فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

هر دین یک رنگ؟!



 

هر دین یک رنگ؟!

 

جامعه انسانی مملو از نمادها و سمبل‌هایی است که به مرور زمان شکل گرفته‌اند و در زندگی بشر جایگاهی ویژه یافته‌اند. نمادها بر اساس عادتها و باور‌های جغرافیایی شکل می‌گیرند و بی‌شک ریشه در تفکرات ذهنی مردمان آن ناحیه دارند. در این میان، رنگ نیز به عنوان یکی از شاخصه‌های نمادین در فرهنگ و هنر هر تمدن جایگاهی خاص یافته است. انتخاب رنگ پوشش به مواردی چون مکان جغرافیایی، پیشینه فرهنگی، مذهب و... بستگی دارد. ما در ایران شاهد انواع پوشش سنتی هستیم که به تناسب مکان‌های خاص جغرافیای با یکدیگر تفاوت دارند. زنان بلوچستان از رنگ‌های تند و گرم استفاده می‌کنند، درحالی که زنان گیلکی رنگ‌های ملایم و متنوع را ترجیح می‌دهند.
رنگ، زاییده ناخودآگاه بشر و در جهت آرزوها و خواسته‌های اوست، زیرا رنگ متکی بر درک مستقیم و احساسات است، از این جهت اصلی‌ترین راه برای انتقال آرزوها، ترس‌‌ها و ناامیدی‌های انسان است.


در گذشته رنگ‌ها بیانگر نیروهای خیر و شر بودند؛ گاه تداعی‌کننده ابلیس و پلیدی و ناپاکی و گاه نشانه تقدس و پاکی و خیر بودند. همچنین رنگها در ترکیب با فرم‌های مختلف برای نگهداری بشر از نیروهای شر مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

اگر چه ادیان رنگ خاصی ندارند، اما به تبعیت از مختصات خاص اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی گاه رنگ خاصی به آنها نسبت داده شده است. نسبت دادن یک رنگ به دین و مذهبی خاص از بسترهای مختلفی سرچشمه می‌گیرد. پیچیدگی‌های فراوان اندیشه بشری و حیات اجتماعی، شناخت این بسترها را گاه بسیار مشکل می‌کند.
تقدس رنگ زرد در میان بودایی‌ها، قرمز در میان هندوها و نیز سبز زمردین در میان مسیحیان و فیروزه‌ای و سبز در میان اسلام و ایران و تفاوت گوناگون خدایان و مهابد و... نشان دهنده تفاوت جایگاه رنگ‌ها در میان تمدن‌های بشری است و موید این نکته که هر رنگ با توجه به بینش و جهان بینی اقلیم و جغرافیا و آیین و مذهب هر منطقه دارای تفاوت کلی و جزیی است.


در دوره گوتیک، در شیشه‌های منقوش درون کلیسا، رنگ آبی نشان آسمان و پاکی و لکه‌های قرمز نشانه خون مسیح به حساب می‌آمدند. قرمز رنگی بود که در آن دوره کاربرد زیادی داشت. این رنگ در ردای روحانیون کلیسا نشانه‌ای برای زندگی به دور از مادیت بود.

در منظر نگاه اسلامی و عرفانی، رنگ‌ها منزلت خاصی دارند و هر یک از آنها به منزله نماد یکی از مراحل تعالی و رسیدن به حق تعالی تلقی می‌شوند. به طور مثال در تاویل‌های مختلف عارفانه در عالم تصوف و عرفان از جمله هفت اندام لطیف انسان علاالدوله سمنانی تقسیم‌بندی زیر را شاهدیم:
1- جسم لطیف یا آدم هستی به رنگ سیاه یا خاکستری
2- رده جان حیاتی یا نوح (ع)، آبی رنگ
3- رده دل یا ابراهیم (ع)، سرخ
4- رده ابرآگاهی یا موسی (ع)، سفید
5- رده روح یا داود (ع)، زرد
6- رده سر یا عیسی (ع)، سیاه
7- رده مرکز خدایی یا محمد (ع)، واپسین رده نور سبز درخشان

 

به طور کلی رنگ‌ها در ادیان مختلف دارای مفهوم و معنایی خاص گردیده‌اند که نگاهی اجمالی به آنها خالی از لطف نخواهد بود:



سفید
در تحلیل رنگ سفید، معصومیت غیر قابل لمس و درک نشدنی را می‌توان عنوان کرد. سفید عدم تمایز و کمال متعالی، سادگی، نور خورشید، هوا، تنویر، پاکی و معصومیت و نشان قدوسیت است. امروزه لباس سفید نشانی از شادکامی است و اغلب لباس نوعروسان، سفید است.
هندی‌ها در مراسم عزا سفید بر تن می‌کنندکه نشانه مشایعت متوفی به بهشت و رسیدن به کمال است.
سفید به همراه قرمز به معنی مرگ است. در فرهنگ‌های گوناگون رنگ سفید را به معانی ذیل به کار می‌برند. در مذهب بودا نشانه‌ای از تسلط بر نفس، نجات، تارای سفید‌پوش قلمداد می‌شود.
در مسیحیت نماد روح مطهر، شادی، پاكی، بكارت و در یونان باستان نمادی از سوگواری، عشق، زندگی و مرگ است.
رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام، رنگ سفید است كه امام باقر(ع) مى‏فرماید: «هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست». (بحارالانوار، ج 78، ص 330؛ رى‏شهرى، میزان‏الحكمه، ج 8، ص 472)

 


قرمز
رنگی است متجاوز كه در تمدن‌های بدوی بسیار عمومیت دارد. زیرا با خشم، غضب، كشمكش و خطر رابطه نزدیكی دارد. در میان هندیان رنگ قرمز دارای جایگاه ویژه‌ای است و رنگی مقدس به شمار می‌آید. آنان پیشانی گاوها را با رنگ قرمز رنگ آمیزی می‌کنند و نو‌عروس را با رنگ قرمز از دیگران متمایز می‌نمایند. رنگ قرمز برای دفع چشم زخم هم در میان آنها استفاده می‌شود.
در دین یهود قرمز بیشتر نشانه گناهان شهوانی است. پیتر بروگل نیز در نقاشی‌های خود این رنگ را نشانه گناه می‌دانست. مسیحیان قرمز را سمبلی از شهیدان می‌دانند. در ژاپن این رنگ نماد خوشبختی و سعادت است. مصریان این رنگ را محافظ آتش می‌دانستند.
در ایران نیز لباس عروسان بلوچی به این رنگ است. در مراسم آیینی عاشورا نیز قرمز نماد شهادت است. در ایران نشانه آتش و لباس پیروان بابک خرم دین است. لاله سرخ رنگ نیز نمادی از شهادت در فرهنگ ایرانی - اسلامی ماست.
سهروردی وقتی از عقل سرخ بحث می‌کند، یعنی عقلی که در انسان وجود دارد. عقل انسان بر حسب ذات، سفید و نورانی است، اما بدون او تاریکخانه و ظلمت است. پس عقل سفید و شفاف و ذاتا نورانی وقتی در این ظلمت قرار بگیرد، سرخ می‌شود. پس عقل سرخ یعنی عقل آدمی.

 

هر دین یک رنگ؟!

 

زرد
رنگ زرد روی هم رفته از رنگ‌های نورانی است. این رنگ کنایه‌ای از خورشید، رنگ ابدیت و جاودانگی است. «در قرن دهم در فرانسه، درب خانه جنایتکاران را با این رنگ مشخص می‌‌کردند؛ به نوعی رنگ خیانت است.»
در یونان باستان الهه‌ها و دوشیزگان را با رنگ زرد زعفرانی به تصویر می‌کشیدند. در قرون وسطی رنگ زرد کمرنگ نشان خیانت بود و نقاشی یهودای خائن را با رنگ زرد نشان می‌دادند. در چین و تمدن مسیحی غرب و تا حدی ایران، این رنگ سمبل تقدس است و معمولا هاله دور سر مقدسین با رنگ زرد نشان داده می‌شود.

 


آبی

آبی رنگ خرد است. فراست و کشف و شهود را به همراه دارد. بصیرت و اشراق و اندیشه را معنا می‌کند. آبی رنگی درونی است که در انسان حالتی ماورایی ایجاد می‌کند.
یونانیان رنگ آبی را نمادی از ظلمت می‌دانستند. در کلیسا غالبا آبی به عنوان نشانه‌ای از شکوفایی، تواضع و اعتقاد استفاده می‌شود. در اندیشه مسیحی رنگ آبی نمادی از ملکوت، حقیقت ملکوتی، ابدیت، ایمان و رنگ مریم عذراست.
آبی در تفکر ایرانی نماد پاکی و معنویت است. در معماری مساجد اسلامی، رنگ آبی و فیروزه‌ای بسیار به کار رفته است.

 


سیاه
بیشتر به عنوان نمادی از بدی به کار گرفته می‌شود. تاریکی آغازین، خلا، شر، ظلمت بزرگ، یاس، ویرانی، تباهی، اندوه، متانت، وقار و سنگینی؛ سیاه به معنی سخت سنگدل و غیر‌‌‌عقلانی نیز هست.
در نوع پوشش شاید بیانگر افسردگی، یاس و ناراحتی و سوگواری هم تلقی شود. اما مفاهیم اجتماعی همواره در گذر تاریخ دستخوش تغییر و تحول بوده‌است. به طور مثال در هنر یونان که اصل آن بر پایه طبیعت‌گرایی و عقل پایه‌ریزی شده است، به پیکره‌هایی بر روی سفالینه‌ها بر می‌خوریم که تمام پیکره‌ها یکدست سیاه هستند و با خطوط سفید از هم جدا شده‌اند. در این پیکره‌ها، تا حدودی نوعی تعادل و تقارن به چشم می‌خورد و بیشتر موید ارجح بودن خرد نسبت به احساس است.
در ایران مشایخ صوفیه در پوشیدن یا نپوشیدن جامه‌ها و خرقه‌های سیاه متفق‌القول نبودند؛ زیرا پیامبر (ص) رنگ سیاه را جز در مورد عمامه و کفش و عبا مکروه می‌دانستند و در احرام و کفن آن را جایز نمی‌شمردند. از سوی دیگر رنگ سیاه شعار رسمی خلفای بنی‌‌عباس بوده است. بنابر این، لباس رسمی آنها نیز سیاه بوده است. اینان کلاهی نوک تیز و قبایی هر دو سیاه بر تن می‌پوشیدند؛ به همین دلیل آنها را سیاه‌جامگان می‌نامیدند.
رعایای آل‌عباس نیز سیاه‌پوش بودند. زنان این دوره از حجابی که سرتاسر بدن را می‌‌پوشاند و معمولا سیاه بود استفاده می‌کردند.
در تصوف رنگ سیاه را اغلب رنگ شیطانی و سیاه بختی و در مرتبه پایین می‌دانند، ولی تعدادی نیز آن را رنگ تکامل یا به عبارتی بالاترین رنگ می‌دانند. بدین معنا که انتخاب رنگ سیاه یعنی گذشتن از عالم مادیت و از این منظر، رنگ سیاه در صدر رنگ‌ها قرار می‌گیرد.

 


ویدیو مرتبط :
دین دین دیرن ooo دین دین دیرین ooo

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اصول دین لازمهً کشف حقیقت



اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید.کسی که به اصول دین اعتقاد ندارد، از دین بیرون است. در آغاز برخی از رساله‌های عملیه از اصول دین سخن رفته‌است. توحید، نبوت و معاد اصول دین اسلام‌اند و دو اصل امامت و عدل از مسلّمات مذهب شیعه‌اند و هر کس به آنها ایمان ندارد از مذهب شیعه بیرون است گر چه از اسلام بیرون نیست. اصول دين مقدس اسلام پنج است:

 

1 ـ توحيد 2 ـ عدل 3 ـ نبوت 4 ـ امامت 5 ـ معاد.

 


1ـ توحيد

 

توحيد آن است كه انسان بداند جهان را (خداى يكتا) آفريده و به آن هستى بخشيده و همه چيز در دست اوست بنا بر اين آفرينش، روزى دادن، زنده نمودن، سلامتى، مرض... همه و همه به اراده اوست.

 

(إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون)(.ترجمه: هرگاه خداوند چيزى را اراده كند انجام مى گيرد.

 

دليل بر وجود خدا، آنچه در آسمان مى بينيم از خورشيد و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمين مشاهده مى كنيم از درياها، جويبارها، ميوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان كه در هوا به پرواز در مى آيند و حيواناتى كه در آبها شناورند و حيوانات گوناگون كه در روى زمين هستند با صداها و اندازه هاى مختلف، و انسان اين موجود شگفت انگيز آفرينش با حواس مختلفى كه دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادى، عصبانيت اندوه و مانند آن. همه اينها ما را به خدائى دانا و بزرگ راهنمائى مى كنند كه به او عقيده منديم و او را پرستش مى نمائيم و از او يارى مى جوئيم و در هرحال به او توكل داريم:

 

خداوند داراى صفات بسيارى است:

 

مانند (علم) بدين معنى كه او همه چيز را از كوچك و بزرگ مى داند و از قلب همگى آگاهست.

 

و مانند (قدرت) يعنى: او بر هرچيزى توانا است، بر آفريدن، روزى دادن، ميراندن، زنده كردن و غير اينها.

 

و مانند (حيات) يعنى: او زنده اى است كه نخواهد مرد.

 

و مانند (اراده) يعنى: او خواستار كارهائيست كه در آن مصلحت است و هيچگاه كار زيان بخشى انجام نمى دهد.

 

و مانند (ادراك) يعنى: او همه چيز را مى بيند و همه چيز را مى شنود، گرچه آهسته باشد.

 

و مانند (قدمت) يعنى: او پيش از هرچيز بوده و همه چيز را آفريده و بعد از همه چيز خواهد بود.

 

و مانند (تكلم) يعنى: او با هريك از بندگان خالص خود و پيامبران و فرشتگانش كه خواسته باشد سخن مى گويد.

 

و مانند (صدق) يعنى: آنچه مى گويد راست است و از وعده خود تخلف نمى ورزد. اينها همه گذشته از اينكه آفريننده و روزى دهنده، و زنده كننده، و ميراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شريف و كريم است، خداى بزرگ از نقص هم بركنار است، بنا بر اين جسم نيست، مانند اجسام ما و از اجزاء مختلفه تركيب نيافته است. و ديدن او امكان پذير نيست نه در دنيا و نه در آخرت.

 

و عوارض بر او راه نمى يابد، بنا بر اين مريض نخواهد شد، گرسنه نمى شود، خوابش نمى برد و پير هم نمى گردد، در كارهاى خود شريك نداشته، يكه و تنها است، و صفات خدا عين ذاتش مى باشد: پس: از ابتداى عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نيست كه نخست نادان بوديم و سپس دانا شديم، قدرت نداشتيم و آنگاه مقتدر گشتيم. بى نياز است يعنى: نيازى به مشورت و همكارى ندارد و به وزير و لشكرى محتاج نيست.

 

2 ـ عدل

 

بدين معنى كه: دادگر است و به كسى ستم نمى نمايد و كارى را بدون حكمت انجام نمى دهد، بنا براين هرچه را مى آفريند و روزى مى دهد و آنچه را مى دهد و باز مى ستاند از روى مصلحت است اگرچه ما نمى دانيم. همانطورى كه اگر دكترى به بيمار خود داروئى داد مى دانيم كه: در آن مصلحتى است گرچه آن مصلحت بر ما پوشيده باشد بنا بر اين اگر ديديم: خداوند متعال كسى را ثروتمند و ديگرى را تهيدست نموده، و يا به يكى شرافت بخشيده و به ديگرى نبخشيده، يا يكى را مريض كرده و ديگرى سالم است، و از اين قبيل كارها... بايد عقيده مند باشيم كه: همه اينها از روى حكمت و مصلحت است گرچه ما به حكمت آن پى نبريم.

 

چنانچه در روايت آمده كه حضرت موسى(ع) از خداوند درخواست كرد: برخى از دادگريهاى خود را كه در ظاهر مشكل مى آيد باو نشان دهد، خداوند باو فرمود كه: به صحرا رود و بر سر چشمه آبى در كمين بنشيند تا جريانى را مشاهده كند. موسى (ع) بدانجا رفت و ديد: اسب سوارى در سر چشمه پياده شد و پس از رفع احتياج از آنجا دور شد ولى هنگام رفتن فراموش كرد كيسه پول خود را همراه ببرد. پس از چندى كودكى آمد كيسه را برداشت و رفت سپس پير مرد كورى از راه رسيد و مى خواست وضو بگيرد كه دراين هنگام مرد سوار برگشت و چون كيسه پول خود را نديد پير مرد نابينا را بسرقت پولش متهم ساخت، كشمكش بين اين دو در گرفت تا اينكه بالاخره اسب سوار كور را كشت. خداوند به موسى وحى فرمود كه: اسب سوار مال پدر كودك را دزديده بود، مال را بورثه پدر: (همان كودك) برگردانديم و كور پدر اسب سوار را كشته بود كه اينك به كيفر خود رسيد. اين بود نمونه اى از عدل و دادگسترى خداوند، گرچه از نظر كوته بين ما درست نيست.

 

3 ـ نبوت

 

پيامبر به كسى مى گويند كه: خداوند متعال به او وحى مى فرمايد و پيامبران بر دو دسته اند:

 

1 ـ پيامبر مرسل: كسى را گويند كه از طرف خدا برانگيخته شده تا مردم را از تاريكى به روشنائى و از باطل بسوى حق و از خرافات به حقيقت و از نادانى بسوى دانش راهنمائى كند.

 

2 ـ پيامبر غير مرسل: كسى است كه فقط براى خودش بر او وحى مى شود و در رسانيدن احكام به مردم مأموريتى ندارد. و تعداد پيامبران يكصد و بيست و چهار هزار است (124000) و پيامبران مرسل چند نفرى بيش نيستند، اول پيمبران (آدم) عليه السلام و آخر آنان (محمد) صلى الله عليه و آله وسلم است.

 

پيامبران مرسل نيز دو دسته اند:

 

دسته اول: الوالعزم و آنان كسانى هستند كه از جانب خدا براى شرق و غرب عالم برانگيخته شده اند و اينان پنج نفرند:

 

1 ـ ابراهيم(ع). 2 ـ نوح (ع). 3 ـ موسى(ع). 4 ـ عيسى(ع). 5 ـ محمد (ص)

 

دسته دوم ـ غير الوالعزم و اينها بقيه پيامبران هستند.

 

يهوديان از پيروان موسى عليه السلام و مسيحيان از پيروان عيسى عليه السلام، و مسلمانان پيروان محمد صلى الله عليه و آله هستند. ولى دين اسلام مكمل اديان گذشته است، پس بر همه مردم جهان لازم است كه از تعليمات عاليه اسلام پيروى كنند همانطور كه خداى متعال مى فرمايد.

 

ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين)

.ترجمه: هركس غير از اسلام دينى اختيار نمايد از او پذيرفته نمى شود و در آخرت از زيان كاران است.

 

اسلام تنها شريعت الهى است كه تا روز بازپسين برجا خواهد ماند و هيچگاه نسخ نمى شود.

 

تا كنون دانستيد كه محمد(ص) آخرين پيامبر الهى است و دينش اسلام است، كه ناسخ همه اديان و تا روز قيامت باقى است، اينك برخى از حالات آن حضرت را ياد آور مىشويم:

 

محمد(ص) فرزند عبدالله، مادرش آمنه دختر وهب است كه در روز جمعه هفدهم ربيع الاول پس از طلوع فجر عام الفيل در مكه و در زمان سلطنت پادشاه دادگر، (انوشيروان) بدنيا آمده است و در روز بيست و هفتم ماه رجب پس از گذشت چهل سال از عمر شريفش در كوه حرا از جانب خداوند به پيامبرى برانگيخته شد و جبرائيل (فرشته وحى) فرود آمد و اولين سوره قرآن را بر او نازل كرد (اقرا باسم ربك الذى خلق...)

 

سپس براى رسانيدن پيامهاى الهى قيام كرد و در مراكز عمومى و ميدانها مىگفت:

 

(ايها الناس قولوا لا إله الا الله تفلحوا).

 

ترجمه: (اى مردم. بگوئيد بجز خداى يكتا خدائى نيست تا رستگار شويد) ولى چون اهالى مكه مشرك بودند به استهزاء حضرتش پرداختند، مى خنديدند و آزارش مى دادند تا آنجا كه فرمود:

 

 

حضرت محمد

 

 

(ما او ذى نبى مثل ما او ذيت).

ترجمه: هيچ پيمبرى مانند من آزار نديد و در اول جز چند نفرى انگشت شمار به او نگرويدند، اول كسى كه ايمان آورد امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام بود و پس از او همسر پيامبر حضرت خديجه عليها السلام و سپس دسته اى ديگر ايمان آوردند و چون مشركين به حضرت بسيار ستم كردند، از مكه به مدينه هجرت فرمود، و اين هجرت ابتداى تاريخ مسلمانان شد، در مدينه تعداد مسلمانان افزوده شد و دولت اسلامى روز به روز، رو به پيشرفت و قدرت مى رفت تا آنجا كه بر تمدنهاى جهان و اديان سالفه برترى يافت. در مدتى كه پيامبر اسلام(ص) در مدينه منوره بودند جنگهائى براى مسلمانان پيش آمد كه همگى آنها بر اثر دشمنيهاى مشركين بود.

 

پيغمبر (ص) در تمام جنگها روش صلح و مسالمت را از دست نمى داد و لذا تعداد كشتگان از دو طرف، مسلمان و غير مسلمان به شهادت تاريخ در همه جنگها (كه بيش از هشتاد جنگ بود) از يك هزار و چهارصد نفر تجاوز ننموده است.

 

از زمان بعثت پيغمبر اكرم(ص) تا هنگامى كه رحلت فرمود قرآن كم كم و بمناسبتهائى بر آن حضرت نازل مى گرديد تا اين كتاب بزرگ آسمانى در مدت بيست و سه سال تكميل شد. پيغمبر اكرم(ص) دين و دنياى مردم را منظم و مرتب مى ساخت، طرز داد و ستد و رويه معاشرت و اجراى سياست را تشريع مى فرمود و پس از آنكه اسلام تكميل شد اين آيه نازل گرديد:

 

(اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً).

 

ترجمه: امروز دين شما را كامل گردانيدم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براى شما بهترين دين قرار دادم.

 

پس از رنجها و سختيهاى فراوان رفته رفته آثار كسالت در چهره پيامبر اسلام نمودار گرديد و روز به روز شدت مى يافت تا اينكه در روز بيست و هشتم ماه صفر سال يازدهم هجرت جهان را بدرود گفت وطبق وصيت آن حضرت، على(ع) براى مراسم غسل و كفن و دفن و نماز خواندن اقدام كرد و در مدينه در جاى كنونى به خاك سپرده شد پيامبر اسلام (ص) در تمام احوال خود بارزترين نمونه براى امانت و اخلاص، راستگوئى و اخلاق نيك، دانش و بردبارى، گذشت و بخشش، كرم و شجاعت، تقوى و پرهيزكارى، زهد و فضيلت، پاكدامنى و دادگرى، فروتنى و جهاد بشمار مى رفت. بدن شريفش در اعتدال و تناسب بهترين بدنها و صورت مباركش در نورانيت و زيبائى همچون ماه شب چهاردهم درخشان بود.

 

خلاصه در او همه برتريها جمع و داراى شرافت و بزرگى بسيارى بود محور دانش و دادگسترى و فضيلت و مدار دين و دنيا بود، تا بحال مانندش نيامده و تا ابد نخواهد آمد.

 

اين بود پيامبر مسلمانان، و اين بود قانون گذار اسلام كه دينش بهترين اديان و كتابش بهترين كتابها است (كه باطل در آن راه نداشته و نخواهد داشت و از جانب پروردگار جهان نازل گرديده است).

 

4 ـ امامت

 

خداوند همانگونه كه پيامبران را تعيين مى فرمايد جانشينان پيامبران را نيز تعيين مى فرمايد و دوازده نفر جانشين براى پيامبر ما محمد(ص) برگزيده است كه آنان همان دوازده امامى هستند كه نزد مسلمانان مشهور، و عبارتند از:

 

1 ـ امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) پسر عموى پيغمبر ما محمد(ص) و شوهر دختر آن حضرت فاطمه سلام الله عليها.


2 ـ امام مجتبى: حسن بن على عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد (ص) است.


3 ـ امام شهيد: حسين بن على عليهما السلام كه مادرش فاطمه (ع) دختر محمد(ص) است.


4 ـ امام زين العابدين: على بن حسين عليهما الس

لام.


5 ـ امام باقر: محمد بن على عليهما السلام.


6 ـ امام صادق: جعفر بن محمد عليهما السلام.


7 ـ امام كاظم: موسى بن جعفر عليهما السلام.


8 ـ امام رضا: على بن موسى عليهما السلام.


9 ـ امام جواد: محمد بن على عليهما السلام.


10 ـ امام هادى: على بن محمد عليهما السلام.


11 ـ امام عسكرى: حسن بن على عليهما السلام.


12 ـ امام مهدى: محمد بن حسن قائم آل محمد عليهما السلام كه در انتظارش بسر مى بريم.

 

اين امامان دوازده گانه حجت خدا بر مردم اند و همگى فرزندان رسول خدا(ص) مى باشند و در دانش و بردبارى، فضيلت و دادگرى، پاكدامنى و اخلاق نيكو و همه صفات مانند پيامبر اسلامند، مگر مى شود داراى اين صفات برجسته نباشند؟ زيرا اينان جانشينان پيامبر، و پيشوايان مردم و راهبران اسلام و حجت خدا بر مردم جهانند. اينك حالات هريك را بطور اختصار بيان مى داريم و پيش از امامان به شرح حال دختر پيغمبر(ص)، و همسر على(ع)، مادر امامان فاطمه زهرا(ع) مى پردازيم:

 

 

5 ـ معاد

 

معاد عبارت است از اينكه: خداوند انسان را پس از مردن زنده مى كند تا نيكوكاران را پاداش دهد و بدكاران را به كيفر اعمال خود برساند.

 

كسى كه ايمان بخدا داشته، عمل شايسته بجا آورد، نماز بخواند، روزه بگيرد، نيت خود را خالص گرداند كودكان يتيم را پناه دهد، از مستمندان و بينوايان دستگيرى كند و اينگونه كارهاى نيك انجام دهد.

 

خداوند او را در باغستانهاى بهشت كه در زير آن نهرهائى جارى است، مى برد و همواره در جوار رحمت بى پايان قرار مى گيرد، و كسى كه كفر ورزيد و كار ناشايسته از او سر زده و مرتكب دروغ، خيانت، قتل، دزدى، زنا، شراب خوارى و نظائر آن گرديده سزاى او آتش دوزخ و آبهاى جوشان و غذاهاى كشنده آن خواهد بود و پيوسته در اندوه و عذاب بسر خواهد برد.

 

پيش از بهشت و دوزخ، دو منزل را بايد طى كرد:

 

1 ـ منزل اول قبر است كه در آن از اعمال پرسش مى شود، و انسان پاداش كردار خود را مى چشد، چنانچه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: قبر، يا گودالى از گودالهاى جهنم و يا باغى از باغستانهاى بهشت است(10). حالت انسان در قبر مانند شخصى است كه بخواب رفته، گاهى با ديدن خوابهاى خوب خوشنود و زمانى خوابهاى پريشان ديده ناراحت مى شود با اينكه اگر كسى در نزديكى او باشد نمى داند اين شخص خوابيده اكنون در سختى و رنج بسر مى برد يا در آسايش.

 

زندگان نيز از مرده ها جز كالبدى خاموش و بى روح نمى بينند و نمى توانند درك كنند كه او در رنج است، يا در استراحت.

 

2 ـ منزل دوم قيامت است كه خداوند مردگان را زنده مى كند و همگى را در صحراى محشر گرد مى آورد، در اين هنگام دادگاههاى بزرگ عدل الهى تشكيل يافته، دادرسان كه پيمبران و بندگان شايسته خدايند حضور مى يابند و به توزين و سنجش اعمال مردم مى پردازند، اينجا است كه پرونده افراد را گشوده گواهان را احضار مى كنند. دسته اى كه در دنيا رفتار و كردار شان شايسته بوده خوشبخت و گنهكاران بدبخت مى گردند، بنا بر اين بر انسان لازم است كه بقدر توانائى خويش در كارهاى نيك كوشش كند تا در آن روز كه فريادرسى نيست گرفتار بدبختى هميشگى و عذاب دائم نگردد.