فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
ماجرای چهار ازدواج چارلی چاپلین!!
اخبار فرهنگی - ماجرای چهار ازدواج چارلی چاپلین!!
چارلی خیلی جوان بود که دل به «هتی کلی» باخت. دقیق بخواهیم بگوییم 19 سال داشت که یک دل، نه صد دل اسیر و واله هتی شد. با این حال خانواده هتی از همان ابتدا با چارلی مخالف بودند. در نهایت هم این عشق سرانجامی نداشت و راه به جایی نبرد. حضور هتی اما در ذهن چارلی تا مدتها دوام داشت. حتی ازدواج اول او نیز تحتتاثیر عشقش به هتی بود. چارلی البته چهار بار ازدواج کرد که بین این ازدواجها، عشق بزرگ او در ازدواج چهارم رخ نمود؛ وقتی چاپلین 54 ساله به «اونا اونیل» 18 ساله دل باخت.
چارلی 29 ساله بود که با «میلدرد هریس» ازدواج کرد. میلدرد در آن زمان 17 سال سن داشت و بازیگر بود. اما آنچه باعث شد چاپلین با او ازدواج کند نه شغل و موقعیت خانوادگیاش، که شباهتش به هتی کلی، عشق ناکامش بود. برای چارلی، میلدرد «دختر بانمکی» بود که یاد هتی را برایش زنده میکرد. شاید به همین دلیل هم بود که زندگی مشترک این دو دوامی نداشت و آنها تنها دو سال پس از ازدواج از هم جدا شدند.
ثمره ازدواج نخست چارلی یک پسر بود که البته سه روز پس از تولد از دنیا رفت. چهار سال بعد، چارلی که حالا دیگر برای خودش اسم و رسمی داشت، با «لیتا گِرِی» هنرپیشه فیلم «پسربچه» ازدواج کرد. در سال 1924 و در حالی که او تنها 16 سال سن داشت، مشخص شد که از چارلی 35 ساله حامله شده است. این میتوانست یک رسوایی بزرگ برای چارلی چاپلین باشد که با دختری که به سن قانونی نرسیده، رابطه داشته است.
به همین دلیل چاپلین در ماه نوامبر همان سال بهصورت مخفیانه و در مکزیکو با لیتا ازدواج کرد تا جلوی این رسوایی گرفته شود. با این حال این آغاز جنجالی، عمری کوتاه داشت. خیلی زود متوجه شدند که کمترین نقطه اشتراکی با هم ندارند و همین مساله باعث شده بود که چارلی همه تلاش خود را بهکار گیرد تا هرچه بیشتر از خانه دور باشد.
در همین روزها او در حال ساخت «جویندگان طلا» بود که در آن با لیتا همبازی شد. زندگی مشترک این دو اما خیلی زود به جدایی رسید و آنها در 22 آگوست 1927 رسما از هم جدا شدند. این طلاق در آن زمان از چند جهت خبرساز شد؛ نخست اینکه چارلی در آن روزها درگیر حاشیههایی شده بود و خبر بازیگوشیهای او به رسانهها هم رسیده بود. در وهله بعدی او به خاطر طلاقش مجبور به پرداخت 600 هزار دلار به همسرش و 100 هزار دلار بابت هریک از پسرهایش شد.
این ارقام باعث شد تا طلاق چاپلین از گری گرانترین طلاق آن زمان لقب بگیرد. لیتا دو اتوبیوگرافی نیز در مورد زندگیاش با چاپلین نوشته که یکی از آنها «زندگی من با چاپلین» نام دارد. ظاهرا این طلاق پرخرج برای چارلی درس عبرتی میشود چون او حدود 10 سال ازدواج نمیکند تا اینکه سرانجام در سال 1936 برای سومین بار دم به تله میدهد و با «پائولت گودار» ازدواج میکند. پائولت هم بازیگر بود و در «عصر جدید» شاهکار چاپلین بازی کرده بود. این ازدواج هم اگرچه از دو ازدواج قبلی بادوامتر است و شش سال به طول میانجامد اما سرانجامی جز جدایی ندارد.
برای آخرینبار
ریشه لاتین «اونا» به معنای «تک» و «یگانه» است؛ اسمی برازنده برای دختر نمایشنامهنویس معروف آمریکایی، «اوژن اونیل» که جایزه نوبل را هم برده است. اونا متولد 1925 بود و وقتی با چارلی چاپلین 54ساله ازدواج کرد تنها 18 سال سن داشت. اوژن اونیل که به شدت با این ازدواج مخالف بود، وقتی نتوانست مانع آن شود دیگر تا پایان عمر حاضر نشد دخترش را ببیند. این مساله البته چیز زیادی را در زندگی اونا تغییر نداد چون خود اوژن وقتی اونا دو سال داشت، دل به زن بازیگری باخت و برای زندگی با معشوقهاش، اونا را همراه برادر و مادرش تنها گذاشت و آنها را ترک کرد.
به همین دلیل بود که اونا و شان، برادرش تحتنظر مادرشان بزرگ شدند: «اگنس بولتون»، مادرزن آینده چارلی چاپلین. اونا 17 سال سن داشت که زیبایی خیرهکنندهاش باعث شد توجه محافل نیویورک به او جلب شود. نکته جالبتوجه در زندگی اونا این است که او در همین دوران با مرد جوان رازآلودی روابط عاشقانهای داشت که بعدها به یکی از مشهورترین نویسندههای دنیا تبدیل شد: «جی.دی. سلینجر». اونا رویای بازیگر شدن در سر دارد.
او جوان اول سال1942 است. سرانجام آنقدر عکس در رسانههای مختلف از اونا منتشر میشود که واکنش پدرش را برمیانگیزد. او در 12 می آن سال در نامهای به وکیلش فعالیتهای او را حقیر و احمقانه میخواند و مینویسد: «آنچه اونا به دست میآورد لایق تحقیر و سرزنش است. هالیوود پایان کار او خواهد بود و روی زمین هیچ جایی بدتر از هالیوود برای یک دختر جوان وجود ندارد.» اونا در ابتدای ورود به دنیای سینما موردتوجه «اورسن ولز» قرار میگیرد که نخستین راهنمای او در دنیای پرزرق و برق هالیوود هم میشود. آیا رابطه عاشقانهای هم بین آنها شکل میگیرد؟ بعدها در این مورد بسیار گفته میشود اما هرگز تایید نمیشود.
نخستین دیدار چاپلین و اونا هم برای بازی در یک فیلم است. تهیهکننده فیلم، اونا اونیل و چارلی چاپلین شام را با هم صرف میکنند و درمورد پروژه مشترک حرف میزنند. اونا در آن شام تاریخی کشف میکند که کمدین مشهور دوست دارد «چارلی» صدا زده شود و نه «آقا». علاوه بر این او ظرافت زنانه دستهای چارلی را که لکههای قهوهای روی آنها نشسته با دقت مینگرد، چروکهای صورتش را از نظر میگذراند، حلقه موهای خاکستری چارلی را تماشا میکند و به نگاه آبی پیرمرد دل میبازد. «مایکل چاپلین» پسر چارلی معتقد است که «پاپا میتوانست هرکسی را هیپنوتیزم کند» و او در آن شب، دخترک را هیپنوتیزم میکند.
در همان لحظات اولیه، اونا میفهمد که عاشق چارلی خواهد شد. به همین دلیل است که «ویکتوریا چاپلین» میگوید: «او همه چیزهایی را که سرمایهاش بود نثار پدر کرد؛ معصومیت، ملاحت، جوانی و البته عشق مطلق.» چاپلین با وجود آن همه تجربه تلخ، بیصبرانه منتظر میماند تا اونا 18 سالگیاش را جشن بگیرد و با او ازدواج کند: 16 ژوئن 1943.
اگر چارلی در سن 19 سالگی عشق نافرجام هتی کلی را تجربه کرد، وقتی در 25 دسامبر 1977 چشم از جهان فروبست نه تنها هیچ یادی از آن عشق در ذهنش نبود که وجودش پر بود از عشق اونا. بیست و هفتم سپتامبر 1991، کمی پس از نیمهشب و در شبی که توفانی سخت درگرفته بود، اونا نیز آخرین نفس را کشید تا بیش از این از آقای چاپلین که دوست داشت چارلی صدایش بزنند دور نماند.
اخبار فرهنگی - تماشاگران امروز
ویدیو مرتبط :
چارلی چاپلین-قسمتی ازعصرجدید-موسیقی از چارلی چاپلین
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین
To fall in love
عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach
.آنقدر بخندی كه دلت درد بگیره
To find mails by the thousands when you return from a
vacation.
بعد از اینكه از مسافرت برگشتی ببینی
هزار تا نامه داری
To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یك جای خوشگل بری
To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
To leave the Shower and find that
the towel is warm
از حموم كه اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !
To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس كنی
To receive a call from someone, you don't see a
lot, but you want to.
كسی كه معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت
می خواد ببینیش بهت تلفن كنه
To find money in a pant that you haven't used
since last year.
توی شلواری كه تو سال گذشته ازش استفاده
نمی كردی پول پیدا كنی
To laugh at yourself looking at mirror, making
faces.
برای خودت تو آینه شكلك در بیاری و
بهش بخندی !!!
Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی كه ساعتها هم
طول بكشه
To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی
To accidentally hear somebody say something good
about you.
بطور تصادفی بشنوی كه یك نفر داره
از شما تعریف می كنه
To wake up and realize it is still possible to sleep
for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی كه چند ساعت دیگه
هم می تونی بخوابی !
To hear a song that makes you remember a special
person.
آهنگی رو گوش كنی كه شخص خاصی رو به یاد شما
می یاره
To be part of a team.
عضو یك تیم باشی
To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه كنی
To make new friends.
دوستای جدید پیدا كنی
To feel butterflies!
In the stomach every time
that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری
بریزه پایین !
To pass time with
your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری كنی
To see people that you like, feeling happy
.كسانی رو كه دوستشون داری رو خوشحال ببینی
See an old friend again and to feel that the things
have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و
ببینید كه فرقی نكرده
To take an evening walk along the beach.
عصر كه شد كنار ساحل قدم بزنی
To have somebody tell you that he/she loves you.
یكی رو داشته باشی كه بدونید دوستت داره
remembering stupid
things done with stupid friends.
To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد كه دوستای احمقت چه كارهای
احمقانه ای كردند و بخندی
و بخندی و ....... باز هم بخندی
These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظههای زندگی هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون رو بدونیم
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یك هدیه است كه باید ازش لذت برد
نه مشكلی كه باید حلش كرد
چاپلین می گوید :
وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه كردن
به تو نشون میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده