آن نشانگر مهارت و چیرهدستى هنرمندان مادى است.
هنر معمارى و تزیین
از معمارىهاى مادها چیزى براى پژوهشگران، شناخته شده نیست. تنها تعدادى قبور صخرهاى متعلّق به آن دوره مىتوانند تصویرى از معمارى آن زمان را به دست دهند. این قبور، داراى تصاویر و تزیینات زیادى هستند. بر سردرِ مقبرهها كندهكارىهایى بر روى سنگ، مشاهده مىشود كه به آنها زینت خاصى مىدهد. در این مقابر و مقابر مشابه، ستونها و كندهكارىهاى روى سنگ به چشم مىخورد. از این دست كندهكارىها، در جنوب روسیه تا ماوراى قفقاز به گونهاى چشمگیر وجود دارد و مورد توجه خاصّ شرقشناسان است. مادها در سنگتراشى زبردست بودند و نقشهاى صخرهاى بر جا مانده از آنها، سختى كار و هنرمندى آنان را نشان مىدهد، مثل نقش خورشیدى كه در حال پرتوفشانى است. این نقش بر بالاى سردرِ مقبرهاى بین كرمانشاه و همدان، كندهكارى شده است. یكى از زیباترین و شگفتانگیزترین اثر این دوره، دِژ مركزى اِكباتانه (همدان) با هفت دیوار متّحدالمركز است كه هر یك بلندتر از قبلى و به رنگهاى سفید و سیاه و سرخ و آبى و زرد و قهوهاى و كنگرههاى آنها نیز نقره فام و زردْفام بودند و هر دژ داخلى بلندتر از دژ خارجى آن بوده است. درون آن از چوب سِدر و سَروْ ساخته شده بود و تیرهاى سقف و ستونهاى سردر و دالانها با صفحات طلا پوشیده شده بودند و پوشش سفالها از نقره خالص بود.
از نمونه آثار سنگى مىتوان به «شیر سنگى» كه در همدان است، اشاره نمود. این شیر تا سال 1930 میلادى سالم بود؛ ولى پس از این تاریخ، صدماتى دیده است.
باغها
باغهاى زیباى ایران در این دوره چنان زبانزد عام و خاص بودند كه حتى باغهاى معلَّق بابِل (كه یكى از عجایب هفتگانه عهد كهن محسوب مىشد) را تقلیدى از باغهاى عهد مادى در ایران مىدانند. به این باغها «پردیس» مىگفتند كه به معناى «بهشت» است. سرسبزى و شكوه و عظمت این باغها هر بینندهاى را به تحسین وا مىداشت.
زیورآلات
در آثار طلا و نقرهاى كه از این دوره برجا مانده است، زیورآلاتى مشاهده مىشود، مثلاً سینهریزى كه از گنجینه زیوه (در لرستان) به دست آمده و در آن مىتوان اشكال واقعى و تخیّلى حیوانات را مشاهده كرد. در این سینهریز، از طلاى خالص استفاده شده و نقوشى در نهایتِ ظرافت و دقّت بر آن، ترسیم شدهاند. در ساخت سینهریزها، النگوها و گوشوارهها از نقش سر حیوانات عجیب و غریب، یارى مىگرفتند. در ساخت این زیورآلات، با ابزارهاى بسیار دقیق و مفتولهاى نوكتیز، تصاویرى از جانوران و گیاهان (به صورت شاخهها و گلها) قلمكارى شده است. زیورسازان این دوره آنقدر چیرهدست بودند كه گاه و بىگاه از آثار یا سبك آنها در ساختن كاخها و اشیاى عهد هخامنشى استفاده مىشد.
كفش و لباس
در این دوره، تفاوتهایى در لباسهاى افراد، دیده مىشود. این تفاوتها نه تنها نشانگر تعلّق آنها به طبقهاى خاص، بلكه نشانگر حد و مرز قبایل مختلف نیز بوده است.
مادىها معمولاً بر كمر خود، شمشیرى كوتاه و بر روى سر، كلاهى به شكل بَشلیق (كلاه سردارى) و چكمه بلندى نیز بر پا داشتند.
لباسهاى عامه مردم در این دوره شباهت بسیار زیادى به مردمان خِطّه كردستان در زمان حال داشته است. اعیان و اشراف، لباسهاى بسیار مجلَّل و شكیلى بر تن داشتند، تا آنجا كه برخى از مورّخان، لباسهاى مردم مرفّه و اعیان عهد هخامنشى را تا حدّ زیادى برگفته از لباسهاى این عهد مىدانند.
عامه مردم ماد، روى نیمتنه و پیراهنى آستین كوتاه (تا زانو)، پوستى افكنده، آن را بر شانه چپ، استوار مىساختند و گاهى هم پوست را از زیر كمربند، رد مىكردند. مردم ثروتمند، پوست یوزپلنگ و مستمندان پوست گوسفند به كار مىبردند. رسمِ افكندنِ پوست بر شانه، تا امروز نیز در میان شبانان كوهستانهاى آذربایجانْ محفوظ مانده است.
2. هخامنشیان
اسباب منزل
در گنجینه هخامنشى كه از پاسارگاد (در نزدیكى شیراز) به دست آمده و متعلق به سدههاى چهار و پنج پیش از میلاد مسیح است، قاشقى از جنس نقره در نهایتِ ظرافت هست كه دسته آن، خمیده و به تندیس سریك مرغابى ختم مىشود و جزئیات سرِ پرنده، به ظرافتِ تمام در آن، نشان داده شدهاند و سر مرغابى با پیچ و تابى خیالانگیز به طرف دسته قاشق برگشته است. البته و به یقین، در دوره هخامنشى، ظروف سفالى نیز ساخته مىشده كه امروزه به ندرت چیزى از آنها باقى مانده است. نمونههایى از ظروف كه از جنس مس و نقره بودهاند و تا به امروز نیز ظرافت و زیبایى خود را به خوبى حفظ كردهاند، نشان مىدهند كه ایرانیان در آن عهد، تا به چه حد به هنر و نقش آن در زیبایى وسایل زندگى اهمیت مىدادهاند. اكثر ظروف از نظر شكل و ساخت و پرداخت، بسیار استادانه و ماهرانه شكل گرفتهاند. دسته ظروف، اغلب به تندیس سر یك حیوان، منتهى مىشود. در ملاقهها و صافىها بیشتر به سر مرغابى بر مىخوریم؛ اما گاهى سر تزیین شده گوساله نیز به چشم مىخورَد. دسته بلند یك تابه «كُندُر دود» نیز به سر یك مرغابى ختم مىشود و در كنار این كندر دود، عودسوزهاى پر نقش و زیبایى را مىبینیم كه نمونههاى بُرنزى آن تا به امروز برجاى مانده است.
ظروف
از زیباترین و شكیلترین ظروف این دوره مىتوان به ظروف مشهور به «پوست تخممرغى» اشاره كرد. ضخامت این سفالینهها نهایتاً دو و نیم میلىمتر است و سطح آنها بسیار صاف و صیقلى است.
تصاویرى از ظروف زرین و سیمین این دوره را مىتوان در پلّكانِ نگاردار آپادانا (در تخت جمشید) دید كه به وسیله ملل مختلف، حمل مىشود. تُنگ بلندى كه دو دسته دارد، حاكى از هنر و اهمیت و نقش آن در آراستگى زندگى است. یكى از دستهها كه لوله تنگ هم محسوب مىشود، خاص هنر پارسى است. در این دوره، دستگیرهها اغلب به صورت زیبایى به شكل جانوران و موجودات افسانهاى ساخته مىشدند. اغلب ظروف، روكشى از بُرنز، طلا و نقره داشتند و گاه جنس آنها فقط از طلاى ناب بوده است. براى تزیین ظروف، اغلب از تصویر نیلوفر آبى و نخل، استفاده مىشد.
امّا درباره ظروف سنگى این دوره باید گفت كه سطح كاملاً صیقلى و طراحى عالى، از ظروف سنگى شاهكارهاى بدیلى پدید آورده است. برخى كه با سر حیوانات، تزیین شدهاند، بیش از بقیه چشمگیراند. مثلاً غازها و قوها با گردنِ دراز از حاشیه گرداگرد كاسه، به بیرون مىنگرند. شیر هم در میان انواع حیوانات تزیینى، طرف توجه خاصّ صنعتگران این عصر بوده است. ظروف سنگى فراوانى داراى نقوش حیوان است. گاهى پایه ظرفى به صورت پنجه شیر، ساخته شده است.
در این دوره، گویا ارزش ظروف شیشهاى بیش از ظروف زرّین و سیمین بوده است. شیشه صاف و بىرنگ، از اختراعات ایرانیان بوده و تولید آن در غرب ایران و در بینالنهرین، صورت مىگرفته است. حتى روى این شیشهها نقشهایى ایجاد مىكردهاند كه به صورت شیارهاى افقى و عمودى بوده است. حتى تزیین با نقوش نخل و نیلوفر نیز در لبه آنها وجود دارد. همچنین گلدانها و قَرّابه (صُراحى)هایى از این دوره به دست آمدهاند كه از جنس شیشهاند و دستههایشان به شكل جانوران ساخته شده است. اینها گرانترین نوع ظروف بودهاند و اهمیت و قیمت آنها افزون بر طلا و نقره بوده است.
لباس
لباس بلند و پرچین این دوره، مشخصّهاى است متعلّق به هخامنشیان. آنها معتقد بودند كه لباس بلند، نقص بدن را مىپوشانَد و آدمى را زیبا و بلند نشان مىدهد. این لباسها در هر طرف، چهار چین داشت و دامن آن در پس و پیش به صورت نیم قوسى كامل بود كه گوشههاى آن به سمت بالا كشیده مىشد و در دو پهلو كوتاهتر بود. این لباسها با نوارهاى پلیسه تزیین مىشدند. همچنین با لباسهایى سر و كار داریم كه در نوع درجه یك خود، از سه نوع پارچه مختلف، تشكیل شدهاند. در لباس نگهبانان شوش، پارچه قسمت بالا و پایین، هم نقشاند و بىدلیل نیست كه لباس را نوعى خلعت شاهانه و بلكه بزرگترین هدیه محسوب مىكردند. پارچه لباسها به نقش دایرههایى با برگ و گل، تزیین شده بود و سوزندوزىهاى فراوانى روى لباسها به چشم مىخورْد كه گاه زربافت و گاه گل بافت بودند و حتى حقوق زنان خیّاط در كارگاههاى خیّاطى بر اساس نوع لباسى كه مىدوختند، تعیین مىشد: 1 - خیّاطان لباسهاى ساده، 2 - خیّاطان لباسهاى ظریف، 3 - خیّاطان لباسهاى بسیار ظریف.
برخى معتقدند كه آتن، استفاده از ابریشم را از ایران آموخت و البته این اعتقاد، احتمالى قریب به یقین است. در این دوره، از ابریشم براى تزیین لباسهاى گرانبها استفاده مىشده است. پارچههاى پشمى نیز جزو لباسهاى ظریف محسوب مىشدند. این پارچهها با تكنیك گوبْلَن و بسیار پرنقش و نگار بافته مىشدهاند. نوعى پارچه دیگر نیز در این دوره معمول بوده كه نقش آن، دژهایى در مربعهاى كوچك است. این دژها داراى كنگرهاند. در این عصر، حتى نقش و تصویر انسان را بر لباسها مىبافتند. نوعى لباس بسیار گرانبها هم رایج بوده كه از پنبه درست مىشده است. از پنبه براى پركردن متّكا و بالش نیز استفاده مىشده است. اگرچه این لباس، زیبا و شكیل بود، امّا فعالیتهاى بدنى را دشوار مىساخت. آتناثیوس مىگوید: «گرانترین لباسها... رداى پربهاى ایرانى بود، با بافتى محكم و پوشیده از پولك طلایى». هرچند این لباسها از میان رفتهاند؛ امّا تعداد زیادى از این پولكهاى طلا بر جا مانده است. گاه دكمه و گُل طلا در میان این تزیینات به چشم مىخورَد. در میان تزیینات، تندیس انسانِ شیرتن در زیر خورشیدِ بالدار دیده مىشود كه از پشت به لباس، وصل مىشد.
كفش
كفش ایرانیان این دوره، سهبنده بود؛ امّا كفش شاه و ولىعهد، از این قاعده مستثنا بود و نرمى آن تا حدّى بود كه پا به راحتى درون آن مىچرخید و رنگ آن نیز سرخ بود.
زیورآلات
لباس یك ایرانى متشخص، مزیّن به گردنبند و بازوبند بوده و فرد، دشنهاى نیز در زیر لباس به همراه داشته است. مردها گردنبندى برگردن داشتند كه عموماً از جنس فلز بوده است. دست بندهایى نیز استفاده مىشد، مثلاً با نقش دو شیر در حال بلعیدن دو قوچ، یا دو پرنده شكارى.
هخامنشیان براى تزیین موهاى خود، از نوارهاى با نقش گل استفاده مىكردند. حتى موبند خدمه شاه، پر تزیین بود. سنجاقهاى سر، به سنجاقهاى امروزى بسیار شبیه بودهاند، تنها با این تفاوت كه قسمتى را كه به چشم مىخورْد، مزیّن به فیروزه، عاج، شیشه، استخوان و بُرنز و سُرب مىساختند. تهِ سوزنى كه از پاسارگاد به دست آمده و در لباس به كار مىرفته، از زیبایى ویژهاى برخوردار است. ته این سوزن به شكل یك انار كوچك است و مرصّع به طلاست و خودِ سوزن، نقرهاى است.
ایرانىها به روغنهاى معطّر نیز علاقهمند بودند. روغندانها شكلى خاص داشتند. تفاوتى میان وسایل آرایش مردانه و زنانه این دوره نمىتوان یافت. آینهها هم پرنقش و تصویر بودند. دسته آینه از چوب و عاج بود. در امپراتورى بزرگ هخامنشى، سُرمهدان در همه جا به چشم مىخورْد و به قول گِزِنوفون، مردها هم از آن استفاده مىكردند. سُرمهدانها را اغلب از شیشههاى الوان و به صورت مطبّق و یك در میان زرد و آبى و قهوهاى و سفید مىساختند. درِ آنها چهارگوش بود كه به سمت پایین، باریك مىشد. سرمهدانها از شیشه و بُرنز ساخته مىشدند. این شكل سرمهدان، فقط متعلّق به حوزه هنر ایرانْ زمین است.
3. اشکانیان
معمارى و شهرسازى
در دوره اشكانیان اگر شهرى تازه پدید مىآمد، یا آهنگ آن بود كه شهرى كهنه گسترش یابد، شهر را به صورت دایرهاى مىساختند و برگِرد آن، به سنّت كهن، دیوارى بلند مىكشیدند. این شیوه ساختن شهرهاى مدوّر -كه پیشینه تاریخى آن نامشخصّ است -، منافعى دربر داشت. در این مورد، مصالحى كه براى این باروى دایره شكل به كار مىرفت، كمتر از مصالح مصرفى بارویى بود كه به گِرد زمینى به همان مساحت و به صورت مربّع ساخته مىشد. ضمناً دفاع از باروى دایره شكل، آسانتر بود. دیوارهایى كه از باروى شهر مَرْو بر جاى مانده است، نشان مىدهد كه این بارو از چینههاى گلین بوده و بُرجها و كُنگرهها و شكافهایى براى تیر افكندن داشته است.
در درون شهرهاى اشكانى مهمترین ساختمانها مقرّ حكومت و معبد بودند. همچنین بازار از بخشهاى جالب و بزرگ شهر بود. خانهها - چنان كه هم اكنون نیز در ساختمانهاى قدیمى ایران دیده مىشود -، حیاطى مركزى و اطاقهایى به گرد آن داشتند. قدیمىترین عمارت اشكانى در شهر فَسا در نخستین قرن حكومت اشكانیان ساخته شد. مواد اصلى ساختمانى این كاخ، خشت بود. ایوانى ستوندار و تالارى چهارگوش با ستونهاى غیر معمول، اساس ساختمان را تشكیل مىدادند. در نماى عمارت، قَرنیزها و حاشیههاى تزیینى و نشانههاى دیگرى از هنر آرایشى یونانى و ایرانى به چشم مىخورَد. دیوارها طاقچههایى داشتند كه در آنها مجسّمههاى سفالینى مىگذاشتند. ایوانها با گچبُرىها و تزیینات نقاشى شده بسیار به رنگهاى زرد، سرخ، سبز، قهوهاى و آبى آراسته بودند.
در میان تزیینات معابد، نقش سگ و نیز اژدهاى بالدار با دُم بلند، دیده مىشود. بر روى هم، آنچه در معمارى دینى اشكانى جالب توجه است، وجود حیاط باز در میان معبد و ایوانهاى عریض در اطراف آن و نیم ستونهاى چسبیده به دیوار است.
گچبرىها و نقشهاى پُر و رنگىِ دیوارها مانند عنصرهاى جالب دیگرى از این معمارى هستند كه در تزیینات آسیاى غربى از قدیم به كار مىرفتهاند.
لباس
در این دوره، جامهها متناسب با طبقات اجتماعى، فرق مىكرد. شاهنشاه و درباریان و آزادگان، جامههاى پُربها مىپوشیدند. جامههاى شاهانه، غرق در جواهر بود. اشراف، معمولاً جامههایى كه دامنش تا به زانو مىرسید، بر تن داشتند و گاه بر روى آن، قبایى نیز بر تن مىكردند و در زیر آن، زیر جامه و شلوارى برپا داشتند و كمربندى بر میان مىبستند و خنجرى به پهلو مىآویختند. جامه رویى، سراپا قُلّابدوزى بود. شلوار، پوششى ایرانى و قدیمى بوده است كه سخت مناسبِ اسبسوارى است. به احتمال زیاد، جامه روستاییان دوره اشكانى، همان جامه سنّتىاى بوده كه در طى تاریخ ما تا به آغاز عصر حاضر نیز رواج داشته است.
زنان این دوره، جامهاى بلند كه تا قوزك پا مىرسید، برتن مىكردند و بر روى آن، قبا مىپوشیدند و اغلب، چادرى بر روى این دو، سر مىكردند. زنان اشرافى، دیهیم (تاج گونه) بر سر مىنهادند و بر آن، دستارگونهاى مىبستند كه چادر بر روى آنها مىافتاد و معمولاً در میان سر، فرق مىگشودند.
كفش
كفش اشكانیان، بسیار شكیل و جالب بود، تا آن جا كه حتى بر كفشهاى خود، سنگهاى قیمتى مىنشاندند و از رنگهاى متنوّع و جالب توجه بهره مىبردند و در تزیین آنها از هیچ كوششى فروگذار نبودند.
روغن و عطر
در این دوره، مالیدن روغن بر بدن، امرى رایج بود و مردم، بسته به وضعیت مالى خود، از روغنهاى مختلفى بهره مىبردند. به كار بردن عطر نیز بسیار رایج بود.
تفریح
در این دوره، شیرینترین تفریح براى اشراف، شكار بود و بازىِ گوى و چوگان، از محبوبترین تفریحات نُجبا به شمار مىرفت. هر یك از این تفریحات، ابزارها و البسه خاصّ خود را داشتند.
مجسّمهسازى و سنگنگارى
نمونهاى از اینگونه تزیینات را مىتوان در بیستون دید كه ابعاد تندیسهاى انسانى در آنها به اندازه طبیعى است و اجزا و حتى خطوط بسیار ظریف تصویرها بر سنگ، نقش شده است.
در این عصر، ساختن مجسمههاى بُرُنزى همراه با مجسمههاى سنگى رونق گرفت. در منطقه بختیارى، مجسمهاى بُرنزى به دست آمده است كه نمونهاى از كارهاى زیباى این عصر به شمار مىآید و مردى را با سبیل نشان مىدهد، با طوقى بر گردن و دیهیمى بر سر كه گیسوان او روى شانهها افتاده است. سرِ مجسمه نسبت به تنه آن، كوچك است و این، هیبتِ بیشترى به پیكره مىدهد.
در شرق ایران نیز در كوه خواجه سیستان، آثار نقاشى دیوارى پیدا شده است. در این دوره از نقّاشى براى تزیین تالارها استفاده مىشده است.
تصویرهایى از جنگ، خدایان، قربانى، شكار و ضیافت، صحنههاى اصلى تزیین در این دوره محسوب مىشوند.
4. ساسانیان
تزیین ساختمانها
حفّارانى كه در سالهاى 1931 - 1932 میلادى در «اُمُّ السعاتیر» و «المعاریذ» (دو تپه در شرق و شمال طاق كسرى) كاوش كردهاند، بنیان چند كوشْك ساسانى را یافتهاند. مقدار زیادى از بقایاى گچبُرىها كه زینت عمارات بوده، به دست آمده است. مشهورترین بنایى كه پادشاهان ساسانى ساختهاند، طاق كسرى یا ایوان كسرى است.
طاق كسرى تنها قسمتى است از كل عمارت، كه اثر قابل توجّهى از آن (در منطقه مدائن در عراق كنون) باقى است. نماى این بنا كه 29 متر ارتفاع دارد، دیوارى بوده است بىنضیر؛ لیكن طاقهاى بسیار و ستونهاى برجسته و طاق كوچك مرتّب به چهار طبقه و دیوارى دهلیزى داشته است.
نماى عمارت، شاید از ساروجِ منقّش یا سنگهاى مرمر، یا چنانكه برخى از نویسندگانِ جدید ادّعا كردهاند، از صفحات مسینِ زراندود و سیم اندود، پوشیده بوده است.
حیرت و اعجاب نظارهكنندگان در برابر این بنا بیشتر به علت عظمت و شكوه و ضخامت اضلاع آن بود، تا زیبایى كلّیات و جزئیات آن. ابن خُردادْبِه مىگوید: كاخ كسرى در مدائن (تیسفون) از همه بناهایى كه با گچ و آجُر ساخته شدهاند، بهتر و زیباتر بوده است. در زمان مراسم، نه تنها كف تالارها كه در و دیوارها را با قالى فرش مىكردند و هرجا كه فرش نبود، با تصاویر مُعرَّق (موزاییك) كه به امر خسرو اوّل ساخته شده بودند، آراسته شده بود.
لباس و منسوجات
در این عهد، لباسهاى زرین و سیمین، رایج بود و در هنگام جنگ، از زره و خُود استفاده مىكردند و رانبند و بازوبند به كار مىبردند. در این دوران، هنر پارچهبافى و رَنگرزى به اوج رسیده بود. صنعتگران، پارچههاى ابریشمى و قالى و چیزهاى دیگر مىبافتند و نَسّاجى از صنایع مهم ایران به شمار مىرفته است. مهمترین كالایى كه به صورت عبورى از ایران مىگذشت، ابریشم بود.
در اعیاد، خصوصاً خُرّمْ روز - كه برابر با روز اوّل دىماه بود -، مردم، جامه سفید برتن مىكردند و بر فرش سفید مىنشستند و مراسم شُكر و شادى به جاى مىآوردند.
مردم این دوره، قبایى بلند و پرنقش و در زیر آن، شلوارى پرچین و گشاد بر تن مىكردند. تنوعِ پارچهها بسیار زیاد بود. نقوش پارچههاى به جا مانده از این عصر، با دقّتى فوقالعاده رسم شدهاند. صورت حیوانات، خصوصاً فیلان را آن چنان با ظرافت و دقتْ كشیدهاند كه شخص به حیرت مىافتد و آنها را از حیث حركات و نمایش حیات، از جمله شاهكارهاى حجّارى مىشمرَد.
ظروف
در این دوران، ظروف زیبایى از جنس طلا و نقره ساخته مىشد كه گاه، جواهرنشان بود. این ظروف، نقوش برجستهاى داشتند و در زیبایى و هنر و صنعت، سرآمد بودند.
سكههاى دوره ساسانى نیز با نقوش برجستهاى كه معمولاً ته مایه مذهبى داشت، تزیین مىشدند. در این نقوش برجسته معمولاً آتشكده و اَهورامزدا حضور داشتند.
قالىها
معروفترین قالى عهد خسروپرویز كه در كتب قدیم شرقى شرح آن مذكور است، از جنس ابریشم زَربفت بوده است. ثَعالِبى گوید: «كاخ طاقدیس، از چهار قالى زَربفت مرواریددوز و یاقوت نشان، پوشیده بود و هر یك از این فرشها فصلى از سال را نشان مىدادند». قالى بزرگى كه در تالار باریكى از قصرهاى سلطنتى تیسفون بود و «وَهارى خسرو (بهار كسرى)» نام داشت یا طبق نقلى از ثعالبى آن را «فرش زمستانى» مىگفتهاند، از همان جنس زربفت بوده است. این فرش كه در فصل سرما مورد استفاده قرار مىگرفت، تصویر بهار را در برابر دیده بینندگان مىگسترد. در متن آن، خیابانهاى گل و درخت و جدولهاى آب را به تصویر كشیده بودند و نهرها از میان باغى خرم مىگذشتند و كشتزارها و باغچههاى پر میوه و سبزى، آن را فرو گرفته بودند. شاخ و برگ این اشجار، از زر و سیم و گوهرهاى رنگارنگ بود.
منبع: hawzah.net