فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و کی رفتند؟
فیلم «ستاره بود» ساخته فریدون جیرانی را دیدهاید؟ این فیلم با بازی درخشان خسرو شكیبایی، داستان پایان زندگی زنی است كه از بازیگران نامدار گذشته سینمای ایران است اما آنقدر فراموش شده كه حتی پیشكسوتان این عرصه او را به فراموشی سپردهاند و فقط همسرش (خسرو شكیبایی) او را به خاطر دارد و خاطرهبازی میكند. داستان این فیلم، ماجرای زندگی حرفهای تمام ستارگان سینما و تلویزیون است؛ همه آنهایی كه حتی در جوانی نامشان یك فیلم را پرفروش میكرد یا باعث میشد مردم پای یك سریال ماه رمضان یا عیدانه میخكوب شوند، پلك نزنند و حظ ببرند.
آیا وقتی هست كه یاد این ستارههای افول كرده بیفتید؟ یا نه، شما هم مثل آدمهای داستان «ستاره بود» آنها را فراموش كردهاید. مهم نیست؛ ما چندتا از این ستارگان جوان را گلچین كردهایم تا كمی شما را به عقب برگردانیم و یادی از آنها کرده و دلایل این افول را بررسی كنیم. اگر هنوز هم احوال ستارهها برایتان مهم است، همراه ما باشید و این مطلب را از دست ندهید.
سیاوش خیرابی
مرگ آرزوها با طعم كنجد
سیاوش یك پدیده تمامعیار بود كه جوانها را بهراحتی جذب میكرد. سریال «ترانه مادری» او را یكشبه ستاره كرد. سیاوش خیرابی از آن نامهای خوششانس بازیگری بود. او به سرعت محبوب شد. حسین سهیلیزاده از او در كارهای دیگرش هم استفاده كرد اما «دلنوازان» پایان این همكاری در شكل موفقیتآمیزش بود. سیاوش آنقدر مورد توجه بود كه عكس برادران او هم به همین بهانه روی جلد مطبوعات میرفت. پیشنهادهای سینمایی فقط نقشهای دستهچندم را به او پیشنهاد میدادند.
او در «لج و لجبازی» و «نفوذی» با امیر جعفری همبازی شد اما نقشها به اندازهای نبود كه از خیرابی ستاره بزرگتری بسازد. حضور در سینما برای یك بازیگر ادامه راه ستاره شدن است اما خیرابی نقشهایش را با عجله و بدون وسواس انتخاب كرد. خیرابی خودش آن شور و حال سابق را ندارد و بیشتر سعی میكند رستورانداری كند. اگر یك روز بخواهد برگردد، برای انتخابهایش نباید رفاقتپیشه كند. با افتتاح رستوران «كنجد» تمایل چندانی برای طی كردن این مسیر سخت در خیرابی وجود ندارد. كنجد حالا دیگر تمام فكر و ذهن خیرابی شده است.
مصطفی زمانی
یوسف در چاه فراموشی
تب مصطفی زمانی با مجموعه پرطرفدار «یوسف پیامبر (ع)» آغاز شد. او تا قبل از آن هیچگونه سابقه هنری نداشت. مصطفی زمانی راهی را یكشبه طی كرد كه شاید خیلیها مثل پرستویی و كیانیان در دو دهه طی كردهاند. یك حضور ترسناك او را به آرزویش یعنی بازی در سینما رساند. نقش یك آدم بیخواب و عصبی در فیلم «آل» چنان جذاب بود كه خبر از تولد یك ستاره بفروش در سینمای ایران میداد. بعد از آن در اثر تحسینشده حسن فتحی با نام «كیفر» خوش درخشید و در «جیببر خیابان جنوبی» ساخته سیاوش اسعدی هم خوب ظاهر شد.
شاید مصطفی زمانی چوب سینمایی را میخورد كه در آن قهرمانی وجود ندارد. فیلمهای دورهمی حرف اول را میزنند و او كه با «یوسف پیامبر» عزیز و قهرمان مصر بود، نمیتواند عزیز سینمای ایران باشد. مصطفی زمانی تمایلی برای بازگشت به تلویزیون ندارد تا باز ستاره شود چون در اینجا هم خبری از قهرمان نیست و اگر هم باشد پاهایش روی زمین نیست.
پوریا پورسرخ
از وفای تلویزیون تا بیوفایی سینما
شاید تنها مجموعه غیر كمدی این سالها كه توانسته باشد مردم را سیزده روز عید پای تلویزیون بنشاند «وفا» است. جوان اول آن مجموعه با موهای بلند و قد و قواره میزان به اندازه كافی جذاب بود و نه فقط در چهره كه در هیچ سكانس و پلانی مقابل نقش روبهرو یعنی هانیه توسلی كم نیاورد. حتی شانه به شانه شدن با بازیگری همچون فرهاد اصلانی یا فرهاد قائمیان هم نتوانست كاری كند تا بیننده به استعداد و توانایی او شك كند. این حضور مناسبتی در تلویزیون با مجموعه «صاحبدلان» ادامه پیدا كرد. دیگر از آن جوان محجوب و عاشقپیشه خبری نبود. پوریا پورسرخ در نقش یك لمپن جنبههای دیگری از توانایی خود را به بیننده نشان داد.
این حضور جذاب با حضور در كارهای متوسط، كمكم رنگ تكرار به خود گرفت. «روز حسرت» و «شكرانه» چالش تازهای برای پورسرخ نبود و حضور فصلی در سینما برای این ستاره تمامعیار كافی به نظر نمیرسید. اما مهمتر از همه چیزی كه پورسرخ را از ستاره بودن دور كرد، حضور در فیلم سینمایی «رستاخیز» بود. به قول فریبرز عربنیا حضور در چنین مجموعههایی طولانی یكجور خودكشی هنری است. چیزی كه میتواند پورسرخ را باز ستاره كند، حضور درخشان در تلویزیون است؛ شاید با یك سریال مناسبتی دیگر؛ چیزی كه دور از دستان او نیست.
حامد كمیلی
عواقب پرواز در حباب
كمتر از یك دهه دیگر نسل ما برای نسل تازهتر تعریف خواهد كرد كه شما یادتان نمیآید، روزی پسری در سینما و تلویزیون ما درخشید كه یكتنه بار موفقیت كارهای نمایشی مختلف را به دوش میكشید و كارگردانها برای داشتن او در پروژههای خود سر و دست میشكستند. این پسر كه صدای جذابی هم داشت حامد كمیلی است. یك جوان جویای نام كه وقتی دو كار تقریبا همزمان به نامهای «پرواز در حباب» و «به دنیا بگویید بایستد» را در قاب كوچك تلویزیون در پخش داشت، گوی سبقت را از همه ربود و در دو كانال مختلف تلویزیون ستاره شد.
همه مسحور یك جوان رعنای خوشصدا بودند كه عجیب در قد و قواره ستاره شدن میدرخشید. او همانقدر كه در «پرواز در حباب» عالی بود، در «به دنیا بگویید بایستد» خوب و دیدنی ظاهر شد. حامد كمیلی راه به سینما پیدا كرد و او هم تصمیم گرفت به این زودیها دیگر طرف تلویزیون پیدایش نشود. چند كار اول بسیار خوب بود. «هرچه خدا بخواد» و «پسر آدم دختر حوا» كارهای پرطرفداری شدند و او در كنار ستارههایی چون گلزار و شاكردوست در «دوخواهر» توانست خودی نشان دهد. حضور در «پایان نامه» پایانی بر این روند رو به رشد بود. فیلم دیده نشد و تصویر جالبی از كمیلی در ذهنها باقی نگذاشت حتی در برنامه هفت به صورت تلویحی از حضور در این فیلم عذرخواهی كرد.
محسن افشانی
مردی كه میخواست سلطان باشد
محسن افشانی در مصاحبههای اولیهاش كه با پخش مجموعه «ترانه مادری» انجام میداد گفته بود ظرف كمتر از پنج سال سوپراستار سینمای ایران خواهد شد. او در ابتدا آنقدر در دل مردم جا باز كرده بود كه اجرای برنامه «ماه عسل» را بر عهده او گذاشتند. این شاید بزرگترین اشتباه افشانی در راه ستاره شدن بود.
مجریگری شاخهای از بازیگری نیست. افشانی نجیبتر از آن بود كه یك مجری تمامعیار باشد. انتخابهای اشتباهش را ادامه داد و با بازی در نقشهای كمرنگ سریالهای نه چندان پربیننده زمان را از دست داد. زمان از دست رفته و كمبود تجربههای خوشایند انگیزه را در افشانی از بین برد. افشانی برای ستاره شدن زیادی پسر خوبی است. اگر بلد بود بد باشد شاید حداقل هنوز سریالهای زیادی بودند كه نقش اولشان را برای او كنار میگذاشتند.
شاهرخ استخری
خداحافظ شاهرخ
شاهرخ استخری آنقدر توانایی دارد كه خودش را از دل یك كار بیرون بكشد و خودی نشان دهد اما راستی چه شد كه دیگر كسی سراغش را نمیگیرد؟ زمانی مطبوعات لذت میبردند تصویر این بازیگر را پشت سر هم روی جلد ببرند و حتی با تیترهای دروغین و مصاحبههای خیالی از شهرت افسانهای او سود ببرند؛ ولی حالا دیگر چنین رغبتی وجود ندارد. تمام تلاش شاهرخ استخری این بود كه در سینما صاحب اسم و رسم شود اما همیشه یك چهره محبوب تلویزیونی باقی ماند.
زمانی با «ترانه مادری»، «دلنوازان» و «فاصلهها» یكهسوار سریالهای مناسبتی بود، هر بار كه نامش در تیتراژ كاری میآمد همه منتظر بودند تا برگ موفقیتی دیگر را از او شاهد باشند. استخری میتوانست یك جوان عصیانگر در سینما و تلویزیون باقی بماند كه چاشنی طنز خوبی هم در نوع گویش دیالوگهایش یا نگاههایش بود اما یكباره پا پس كشید. شاید بخشی از این ماجرا تغییر مسیر زندگی او از تجرد به تاهل و تجربه زودهنگام پدر شدن بود. جدا از اینها انگار استخری خیلی نیازی به کسب درآمداز سینما و تلویزیون ندارد. شاید هم مثل همه ما كه از كاری دلزده و خسته میشویم، او هم از این فضا دلزده است. این دوری و كمنور شدن دلایلی دارد که شاید تنها كسی كه این دلایل را میداند خود شاهرخ استخری است.
مهدی سلوكی
5 كیلومتر تا غروب
مهدی سلوكی متعلق به دورانی است كه كارهای خوب كمی ساخته میشدند و این فرصت مناسبی برای نشان دادن استعدادهایش بود. سلوكی در دو زمان به اوج رسید و در فاصله آنها فراموشی را به بدترین شكل ممكن از سر گذراند. او با سریال «نرگس» خود را از یك بازیگر معمولی و جوانپسند بیرون كشید و نظرهای بسیای را جلب كرد. بعد از آن با ایرج قادری در سینما همراه شد. این فرصت مانند یك حباب تركید و سلوكی كه تا دم ستاره شدن آمده بود، لغزید و پایش به قله نرسید.
مدتها خبری از او نبود تا اینكه قرار شد در یك فیلم سینمایی جوانگرایانه به نام «كریستال» برای محسن محسنینسب بازی كند. این بازگشت با سریال مناسبتی «پنجمین خورشید» در كنار حمید گودرزی تكمیل شد. سریال ساخته علیرضا افخمی دوباره او را روی بورس آورد و پیشنهادها پشت سر هم از راه رسیدند. بعد از مدتی در كار مناسبتی دیگری از افخمی به نام «5 كیلومتر تا بهشت» همه را غافلگیر كرد.
در این دوره همیشه گوشه چشمی هم به سینما داشت و هرازگاهی با كارهایی چون «احضارشدگان» و «پاتو زمین نذار» خود را روی بورس نگه داشت. اما باز هم یكباره خبری از او نشد. اینبار دوره كمتری را در غیبت و انزوا گذراند و با سریال «ستایش» بازگشت خودش را جشن گرفت و باز هم در نقش یك جوان عجول و خام؛ چیزی كه در این سالها سلوكی را از ستاره شدن دور نگه داشته.
اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل
ویدیو مرتبط :
ستاره هایی که آمدند فیلم بهرام رادان را ببینند
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ستاره های سریال «امام علی» این روزها چه می کنند؟+عکس
ستاره های سریال «امام علی» این روزها چه می کنند؟+عکس
سریال «امام علی» ساخته داوود میرباقری بعد از گذشت نزدیک به یک دهه و نیم از ساخت و روی آنتن رفتن اش همچنان جذاب ترین سریال مذهبی تلویزیون ایران شناخته می شود.
به گزارش شبکه ایران سریال «امام علی» ساخته داوود میرباقری بعد از گذشت نزدیک به یک دهه و نیم از ساخت و روی آنتن رفتن اش همچنان جذاب ترین سریال مذهبی تلویزیون ایران شناخته می شود. در زیر مروری داشته ایم بر فعالیتهای این روزهای شخصیتهای خاطره انگیز این سریال.
داریوش ارجمند در نقش «مالک اشتر»
ارجمند حدودا سه دهه ای است در سینما و بعد از آن تلویزیون حضور دارد با این حال همچنان بهترین آثار کارنامه هنری او همان آثاری هستند که در دهه هفتاد خلق شدند؛ شخصیتهایی مانند «مالک اشتر» سریال «امام علی» و «حاجی نقدی» درام تحسین شده «سگ کشی» نقطه اوج بازیگری ارجمند هستند. این بازیگر 68 ساله سال گذشته به واسطه بازی در سریال «ستایش» و خلق کاراکتری تیپیکال به نام «حشمت فردوس» که گرته برداری تمام عیاری بود از کلاه مخملیهای فیلمفارسی مدتها در کانون توجه قرار داشت. «جرم» و «گزارش یک جشن» را می توان آبرومندترین فیلمهای ارجمند در دهه هشتاد قلمداد کرد. او این روزها درام «بدون اجازه» را روی پرده دارد.
محمدرضا شریفی نیا در نقش «ولید»
شریفی نیا تکامل بازیگری خود در سینما را مدیون داوود میرباقری است چراکه اگر میرباقری نقش «ولید» سریال «امام علی» را به او نمی سپرد و شمایل شیادمنشانه «ولید» آن همه مورد توجه قرار نمی گرفت محال بود شریفی نیا بتواند به این راحتی ها به سینما وارد شده و نه فقط به عنوان بازیگر بلکه به عنوان مسئول انتخاب بازیگر بسیاری از پروژه های سینمایی به فعالیت مشغول شود اما شریفی نیا چنان در این حیطه پیش رفت که در سالهای اخیر بسیاری او را به باندبازی در سینما متهم نمودند. شریفی نیا به تازگی بازی در اولین ساخته غیرکمیک جناب ده نمکی یعنی «رسوایی» را پشت سر گذاشت.
سیروس گرجستانی در نقش «اباقطام»
سیروس گرجستانی از آن بازیگرانی است که سالها قبل از آن که با بازی در سریالهای طنزی مانند «متهم گریخت»، «زن بابا» و «خوش نشینها» مورد استقبال مخاطبان تلویزیون قرار گیرد تجربه نقش آفرینی در آثاری نظیر «تیغ و ابریشم»، «شکار خاموش» و «آدم برفی» را داشت اما از آنجاکه به خاطر ویژگیهای ظاهری اش اغلب نقشهای مکمل به او واگذار می شد نتوانست چنان که باید مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. با این حال گویا به لحاظ مالی هم که شده کار در سریالهای تلویزیونی بیشتر مورد پسند گرجستانی واقع شده و او تقریبا هفت سالی می شود که هیچ فعالیت سینمایی خاصی نداشته است. آخرین سریال پخش شده از او «دختری به نام آهو» بود.
مهدی فتحی در نقش «عمروعاص»
فتحی را باید جزو هنرمندانی دانست که دوم به دنیا آمد، دوم زیست و دوم هم از دنیا رفت! دوم در اینجا به معنای آن است که وی هیچ گاه نتوانست حتی نیمی از حقش را از سینما بازستاند. فتحی که بازیگری برآمده از تئاتر بود از میانه دهه شصت کار در سینما را با «تحفه ها» آغاز کرده و دیری نگذشت که به بازیگر نقش مکمل بسیاری از آثار سینمایی بدل شد. وی نه تنها در سریال «امام علی» و در نقش «عمروعاص» با بازی برونگرایش، ویژگیهای شخصیتی این کاراکتر حیله گر را به مخاطبان عرضه ساخت بلکه دو همکاری موفق دیگر با میرباقری در فیلم «آدم برفی» و نمایش «دندون طلا» را هم تجربه کرد. فتحی در آخرین روز اسفند 1382 درگذشت.
ویشکا آسایش در نقش «قطام»
ویشکا آسایش به واسطه دایی اش مازیار پرتو به داوود میرباقری معرفی شد تا نقش «قطام» سریال «امام علی» را ایفا کند و بازی اش در این نقش آن قدر خوب بود که بتواند برای چند سالی هم که شده به واسطه پیشینه همین نقش پیشنهاد بازیگری دریافت کند. اما از جایی به بعد آسایش که حس می کرد بدجوری به تکرار افتاده فعالیتهای بازیگری خود را کم کرده و به حیطه هایی همچون طراحی صحنه سرک کشید تا در نهایت بازی در نقش یک خانم مدیر سرسخت و یکدنده در «ورود آقایان ممنوع» مخاطبان را با جلوه ای تازه از تواناییهای وی آشنا کرد. آسایش درام «برف روی کاجها» را آماده اکران دارد./شبکه ایران