فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
قصه پرغصه كتابها در ایران
فقر شمارگان كتاب در ایران، امری نیست كه بر كسی پوشیده باشد. سالهای سال است كه همه از پایین بودن شمارگان كتاب در ایران سخن میگویند و در كمال تعجب نه اتفاقی می افتد كه به بالا رفتن شمارگان كتابها بینجامد و نه عزمی جزم میشود تا راهی برای برون رفت از این وضعیت باز شود.
از نویسنده، مترجم و شاعر گرفته تا مدیر و مسوول و ناشر و كتابفروش همه و همه از این وضعیت گلایه دارند و گاه درمصاحبهای یا نشستی رسمی از لزوم اندیشیدن راهكارهایی برای حل این معضل سخن میگویند، اما اتفاقی در این زمینه نمیافتد.
در چنین وضعیتی اگر سرانه كتابخوانی هم ظرف یك سال جهش چشمگیری داشته باشد! (به چگونگی ماجرا كاری نداریم) باز نمیشود این واقعیت را كتمان كرد كه فقر شمارگان گریبان صنعت نشر ایران را گرفته است؛ فقری كه هر چه میگذرد بیش از پیش خودش را نشان میدهد و تاثیرش را بر گردش مالی صنعت نشر بر جای میگذارد.
در چنین وضعیتی و با این شمارگان نه میشود انتظار داشت نویسندگی به شغل تبدیل شود و شاعر یا نویسنده تنها از طریق درآمد چاپ كتاب زندگی كند و نه میشود امیدوار بود كه هر چه سطح سواد جامعه افزایش مییابد، علاقه به كتاب و كتابخوانی هم زیادتر شود.
چرخ صنعت نشر باز بر همین روال میچرخد و فقر شمارگان مثل بختك روی سر كتابها میافتد تا همچنان ۲۰۰۰ جلد - به طور متوسط البته - سهم هر چاپ یك كتاب باشد.
در این وضعیت سخن گفتن از كتاب و كتابخوانی و رونق گرفتن یا نگرفتن بازارش شاید اصلا خندهدار به نظر برسد. در جامعهای ۷۰ میلیونی یك عنوان كتاب فقط ۲۰۰۰ جلد چاپ میشود و گاهی همین ۲۰۰۰ جلد هم به فروش نمیرسد. تازه اگر كتابی خوشاقبال باشد و به چاپ مثلا پنجم برسد، شمارگان این كتاب در خوشبینانهترین شرایط به ۱۰ هزار نسخه میرسد كه در قیاس با جمعیت ایران و جامعه جوانش در حد یك شوخی است.
در این مجال نه میشود به بررسی راهكارها پرداخت و نه میشود از كاستیها سخن گفت. فقط باید هشدار داد كه تداوم این وضع به نفع هیچكس نیست و تا عزمی جدی در این زمینه شكل نگیرد، نه آب از آب تكان میخورد و نه شمارگان كتابها سیر صعودی مییابند.... / یادداشت : جامجم آنلاین
ویدیو مرتبط :
آی قصه، قصه، قصه نون و پنیر و پسته یه قصه ی ...
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قصه پرغصه «ان جی او»ها در ایران
سازمان های مردم نهاد، از سال هایی که هیچ کس به یاد ندارد، در ایران ریشه و خانه داشته اند. فقرزدایی مهم ترین فعالیتی است که به شکل وسعی آدم ها را گردهم آورده است.
سازمان های مردم نهاد، از سال هایی که هیچ کس به یاد ندارد، در ایران ریشه و خانه داشته اند. فقرزدایی در اَشکال مختلف از یتیم نوازی تا اهدای مستمری و جهیزیه و حمایت تحصیلی و... مهم ترین و اساسی ترین فعالیتی است که به شکل وسعی آدم ها را گردهم آورده است. به گزارش فتاح، رئیس کمیته امداد، 14 هزار خیریه ثبت شده در ایران وجود دارد که نیمی از آنان فعال اند.
نگاه دولت
شواهد زیادی می گوید هیچ یک از دولت ها در ایران، سازمان های غیردولتی را دوست نداشته اند، در عین حال نتوانسته اند آنها را نادیده بگیرند. از اول تا یازدهم، از سازندگی تا تدبیر و امید، بیشتر از به رسمیت شناختن سازمان های غیردولتی، به رسمت شناخته شدن آنان را نمایش داده اند. ازنهادهای صنفی و تخصصی تا انجمن های آسیب ستیز و خیریه ها، از برخی حمایت کرده اند و برخی را ساخته اند. فرقی هم نمی کرده است در چه حوزه ای: از صنعت و تجارت تا فرهنگ و هنر. نتیجه نوعی آشفتگی و بی نظمی در حوزه فعالیت های اجتماعی بوده است که حاصل چنددستگی است نه تکثر.
سیاست دولت با ان جی اوها برخلاف قاعده مرسوم، با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن است. با این وصف، همه دولتمردان، ان جی اوها را یاور و بازوی دولت می دانند. اگر آماری واقعی از فعالیت های سازمان های غیردولتی در ایران وجود داشت، بهتر می شد درباره مفهوم بازوی اجرایی دولت سخن گفت. یک مقایسه نه چندان خوب، اما تامل برانگیر نشان می دهد در سال 2013، هفتاد درصد از حدود هزار و 740 میلیارد دلار درآمد موسساتی که در حوزه فعالیت های اجتماعی کار کرده اند، از فروش خدمات به دولت حاصل شده است. این ارقام بیش از آنکه نشان دهنده سهم دولت در خرید خدمات باشد، نشان دهنده نقش سازمان های غیردولتی در نقش بازوی اجرائی دولت است؛ بازوانی قوی و موثر.
در ایران خیریه ها هیچ گاه بازوی اجرائی دولت نبوده اند. در اصلاح طلب ترین دولت سال های بعد از انقلاب اسلامی هم گرفتن مجوز به کمتر از یک سال قد نمی داد؛ مسیری طولانی برای احراز انواع صلاحیت ها از نداشتن سوءپیشینه تا انواع بررسی ها، پیش رو داوطلبان فعالیت های خیریه و اجتماعی وجود دارد. تا همین چند سال قبل سازمان بهزیستی به دارندگان مجوز وزارت کشور، مجوز نمی داد و از هر کسی که زیر چتر این سازمان نبود هم حمایت نمی کرد. یک دور تسلسل برای ثبت و اخذ مجوز وجود داشته و دارد و دولت به جای زیرساخت اطلاعاتی و ارتباطی، که مهم ترین زیرساخت در جهان معاصر است، می کوشد از طریق کمک های مستقیم و غیرمستقیم شماری از ان جی اوها را به خود وابسته کند.
نگاه مردم
نخست: ما گمان می کنیم نیکوکارترین مردم جهانیم. همچنان که فکر می کنیم باهوش ترین هستیم. برای دومی مثال هایی از حضور چند ایرانی در ناسا و گوگل و چند برند مطرح بین المللی داریم؛ برای اولی شمار زیاد خیریه ها در ایران.
براساس یک آمار رسمی، در سال 2013 مردم آمریکا بیش از 358 میلیارد دلار به خیریه ها کمک کرده اند. در این برآورد، کمک شرکت ها و بنیادهایی نظیر بیل گیتس و... محاسبه نشده است. در عین حال براساس یک گزارش از هر چهار شهروند بالای 16 سال در آمریکا در فاصله سال های 2010 تا 2016 یک نفر در فعالیت های خیریه و اجتماعی غیرانتفاعی مشارکت داشته است.
ساکنان ثروتمندترین کشور جهان، شاخص خوبی برای مقایسه نیست؛ ولی ارقام سرسام آوری که نشان می دهد در کشوری با چهار برابر جمعیت ایران به اندازه سه برابر بودجه متورم یک دولت نفتی، صرف امور خیریه می شود، نشانه عمق مشارکت جویی مردم در فعالیت های خیرخواهانه است.
دوم: واقعیت آن است که بخش مهمی از فقرستیزی در جامعه ایران بر عهده مردم است که عمدتا از طریق خیریه ها به سرانجام می رسد. به جز کمیته امداد امام خمینی (ره) که به تنهایی سالانه هزاران میلیارد تومان در قالب اعانه جمع آوری می کند، خیریه هایی که به شکل واقعی حاصل مشارکت داوطلبانه مردم است نیز بسیار زیادند. فقرستیزی شمایل اصلی سازمان های مردم نهاد را در ایران تشکیل می دهند.
آسیب های اجتماعی، حقوق زنان و کودکان، محیط زیست، انواع معلولیت ها و بیماری های سخت، از جمله دیگر حوزه های یاست که در ایران طرفداران زیادی داشته و البته با مقاومت های پیدا و پنهان زیادی هم رو به رو بوده است؛ مقاومت هایی که اجازه نداده است خیریه هایی در مقیاس بین المللی در ایران فعال شوند یا به فعالیت بپردازند. استفاده از منابع خارجی یا وسواس و احتیاط زیادی دنبال می شود.
محدودیت ها فرصت بزرگ شدن را از ان جی اوها سلب می کنند. نمونه های بسیار محدودی از خیریه ها مانند محک توانسته اند به مدد تعریف درست از ماموریت، ترکیب قدرتمند بنیان گذاران و هدف گذاری درست روی دو مقوله کودکی و سرطان به این اندازه بزرگ شوند. اصولا خیریه های درمانی این شانس را داشته اند که با هراس کمتری به حیات خود ادامه دهند. در حوزه آسیب های اجتماعی و حقوقی (اعم از حقوق زنان و کودکان و محیط زیست و...) شانس کمتری برای این اندازه حمایت وجود دارد. محل تردید بسیار است که اگر خانم قدس و همراهان ایشان به جای کودکی و سرطان، حقوق زنان یا محیط زیست را نشانه رفته بودند، همچنان می توانستند نمونه ای از یک محک موفق را بنیان نهند.
سوم: مردم هر روز کم اعتمادتر می شوند. هر روز دقیق تر هم می شوند. آنها می خواهند بدانند چه نهادهایی با چه سازوکاری و چگونه بر گروه هدف اثر می گذارند و به تعبیر دقیق تر می خواهند بدانند پولی که می دهند چگونه هزینه می شود.
حتی فعالیت های داوطلبانه نیز رنگ و بوی حرفه ای تری یافته است. کم کم طیف بزرگی از داوطلبان می خواهند در کار جمعی فعالیت کنند که کار موثرتری می کند. داوطلبان نسبت به گذشته کم حوصله تر و پرتوقع ترند و حامیان از حمایت های فله ای پرهیز می کنند.
در این میان گروه هایی که به دلایل مختلف ساخته شدند تا از اعتماد مردم سوءاستفاده کنند نیز دیوار بی اعتمادی را بلندتر کردند. سازمان های مردم نهاد با بحران مشروعیت هم به اندازه بحران مالی درگیرند.
نگاه از درون
کار برای ان جی اوها هر روز سخت تر می شود و هزینه ها کمتر و فنی تر و نظارت بر مصارف بیشتر. این محدودیت ها، همه را به سوی حرفه ای تر شدن سوق داده است، به سمت پایش و اندازه گیری و ارائه شاخص هایی برای جلب اعتماد مشتریان به سمت شفاف سازی بیشتر. از دل همه اینها، اطلاعات بیرون می آید و تولید اطلاعات نه تنها برای مخاطبان که برای همه فایده دارد؛ اول از همه خود سمن ها.
ابزارهای ارتباطی تعامل میان سمن ها را بیشتر کرده اند. جزیره های پراکنده، دارند به تدریج به هم وصل می شوند و قدرت اتصال این شبکه بسیار زیاد است. با این همه ان جی اوها در ایران نوزاد مانده اند؛ حتی به نوجوانی هم نرسیده اند. تجربه محدود، ارتباط کم و فقدان روحیه کار گروهی سبب شده تا ان جی اوها هی باز و بسته شوند. شمار کمی از این نهادها در ایران هستند که به گروه موسس یا بنیان گذار خود وفادار مانده باشند و به طور مستمر، گروهی از خم جدا شده و با نامی تازه همچنان به کار ادامه می دهند.
ناپایداری، مانع از بزرگ شدن ان جی اوها در ایران شده و کوچک ماندن، ضعف های ساختاری در آنها را تشدید کرده است. هر سال گروه ها و مراجع بسیاری در مقام دعوت کننده شماری از ان جی اوها را برای تاسیس یک شبکه فرا می خوانند. دولت بیشترین طرفدار این برنامه هاست؛ ولی چون ایده و عزمی پشت آن نیست، از سطح چند جلسه فراتر نمی رود. به نظر می رسد ضعف ارتباط بین سازمان های مردم نهاد مهم ترین مشکل آنان در شرایط کنونی است.
تعامل می تواند ظرفیت ان جی اوها را چندین برابر ارتقا دهد؛ اما نه سازوکاری برای این امر وجود دارد و نه مرجعی. دولت این جی اوها را متهم می کند که با هم نمی سازند که چندان هم دور از واقعیت نیست و ان جی اوها به دولت بدگمان اند. در ایران هزینه های شبکه ساختن زیاد است و از این منظر، دولت می تواند با ارائه زیرساخت هایی از این دست به توسعه ان جی اوها کمک کند. شبکه شدن مستلزم شفافیت بیشتر است و این امر، خود به خود اهداف نظارتی دولت را بیشتر می کند.
یکی قصه پُرآب چشم...
فعالیت اجتماعی و انسان دوستانه در ایران فقط انگیزه لازم ندارد. کفش آهنین و دل پولادین می خواهد برای پیش رفتن و پیش بردن هدف. پیش از آنکه بخواهید به خودتان بقبولانید که آماده گام نهادن در این مسیر هستید، باید اول خود را به دولت اثبات کنید و از لابیرنت سخت انواع مجوزها بگذرید. این شمایید که باید صلاحیت خود را بشناسانید. بعد باید به مردم اثبات کنید که شما مال شان را نمی خورید و هیچ پوششی برای هیچ کار خلافی نساخته اید. بعد باید به حامیان اثبات کنید که مدیر خوبی هستید و پول شان را دور نمی ریزید. باید فرض قرمز زیر پای داوطلبان پهن کنید. چون بیشترشان نمی دانند و هیچ داوطلبی ارث پدرش را از هیچ ان جی اویی نباید طلب کند و باید با همه افراد جامعه هدف، به گونه ای مناسبات تان را تنظیم کنید که تصور باندبازی پیش نیاید و مشروعیت و مقبولیت تان خدشه دار نشود و...
بخش مهمی از فعالیت ان جی اوها در ایران صرف مقابله با تصورات و توهمات است که هم در پیدایی آن مقصرند و هم قربانی آن به شمار می روند... .