فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
زنان تا ترك نشوند، بالغ نمیشوند!
اخبار فرهنگی - زنان تا ترك نشوند، بالغ نمیشوند!
به سختی میتوان باور كرد دختر بینام و نشانی كه سالها پیش خیلی اتفاقی در نقش نخست فیلم «عاشقانه» بازی كرد و درخشید، امروز یكی از مهمترین و فعالترین هنرمندان عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون باشد. بهاره رهنما در یك دهه گذشته، یكی از پركارترینهای هنرهای نمایشی و تصویری بوده؛ از بازیگری ـ كه اصلیترین حرفه و تخصص او است ـ تا نویسندگی و كارگردانی و اغلب كارهایی كه در تولید آنها نقش داشته یا صرفا بازیگرشان است. آخرین حضور او بر صحنه تئاتر، نمایشی است به نام «بادی كه تو را خشك كرد، مرا برد » به كارگردانی «علی نرگسنژاد»، كه در واقع برداشتی دوباره بود از داستان «چشمهایی كه مال توست»، نوشته رهنما در مجموعهداستان خودش با عنوان «مالیخولیای محبوب من». پیش از این، نسیم ادبی همین داستان را با نام اصلیاش دستمایه تولید یك نمایش قرار داده بود. با این تفاوت كه در نسخه نخست، رهنما به تنهایی و در قالب مونولوگی بلند ایفاگر نقش زنی بود كه از نبود شوهرش میگوید.
نمایش چشمهایی كه مال توست با استقبال بینظیر تماشاچیان روبهرو شد، اینبار نرگسنژاد در كارگردانی همان داستان، شخصیت مرد را به نمایش افزوده و این داستان زنانه از نگاه یك كارگردان مرد را به صحنه آورده است. این نمایش دو هفته در تالار حافظ روی صحنه رفته و از دوشنبه دوم دی گروه اجرایی نمایش خود را به فرهنگسرای نیاوران بردند تا مخاطبان شمال شهر نیز نتیجه كارشان را به تماشا بنشینند. به همین بهانه پای حرفهای بهاره رهنما نشستیم و با او از كارهای هنری و موفقیتهایش گفتوگو كردیم.
چه شد كه تصمیم گرفتید متن چشمهایی كه مال توست را كه پیش از این در سالنهای دیگر اجرا رفته بود دوباره با یك كارگردان مطرح تئاتر به اجرا درآورید؟
به دلیل نگاه مینیمالی كه آقای نرگسنژاد نسبت به بازی و اجرا دارد دوست داشتم با ایشان همكاری كنم. زمانی كه ایشان قصه این نمایش را پسندیدند، كتاب هنوز چاپ نشده بود و از من خواستند داستانی كه نمایش از روی آن نوشتهشدهبود را برایشان بفرستم. بعد از ارسال داستان گفتند كه از روی این داستان میخواهند نمایشنامه دیگری بنویسند. از آنجاییكه من به ادبیات بیشتر از سینما دلبستگی دارم و همیشه جای ادبیات اقتباسی را در سینما و تئاتر خالی میبینم، دوست داشتم این داستان را با نگاه دیگری تجربه كنم؛ مخصوصا اینكه علاقه داشتم ببینم یك قصه زنانه از دید یك مرد، در اجرا به چه سمتوسویی میرود. چون به عنوان یك بازیگر دوست داشتم با آقای نرگسنژاد همكاری كنم و ایشان خودشان این قصه را انتخاب كردند، این اتفاق منجر به اجرای دوباره این نمایش شد.
احساس میكنم اگر این نمایش با حالوهوای رمانتیكتری اجرا میشد بهتر بود، نسبت به داستان اصلی، حس قصه عوض شده است.
فاز قصه در كل دچار تغییر شده است. اما این تغییر برای من اهمیت چندانی نداشت، به جهت اینكه قصه اصلی در كتاب موجود است و ادبیات هم ماندگار است. حتی اصل قصه یك بار در قالب نمایش خلق شده است و اینبار با نگاه دیگری اجرا میشود. این برای من جالب است زمانی كه یك زن، یك شیدایی سنگین را پشتسر میگذارد، به یك حالت سفت و مردگونه میرسد. یكی از نامهای دیگری كه برای كتاب در نظر داشتم بعد از عشق بود، چون به دوران بازسازی پس از گذراندن عشق میپردازد.
زمانی كه چنین گرایشاتی را در آثار یك نویسنده میبینیم، معمولا از خود میپرسیم آیا واقعا او چنین دورانی را گذرانده و این داستان بر اساس واقعیت نوشتهشده است؟
نه بر اساس واقعیت نیست، ولی بههرحال احساساتی كه درون اوست، هر زنی به نوعی در زندگی درك كرده است. اعتقاد من این است كه زنان تا ترك نشوند، بالغ نمیشوند. این كنارگذاشتهشدن را در زندگی بسیاری از زنان اطرافم دیدهام و این اتفاق برایشان یك بار بلوغ و بزرگشدن بههمراهدارد.
طبق صحبتهای شما، نمایشنامهیی كه آقای نرگسنژاد از داستان شما اقتباس كرده است با اصل داستان بسیار متفاوت است.
شباهتهای داستانی كاملا حفظ شده است فقط جنس كار متفاوت شده است. به نظر من نگاه آقای نرگسنژاد نسبت به داستان كاملا مردانه است و تفاوت دیدگاههای كارگردانهای زن و مرد در این نمایش كاملا به چشم میخورد.
در این اجرا حق زن و مرد كاملا مساوی در نظرگرفتهشده است. هیچكدام نسبت به دیگری برتری ندارند و نمیتوان هیچكدام را به عنوان مقصر درنظرگرفت. حتی جاهایی مرد را بیشتر از زن محق میداند؛ زمانی كه صحبت از جادو میشود این حس به تماشاچی دستمیدهد كه آن زن دچار مشكل روحی و روانی است كه زمانی مرد را جای آلن دلون گذاشته و با چنین تصوراتی او را بزرگ كرده است. اما زن داستان اصلی شما، زنی است با دغدغههای امروزی.
نظر شما كاملا درست است اما در كل این كتاب هیچ مردی آدم بدی نیست، فقط فضای اصلی داستان كمی زنانه است. در انتهای نمایش قبلی هم یك نامه داده میشد كه مرد داستان آن را به جا گذاشتهبود تا زن آن را پیدا كند و دلایل تركش را در آن توضیح داده بود. در كار قبلی امیدی كه زن داشت، فضای قشنگی ایجاد میكرد. اما زن نمایش جدید بیشتر در فضای نابودی و كینه و انتقام قرار دارد.
در این نمایش احساساتی كه لازمه درگیر شدن با نقش و نمایش است، به انسان دست نمیدهد. بهخصوص كه من مخالف واژه جادو و جنبل بودم و فكر میكنم این موضوعات تماشاگر را از فضای اصلی و احساسی كه باید برای نمایش خرج كند، دور میكند.
معمولا حالوهوای فانتزی، ویژگی آثار آقای نرگسنژاد است. آقای نرگسنژاد اهل جنوب است و فكر میكنم فضای جنوب در این باورها و آیینها تاثیر بسزایی دارد. به نظرم این كار ترویج خرافه نیست، روایت رسوم فرهنگی است كه از قدیم بین مردم ما وجود داشته و در همین نمایش هم بطالت آن نشاندادهمیشود. حتی در یكی از دیالوگها زن نمایش میگوید، شاید اصلا جادو هیچوقت اتفاق نیفتد.
به نظر آقای نرگسنژاد در شیوه كاریاش از حجم احساسات میكاهد.
در كل آقای نرگس نژاد به بازی و درام نگاه مینیمال دارند. در حین بازی سعی داشتم كلماتی را اضافه كنم كه تماشاگر بیشتر متوجه داستان و نمایش شود اما ایشان میگفتند كه اصلا نمیخواهم بفهمند! ذهن تماشاگر باید به چالش كشیده شود. هنگام تمرین به این نتیجه رسیدیم كه هر دو نوشتن یكدیگر را میپسندیم اما بلد نیستیم مثل هم بنویسیم. اعتقاد من این است كه مخاطب باید با راحتی و آسودگی به تماشای یك نمایش بنشیند و كارگردان باید با سادهترین اتفاق ممكن او را به یك لحظه رهایی یا همدردی یا بسته به رسالتی كه هر نمایش دارد، به هدفی كه میخواهد برساند. ولی آقای نرگسنژاد مخاطبان هوشمندتری را میپسندد و سعی او در این است كه مخاطب را با ابهام و سوالی در ذهن به بیرون از سالن نمایش هدایت كند. این نگاه مردانه برای من جالب است. به نظر من تضاد جالبی در این نمایش ایجاد شد؛ یك داستان فوقالعاده احساسی با نگاه مردی كه در نمایش دادن احساسات امساك میكند، به اجرا درآمد. فكر میكنم این تضاد میتواند نقطه قوت نمایش باشد.
در كل كاراكتر شما در هر نقشی احساسات زیادی را به مخاطب منتقل میكند. اما احساس میكنم در این كار مقداری دستوپایتان بسته شده است. این تغییر فضای كاری برای شما مشكل ایجاد نمیكرد؟
دلیل پیشنهادم به آقای نرگسنژاد برای همكاری با ایشان این بود كه میخواستم فضای جدید را تجربه كنم. میخواستم در یك فضای سردتر و بستهتر احساساتم را هدایت كنم و كمتر بروز دهم.
برایتان مهم نبود كه آن زن به شدت احساساتی قبلی، تبدیل به یك زن انتقامجو شود؟
باور من این است كه هر زنی با هرمیزان از عشق، اگر رها شود و خودش را نجات ندهد، ممكن است به چنین موقعیتی برسد و این تغییر شخصیت در او ایجاد شود. بهنظر من تمام زنان دنیا بعد از یك شكست عاطفی در زندگی دو راه بیشتر ندارند؛ یا باید زندگی جدیدی را شروع كنند یا اینكه به هیچوجه نمیتوانند زندگی كنند. نمیشود با بخشی از خاطرات آن رابطه زندگی كرد. این مردها هستند كه میتوانند روش میانه را درپیش بگیرند؛ میتوانند همزمان دو رابطه را هدایت كنند.
وارد نشدن به ماجراهای فمینیستی خودخواسته بود یا به طور اتفاقی و ناخواسته از این جریان دوری كردید؟
در نوشتن كتاب بهطور خودخواسته از این جریان دوری كردم. زیرا همیشه مردهای خوبی همكار من بودند. من در زندگی حدودا به بیشتر از 50 درصد خواستههایم رسیدهام و این را مدیون همكارهایم كه مرد بودهاند، میدانم. پدرم در تربیت من نقش مهمی را ایفا كرده است و در علاقهام به هنر بسیار موثر بوده است. برادر بزرگم و داییهایم همیشه در زندگی من تاثیر مثبتی داشتند. به همین دلیل، نگاه فراجنسیتی از ابتدا در زندگی من وجود داشته است. هیچوقت در یك رابطه به دنبال مقصر بودن صرفا مرد یا زن، نمیگردم. در این سن به این نتیجه رسیدهام كه زن و مرد دو خلقت كاملا متفاوت دارند كه جاهایی یكدیگر را كامل میكنند و جای دیگر تضادهایشان باعث اختلاف بین آن دو میشود. بهنظر من اگر بخواهیم تمام مشكلات را از جانب مرد بدانیم، زن یك موجود بسیار ضعیف شناخته میشود. درحال حاضر موضوع فمینیست در دنیا هم بحث كهنهیی شده است.
در توضیح نمایش قبلی گفتید كه در پایان، نامهیی پیدا میشود كه دلایل رفتن مرد در آن گفته شده است. در كار آقای نرگسنژاد، مرد داستان به صورت عینی درآمده و در حین دیالوگ گفتن شما ثابت نشسته است ولی در واقع خیال آن زن است. از جایی به بعد این مرد خیالی بلند میشود، صحبت میكند و دلایلش را میگوید. آیا شما شخصا با این رویه موافق بودید؟
در ورژن اولیه نمایشنامه آقای نرگسنژاد، مرد دلایلش را نمیگفت و آن مونولوگ طولانی را نداشت. من مرد آن نوشته را بیشتر میپسندیدم، زیرا حالتی دستنیافتنی داشت و ابهام بیشتری برای تماشاگر ایجاد میكرد. ولی در ورژن بعدی به این دلیل كه آقای نرگسنژاد بازی پژمان را دوست داشت و بازیگر جدیدی را كشف كرده بود كه میخواست به او مجال دیدهشدن بدهد، این تغییرات را ایجادكرد. علی نرگسنژاد به درام بسیار مقید است و از خوبیهای كار او رعایت اندازه در كار بود. در متن اولیه دیالوگهای من خیلی كوتاهتر بود و آن را بیشتر دوست داشتم. ولی به دلیل اینكه آقای نرگس نژاد به هسته درام بسیار اعتقاد دارد، فكر میكنم بیان كردن دلایل مرد در ذهنیت ایشان شكل گرفت و تصمیم به اجرای آن گرفتند.
در بیان قضیه آلن دلون، با كار آقای نرگسنژاد مشكل داشتم. چون هیچوقت زنی زندگیاش را بهپای یك شباهت نمیدهد؛ مگر اینكه به لحاظ روحی دچار مشكل باشد.
بهلحاظ دراماتیك استفاده از آلن دلون در كار، نمایشی و قشنگ است. ولی بهجهت مضمون، من هم با آن مشكل داشتم.
نمیشود تشخیص داد اینهمه عشق و جنون مربوط به مرد داستان است یا آلن دلون. احتمالا آقای نرگسنژاد عمدا این دوگانگی را در شخصیت زن ایجاد كرده كه متوجه نشویم این عشق مربوط به كدامیك است.
دیالوگی در نمایش هست كه كمی این ابهام را برطرف میكند. زن به مرد میگوید: «هر جونوری بودی، چون خیلی میخواستمت زندگیام شده این جهنم». واقعیت این است كه آقای نرگسنژاد نمیخواست به این شخصیت حق بدهد.
یكی از مشكلاتی كه در تئاتر با آن مواجه هستیم این است كه وقتی كارگردانی از یك نویسنده متنی را میگیرد، خود را محق میداند تا در متن هر تغییری را ایجاد كند. در این كار هم كارگردان، نگاه خودش را به نمایش گذاشته است، نه نگاه نویسنده.
تا حدودی با حرف شما موافقم اما نویسندههای ما تا حد زیادی دچار خودبزرگبینی هستند. اصولا در هر كاری كارگردان هرچقدر هم به قصه وفادار باشد، باز برداشتی متفاوت خواهدداشت، چون جهانبینی خودش را به قصه اضافه میكند. نویسندههای جوان باید تكلیفشان را معلوم كنند. اگر اجازه میدهند از كارشان استفاده شود باید برداشت آزاد و شخصی كارگردان را از كارشان بپذیرند. معمولا كمتر پیش میآید اجازه استفاده از نوشتههایم را به كسی بدهم ولی اگر نوشتهام را در اختیار كسی برای ساخت بگذارم، اجازه تغییر و برداشت آزاد را به او میدهم.
خیلی از نویسندههای ما به خاطر اختلافاتی كه در همین مورد با كارگردانها پیدامیكنند، متنهایشان را در اختیار آنها نمیگذارند.
جا دارد كه از آقای نرگسنژاد تشكر كنم ایشان دغدغههایی از این قبیل در كار نداشتند و بسیار بزرگوارانه برخورد كردند. ولی در حوزه سینمای ایران معمولا كارگردانسالاری حاكم است. وقتی كارگردان متنی را از یك نویسنده میگیرد و تغییراتی در آن ایجاد میكند، تا حدی بر مطرح كردن تغییرات و اضافات متن توسط خودش اصرار میورزد كه نویسنده زیر سایه آن كارگردان گم میشود.
به دلیل این قبیل اختلافات، بسیاری از كارگردانهای تئاتر از نمایشنامههای خارجی استفاده میكنند و با نویسندههای ایرانی كار نمیكنند.
در این مورد آقای نرگس نژاد بسیار صادقانه پا پیش گذاشتند و به نسبت كارگردانهایی كه در این سیزده سال با آنها همكاری كردهام، خودخواهی شخصی نداشتند. آنقدر اجرای خوب نمایش برایشان اهمیت دارد كه به مسائل دیگر دامن نمیزنند. مورد دیگری كه در كار ایشان پسندیدم این بود كه از دیدهشدن بازی بازیگر بیشتر از كارگردانی، نمیترسند.
شما معمولا بازیگری هستید كه در خدمت نمایش هستید و بیش از یك بازیگرمعمولی برای كار انرژی صرف میكنید. شاید به همین دلیل تیغ بعضی از منتقدان به سمت شما نشانه میرود. اینطور گفته میشود كه حضور پژمان جمشیدی در این تئاتر با معرفی شما بود به این دلیلكه در سریال پژمان همبازی بودید و حضور موفقی هم داشت و شما خواستید كه این موفقیت را در تئاتر هم تجربه و جذب مخاطب كنید. آیا با این گفته موافقید؟
دقیقا موافقم و تمام اعتراضات را هم پذیرا هستم. از ابتدا به دنبال آدمی نبودیم كه بخواهیم جنجال ایجاد كنیم. خیلی از بازیگرهای تئاتر را درنظر گرفتیم. كسانی بودند كه در كارهای دیگر حضور داشتند یا بر سر مسائل مالی به توافق نرسیدند. حتی من به خود آقای نرگسنژاد برای بازی این نقش پیشنهاد دادم. ما واقعا برای پیدا كردن بازیگر دچار مشكل شدهبودیم. برخی بازیگران درجه یك تئاتر را به آقای نرگسنژاد پیشنهاد میدادم اما اصلا به ذهنیت ایشان نزدیك نبودند. پژمان جمشیدی سالهاست كه از مخاطبان حرفهیی تئاتر است و حتی قبل از بازی در سریال پژمان بارها گفتهبود كه دوست دارد بازیگر تئاتر شود. به نظر من در سریال هم بازی بسیار خوبی ارائهكرد. همانطور كه دیدید توانست گلیم خود را از آب بكشد و بهخوبی ایفای نقش كرد. بعد از مدتها جستوجو پژمان برای نقش مرد در تئاتر به ذهنم رسید و او را به آقای نرگسنژاد پیشنهاد دادم. ایشان هم استقبال كردند بهشرطی كه قبل از كار، متن را بخواند و از او تست بگیرند. پژمان بیان خوب و صدای رسایی دارد و حدود پانزده سال است كه آواز و ترانه كار میكند و این نكته هم در انتخاب او بسیار موثر بود. این نقش، نقش حسی و عجیب و غریبی نبود كه پژمان از عهده انجام آن برنیاید ولی چیزی كه در او برای من جالب است، باهوش بودن او است كه تمام نكات و ریزهكاریها را به سرعت یادگرفت.
جمشیدی بازی متوسطی را ارائه داده است. فقط به لحاظ اسمی از او استفادهشده است. خیلی نمیتواند حس خوبی را به مخاطب منتقل كند و به لحاظ بدنی هم در اجرا با تماشاگر ارتباط برقرار نمیكند. من مخالف علاقه او به تئاتر و حضور او در صحنه نیستم اما میتوانست با یك نمایش سادهتر تئاتر را آغاز كند، نه با یك نمایش حرفهیی.
فكر میكنم آقای نرگسنژاد چیزی در پژمان دیده كه او را برای این نقش برگزیده است. چون قبلا هم پیش آمده بود كه در كارهای دیگری از بازیگر صفر استفاده كردهبودند. برای ایشان نزدیكی بازیگر به ذهنیت او اهمیت بیشتری دارد تا اینكه صرفا از بازیگر درجه یك استفادهكند. چون ایشان در كارهای قبلی هم از بازیگر صفر استفاده كردهبودند، انتخاب پژمان اتفاق عجیبی نبود. در هرصورت ما خوشحال هستیم از اینكه حضور پژمان باعث شد كار، بیشتر دیدهشود. باتوجه به زحمت زیادی كه هر شب برای این نقش میكشم، استقبال بیشتر مخاطبان حتی به واسطه حضور پژمان برای من خوشایند است. ممكن است پژمان جمشیدی در این كار درخشان نباشد ولی وقتی برخی مسائل را در كفه ترازو قرار میدهیم، نهایتا از انتخاب مان راضی هستیم. خیلی از كسانی كه بهخاطر حضور پژمان برای نخستین بار به تماشای تئاتر آمدهبوند، بهقدری راضی بودند كه میگفتند از این به بعد همیشه به تماشای تئاتر خواهندآمد.
چون در ابتدای نمایش، شروعكننده شمایید و با حجم بالایی از احساسات مواجهیم، به نقش پژمان كه میرسیم ناگهان نمایش افت میكند. شاید اگر نمایش با پژمان شروع میشد و با نقش شما به اوج میرسید حس بهتری را منتقل میكرد.
در اینصورت احتیاج به درام دیگری داشتیم. شاید اگر آقای نرگسنژاد، پژمان را در یك كار دیگرروی صحنه ببرد، بتواند روی تواناییهای او بیشتر كاركند. یكی دیگر از خصلتهای خوب آقای نرگسنژاد این است كه خیلی به بازیگر كمك میكند و اصلا بازیگر روی صحنه رها نمیشود.
بهخاطر فضای محدود تئاتر و مشكلاتی كه بازیگرها، دانشجویان و فارغالتحصیلان تئاتر دارند، همه پشت درهای سالنها ماندهاند برای اینكه بتوانند كاری را اجرا كنند و نمیتوانند.حالا بهخاطر یكسری از اتفاقات آدمهای دیگری در تئاتر حضور پیدامیكنند. نمیخواهم بگویم جای كسی را تنگ میكنند چون كسی كه استعداد دارد خودش را پیدا میكند. اما كمكی كه اهالی تئاتر میتوانند به خودشان بكنند، جا انداختن این فرهنگ بین مردم است كه قرار نیست سالنهای تئاتر با چهرهها پر شود. ما تئاترهای دانشجویی پرفروشی تابهحال داشتهایم.
بله ولی این را بگویم كه جوانهای این نسل تنبل و غرغرو هستند. كار نمیكنند و در عین حال اعتراض و شكایت هم میكنند. اگر شخصی در زمینههای مختلف فعالیت و تلاش كرد و سپس به نتیجه نرسید، آن زمان حق اعتراض دارد. كسی كه تلاش كند مطمئنا دیدهخواهدشد.
اخبار فرهنگی - روزنامه اعتماد
ویدیو مرتبط :
ترك _و اقوام ترك
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
زنان باردار از مصرف اسیدفولیک غافل نشوند
به رغم توصیه های مداوم پزشکان ، بسیاری از زنان در سن باروری مکمل اسید فولیک مصرف نمی کنند. تعداد کمی از زنان از فواید مصرف اسید فولیک در سن باروری اطلاع دارند و به مصرف آن علاقه نشان می دهند.
اسید فولیک یکی از عناصر حیاتی است که مصرف آن طی بارداری جهت جلوگیری از بروز نقایص جنینی، خصوصا نقص در لوله عصبی الزامی است.
پزشکان معتقدند مصرف ۴۰۰ میکروگرم اسید فولیک به طور روزانه برای یک زن باردار جهت رشد کامل سلولهای جنین خصوصا سلولهای عصبی ضروری بوده و با در پیش گرفتن روش مزبور می توان شمار کودکان عقب مانده ذهنی و جسمی را به طور قابل توجهی کاهش داد.