فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی ( اشعار رهی معیری )



اشعار رهی معیری, شعر عاشقانه, شعر و ترانه

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

 

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

 

خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

 

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی

 

در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

 

من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی

 

از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی

 

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

 

ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی

منبع:lat.blogfa.com


ویدیو مرتبط :
رهی معیری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شعر زیبای شد خزان اثر رهی معیری



اشعار رهی معیری, شعر عاشقانه, آهنگ شد خزان

شد خزان گلشن آشنایی      بازم آتش به جان زد جدایی


عمر من ای گل طی شد بهر تو      وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی


با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود       عشق و وفا داری، با تو چه دارد سود

 

آفت خرمن مهر و وفایی       نو گل گلشن جور و جفایی

 

از دل سنگت آه


دلم از غم خونین است    روش بختم این است


از جام غم مستم      دشمن می پرستم


تا هستم


تو مست از می به چمن   چون گل خندان     از مستی بر گریه من


با دگران در گلشن نوشی می       من ز فراغت ناله کنم تا کی؟


تو و می چون لاله کشیدن‌ها      من و چون گل جامه دریدن‌ها  

 

     به رقیبان خاری دیدن‌ها


دلم از غم خون کردی      چه بگویم چون کردی


دردم افزون کردی


برو ای از مهر و وفا عاری   برو ای عاری ز وفاداری

 

که شکستی چون زلفت عهد مرا


دریغ و درد از عمرم        که در وفایت شد طی


ستم به یاران تا چند        جفا به عاشق تا کی


نمی‌کنی ای گل یک دم یادم        که همچو اشک از چشمت افتادم


آه از دل تو


گر چه ز محنت خوارم کردی      با غم و حسرت یارم کردی

 

مهر تو دارم باز


بکن ای گل با من     هر چه توانی ناز


کز عشقت می‌سوزم باز

منبع:seemorgh.com