فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

چو موجی خیره سر (کارو دردریان)



شاعران ایرانی, شعرهای عاشقانه کارو دردریان

اشعار زیبای کارو دردریان

 

کاراپت دِردِریان با نام ادبی کارو (۱۶ آبان ۱۳۰۴ در همدان - درگذشته ۲۷ تیر در کالیفرنیا) نویسنده و شاعر ایرانی ارمنی‌تبار بود. کارو از نسل نخست شاعران نیمایی است.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش رابطهٔ بسیار صمیمانه‌ای داشته است.

 

چو موجی خیره سر، کز ترس طوفان
نفس گم کرده در پهنای سینه
سر خود می زند در پیچش مرگ
به موج افکن، پر و بال سفینه
به قدری کوفتم با دست حسرت
به درب باغ عشق بی زمینه
که دستم بر جبین بخت بدبخت
بخاری تار شد در پود پینه
و قلبم در سکوت بی جوابی
به زاری سنگ شد در تنگ سینه
و من در بستر خاموش یک درد...
نحیف و زار و مدهوش
سکوت مرگ خویش خویش اعلام کردم
که... آه... مردم کاشانه بردوش...
برای لحظه ای خاموش ... خاموش
در این درد آخرین دشت سیه پوش
ز خاک استخوان مرده مفروش
امیدی خفته نومید از جوانی
جوانی مرده از دنیا فراموش
مپرسید که او کیست؟...
که او چیست؟
چرا هست؟ اگر نیست
اگر هست : چرا نیست؟!
که این تک قبر بی سر پوش گمنام
شرر پروای تنور تنت اوهام..
که هر بام
و هرشام
برای ملتی کاین نظم منحوس
خورد خون دلش، جام از -- جام
نفس پژمرده و دل خسته، جان کند
کلبه ای، خاموش ، آرام
بشر نیست
بود افسرده آه یک سرود است
کلام نا تمام یک درود است
به چنگ نیست در افسانه ی زیست
شکست پشت بودی در نبود است!..
**
گه چه سور لرزه، اندر سینه های عور
ناله گشتم، واله گشتم، در کران دور...
گه شدم گور سرشکی، بر دو چشم کور...
گه سرشک تلخ عشقی ، برشکست گور...

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر


ویدیو مرتبط :
موجی عشق.سنگین از مجتبی رمضانی شرح حال جانباز موجی شده.حتما دانلود کن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

از بس کف دست بر جبین کوبیدم (کارو دردریان)



شعر و ترانه, اشعار عاشقانه

از بس کف دست بر جبین کوبیدم
تا بگذرد از سرم، پریشانی من

 

نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم
شد چین و شکن، به روی پیشانی من

 

***

 

او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
وقتی که فشردمش به آغوشم تنگ

 

لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ...
ای شیشه چه می‌کنی تو در بستر سنگ؟

 

***

 

ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن دلم تنگه... دلم تنگه

 

بخواب، ای دختر نازم به روی سینهٔ بازم
که همچون سینهٔ سازم همه‌اش سنگه... همه‌اش سنگه

 

***

 

تا روح بشر به چنگ زر، زندانی ست
شاگردی مرگ پیشه‌ای انسانی است

 

جان از ته دل،‌ طالب مرگ است... دریغ
در هیچ کجا ‌برای مردن جا نیست؟

 

***

 

گفتم: که چیست فرق میان شراب و آب؟
کاین یک کند خنک دل و آن یک کند کباب

 

گفتا: که آب خندهٔ عشق است در سرشک
لیکن شراب نقش سرشک است در سراب

 

منبع:lat.blogfa.com