فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
کلوخ اندازون؛ سنت فراموش شده ابرکوهیها
ماه رمضان از دیدگاه مردم نه تنها در کشور اسلامی ایران بلکه از نظر تمامی مسلمانان جهان ماهی مبارک و مقدس به شمار میرود و به واسطه همین تقدس آداب و رسوم و برنامههای مختلفی در گوشه و کنار جهان برگزار میشود که بسیاری از آنها شنیدنی است.
مسلمانان در جای جای جهان چند هفته قبل از حلول ماه مبارک رمضان خود را برای آمدن این ماه آماده میکنند و بر اساس آداب و رسوم منطقه خود، برای گرامیداشت این ماه تلاش میکنند و در طول ایام ماه مبارک رمضان نیز برنامههای مختلفی را به اجرا در میآورند که بسیاری از این برنامهها کم کم به سنت و آیین مردم مناطق مختلف تبدیل شده است.
در ابرکوه نیز گرامیداشت ماه مبارک رمضان با آدابی همراه است که تلاش شده بخشی از این آداب کهن در گفتگو با یک کارشناس ارشد ایران شناسی و استاد دانشگاه بازگو شود.
در ابرکوه چندین هفته قبل از شروع ماه رمضان، مردم به تمیز کردن خانه و به اصطلاح خانه تکانی و خرید مایحتاج ماه رمضان میپرداختند.
در قدیم اگر ماه رمضان در زمستان یا پاییز بود، مردم گوسفندی را که از تابستان برای ماه رمضان پروار کرده بودند، ذبح کرده و به شکل قورمه (گوشت پخته ای که در پوست نگهداری میکنند و ماندگاری دارد) در میآوردند تا در ماه رمضان از آن استفاده کنند.
در قدیم اگر ماه رمضان در زمستان یا پاییز بود، مردم گوسفندی را از تابستان به نیت ماه رمضان پروار میکردند و در آستانه ماه رمضان سر میبریدند و از گوشت آن را قرمه میکردند و در طول ماه از آن استفاده میکردند
عده ای نیز روز قبل از شروع ماه رمضان را روزه میگرفتند و این روزه را روزه پیشواز ماه مبارک رمضان مینامیدند و این روزه نوعی خوشامد گویی به ماه رمضان بود.
وی افزود: مردم با این روزه اعلام میکردند که نه تنها از آمدن ماه رمضان ناراحت نیستند، بلکه از آمدن آن راضی و خوشنودند به طوری که روز قبل از شروع این ماه را نیز روزه میگیرند.
عده ای نیز روز قبل از شروع ماه رمضان را به بیرون شهر میرفتند و به تفریح میگذراندند زیرا معتقد بودند به مدت 30 روز به دلیل روزه گرفتن نمیتوانند به تفریح بپردازند و این مراسم تفریحی را "کلوخ اندازون" میگفتند.
البته علت این نامگذاری هنوز مشخص نیست اما هر چه بود این سنت این روزها به دست فراموشی سپرده شده است.
عقاید مردم در رؤیت هلال ماه رمضان
مردم برای رؤیت هلال ماه رمضان به پشت بام خانهها یا مکانهای مرتفع میرفتند تا هلال ماه را رؤیت کنند و از آمدن ماه رمضان مطمئن شوند.
فردی که ماه را رویت کرده بود سعی میکرد چشم خود را بر اجسام و افراد پاک و مقدس باز کند آنچنان که به چیزی نگاه نمیکرد و سپس به آب که نشانه شفافیت و زلالیت است و ریشه تقدس آن را باید در ایران باستان جستجو کرد، یا آینه که مظهر پاکی و روشنایی است یا چهره کودکی به نشانه معصومیت، یا سید مومنی نگاه میکرد.
اعتقاد مردم بر این بود که نگاه کردن بر افراد و اجسام منحوس، سبب بدیمنی در این ماه میشود و به عکس، نگاه به اجسام و افراد مقدس، میمون و مقدس است.
انجام کارهای نیک در ماه رمضان
صرفنظر از آداب و رسوم گذشتگان و باورها و عقاید مردم در مورد ماه رمضان، انجام اعمال نیک در این ماه و اعتقاد به این امر از گذشتهها تاکنون در میان مردم وجود دارد و به عنوان یک باور به آن اعتقاد دارند.
مردم در ماه رمضان در پی کسب ثواب و نیکی بوده و به هر شکلی سعی در انجام اعمال نیک و پسندیده دارند.
در قدیم که ساعتی برای بیدار شدن در سحرهای ماه رمضان وجود نداشت، عده ای از مردم، سحرگاهان به پشت بام منازل خود میرفتند و با صدای بلند به خواندن مناجات میپرداختند یا برای بیدار شدن مردم در کوچهها به طبل زدن میپرداختند.
طبل زنی در سحرهای ماه رمضان، بیدار کردن همسایگان و گسترانیدان سفرههای افطاری در مساجد از رسومی است که امروز نیز در بسیاری از نقاط از جمله استان یزد مرسوم و معمول است
برای بیدار شدن در سحر همسایهها به یکدیگر سفارش میکردند که برای سحری خوردن یکدیگر را بیدار کنند و هر شب کسی که بیدار میشد، دیگر همسایهها را نیز بیدار میکرد و با کوبیدن درب خانهها وقت سحر را اعلام میکرد.
در طول روز نیز روزه داران به امور روزمره خود میپرداختند و گاهی به دلیل خستگی و بیداری سحر، امور روزمره با تاخیر شروع و از طرفی زودتر تمام میشد.
هنگام نماز مغرب، مردم بیشتر به مسجد میرفتند و پس از ادای نماز و افطار با خرما که در مسجد از سوی نمازگزاران پخش میشد، به خانه بر میگشتند.
گسترانیدن سفرههای افطاری و اطعام روزه داران در این ماه رواج زیادی دارد و هر فرد تلاش میکند حتی به دانه خرمایی، روزه داری را مهمان کند.
طرد روزه خواران
نکته قابل توجه، طرد کردن روزه خواران از جامعه بود. افرادی که روزه خوار بودند مورد سرزنش قرار میگرفتند و با کنایه و طنز مورد تمسخر و بی مهری مردم قرار میگرفتند و در بین مردم رایج بود که میگفتند "روزه خوار، روزیت بخور" و منظور از روزیت بخور این بود که، روزه خوار باید بمیرد و ارزش زندگی کردن ندارد.
در گذشته حتی در ملا عام، روزه خوار را تازیانه میزدند و برخی اوقات مردم از دست فرد روزه خوار چیزی نمیگرفتند و یا در ظرف او آب و غذا نمیخوردند و تا حد یک کافر وی را نجس میشمردند.
معرفی نوعروس به مردم مسجد
یکی از آداب ماه رمضان که در ابرکوه مرسوم بود و اینک نیز کمابیش این رسم ادامه دارد، بردن عروس در سال اول ازدواج به مسجد محله همسرش بود.
مادر داماد با تهیه چادر و جانماز برای بردن عروس به مسجد از پدر و مادر وی کسب اجازه میکرد و شبی که عروس را به مسجد میبردند، مادر داماد به پخش شیرینی در میان مردم میپرداخت و به نوعی میتوان گفت که این کار، معرفی عروس به افراد محله داماد بود.
نذر برای برآورده شدن حاجات
مردم در 15 رمضان که برابر با میلاد امام حسن (ع) بود، برای بر آورده شدن حاجات خود، نذر میکردند و نذر رایج در این روز نان صلواتی بود.
در این روز، فرد حاجتمند برای بر آورده شدن حاجت خود یا پس از اینکه مشکلش گشوده شد، پول پخت یک روز نان را به نانوایی میداد تا به مردم نان مجانی بدهد و مردم در قبال گرفتن این نان، صلوات میفرستادند که این رسم همچنان رایج است.
اهمیت شبهای قدر
در شبهای قدر و شهادت امیر المومنین (ع)، مردم برای احیای این شب در مساجد جمع میشدند و به خواندن دعا و مناجات میپرداختند.
اهمیت بیداری این شب در نظر مردم، آن قدر زیاد بود که با خود خوراکی به مسجد میآوردند تا خوابشان نبرد و برای بیدار ماندن کودکان در این شب، مدام صورت آنها را میشستند.
مردم بنابر آموزههای دینی، معتقد بودند که سرنوشت نوزادی که در این سال به دنیا میآید و کسی که در این سال میمیرد در این شبها نوشته میشود و بنابراین باید این شبها را بیدار ماند و به دعا پرداخت.
در شب نوزدهم ماه رمضان که شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) است، مردم برا ی برآورده شدن حاجات خود شیر نذر میکنند، زیرا بر این اعتقاد بودند که شمشیر ابن ملجم زهر آلود بوده و یتیمان برای درمان امام (ع) برای ایشان شیر آورده بودند و بر این اساس پخش شیر در این شب امری مرسوم است.
"شب دوست"
یکی دیگر از مناسبتهای ماه مبارک رمضان که برای مردم در ابرکوه و دیگر نقاط ایران دارای اهمیت بود، شب بیست و هفت ماه رمضان بوده که به روایات تاریخی و باور عموم این شب، شب کشتن ابن ملجم، قاتل امام علی (ع) بوده و مردم در این شب به شادی و سرور میپرداختند.
در ابرکوه این شب را "شب دوست" میگفتند و در این شب، پسر بچهها چادر به سر میکردند به طوری که شناخته نشوند و به در خانهها میرفتند و تقاضای خوراکی میکردند و صاحبخانه ظرف آنان را از آجیل و شیرینی پر میکرد.
مردم معتقد بودند اگر صاحبخانه بتواند چادر یکی از پسرها را کنار بزند و او را بشناسد، حاجتش برآورده میشود.
این رسم بنابر این باور شکل گرفته است که شیعیان خبر کشته شدن ابن ملجم را این طور به یکدیگر دادند و به صورت ناشناس به درب منازل میرفتند و از مرگ ابن ملجم یکدیگر را آگاه میکردند.
از دیگر مراسم این شب، خوردن کله پاچه بود.
این رسم در بسیاری از نقاط ایران رایج بوده و هست، مثلا در بجنورد، افراد خانواده در شب بیست و هفتم ماه رمضان دور هم جمع میشدند و زنان لباسهای زیبا و با رنگهای شاد میپوشیدند و برای افطار کله پاچه میخوردند و کله را نمادی از سر ابن ملجم میدانستند و هر کسی برای اینکه تنفر خود را از ابن ملجم نشان دهد با چاقو ضربه ای به کله گوسفند میزد و در آخر، ته مانده آن را جلوی اردکی که روبان قرمز به گردنش بسته بودند میانداختند و آن را نمادی از مرغی که از آسمان آمد و گوشت ابن ملجم را خورد میدانستند.
کیسه مراد
یکی دیگر از مراسمات ماه مبارک رمضان، دوختن کیسه مراد است که زنان در بین نماز ظهر و عصر روز بیست و هفتم ماه رمضان در مسجد میدوزند و داخل آن را سکه ای میگذارند و این سکه را به نشانه برکت در کیف خود میگذارند و معتقدند حاجتهای آنها تا سال دیگر با دوختن کیسه مراد برآورده میشود.
وداع با ماه رمضان و عید فطر
شب عید فطر، مردم در مساجد جمع میشوند و با ماه مبارک وداع میکنند و دعای الوداع میخوانند.
روز عید فطر نیز مردم پس از اقامه نماز برای تبریک عید به خانه بزرگان فامیل و همسایهها میرفتند.
مردم در ابرکوه در این روز آش محلی به نام آش جو که ترکیبی از جو، چغندر، کدو و سیرابی و سرکه بود تهیه میکردند و بر این باور بودند که پس از یک ماه روزه داری، معده انسان خشک میشود و نمیتواند غذای پر حجم را هضم کند و خوردن این آش معده را نرم میکند.
منبع: mehrnews.com
ویدیو مرتبط :
سنت های فراموش شده: توسل
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سنتهای فراموش شده ماه رمضان
یك جرعه تاریخ ماندگار
آداب و رسوم؛ شاید هیچ ماه یا موسم دیگری مثل ماه مبارك رمضان این همه تنوع آداب و رسوم و عادتهای دوستداشتنی نداشته باشد
آدابی كه بهمرور زمان بخشی از آن به فراموشی تاریخ سپرده میشود و بخشی دیگر در طول تاریخ متولد میشود. مرور آداب فراموششده این ایام میتواند خاطرهانگیز باشد.
تهران، رمضان، در گذر تاریخ پایتخت
تهران زیبا و دوستداشتنی ما و شما، قرنهاست كه میزبان شایسته «ماه خدا» حساب میشود. از همان شبی كه قرار بود ماهتاب حلول ایام مبارك، آسمان تهران را روشن كند و خانوادهها فوج فوج با آب و آیینه و سبزه راهی پشتبام میشدند تا هلال آغاز ماه رمضان را با چشم خودشان ببینند،
تا روز عید كه فطریه تهرانیان چراغ خانه مستمندان را روشن نگه میداشت، پایتخت امروز ایران رسم و رسوم خاص خودش را در پاسداشت «شهر صیام» داشته است. آن روزها انگار كه دوباره نوروز آمده باشد، زنها به جارو پاروی خانه میپرداختند و مردها، غبار از حصار و حصیر مساجد برمیگرفتند. پارچههای نو از صندوقچهها بیرون میآمد و آدمها در عزیزداشت ماه خدا، جامه تازه به تن میكردند. تهران قدیم، غوغا میشد، وقتی نفس رمضان را میشنید...
شبهای روشن تهران
مشهور است كه در تهران قدیم، روشنایی معابر تنها تا 2ساعت پس از غروب آفتاب ادامه داشت و پس از آن، با نواختن گزمههای حكومتی بر طبلهایشان، شهر نیز در كام خاموشی فرومیرفت. به میمنت از راه رسیدن رمضان اما، نه تنها عبورومرور بعد از غروب آفتاب قطع نمیشد و تا طلیعه صبح ادامه مییافت، كه شهر نیز تا سپیدهدم روشن میماند و تاریكی را جواب میكرد.
در آن زمان و تا سال1297خورشیدی، چراغهای نفتی روشنایی شبهای رمضان را فراهم میكرد، اما از آن تاریخ به بعد -مقارن با دوران شاه ناصری- به مدد كارخانه میرزا حسینخان قزوینی، تهران روشناییاش را از «گاز» بهدست آورد. این رویه ادامه داشت تا زمان مظفرالدین شاه كه 400كیلووات برق تولیدی حسینآقا امینالضراب، پای اختراع مرحوم ادیسون را هم به پایتخت قاجار باز كرد! هرچه بود اما، تهران در تكتك شبهای رمضان روشن میماند تا قدم میهمان پرمهرش را گرامی بدارد.
«گل خندانی»، فرصتی برای رفع كدورتها
اما تهرانیان قدیم بر این باور بودند كه با دلی مملو از كینه و كدورت نمیشود گام به اقلیم رمضان گذاشت. چنین بود كه غبارروبی از دل و رفع اختلاف با نزدیكان در زمره آیینهای استقبال از ماه مبارك قرار میگرفت. به این مجالس آشتیكنان كه به همت بزرگان برگزار میشد، «گل خندانی» میگفتند.
تمیز كردن دل، همگام با تمیز كردن خانه و جامه، آدمهای این شهر را برای فرارسیدن رمضان آماده كرد. آخرین مرحله استقبال تهران قدیم هم مثل خیلی جاهای دیگر، به پیشواز رفتن بود؛ اهالی پایتخت قاجار نیز 2 ،3روز مانده به آغاز ماه مبارك روزه میساختند تا مراسم استقبال را به نحو احسن انجام داده باشند.
از دیگر رسم و آیینهای جالب مردم تهران نیز در ماه مبارك رمضان، یكی اعلام سحر و افطار با توپ بود؛ چنانكه در هر گوشه شهر 2توپ جنگی كار گذاشته میشد كه این توپها را هنگام سحر و اذان مغرب، 3بار شلیك میكردند و اوقات شرعی را بدینترتیب برای مردم اعلام میكردند. ضمن آنكه زمانی نیز رسم بر این بوده كه خانهها و مغازهها به ویژه آنان كه در جایگاه مرتفع و بلندتری بودند، یكی، دو ساعت مانده به اذان صبح، جلو در، یك چراغ نفتی آویزان كنند تا مردم با دیدن آنها، بساط سفره سحری را بچینند.
كسب و كار، حلال حلال!
رمضان اما، تاثیر خودش را روی كسب و كار مردم نیز میگذاشت. اگرچه برخی از صنوف در ارتباط با شكم در این ماه تعطیل و یا كمكار میشدند، اما در عوض حمامها، قهوهخانهها، زورخانهها و شیرفروشیها به رونق میافتادند. رمضان كه از راه میرسید، كمفروشها سنگهای قلابیشان را به انبار میبردند تا سنگ وزنههای دقیق را برای معامله با مردم مورد استفاده قرار دهند.
نان شیرمالها دوباره پرروغن و چرب پخته میشدند و تافتون و شیر به قیمت عادلانه عرضه میشد. در عین حال كه كسبه هم میكوشیدند تادوشادوش مردم در این ماه عزیز تزكیه نفس كنند، دستفروشها نیز بساطشان را در گوشهگوشه شهر پهن میكردند. پارچه، ظروف مسی و لوازم آشپزخانه، از عمدهترین وسایلی بود كه این دستفروشان فصلی عرضه میكردند و بیشتر خانمها مشتریاش بودند. خلاصه كسب و كار تهرانیهای قدیم در این روزها پاكتر و پربركتتر میشد.
از سحری و افطار، تا پسافطاری و شبچره!
آیینهای خورد و خوراك تهران قدیم نیز در ماه مبارك منحصر به فرد بود و حالوهوایی خاص داشت. مردم بیشتر در مورد سحری، قایل به خوردن برنج بودند، چون در طول روز كمتر باعث تشنگی میشد. همچنین در كنار سحر به جای دوغ و ماست، از هندوانه و خربزه استفاده میكردند تا رفع عطش كنند.
در مورد افطار هم پای برخی از غذاهای اصیل تهرانی در میان بود؛ خوراكیهایی مثل ترحلوا، شیربرنج یا پالوده سیب كه بعد از اذان مغرب مورد استفاده مردم قرار میگرفت. چند ساعت پس از استفاده از این غذاهای سبك به عنوان افطاری، نوبت به پسافطاری میرسید كه امروز «شام» خوانده میشود.
آبگوشت، چلوكباب و انواع خورشها از مهمترین پسافطاریهای مورد مصرف تهرانیان قدیم محسوب میشدند. این اما، وعده واپسین غذایی مردم نبود، چه اینكه بهزودی و ساعاتی مانده به سحر، سروكله «شبچره» پیدا میشد. زولبیا، بامیه و تنقلات اقلامی بودند كه خانوادهها در ساعات پایانی شب دور هم جمع میشدند و ضمن مصاحبت با یكدیگر، از این شبچرهها هم استفاده میكردند.
تعزیه؛ از بین مردم تا دیوان حكومت
تعزیهخوانی در زمره قدیمیترین عادات تهرانیان، بعد از اسلام به شمار رفته است. این رسم دیرین در روزهای ماه مبارك هم اجرا میشد و مردم از آن استفاده میكردند. تا پایان سلطنت محمدعلیشاه، مجالس تعزیه در كوچه و بازار به اجرا درمیآمد، اما در دوران احمدشاه، دامنه این مراسمات به ساختمان تكیه آقا در حصار بوعلی شیران (جنوب نیاوران) كشیده شد تا تعزیه خاص رمضان، بعدازظهرها تا قبل از افطار در مقابل احمدشاه و خانواده سلطنتی اجرا شود.
بساط مارگیری به راه بود!
مردم تهران در ماه مبارك برای خودشان تفریحاتی هم داشتند. درواقع از آنجا كه برخی از مشاغل در این ماه تعطیل میشدند و مردم تا پاسی از شب بیدار مینشستند، صبحها نیز بهندرت اثری از كسب و كار در شهر پیدا بود. در همین راستا، تفریحات دستهجمعی ارزشی مضاعف پیدا میكرد.
چنین بود كه در روزهای ماه مبارك، حلقههای دور مارگیرها و درویشها گسترش مییافت و مردم با دیدن كارهای آنها یا شنیدن حرفهایشان سرگرم میشدند. همچنین پس از افطار نیز -تا فاصله موعد شام- جوانان دستهدسته از محلهای به محلهای دیگر میرفتند تا سرگرمیهای خاص خود را بیابند. در این ایام، زورخانهها و قهوهخانهها و البته مساجد، جزو پاتوقهای مردم بود. همچنین، پس از افطار آبتنی كردن در حوضچه حیاط، هنگامی كه ماه رمضان مصادف با تابستان بود، رسم دیگری به حساب میآمد.
مراد كشون!
در تهران قدیم رسم بر این بود كه شب 27ماه مبارك را شب مرگ ابنملجم مرادی، قاتل امیرالمومنین(ع) بدانند و در آن شادی كنند. در این شب مردم عمدتا كلهپاچه تناول میكردند و آجیل مراد میخوردند.
آجیل مراد، از خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام، شكر و.... تشكیل میشد كه مردم محتویات آنان را با درخواستهای خود، از كسانی كه نام فاطمه، علی و محمد داشتند میگرفتند و شبها به عنوان شبچره، قبل از وعده سحری میل میكردند. در روز بیست هفتمماه مبارك همچنین بین 2نماز ظهر و عصر پیراهن مراد دوخته میشد. تکه های پارچه این پیراهن را فرد حاجتمند به صورت نذر تهیه می کرد و مردم با دوختن آنها به یكدیگر و پوشاندن بر تن او، كمك میكردند حاجتش را بخواهد.
شیراز
در شیراز قدیم رسم بر این بود كه مردم بهویژه اگر ماه مبارك با ایام بهار و تابستان تلاقی میكرد، جمعه آخر شعبان را به تفرجگاهها بروند و با تفریح كردن در قصرالدشت و سایر باغات، روحیه شادابی برای استقبال از رمضان بیابند. همچنین در این شهر رسم بر آن بوده كه در اولین رمضان بعد از عروسی، خانواده دختر بساط افطاری را همراه با گل (كادوی عروس) به خانه داماد بفرستند.
در شیراز نیز رسم شبچره خوردن خانوادگی بسیار مطرح و محبوب بوده است. رنگینك، ترحلوا، كوفته هلو، كشمش پلو و قنبرپلو جزو خوراكیهای شیرازی در ماه مبارك بودهاند. همچنین نانشیرینفروشها هم در این ماه نوعی نان به نام «چاهی» پخت میكردند كه هنگام افطار، قبل از غذا با چای میل میشد.
عمدتا مردم در این شهر رسم داشتند روزه خود را با یك استكان عرق گل گاوزبان باز كنند. با این همه مهمترین رسم شیرازیان به نكوداشت آخرین جمعه ماه مبارك مربوط میشد كه به آن «جمعهالوداعی» میگفتند. در این روز خیل مردم در مسجدجمعه شیراز اجتماع میكردند و بهویژه حاجتمندان، صحنها و شبستانها را به اشغال خود درمیآوردند.
نوشتن دعای سیاهسرفه روی پوست كدو، نوشتن دعای «چهل بسمال...»، دعا برای گشایشبخت یا فرزنددار شدن و... بخشی از آیینهای این روز بوده است. جالب اینكه گروهی از دختران دمبخت به نیت باز شدن بختشان، قبل از حضور واعظ در مسجد، 3بار از منبر بالا و پایین میرفتند، زنان بیفرزند نیز گهواره كوچكی به نام «ننو» درست میكردند و به مسجد میآوردند.
مازندران
كوچولوها روزه سری میگیرند!
ماه مبارك رمضان در مازندران هم آداب و رسوم خاص خودش را دارد. مردم این خطه از دیرباز رسم داشتهاند نزدیك به 3روز را به پیشواز این ماه عزیز بروند. ختم انعام برای حاجتمندان كه معمولا مقابل سینیهایی محتوی چند قرص نان، نمك و چند ظرف آب انجام میگرفته، بخش دیگری از مراسم خاص استقبال از ایام صیام بوده است.
خیلی جلوترهای كه اثری از آثار ساعت كوكی و تنظیم زنگ موبایل نبود، مازنیهای حاجتدار یك پیت حلبی دور گردنشان میانداختند و كوفتن چوب به آن، اهالی را برای سحری بیدار میكردند. نذر حلوا در شب 15رمضان هم كه طی آن زنان با قند و چای و خرما و زغال به مسجد میرفتند، بخش دیگری از رسوم ماه مبارك در مازندران بوده است.
ازجمله آیینهای بسیار جالب در شهر ساری، یكی افطاری بردن خانوادهها برای زندانیان بوده كه طی آن زنان با مجمعهای مملو از خوراكی، به سمت زندان شهر حركت میكردند.نوع ویژه افطاری مازنیها، «قرقرناق» نام دارد كه چیزی شبیه كوكو است و هنوز در آن منطقه یافت میشود.
ضمنا بچههای مازندرانی كه تازه به سن تكلیف میرسند، افطار نمیكنند تا از بزرگترها هدیهای به نام «روزهسری» دریافت كنند. این هدیه در مورد پسربچهها میتواند لباس باشد و در مورد دختربچهها، غالباً زیورآلات یا چادر نماز است.
آذربایجان
رمضان بعد از قاباخلاما
مردم خطه آذربایجان از دیرباز به دینداری و مذهبی بودن مشهور بودهاند. رمضان در این منطقه حال و هوای عجیبی دارد. پیشترها اهالی برای رویت هلال ماه به پشتبامها میرفتند، یا سواری را به مناطق اطراف گسیل میكردند تا برایشان از آمدن ماه مبارك خبر بیاورد.
بسیاری از آذریها مقیدند كه به پیشواز رمضان بروند. به این كار در آن فرهنگ «قاباخلاما» گفته میشود. «اوباش» دادن هم كه دیگر برای تركها اهمیت خاص خودش را دارد و به سفرههای گشوده سحری اطلاق میشود كه آنها، دیگران را برای تناولش وعده میگیرند.
«نزیه»، نام نوعی شیرینی خاص است كه به منظور قرار گرفتن سر سفره افطار، فقط در ماه مبارك پخت میشود و بسیار خوشمزه است. خیلی قبلترها، عشایر آذری با كوفتن مشت به دیوار همسایه، او را برای خوردن سحری بیدار میكردند و این زنجیره خبررسانی، باعث میشد هیچكس خواب نماند.
خلاصه آنكه ماه مبارك كه با رصد هلال از پشتبام آغاز میشد، با زیارت اهل قبور در روز پایانی به سرانجامش میرسید. جالب اینكه آذریهای قدیمی معتقد بودند نگریستن به آیینه در هنگام از راه رسیدن ماه مبارك خوشیمن است و دقیقا به همین خاطر خیلیهایشان یك آیینه كوچك را با خود حمل میكردند.
سیستان و بلوچستان
آواز خوش سحرخوانی
در سیستان و بلوچستان، از خیلی سال پیش سحرخوانی و رمضانخوانی رواج داشته است. عدهای از مورخان سابقه سحرخوانی را به یكهزار سال پیش نسبت میدهند. این آیین كه در ماه مبارك و در ساعات پایانی منتهی به اذان صبح برگزار میشد، مخصوص ریشسفیدها و معتمدین شهر بود كه ترانههای عامیانه سیستانی را با صدای رسا و آواز خوش قرائت میكردند.
در رمضانخوانی هم سرودهها غالبا محتوای مشابهی داشت، با این تفاوت كه بین روزهای هشتم و چهاردهم ماه مبارك انجام میگرفت. در این آیین، جوانان و نوجوانان حل جلوی در خانه حاجتمندان جمع میشدند و بعد از افطار، شروع به خواندن سرودهای محلی میكردند.
بعد از چند دقیقه صاحبخانه با هدیهای مختصر به جمع آنها میپیوست. این هدیه میتوانست مقداری پول باشد یا تكههایی از كلوچههای محلی سیستان كه توسط صاحبخانه به جوانان محل اهدا میشد.پس از این اتفاق، اگر صاحبخانه هم متمایل بود، همراه جوانان میشد تا ادامه راه را با آنها برود. شبهای احیا هم در سیستان حال و هوای عجیبی دارد و مساجد مملو از جوانان میشود.
منبع: hamshahrionline.ir