فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

کشف یک حقیقت: این فیلم را یک پسربچه ساخته



فیلم بدی نبود، بلکه به تمام معنا یک فاجعه بود و عصبانیت کسانی که این فیلم را دیده اند بابت طلای وقت است که به پای این اثر کم بهاتر از گل و لای هدر شده. مطمئناً اگر یک نفر را از قرن دوم میلادی به روزگار امروز می آوردیم تا بنویسد و کارگردانی کند نتیجه کار بهتر از این می‌شد که دیدیم البته اگر مبالغه را کناربگذاریم باید گفت بهتر از این  نمی شد ولی در همین سطح در می آمد.

سینما , كریستال , مهدی سلوكی

"کریستال" ماجرای سه نفر است که در زندان با هم آشنا شده اند و بعد از آزادی در پی رفع مشکلات  هم تلاش می کنند، رضا به دلیل اینکه همسر او هزار سکه مهریه اش را بی هیچ دلیلی به اجرا گذاشته سر از حبس درآورده بود و با قسط بندی آن آزاد شده؛ داریوش هم که ثروتمندترین آنهاست به علت یکسری مشکلات مالی در شرکتش روانه زندان شده اما حالا که آ‍زاد شده می فهمد همسرش (دلارام) به او خیانت کرده و حتی بعد از اینکه داریوش با مسعود (دوست همسرش) درگیر می‌شود، دلارام که خانه به نام اوست از این برخورد ناراحت شده و داریوش را بیرون می اندازد؛ صدرا هم قتل غیر عمد یک چوپان را به جای حسام، پسر صاحب کارش گردن گرفته تا غیر از دیه مبلغ پنجاه میلیون برای مخارج ازدواجش از او دریافت کند، اما وقتی برای مرخصی بیرون آمده حسام دبه می‌کند و در ضمن نامزد صدرا هم زیر حرفش می زند چون (لابد به طمع پول) قصد ازدواج با حسام را دارد تمام این ها در یک کلام یعنی زن ها همه پلید و موقعیت طلبند.
ترانه های دیس لاو (ضد عشق) نسبتا جدید را شنیده اید؟ از همان ها که پسرک های نوجوان خیلی دوست دارند و به همان حال و هوای بچه گانه دختر پسری می‌خورد ضد زن بودن این فیلم از نوع یک فلسفه منحط نیست بلکه از همان نوع دیس لاو سخیف و بچه پسند است.
پسر بچه هائی که با ابراز تنفر از زن ها سعی می‌کنند واجد احساس کاذب غرور و بی نیازی به جنس مخالف شوند تا لااقل ادای آ‌ن را دربیاورند اما این در حقیقت یک سرپوش گذاشتن روی نیازی است که بروز آن را ضعف می‌دانند و می‌توانیم این عمل را یک مبارزه با نفس مبتذل اسم دهیم البته چند وقت بعد و موقع سرعقل آمدن و دست از غررو الکی برداشتن التماس همین آقایان به پدرومادرهایشان دیدنی است.
اگر به مابقی فیلم توجه کنید غیر از موضع ضد زن در آن که پررنگ ترین وجه است تمام کمپلکس ها و عقده های پسربچه گانه دیگر هم خودشان را نشان می‌دهند.

سینما , كریستال , مهدی سلوكی

وقتی داریوش با مسعود درگیر شده بود تصور کرد که او مرده و بدنش را در صندوق عقب یک bmv آخرین سیستم می گذارد و سراغ رضا می رود آنها با هم به شمال کشور می روند تا صدرا را ببینند ولی قبل از رسیدن، وقتی درب صندوق عقب را برای لحظه ای باز می‌کنند مسعود شروع به التماس می کند که اصلا معلوم نیست در این یکی دو روز چرا ساکت مانده بود؟!
در بین راه رضا و داریوش کلی دیالوگ درباره فلسفه زندگی رد و بدل می کنند که بدون دیدن چهره بازیگران تصور می‌کنیم دو پسربچه نوجوان و حسابی جوگیر زور می زنند تا چند تا حرف قلمبه سلمبه دربیاید به هر حال کلی افاضات و اضافات ،‌این دو نفر به شمال می‌رسند و صدرا هم اصل ماجرای خودش را به آنها می گوید سپس آن ها مسعود را در یک انباری حبس کرده و سراغ حسام می روند و با او شرط بندی می‌کنند صدرا یک bmv آخرین سیستم از او می‌برد و رضا هم در شرط بندی بعدی ده ها میلیون به چنگ می‌آورد وقتی این سه نفر در حال بازگشت به تهران هستند حسام جلوی آنها را گرفته و در خواست شرط بندی سوم را می‌کند...
تا همین جا شاید متوجه یک نکته شده باشید؛ سریال خط قرمز را یادتان هست؟ البته قطعاً دوره آن گذشته اما حال و هوای این فیلم (کریستال) نمونه یک میلیون برابر ضعیف شده ای از تم همان سریال است.

سینما , كریستال , مهدی سلوكی

یعنی سریالی که موج جمعیتی دهه شصت هنگام پخش آن نوجوان بود و روی همین حساب استقبال خوبی از آن شد . هر چقدر بیشتر به سمت پایان ماجرای (کریستال) می رویم بیشتر حال و هوای فیلمساز موقع ساخت اثر برایمان روشن می شود و بیشتر می‌فهمیم که این فیلم عقده های بیرو زده نوجوان درون اوست وقتی حسام برای شرط بندی سوم جلوی آن ها را در جاده گرفت صدرا bmv خودش را که در شرط بندی برنده شده کنار جاده پارک می کند و حسام با bmv دیگری می‌آید و قرار می شود داریوش که مسعود هم همراه اوست در bmv خودش بنشیند تا این دو اتومبیل به سمت ته یک دره بروند و هر کس زودتر ترمز کند بازنده به حساب بیاید لابد از علاقه شدید فیلمساز نسبت به خودروی bmv مطلع شده اید شرط بندی اجرا می‌شود و حسام که پس از طی مسیر اندکی ترسیده، توقف می‌کند اما داریوش آن قدر می‌رود تا ماشین چپ کند و منفجر شود از انفجار زاغه مهمات ملارد هم بزرگ تر به هر حال یعنی او مرد اما شرط بندی سوم را برنده شد و مسعود را هم همراه خودش برد لابد این فیلم با این پایان بندی قصد دارد ادعای حماسی بودن هم بکند شما چه فکری می‌کنید؟

من که یاد مک اپیک ها افتادم یعنی همان زیر ژانری که یک نمونه فارسی اش هجویه ای ادبی است با نام حماسه مگس کش مک اپیک یعنی حماسه مسخره، به عبارتی یعنی اینکه نویسنده یا شاعری بخواهد با عبارات قلمبه سلمبه سبک شده در کلام ادبای دیگر شوخی کند البته آن شوخی ها عمدی است اما لحن این فیلم ناخواسته شکل شوخی پیدا کرده و همین خیلی مبتذلش می کند عبارتی که مرا از توضیح وضعیت فیلم خلاص می کند تاکید بر همان بیرون زدن عقده های نوجوانی است یا اگر خودمانی ترش کنیم گنده لات بازی و ادعاهای پسربچه گانه، عشق ماشین ، عشق خوش تیپی فشن، لعنت کردن و خائن خواندن همه زن ها، مشت بازی و حرف زدن هائی که ادای فلسفی بافتن بزرگان است.
من ازهمین فیلمساز در دوازده سالگی (یاس های وحشی) را دیدم و خوشم آمد اما حالا می‌فهمم که دوست داشتم چون بچه بودم به خاطر همین گیچ شده ام که چرا او در همان سطح و در همان حال و هوا مانده؟ البته تمام آقایان در سنین نوجوان این قدر جوگیر نیستند که سازنده این فیلم و آدم های قصه اش را دیدیم و مطمئناً اکثر خواننده های ما جزو آن گروه فهمیده تر قرار می‌گیرند.
منبع:yjc.ir


ویدیو مرتبط :


خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اصول دین لازمهً کشف حقیقت



اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید.کسی که به اصول دین اعتقاد ندارد، از دین بیرون است. در آغاز برخی از رساله‌های عملیه از اصول دین سخن رفته‌است. توحید، نبوت و معاد اصول دین اسلام‌اند و دو اصل امامت و عدل از مسلّمات مذهب شیعه‌اند و هر کس به آنها ایمان ندارد از مذهب شیعه بیرون است گر چه از اسلام بیرون نیست. اصول دين مقدس اسلام پنج است:

 

1 ـ توحيد 2 ـ عدل 3 ـ نبوت 4 ـ امامت 5 ـ معاد.

 


1ـ توحيد

 

توحيد آن است كه انسان بداند جهان را (خداى يكتا) آفريده و به آن هستى بخشيده و همه چيز در دست اوست بنا بر اين آفرينش، روزى دادن، زنده نمودن، سلامتى، مرض... همه و همه به اراده اوست.

 

(إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون)(.ترجمه: هرگاه خداوند چيزى را اراده كند انجام مى گيرد.

 

دليل بر وجود خدا، آنچه در آسمان مى بينيم از خورشيد و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمين مشاهده مى كنيم از درياها، جويبارها، ميوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان كه در هوا به پرواز در مى آيند و حيواناتى كه در آبها شناورند و حيوانات گوناگون كه در روى زمين هستند با صداها و اندازه هاى مختلف، و انسان اين موجود شگفت انگيز آفرينش با حواس مختلفى كه دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادى، عصبانيت اندوه و مانند آن. همه اينها ما را به خدائى دانا و بزرگ راهنمائى مى كنند كه به او عقيده منديم و او را پرستش مى نمائيم و از او يارى مى جوئيم و در هرحال به او توكل داريم:

 

خداوند داراى صفات بسيارى است:

 

مانند (علم) بدين معنى كه او همه چيز را از كوچك و بزرگ مى داند و از قلب همگى آگاهست.

 

و مانند (قدرت) يعنى: او بر هرچيزى توانا است، بر آفريدن، روزى دادن، ميراندن، زنده كردن و غير اينها.

 

و مانند (حيات) يعنى: او زنده اى است كه نخواهد مرد.

 

و مانند (اراده) يعنى: او خواستار كارهائيست كه در آن مصلحت است و هيچگاه كار زيان بخشى انجام نمى دهد.

 

و مانند (ادراك) يعنى: او همه چيز را مى بيند و همه چيز را مى شنود، گرچه آهسته باشد.

 

و مانند (قدمت) يعنى: او پيش از هرچيز بوده و همه چيز را آفريده و بعد از همه چيز خواهد بود.

 

و مانند (تكلم) يعنى: او با هريك از بندگان خالص خود و پيامبران و فرشتگانش كه خواسته باشد سخن مى گويد.

 

و مانند (صدق) يعنى: آنچه مى گويد راست است و از وعده خود تخلف نمى ورزد. اينها همه گذشته از اينكه آفريننده و روزى دهنده، و زنده كننده، و ميراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شريف و كريم است، خداى بزرگ از نقص هم بركنار است، بنا بر اين جسم نيست، مانند اجسام ما و از اجزاء مختلفه تركيب نيافته است. و ديدن او امكان پذير نيست نه در دنيا و نه در آخرت.

 

و عوارض بر او راه نمى يابد، بنا بر اين مريض نخواهد شد، گرسنه نمى شود، خوابش نمى برد و پير هم نمى گردد، در كارهاى خود شريك نداشته، يكه و تنها است، و صفات خدا عين ذاتش مى باشد: پس: از ابتداى عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نيست كه نخست نادان بوديم و سپس دانا شديم، قدرت نداشتيم و آنگاه مقتدر گشتيم. بى نياز است يعنى: نيازى به مشورت و همكارى ندارد و به وزير و لشكرى محتاج نيست.

 

2 ـ عدل

 

بدين معنى كه: دادگر است و به كسى ستم نمى نمايد و كارى را بدون حكمت انجام نمى دهد، بنا براين هرچه را مى آفريند و روزى مى دهد و آنچه را مى دهد و باز مى ستاند از روى مصلحت است اگرچه ما نمى دانيم. همانطورى كه اگر دكترى به بيمار خود داروئى داد مى دانيم كه: در آن مصلحتى است گرچه آن مصلحت بر ما پوشيده باشد بنا بر اين اگر ديديم: خداوند متعال كسى را ثروتمند و ديگرى را تهيدست نموده، و يا به يكى شرافت بخشيده و به ديگرى نبخشيده، يا يكى را مريض كرده و ديگرى سالم است، و از اين قبيل كارها... بايد عقيده مند باشيم كه: همه اينها از روى حكمت و مصلحت است گرچه ما به حكمت آن پى نبريم.

 

چنانچه در روايت آمده كه حضرت موسى(ع) از خداوند درخواست كرد: برخى از دادگريهاى خود را كه در ظاهر مشكل مى آيد باو نشان دهد، خداوند باو فرمود كه: به صحرا رود و بر سر چشمه آبى در كمين بنشيند تا جريانى را مشاهده كند. موسى (ع) بدانجا رفت و ديد: اسب سوارى در سر چشمه پياده شد و پس از رفع احتياج از آنجا دور شد ولى هنگام رفتن فراموش كرد كيسه پول خود را همراه ببرد. پس از چندى كودكى آمد كيسه را برداشت و رفت سپس پير مرد كورى از راه رسيد و مى خواست وضو بگيرد كه دراين هنگام مرد سوار برگشت و چون كيسه پول خود را نديد پير مرد نابينا را بسرقت پولش متهم ساخت، كشمكش بين اين دو در گرفت تا اينكه بالاخره اسب سوار كور را كشت. خداوند به موسى وحى فرمود كه: اسب سوار مال پدر كودك را دزديده بود، مال را بورثه پدر: (همان كودك) برگردانديم و كور پدر اسب سوار را كشته بود كه اينك به كيفر خود رسيد. اين بود نمونه اى از عدل و دادگسترى خداوند، گرچه از نظر كوته بين ما درست نيست.

 

3 ـ نبوت

 

پيامبر به كسى مى گويند كه: خداوند متعال به او وحى مى فرمايد و پيامبران بر دو دسته اند:

 

1 ـ پيامبر مرسل: كسى را گويند كه از طرف خدا برانگيخته شده تا مردم را از تاريكى به روشنائى و از باطل بسوى حق و از خرافات به حقيقت و از نادانى بسوى دانش راهنمائى كند.

 

2 ـ پيامبر غير مرسل: كسى است كه فقط براى خودش بر او وحى مى شود و در رسانيدن احكام به مردم مأموريتى ندارد. و تعداد پيامبران يكصد و بيست و چهار هزار است (124000) و پيامبران مرسل چند نفرى بيش نيستند، اول پيمبران (آدم) عليه السلام و آخر آنان (محمد) صلى الله عليه و آله وسلم است.

 

پيامبران مرسل نيز دو دسته اند:

 

دسته اول: الوالعزم و آنان كسانى هستند كه از جانب خدا براى شرق و غرب عالم برانگيخته شده اند و اينان پنج نفرند:

 

1 ـ ابراهيم(ع). 2 ـ نوح (ع). 3 ـ موسى(ع). 4 ـ عيسى(ع). 5 ـ محمد (ص)

 

دسته دوم ـ غير الوالعزم و اينها بقيه پيامبران هستند.

 

يهوديان از پيروان موسى عليه السلام و مسيحيان از پيروان عيسى عليه السلام، و مسلمانان پيروان محمد صلى الله عليه و آله هستند. ولى دين اسلام مكمل اديان گذشته است، پس بر همه مردم جهان لازم است كه از تعليمات عاليه اسلام پيروى كنند همانطور كه خداى متعال مى فرمايد.

 

ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين)

.ترجمه: هركس غير از اسلام دينى اختيار نمايد از او پذيرفته نمى شود و در آخرت از زيان كاران است.

 

اسلام تنها شريعت الهى است كه تا روز بازپسين برجا خواهد ماند و هيچگاه نسخ نمى شود.

 

تا كنون دانستيد كه محمد(ص) آخرين پيامبر الهى است و دينش اسلام است، كه ناسخ همه اديان و تا روز قيامت باقى است، اينك برخى از حالات آن حضرت را ياد آور مىشويم:

 

محمد(ص) فرزند عبدالله، مادرش آمنه دختر وهب است كه در روز جمعه هفدهم ربيع الاول پس از طلوع فجر عام الفيل در مكه و در زمان سلطنت پادشاه دادگر، (انوشيروان) بدنيا آمده است و در روز بيست و هفتم ماه رجب پس از گذشت چهل سال از عمر شريفش در كوه حرا از جانب خداوند به پيامبرى برانگيخته شد و جبرائيل (فرشته وحى) فرود آمد و اولين سوره قرآن را بر او نازل كرد (اقرا باسم ربك الذى خلق...)

 

سپس براى رسانيدن پيامهاى الهى قيام كرد و در مراكز عمومى و ميدانها مىگفت:

 

(ايها الناس قولوا لا إله الا الله تفلحوا).

 

ترجمه: (اى مردم. بگوئيد بجز خداى يكتا خدائى نيست تا رستگار شويد) ولى چون اهالى مكه مشرك بودند به استهزاء حضرتش پرداختند، مى خنديدند و آزارش مى دادند تا آنجا كه فرمود:

 

 

حضرت محمد

 

 

(ما او ذى نبى مثل ما او ذيت).

ترجمه: هيچ پيمبرى مانند من آزار نديد و در اول جز چند نفرى انگشت شمار به او نگرويدند، اول كسى كه ايمان آورد امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام بود و پس از او همسر پيامبر حضرت خديجه عليها السلام و سپس دسته اى ديگر ايمان آوردند و چون مشركين به حضرت بسيار ستم كردند، از مكه به مدينه هجرت فرمود، و اين هجرت ابتداى تاريخ مسلمانان شد، در مدينه تعداد مسلمانان افزوده شد و دولت اسلامى روز به روز، رو به پيشرفت و قدرت مى رفت تا آنجا كه بر تمدنهاى جهان و اديان سالفه برترى يافت. در مدتى كه پيامبر اسلام(ص) در مدينه منوره بودند جنگهائى براى مسلمانان پيش آمد كه همگى آنها بر اثر دشمنيهاى مشركين بود.

 

پيغمبر (ص) در تمام جنگها روش صلح و مسالمت را از دست نمى داد و لذا تعداد كشتگان از دو طرف، مسلمان و غير مسلمان به شهادت تاريخ در همه جنگها (كه بيش از هشتاد جنگ بود) از يك هزار و چهارصد نفر تجاوز ننموده است.

 

از زمان بعثت پيغمبر اكرم(ص) تا هنگامى كه رحلت فرمود قرآن كم كم و بمناسبتهائى بر آن حضرت نازل مى گرديد تا اين كتاب بزرگ آسمانى در مدت بيست و سه سال تكميل شد. پيغمبر اكرم(ص) دين و دنياى مردم را منظم و مرتب مى ساخت، طرز داد و ستد و رويه معاشرت و اجراى سياست را تشريع مى فرمود و پس از آنكه اسلام تكميل شد اين آيه نازل گرديد:

 

(اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً).

 

ترجمه: امروز دين شما را كامل گردانيدم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براى شما بهترين دين قرار دادم.

 

پس از رنجها و سختيهاى فراوان رفته رفته آثار كسالت در چهره پيامبر اسلام نمودار گرديد و روز به روز شدت مى يافت تا اينكه در روز بيست و هشتم ماه صفر سال يازدهم هجرت جهان را بدرود گفت وطبق وصيت آن حضرت، على(ع) براى مراسم غسل و كفن و دفن و نماز خواندن اقدام كرد و در مدينه در جاى كنونى به خاك سپرده شد پيامبر اسلام (ص) در تمام احوال خود بارزترين نمونه براى امانت و اخلاص، راستگوئى و اخلاق نيك، دانش و بردبارى، گذشت و بخشش، كرم و شجاعت، تقوى و پرهيزكارى، زهد و فضيلت، پاكدامنى و دادگرى، فروتنى و جهاد بشمار مى رفت. بدن شريفش در اعتدال و تناسب بهترين بدنها و صورت مباركش در نورانيت و زيبائى همچون ماه شب چهاردهم درخشان بود.

 

خلاصه در او همه برتريها جمع و داراى شرافت و بزرگى بسيارى بود محور دانش و دادگسترى و فضيلت و مدار دين و دنيا بود، تا بحال مانندش نيامده و تا ابد نخواهد آمد.

 

اين بود پيامبر مسلمانان، و اين بود قانون گذار اسلام كه دينش بهترين اديان و كتابش بهترين كتابها است (كه باطل در آن راه نداشته و نخواهد داشت و از جانب پروردگار جهان نازل گرديده است).

 

4 ـ امامت

 

خداوند همانگونه كه پيامبران را تعيين مى فرمايد جانشينان پيامبران را نيز تعيين مى فرمايد و دوازده نفر جانشين براى پيامبر ما محمد(ص) برگزيده است كه آنان همان دوازده امامى هستند كه نزد مسلمانان مشهور، و عبارتند از:

 

1 ـ امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) پسر عموى پيغمبر ما محمد(ص) و شوهر دختر آن حضرت فاطمه سلام الله عليها.


2 ـ امام مجتبى: حسن بن على عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد (ص) است.


3 ـ امام شهيد: حسين بن على عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد(ص) است.


4 ـ امام زين العابدين: على بن حسين عليهما الس

لام.


5 ـ امام باقر: محمد بن على عليهما السلام.


6 ـ امام صادق: جعفر بن محمد عليهما السلام.


7 ـ امام كاظم: موسى بن جعفر عليهما السلام.


8 ـ امام رضا: على بن موسى عليهما السلام.


9 ـ امام جواد: محمد بن على عليهما السلام.


10 ـ امام هادى: على بن محمد عليهما السلام.


11 ـ امام عسكرى: حسن بن على عليهما السلام.


12 ـ امام مهدى: محمد بن حسن قائم آل محمد عليهما السلام كه در انتظارش بسر مى بريم.

 

اين امامان دوازده گانه حجت خدا بر مردم اند و همگى فرزندان رسول خدا(ص) مى باشند و در دانش و بردبارى، فضيلت و دادگرى، پاكدامنى و اخلاق نيكو و همه صفات مانند پيامبر اسلامند، مگر مى شود داراى اين صفات برجسته نباشند؟ زيرا اينان جانشينان پيامبر، و پيشوايان مردم و راهبران اسلام و حجت خدا بر مردم جهانند. اينك حالات هريك را بطور اختصار بيان مى داريم و پيش از امامان به شرح حال دختر پيغمبر(ص)، و همسر على(ع)، مادر امامان فاطمه زهرا(ع) مى پردازيم:

 

 

5 ـ معاد

 

معاد عبارت است از اينكه: خداوند انسان را پس از مردن زنده مى كند تا نيكوكاران را پاداش دهد و بدكاران را به كيفر اعمال خود برساند.

 

كسى كه ايمان بخدا داشته، عمل شايسته بجا آورد، نماز بخواند، روزه بگيرد، نيت خود را خالص گرداند كودكان يتيم را پناه دهد، از مستمندان و بينوايان دستگيرى كند و اينگونه كارهاى نيك انجام دهد.

 

خداوند او را در باغستانهاى بهشت كه در زير آن نهرهائى جارى است، مى برد و همواره در جوار رحمت بى پايان قرار مى گيرد، و كسى كه كفر ورزيد و كار ناشايسته از او سر زده و مرتكب دروغ، خيانت، قتل، دزدى، زنا، شراب خوارى و نظائر آن گرديده سزاى او آتش دوزخ و آبهاى جوشان و غذاهاى كشنده آن خواهد بود و پيوسته در اندوه و عذاب بسر خواهد برد.

 

پيش از بهشت و دوزخ، دو منزل را بايد طى كرد:

 

1 ـ منزل اول قبر است كه در آن از اعمال پرسش مى شود، و انسان پاداش كردار خود را مى چشد، چنانچه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: قبر، يا گودالى از گودالهاى جهنم و يا باغى از باغستانهاى بهشت است(10). حالت انسان در قبر مانند شخصى است كه بخواب رفته، گاهى با ديدن خوابهاى خوب خوشنود و زمانى خوابهاى پريشان ديده ناراحت مى شود با اينكه اگر كسى در نزديكى او باشد نمى داند اين شخص خوابيده اكنون در سختى و رنج بسر مى برد يا در آسايش.

 

زندگان نيز از مرده ها جز كالبدى خاموش و بى روح نمى بينند و نمى توانند درك كنند كه او در رنج است، يا در استراحت.

 

2 ـ منزل دوم قيامت است كه خداوند مردگان را زنده مى كند و همگى را در صحراى محشر گرد مى آورد، در اين هنگام دادگاههاى بزرگ عدل الهى تشكيل يافته، دادرسان كه پيمبران و بندگان شايسته خدايند حضور مى يابند و به توزين و سنجش اعمال مردم مى پردازند، اينجا است كه پرونده افراد را گشوده گواهان را احضار مى كنند. دسته اى كه در دنيا رفتار و كردار شان شايسته بوده خوشبخت و گنهكاران بدبخت مى گردند، بنا بر اين بر انسان لازم است كه بقدر توانائى خويش در كارهاى نيك كوشش كند تا در آن روز كه فريادرسى نيست گرفتار بدبختى هميشگى و عذاب دائم نگردد.