فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

وقتی علی ضیاء بی احترامی را با بانمكی اشتباه می گیرد



اخبار,اخبار داغ,اخبار جدید

وقتی علی ضیاء بی احترامی را با بانمكی اشتباه می گیرد

 

به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ پنج شنبه 5 بهمن ، برنامه صبحگاهی ویتامین 3 با اجرای علی ضیاء از شبکه  3 سیما به روی آنتن رفت. علی ضیاء با ذکر این دعا برنامه را آغاز کرد؛ خدایا به ما عنایت کن تا عاقلانه رفتار کنیم.

در بخش کارشناس حجت الاسلام و المسلمین محمد برمایی استاد حوزه و دانشگاه مهمان برنامه ویتامین 3 بود محمد برمایی در خصوص مقوله ازدواج و اهمیت عقل و توکل در این امر به گفت و گو پرداخت علی ضیاء گفت: دلپذیر است که بعد از عاشق شدن ازدواج کنیم.

مهران رجبی بازیگر مهمان امروز ویتامین 3 بود و در ابتدا با ایراد از تلفظ مجری برای لوگو به او متذکر شد که این لفظ نادرست است و باید به جای آن" آرم" را به کار ببریم.

علی ضیاء در پاسخ به انتقاد گفت: چرا بینی شما کج است؟ و رجبی عنوان کرد در این هوای آلوده باید بینی آدم بزرگ باشد تازه می خواهم آن را عمل کنم تا بزرگتر از این شود.

در ادامه مجری به موهای کم مهران رجبی اشاره کرد و مهمان در پاسخ متذکر شد مرد باید کچل باشد.

در ادامه نیز با توجه به این مهران رجبی طرفدار تیم استقلال بود با ضیاء به کری خوانی درباره تیم پرسپولیس و استقلال پرداختند.

عروس و دامادی که مراسم عقدشان هفته گذشته در برنامه ویتامین 3 برگزار شد، مجدد در برنامه حاضر شدند و شاهد عقد دو عروس و داماد به نام سجاد فعل آوری و معصومه مرادی بودند./باشگاه خبرنگاران

 

 


ویدیو مرتبط :
بی احترامی به امام علی(ع)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گفتگوی مفصل مجری امسال ماه رمضان شبکه سه، علی ضیاء



گفتگوی مفصل مجری امسال ماه رمضان شبکه سه، علی ضیاء؛ درباره رقابت میان مجریان و خاطرات اجرا: طرف بلد نیست چهارتا سوال بپرسد، آمده "ماه عسل" اجرا می کند!


نظر مردم در ساعات اخیر) هر سال همین که عطر خوش ماه مبارک رمضان به مشام می رسد، نگاه ها و توجه بسیاری به سوی رسانه ها و صد البته تلویزیون جلب می شود که چه کسانی قرار است در ماراتُن داغ 30 شبه ماه رمضان رقابت کنند و کدامشان عنوان «بهترین» را از چنگ رقیبانش می قاپد. چند سالی می شود همه «احسان علیخانی» را صاحب اول و آخر برنامه پربیننده ای به نام «ماه عسل» می دانند، اما انگار امسال قرار است اتفاقات تازه ای را به تماشا بنشینیم؛ علی ضیاء و برنامه‌اش، جایگزین احسان علیخانی و ماه عسل شده‌اند. (این گفتگو در دورانی انجام شده که هنوز خبر قطعی اجرای ماه رمضان این مجری، منتشر نشده بود):

 

 

مجری ماه عسل,برنامه ماه عسل,مجری برنامه ماه عسل

 

 

مجری های تلویزیون هم مثل صنف های دیگر برای خودشان لیگ رقابتی دارند؟


لیگ مجری ها؟ نمی دانم! داریم؟ نه، حداقل در نقطه ای که الان در آن قرار دارم اینطوری نیست.

 

خب، خودت الان در چه نقطه ای قرار داری؟


شاید الان در نقطه شروع قرار داشته باشم. اصولا با آدم ها و مجری هایی که اطرافم هستم بیشتر رفیقم. حالا این که بعضی از آنها پشت سر من یا همدیگر کارهایی را انجام می دهند که اسمش رفاقت، رقابت یا زیرآب زنی باشد، به خودشان و شخصیت شان مربوط است. با همه اینها همه شان مثل برادرم می مانند و واقعا خیلی وقت ها به من لطف داشته اند. بارها اتفاق افتاده «فرزاد حسنی»، «احسان علیخانی»، «محمد سلوکی»، «سیدجواد یحیوی» و خیلی دیگر از دوستان، برادرانه و پدرانه راهنمایی ام کرده اند و کارشان درست است.

 

این حرف و حدیث ها و زیرآب زدن ها به گوش خودت هم می رسد؟ وقتی می شنوی حالت چه شکلی می شود؟


قاعدتا به گوشم می رسد، اما نسبت به هیچ کدامشان واکنشی نشان نمی دهم؛ بالاخره رفیقم است و شاید حین عصبانیت حرفی به زبان آورده که حرف دلش نبوده. به نظرت به چی می گویند رقابت؟ رقابت یعنی من کارم را تمام و کمال و خوب انجام دهم، همکارم هم کارش را به خوبی انجام دهد؛ بعد مقایسه صورت بگیرد؛ این، یک رقابت متعادل است. آنجایی این تعادل از بین می رود که من دارم کارم را انجام می دهم، اما در کار دیگران هم فضولی می کنم و سرک می کشم! یا با فلان تهیه کننده یا کارگردان یا برنامه سازی که با «علی ضیاء» کار می کند تماس بگیرم، بگویم با او کار نکنیدها! و این کار را مدام ادامه بدهم!

 

چرا این اتفاق می افتد؟ می خواهند بایکوتت کنند؟


آره، شاید! اسم اینجور کارها نامردی است، نه رقابت! با وجودی که خیلی وقت ها نامردی می بینم، هیچ وقت این کار را در حق کسی انجام نمی دهم، تازه به آنهایی هم که در حقم این کار را انجام می دهند دست می دهم، احترام می گذارم و علاقه ام را بهشان نشان می دهم.

 

این حرف هایت یک مقدار کلیشه ای و غیرقابل باور به نظر می رسند!

خدا شاهد است عین واقعیت را می گویم. یعنی دارم از یکسری دوستان می خورم، اما توکلم به خداست، اصلا چون معتقدم با امام رضا (ع) بسته ام، هیچ کاری به این اتفاقات ندارم، آنی که باید ببیند، می بیند. من معتقدم آن دنیا کسی از من نمی پرسد مجری بودی یا نبودی، ولی قطعا خواهند پرسید که زندگی مردانه ای داشته ای یا نه! این فضاها نامردی است، هر شکلی هم که می خواهد باشد. تعریف مردانگی منم منم و لات بازی نیست؛ مردانگی یعنی یک وقت هایی بایستی و ببینی دارند می زنندت، اما تو فقط نگاهشان کنی و نزنی. به خاطر اینکه کار ما زدن نیست!

 

خب، تا کجا می توانی این وضعیت را تحمل کنی؟


ببین، هر کسی برای خودش خط قرمزها و نقاط حساسی دارد، خط قرمز من کاری نیست، بلکه فضای شخصی و خانوادگی ام است. اگر در کارم خط قرمز و کاسه صبری داشتم که تا الان باید لبریز شده بود؛ از بس که بعضی دوستان رفته اند به کارگردان، تهیه کننده، فیلمبردار و صدابردارهای مختلف سپرده اند با «علی ضیاء» کار نکنید! در صورتی که همه آن آدم ها آمدند و با هم کار کردیم! به والله یک بار هم تلفنم را برنداشتم به آن آدم زنگ بزنم تا دلیل کارش را بپرسم، اتفاقا سر نماز دعایش هم کرده ام و قرار است به همین زودی ها خودم با شیرینی به دفترش بروم و بگویم همه این کارهای اخیرت را می گذارم به حساب ناراحتی ات.

 

به نظرت دلیل همه این اتفاقات به خاطر این نیست که «علی ضیاء» به نسبت دیگران تازه واردتر است و سرعت پیشرفتش یک مقدار زیاد است؟!


نه، شخصا به این که مجریان تلویزیون ایران و همکاران من بهترین مجری های دنیا به حساب می آیند، ایمان کامل دارم.

 

بهترین های دنیا؟!


دقیقا. اینها بهترین های دنیا هستند چون با یک قالب ها، نگاه ها، خط قرمزها و محدودیت های خاص اجراهایشان اینقدر خوب است. تو فکر می کنی «پنگول» بهتر است یا فلان مجری در یک شبکه ماهواره ای؟ واقعا «هومن حاجی عبداللهی» یک سوپراستار در کار خودش به حساب می آید. مثلا فکر می کنی اطلاعاتی که «فرزاد حسنی» دارد، کمتر از «لری کینگ» ها و امثالهم است؟ توانایی این آدم ها زمانی عیان می شود که با وجود همه محدودیت های موجود تا این حد قوی و مسلط اجرا می کنند.

 

ولی با همه این حرف ها، به نظر من چون علی ضیاء خیلی زود به جایگاهی رسید که دیگران بیشتر از اینها برایشان زحمت کشیده اند و وقت گذاشته اند، اینقدر در تیررس قرار دارد! اصلا انگار یک جورهایی جهشی حرکت کرده ای!

 

چند سال پیش یک روز «سیدمحمدرضا حسینیان» را در سازمان دیدم، آن زمان چون در رادیو برنامه اجرا می کردم، او من را نمی شناخت و برای اینکه خودم را به او معرفی کنم، سمتش رفتم و گفتم 3 سال است در رادیو دو شب در هفته از ساعت 10 شب تا 6 صبح شیفت می دهم و به برکت لطف خدا برنامه ای اجرا می کنم که الان جزو پرمخاطب ترین برنامه های رادیو به حساب می آید. اصولا آنهایی که شیفت شب رادیو هستند، برنامه ای اجرا نمی کنند، اما ما از تهیه کننده و صدابردارمان خواهش می کردیم بیدار بمانند تا بتوانیم برنامه زنده اجرا کنیم! آن زمان رکورد پیامک در رادیو را شکستیم، آن هم در حالی که صبح ها بزرگان رادیو برنامه اجرا می کردند، اما ما از ساعت 2 تا 3 صبح که خیلی ها خوابند برنامه اجرا می کردیم و 10 برابر آنها برایمان پیامک می آمد! اینها را برایش تعریف کردم و گفتم «اما نمی دانم چرا هیچ اتفاق خوبی برایم نمی افتد؟!» محمدرضا حسینیان به من گفت مطمئن باش یک موقعی طعم شیرین همه این بی خوابی هایی که کشیدی را می چشی، باز هم تحمل کن، چون آنهایی که بی خوابی نکشیدند، زود رفتند و در یاد کسی نماندند. دانشجوی کاشان بودم و برنامه ام اینطوری بود که 6 بعدازظهر سوار اتوبوس می شدم، 9 شب می رسیدم تهران، 10 شب خودم را به استودیو می رساندم و از آن ساعت تا 6 صبح برنامه اجرا می کردم، بعد از آن سریع خودم را به اتوبوس می رساندم تا بتوانم دوباره 9.30 صبح سر کلاسم باشم! تنها وقتی که فرصت می کردم کمی استراحت کنم، در همان اتوبوس بود. منظورم این است که همه این شرایط و سختی ها را تجربه کرده ام، بنابراین خیلی عجیب نیست که فرصتی فراهم شود که بتوانم همه آن تجربه ها را در موقعیتی مناسب به معرض نمایش دربیاورم و ازشان استفاده کنم. همه اینها را بگذارید در کنار لطف و محبت خداوند که همه چیز دست اوست و البته لطف مدیران شبکه و شخص علی زاهدی و دیگر دوستان که به من اطمینان کردند و اجازه دادند برنامه ای مثل «نیمروز» را اجرا کنم و تبدیل به اتفاقی شود که دیدیم؛ خب، زمان پخش «نیمروز» ظهر بود، یعنی زمانی که تلویزیون کم بیننده است و بیشتر مامان ها پای تلویزیون می نشینند، اما با برنامه خوبی که اجرا شد، آن زمان به یکی از پربیننده ترین زمان های تلویزیون تبدیل شد و توانست آنقدر سروصدا کند که خیلی از جوان ها و اقشار جامعه را درگیر خود کند.

 

برویم سر بهانه اصلی گفت وگویمان؛ چرا امسال برای اجرای برنامه «ماه عسل» سراغ شما آمدند؟


مگر آمده اند سراغ من؟ (خنده) ترجیح می دهم درباره این مسئله صحبتی نکنم. تنها چیزی که می دانم، این است که «ماه عسل» برنامه ای است که «احسان علیخانی» شروع کرده، متعلق به خودش است و به نظرم طی این سال ها اینقدر این برنامه را خوب اجرا کرده و به واسطه اش درخشیده که مردم دوست دارند در زمان قبل از افطار «احسان علیخانی» را ببینند. حالا اگر به هر دلیلی فرد دیگری جای احسان قرار بگیرد، قطع به یقین تمام هدفش این خواهد بود که پرچم احسان و برنامه اش را همچنان بالا نگه دارد و مطمئن باشید اگر قرار باشد آن فرد من باشم، تمام تلاشم را خواهم کرد مردم حداقل برنامه بدی نبینند، مردم ناسزا نگویند، خاطرشان آزرده نشود و اگر اجرای «ماه عسل» به من پیشنهاد شود، قطعا برای رضای خدا خواهم رفت، ولی نمی دانم این اتفاق می افتد یا نه!

 

اگر خاطرت باشد در برهه ای از زمان «ماه عسل» را افرادی مانند «حسن جوهرچی» و «محسن افشانی» اجرا کردند، اما هیچ گاه نتوانستند توفیق احسان علیخانی را به دست بیاورند. نگران نیستی اگر این اتفاق برای تو هم تکرار شود؟

 

واقعیت این است که آنها مجری نبودند. یک دوره «فرزاد حسنی» به خوبی برنامه را اجرا کرد، بعد احسان علیخانی جایگزینش شد و چون مجری بود برنامه را دستش گرفت. آنها مجری نبودند که توفیقی به دست نیاوردند، مثلا الان فکر می کنی اگر همین الان «فرزاد حسنی» قرار باشد «ماه عسل» را دوباره اجرا کند، برنامه نمی گیرد؟! احسان و فرزاد هر کدام مخاطبان خاص خودشان را دارند، به نظرم اگر هر کس دیگری هم قرار باشد به جای این دو برنامه را اجرا کند و بتواند فضای «ماه عسل» چند سال پیش را حفظ کند، برنامه اش می گیرد. اجرای برنامه ای در حد «ماه عسل»، تسلط، نگاه ویژه و توانایی زیادی را می طلبد، نه اینکه آدمی بیاید جلوی دوربین که در زندگی اش چهارتا سوال پشت سر هم از کسی نپرسیده! خب، معلوم است نمی تواند اجرای خوبی داشته باشد؛ البته آن بنده خدا هم تقصیری ندارد، شاید تحت فشار قرار گرفته باشد یا حتی ممکن است وسوسه تجربه این کار باعث شده باشد چنین مسئولیتی را بپذیرد و البته شکست بخورد!

 

اگر به 4-3 سال پیش برگردیم، اتفاق افتاد روزی در پسِ ذهنت به اجرای برنامه ای به پرمخاطبی «ماه عسل» فکر کنی؟


3 سال پیش قبل از اینکه مجری تلویزیون بشوم، در رادیو برنامه اجرا می کردم، یادم است یک بار در خیابان داشتم می رفتم که گوشی همراهم زنگ خورد و یکی از پشت خط گفت آقای ضیاء تعریف شما را زیاد شنیده ایم، اگر دوست داری می خواهیم یک برنامه برای شبکه دو بسازیم که قصد داریم شما اجرایش کنی، من هم با وجودی که اصلا آقای علی زاهدی (تهیه کننده ماه عسل) را ندیده بودم، گفتم آقای زاهدی با من صحبت کردند و قرار است برنامه «ماه عسل» امسال را من اجرا کنم! بله، به این موضوع فکر کرده ام؛ اصولا زمان افطار، بسیار فرصت خوبی برای یک مجری است، چون زمانی است که مردم دوست دارند تو را ببینند، بنابراین همه مجری ها دوست دارند این فرصت در اختیارشان قرار بگیرد تا بیشتر دیده شوند و مطمئنم این فرصت در اختیار هر کسی قرار بگیرد، با تمام وجود تلاشش را خواهد کرد مردم بهترین برنامه ممکن را ببینند. تنها چیزی که با اطمینان به شما می گویم این است که «احسان علیخانی» خیلی خیلی برای این برنامه و زمانش تلاش کرده تا مردم برنامه های خوب و جدید ببینند، همانطور که «فرزاد حسنی» با حضور در برنامه «جزر و مد» و طرح ها و ایده هایی که با «علی زاهدی» برایش در نظر گرفتند، باعث شدند یک زمان مرده از نظر مخاطب، به یکی از پربیننده ترین زمان های تلویزیون تبدیل شود. البته قبل از این مجریانی مانند استاد «محمد صالح اعلاء» و «محمود محمدی» نیز با برنامه هایشان هنگام افطار چنین اتفاقاتی در تلویزیون را تجربه کرده بودند، اما اگر بخواهیم اجتماعی تر نگاه کنیم، این اتفاق با علی زاهدی و فرزاد حسنی شروع شد، با احسان علیخانی ادامه پیدا کرد و امیدوارم همینطور مسیرش را با موفقیت طی کند.

 

اگر تصور کنیم یک فوتبالیست از وقتی بازی اش را شروع می کند تا انتها، ممکن است اتفاقاتی از جمله لژیونر شدن، به تیم ملی راه یافتن و بازی در تیم های معتبر دنیا و کشورش برایش رخ دهد. یک بازیگر ممکن است به اسکار برسد، به نظرت سقف پیشرفت یک مجری آن هم در ایران تا کجاست؟

 

چرا فکر می کنی چون تا حالا مجری ای از ایران نتوانسته برنامه ای جهانی را اجرا کند، پس این قضیه برای همیشه منتفی است؟! چرا فکر می کنی ما نمی توانیم مجری ای در ایران داشته باشیم که نتواند مثلا مراسمی در حد اسکار یا کن را برگزار کند؟! چند وقت پیش مصاحبه ای کردم که در آن گفتم تا 10 سال دیگر به لطف و مدد خداوند، برنامه ای جهانی اجرا خواهم کرد؛ این یک ادعا نیست چون فکر می کنم این اتفاق خیلی دور نیست؛ همانطور که همه بچه های ما امروز به همین موضوع فکر می کنند که اجراهای جهانی را تجربه کنند، البته به این شرط که این دغدغه شخصی بودن یا نبودنمان برطرف شود؛ یعنی وقتی میکروفون می بینیم، به جای حریص بودن و پریدن به آن، توانایی هایمان را نشان دهیم، بعد مطمئن باشید اتفاقات خیلی خوبی برای همه مان در راه خواهد بود. این یک نگاه کاملا شخصی از منظر «علی ضیاء» غیرمجری است که اگر بخواهد از خارج گود تحلیل کند، می گوید مجریانمان ابتدا باید دغدغه بودن یا نبودنشان برطرف شود تا بعد بتوانند به اجراهای جهانی فکر کنند، درست مثل بازیگران که به واسطه کارشان مجبورند با نقش های مختلف زندگی کنند، اما آنهاییشان موفق ترند که از خودشان و ظاهرشان رها می شوند و می رسند به نقطه ای به بزرگی کسب جایزه اسکار و امثالهم. در کل اگر خودت را در قید و بند تیپ، قیافه، فلان رقم قرارداد و... کنی، مطمئن باش خیلی از موقعیت های خوبت از دست خواهد رفت.

 

اصولا همیشه دوست داری پیشرو و خط شکن باشی؟ اینطور از حرف هایت استنباط می کنم!

 

نه، دوست دارم جای خودم باشم. البته اولین بودن بد نیست، اما یک موقع هایی باید در فضا و جای خودت قرار بگیری، چون مهم این است که در زندگی ات اولین باشی، نه در کارت یا دنیا! هیچ چیز معلوم نیست. ممکن است سال دیگر یک نفر بیاید که خیلی بااستعدادتر از من و ما و آنها باشد و دو ساله به اجرای جهانی هم برسد. بنابراین ممکن است هیچ وقت اولین نباشم و تازه بروم پیشش کار هم یاد بگیرم!

 

خواهشن بدون رعایت جوانب ایمنی و رسومات کلیشه ای، الان به نظرت مجری ای در ایران هست که در حد و اندازه های اجراهای جهانی باشد؟


به نظرم «فرزاد حسنی» و «احسان علیخانی» قابلیت ها و توانایی های لازم برای حضور در اجراهای جهانی را دارند. فارغ از نوع نگاه و جهان بینی شان که برای خودشان محترم و درست است، آدم های باهوش و با مطالعه ای هستند که خوب می بینند و خوب هم انتقال می دهند، ممکن است تصویرهای ساده ای تحویلشان دهی و در عوض تصاویر فوق العاده ای ازشان بگیری، تصویرسازی بسیار خوبی دارند که این به ذهن خلاقشان برمی گردد، کلامشان شیرین است، خیلی وقت ها قاعده ها و قالب ها را شکسته اند، دایره واژگانی زیادی دارند و در کنارش تیپ و ظاهر ایده آلی هم دارند.

 

شده تا حالا مثل همه آدم های معمولی از مسئله ای شخصی ناراحت باشی یا دغدغه ای تمام ذهنت را پر کرده باشد اما مجبور باشی هنگام اجرا خودت را یک آدم شاد و سرحال نشان بدهی؟

 

همیشه یا بهتر است بگویم خیلی وقت ها همینطوری است! شو دادن را باید یاد بگیری؛ این کار را در رادیو یاد گرفتم که وقتی عصبانی یا ناراحت هستم هم باید مردم را شاد کنم. بخش زیادی از اجرا، فن بازیگری را می طلبد، با این وجود باید خودِ لطیفِ دوست داشتنی ای داشته باشی که حتی اگر هم بازی می کنی، خودت را بازی کنی، نه کس دیگری را چون اگر کس دیگری را بازی کنی، مردم می فهمند و خوششان نمی آید. باید خودِ شاد، غمگین یا احساسی ات را بازی کنی.

 

یعنی زمانی که اجرایت تمام می شود دوباره تبدیل به همان آدم عصبانی و بداخلاق می شوی؟

 

دوباره همان آدم بداخلاق، بی اعصاب، افسرده و غمگین می شوی و تازه یاد بدبختی هایت می افتی! (خنده) اصلا دوربین که روشن می شود، خوشحال می شویم و وقتی اجرایمان تمام می شود یاد مشکلاتمان می افتیم!

 

خیلی ها به این موضوع اشاره کردند و الان می خواهم این سوال را رودرو از خودت بپرسم. خیلی ها معتقدند یکی از مهم ترین دلایل عامه پسند بودن و توفیق علی ضیاء بین این همه مجری، چهره و ظاهر خوبش است. قبول داری؟

 

اتفاقا می خواهم بگویم به تنها چیزی که درباره خودم اعتقاد ندارم، همین موضوع است! به نظرم هر موقع آدم ها در هر زمینه ای باورشان بشود که خوب اند، دیگر برای مردم دلپذیر نخواهند بود! اگر تو باورت بشود که خوبی، خوش صدایی، تیپت بهترین است و... مردم دیگر دوستت نخواهند داشت! به نظرم این سوالت از بطن اشتباه است، چون چنین چیزی را درباره خودم قبول ندارم. ببین قالب تلویزیون، تصویرش است، بنابراین باید تصویر خوبی داشته باشی تا بیایی، وقتی آمدی، حالا باید تکنیک هم داشته باشی تا مردم بپذیرندت؛ مثل رادیو که وقتی می خواهی واردش شوی، اولین کاری که انجام می دهند، تست صداست، بعد تست لحن و تکنیک. اگر صدای خوبی نداشته باشی نمی توانی وارد شوی، بنابراین اولین شروط ورود به تلویزیون هم داشتن تصویر خوب است؛ اینجاست که اگر تصویر خوبی داشته باشی اما فاقد تکنیک، محو خواهی شد یا برعکسش هم صادق است.

 

اینکه می گویند خدا همه چیز را به یک نفر می دهد را قبول داری؟ مثلا خدا به تو صدای خوب، تیپ و چهره خوب داده و به نظر دیگر چیزی کم نداری!

 

آیا آدم خوبی هم هستم؟ من می گویم همه اینها را بگذار کنار، مهم این است که آدم خوبی باشی، مهم این است که هدفت چه چیزی باشد. فکر نمی کنم آدم ها هدف هایشان را بر پایه دنیا ببندند، اگر ببندند باخته اند. امیرالمومنین می گویند «زکات زیبایی، پرهیزکاریست.» خداوند یکسری چیزها به تو می دهد به شرط آنکه ازشان استفاده نکنی، یکسری نعمت ها را به تو عنایت می کند تا فقط در نقاطی که خودش تعیین کرده از آنها بهره ببری؛ باز هم می گویم، مهم آدم خوب بودن است، نه هیچ چیز دیگر.

 

الان یک مجری تلویزیون محسوب می شوی، برای اینکه همیشه به روز باشی، چه کارها و تمریناتی انجام می دهی؟


یک بخش مهم کارهای من، دیدن کارتون های مختلف و دیدن چند باره و تحلیل شان است تا بتوانم بچگی ام را نگه دارم، فارغ از اینکه فیلم زیاد می بینم و فراوان هم کتاب می خوانم. یکی دیگر از کارهایم خواندن مجلات مختلف است، هر چند متاسفانه تنها مجلاتی را می خوانم که دوستشان دارم، البته می دانم این کار اشتباه است و حتی الامکان باید همه مجلات را بخوانم. از طرفی برقرار کردن ارتباط و دیالوگ با مردم، دریغ نکردن خودت از آنها و بلد بودن زبان و نوع برخورد با مردم عملا باعث به روز بودنت خواهد شد. اگر مردم به تو اطمینان کنند و درددل هایشان را به تو بگویند، به روزترین آدم ممکن خواهی بود. همه مان ترجیح می دهیم در ماشین خودمان بنشینیم، کولرش را روشن کنیم و پایمان را بگذاریم روی گاز و از این ور به آن ور شهر برویم! خب، چه اشکالی دارد اگر با تاکسی به کارهایمان برسیم؟

 

یعنی تو الان با تاکسی به اموراتت می رسی؟


خیلی وقت ها نه، حداقلش الان این کار را انجام نمی دهم، ولی زمان اجرای «نیمروز» همین کار را می کردم. این کار باعث می شود با حرف و حدیث ها، غیبت ها، مشکلات و حتی ناسزاهایی که مردم می گویند از نزدیک برخورد کنی. درست است اوایل اجرای برنامه «نیمروز» کسی من را نمی شناخت و مردم راحت حرف هایشان را می زدند، ولی مثلا همین دیروز که پشت چراغ قرمز ایستاده بودم، دو تا تاکسی آمدند بغلم و راننده هایشان برایم دست تکان دادند و یکیشان گفت «چطوری آق ضیاء؟» و آن یکی هم خوش و بش کرد. جالب این است که هر کس هر جوری دوست دارد من را صدا می زند! یکی می گوید «آق ضیاء»، یکی «سید» و دیگری «علی جون!»

 

خب، الان چرا دیگر سوار تاکسی نمی شوی تا به قول خودت به روز باشی؟


چون این روزها یکسری دغدغه ها و کارها دارم که باید انجامشان دهم و دیگر فرصت این اتفاق نیست، وگرنه قطعا سعی می کنم در چند ماه آینده دوباره با تاکسی این ور و آن ور بروم!

 

شاید این سوال فقط مختص به خودت نباشد. خیلی ها دوست دارند بدانند دغدغه آدم هایی از جنس تو و هم صنف تو چیست؟


الان دغدغه خودم این است که کاری انجام دهم که مردمم از دیدن یکسری تصاویر خوشحال شوند، لذت ببرند، حالشان بد نشود و به واسطه ما و تلویزیون حالشان خوب شود و تمام تلاشم را برای نیل به این هدف انجام می دهم؛ دوست دارم حال مردمی که محبت می کنند تلویزیون ایران را نگاه می کنند را با هر نگاه و شکل ممکن و با توجه به قالب ها و محدودیت های موجود و با فخامت در رفتار و کلامم خوب کنم.

 

الان ایده ای برای اجرای یک برنامه جدید داری که به واسطه اش دوباره آنتن تلویزیون را به قول معروف بترکانی و پر مخاطب کنی؟


آره، دارم. ایده ای دارم که اگر به کمک دوستان برنامه اش ساخته شود، می توانیم سالیان سال در قالب آن برنامه باشیم، البته ممکن است این برنامه، یک پروسه یک ماهه باشد نه برای سال های سال!

 

با این نوع حرف زدنت شایعه اجرای «ماه عسل» قوت بیشتری می گیرد!

 

نه اصلا! ماه رمضان متعلق به همه دوستان است؛ احسان علیخانی، فرزاد حسنی و دیگران به جز من! یعنی من وقتی روزه می گیرم دیگر توانی برای اجرای برنامه ندارم، هنگام اجرای «نیمروز» هم وقتی روزه بودم فقط می رفتم استودیو برنامه را اجرا می کردم و دوباره می آمدم خانه می خوابیدم! منظورم این است که روزه تا این حد توانم را می گیرد، بنابراین ماه رمضان واقعا جای من نیست، چون قشنگ له له ام و از آنهایی هستم که در ماه رمضان صبح تا شب می خوابم! اینکه می گویم یک برنامه یک ماهه، به این دلیل است که وقتی برنامه ای مثل «نیمروز» تمام روزهای سالت را می گیرد، سختی ها و مشکلات خودش را به دنبال دارد؛ مثلا هر روز باید یک اتفاق نو داشته باشی در حالی که شاید غیرممکن باشد و توان این انرژی را در خودت نبینی.

 

مثلا هنگام اجرای «نیمروز» که یک برنامه هر روزه بود، اتفاق افتاد روزی مسئله ای پیش بیاید که نتوانی سر برنامه بروی یا دیرتر برسی؟


آره، مثلا یک بار ماشینم پنچر شد و به دوستم زنگ زدم گفتم سوئیچ را زیر چرخ گذاشتم، بیا ماشین را بردار و خودم را با آژانس به برنامه رساندم! ولی یک بار تصادف کردم و به طرف هر چه می گفتم آقا برنامه زنده دارم، اجازه بده بروم، از خر شیطان پایین نیامد و دیگر کاری از دست من برنمی آمد و حدود 15 دقیقه دیر به آنتن رسیدم! البته گزارشگر برنامه آن 15 دقیقه را به جای من حرف زد و به مردم اعلام کرد «علی ضیاء» به خاطر تصادف دیرتر به برنامه می رسد!

 

خب، طی مدت اجرای همان «نیمروز»، نیاز به استراحت و ریکاوری را احساس نکردی؟

 

چرا، قطعا نیاز که داشتم، ولی اینقدر از مردم انرژی می گیری، حالت را خوب می کنند و از بس خوشحالی که تمام خستگی از تنت به در می شود. الان نزدیک دو سال است که سفرهایم یک روزه شده؛ یعنی اگر به شمال کشور یا مشهد بروم، یک روزه می روم و برمی گردم، چون کارم زیاد است.

 

خب، این نوع زندگی انتخاب خودت بوده! اصلا شاید می توانستی در یک حرفه دیگر به غیر از این موفق باشی، حتی بیشتر از امروز، با این شرایط که به قول خودت اینقدر هم نیاز به سختی کشیدن نبود!

 

راضی ام استاد، خوشحالم. خوشحالم از این اتفاق که بتوانم جلوی دیدگان مردم باشم و وظیفه ام را انجام بدهم. البته نه اینکه صرفا جلوی دید باشم، نه، همین که می توانم حرف مردم را بزنم، دغدغه هایم هم جنسشان باشد، نگاهشان را انتقال بدهم و مردم از دیدنم خوشحال شوند برایم کفایت می کند و باعث افتخارم است. امیدوارم روزی را ببینم که فرزند مردم باشم و کاری انجام دهم و به نقطه ای برسم که فرزند ایران باشم و ایران به داشتن من افتخار کند، همه دوستم داشته باشند، حداقل بهم ناسزا نگویند!... / کافه سینما

 

 

مجری ماه عسل,برنامه ماه عسل,مجری برنامه ماه عسل

 

 

 

 

جهان و ورزش به نقل از همشهری 6 و 7_حمید فراهانی راد_ عکس ها: بابک مانی