فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

«دوستان» نبینید؛ «سیمپسون ها» ببینید


تلویزیون بهتر است به آدم ها آرزوکردن یاد بدهد و به آن ها در عینی شدن آرزوهایشان کمک کند. مجموعه تلویزیونی «دوستان» را که می بییند، حتما آرزو می کنید که ای کاش شش دوست بودید در یک آپارتمان درست و حسابی در یک محله درست و حسابی که از صبح تا غروب کاری جز خندیدن ندارند.





هفته نامه چلچراغ - نیما پاشاک: هم ذات پنداری چطور اتفاق می افتد؟ نقاط مشترکی میان ما و دیگری- که می تواند شخصیت خیالی گوشه ذهن یک خالق هم باشد- پیدا می شود و در نتیجه این کشف بزرگ شعفی در ما بروز می کند. کدام کشف؟ این که تنها نیستیم. این گزاره را لااقل تا موقعی که تعداد نقاط اختلاف زیاد نشده، می توانیم بپذیریم و برای مدتی هم که شده، ترس از تنهایی را از خود بگیریم.

دردهای مشترک، شادمانی های مشترک و وسوسه ها و دغدغه ها و جهان بینی های مشترک؛ به خصوص آرزوهای مشترک.  گاهی هم ممکن است آن چه در ما نیست و دیگری از آن برخوردار است هم موجب هم ذات پنداری باشد. او، آن چه را مار آرزو داریم، تجربه می کند؛ پس می تواند آینده ما باشد. تلویزیون به این هم ذات پنداری نوع دوم توجه بیشتری نشان می دهد.

تلویزیون بهتر است به آدم ها آرزوکردن یاد بدهد و به آن ها در عینی شدن آرزوهایشان کمک کند. مجموعه تلویزیونی «دوستان» را که می بییند، حتما آرزو می کنید که ای کاش شش دوست بودید در یک آپارتمان درست و حسابی در یک محله درست و حسابی که از صبح تا غروب کاری جز خندیدن ندارند. به خصوص اگر در یک بازه سنی 17-16 ساله تا 23-22 ساله باشید که اوج به اصطلاح «رفیق بازی» است. اما شما دقیقا چه چیز را آرزو می کنید؟ صرف خندیدن کفایت می کند؟ به چه چیز می خندیم؟ آیا خودتان را در حال چنین شوخی هایی تصور می کنید؟ دقیقا از همین نوع؟ این نوشته به طور آشکاری ضد «دوستان» است. می خواهید بدانید چرا؟

«دوستان» نبینید؛ «سیمپسون ها» ببینید

تب کور سریال


از روزی که سریال «گم شده» پایش به ایران هم باز شد، تا همین روزها، تب سریال دیدن هنوز بالاست. انواع و اقسام سریال های روز به دست مصرف کننده ها می رسد و اگر هوس کنند سراغ سریال های قدیمی تر هم بروند، راه برای دانلود باز است. گرچه سال هاست طنازان در ایران به اشکال مختلف از سریال «دوستان» تقلید می کنند و از نوع شوخی ها  گرفته تا لوکیشن، با افتخار زیر دینش می روند، اما مدت زیادی نیست که «دوستان» فراگیر شده و از صغیر و کبیر تماشایش می کنند. اما این سریال به اصطلاح «باحال» دقیقا چه دارد که باید به آن بخندیم؟ این نوشته سعی می کند «دوستان» را در مقابل انیمیشن «سیمپسون ها» قرار دهد و کشف کند خنده ما به هر کدام از چه نوعی است.

هر دو این مجموعه ها «کمدی موقعیت» هستند. چون امروزه تکلم به زبان انگلیسی، آسان تر از به کارگیری زبان مادر است، حرفه ای ها بهش می گویند «سیت کام». هر دو به شکل فصلی ساخته می شوند و هر فصل متشکل است از قسمت های 20 دقیقه ای. هر دو سریال تقریبا در یک بازه زمانی ساخته شده اند. «سیمپسون ها» سال 1989 آغاز به کار کرد و هنوز هم تولید و پخش می شود و «دوستان» سال 1994 تا 2004 پخش می شد.

اولی در دورانی کارش را شروع کرد که جورج بوش پدر روی کار آمده بود. وقتی یک جمهوری خواه در کاخ سفید باشد، کار طنازان سنگین تر است و داخل و خارج از ایالات متحده، موج انتقادات به سیاست های آمریکا، موجی سهمگین تر است. ممکن است دموکرات ها هم چندان کارنامه قابل توجیهی نداشته باشند، اما پرهیز از اقدامات افراطی به اصطلاح وطن پرستانه، اوضاع را متفاوت می کند. «دوستان» هم دوران است با ریاست جمهوری بیل کلینتون.

خود این موضوع اهمیت دارد و اولین تفاوت میان این دو را آشکار می کند. «سیمپسون ها» به دست کارتونیست منتقدی به نام مت گرونینگ خلق می شود. در یکی از اپیزودها که قرار است در ریشخند «سوپ اپرا»ها (که بعدا توضیح می دهیم چیست) پشت صحنه «سیمپسون ها» نمایش داده شود، او را در هیبت یک کاپیتان بدخلق یک چشم تصویر می کنند. گرچه گرونینگ، چشم بند نمی زند و  آن قدرها هم خشن نیست، اما این تصویر تقریبا درست است. او یک جنگ جوست؛ جنگ جویی که در دوران بوش پدر، علم انتقاد بی پروا را در یک انیمیشن مخصوص بزرگ سالان افراشته می کند. «دوستان» از آن سو، در یک دوره آرامش پا به عرصه می گذارد.

«دوستان» نبینید؛ «سیمپسون ها» ببینید

بحران اقتصادی در ایلات متحده به پایان رسیده و دوران شکوفایی است. پس شاید جامعه بعد از سال ها تنش، حالا به سرگرمی بزرگ سالان افراشته می کند. «دوستان» از آن سو، در یک دوره آرامش پا به عرصه می گذارد. بحران اقتصادی در ایالات متحده به پایان رسیده و دوران شکوفایی است. پس شاید جامعه بعد از سال ها تنش، حالا به سرگرمی تلویزیونی ساده و روانی احتیاج داشته باشد که به سیاست علاقه ای نشان نمی دهد. شش دوست داخل یک آپارتمان در منهتن نیویورک جمع اند و مدام به یکدیگر می خندند. اصطلاح «طنز آپارتمانی» که به گوشتان خورده؛ «دوستان» مطمئنا بهترین نمونه طنز آپارتمانی است.

بیایید از همین موضوع آغاز کنیم. «سیمپسون ها» یک انیمیشن است و طبیعتا محدودیتی برای خلق فضاهای خارجی ندارد. اما «دوستان» گویی اصلا تشویق به خانه نشینی و دست رد زدن به سینه هر آن چه در بیرون اتفاق می افتد است. برای «دوستان» مهم نیست رئیس جمهور کیست، معضلات اجتماعی کدام اند، آسیب ها چیست و الخ. رابطه «دوستان» به جهان خارج قطع است.

در یک کلام همه چیز فدای خنده می شود. هر انسانی که ناراحتی های روانی حاد نداشته باشد، با دیدن «دوستان» به خنده می افتد و گویی همین هم کافی است. اما مهم ترین عامل این فوران خنده چیست؟ اگر شوخی های جنسی را از «دوستان» حذف کنیم، چه اتفاقی می افتد؟ تقریبا به یک تراژدی ملال آور تبدیل می شود.

«سیمپسون ها» درست در نقطه مقابل قرار دارد. هرا عاملی که می تواند خنده ایجاد کند، به مجموعه ای از عوامل فردی و اجتماعی بستگی دارد. هرقدر «دوستان» با جهان بیرون قهر است، «سیمپسون ها» می کوشد این جهان پیرامون را بکاود تا زاویه دیدی صحیح تر اتخاذ کند. کمدی از عهد باستان تا امروز، همواره بازنمایی حماقت ها و لاهت های بشری بوده. آن چه ما به آن می خندیم، چیزی نیست جز نافرجامی ها، بی خردی ها و کاستی هایی که چون ما متوجهش می شویم و می دانیم که در چنان شرایطی، هرگز چنین فعلی را مرتکب نمی شویم، به خنده می افتیم. اما آیا می توانیم رابطه مان را با جهان خارج قطع کنیم و هم چنان توقع داشته باشیم نسبت به حماقت ها واکنش نشان دهیم؟

«دوستان» نبینید؛ «سیمپسون ها» ببینید

انفعال اجتماعی با «دوستان»


آیا همین شش نفر کافی هستند برای این که در کنش و واکنش با یکدیگر، شرایط اجتماعی را بازنمایی کنند؟ آیا هرکدام از آن ها می توانند قشری را نمایندگی کنند؟ آیا «دوستان» حقیقتا کمدی موقعیت است؟ اگر این طور باشد، چرا جایگاه شوخی های کلامی تا این حد مهم است؟ اگر قرار است موقعیت ها کمیک باشند، چه احتیاجی به  این همه شوخی های کلامی است؟ اگر جهانمان را تا سرحد یک آپارتمان محدود کنیم، می توانیم ادعا کنیم توانسته ایم اوضاع اجتماعی را بازتاب دهیم؟ اگر شخصیت پردازی ها به درستی انجام شده باشند، بله می  توانیم. اما آیا خالقان «دوستان» به این موضوع توجه نشان داده اند؟

آیا این شش نفر واقعا «شخصیت» هستندیا که بیشتر «تیپ» محسوب می شوند؟ یکی از راه هایی که می توانیم شخصیت را از تیپ جدا کنیم، تحلیل براساس انتخاب هاست. آیا این شش نفر انتخاب های متفاوتی دارند که شخصیت هر کدامشان را توجیه می کند؟ مهم ترین گرهی که می تواند در هر یک از قسمت های «دوستان» وجود داشته باشد، ماجراهای عشق و عاشقی یکی از این شش نفر است. در این جور مواقع با معیارهای این شش نفر برای یافتن شریک مناسب رو به رو می شویم: خوش قیافه، جذاب و باهوش. که بعد در مواجهه با آن شخصیت متوجه می شویم امکان دارد هر صفتی به او بچسبد جز باهوش.

نقش چندار که به نظر می رسد کتاب خوانده تر است و شغل درست و درمان و درنتیجه درآمد مکفی هم دارد، همان معیارهایی را در ذهن دارد که نقش راشل که یک دخترک بی استعداد و مصرف کننده است. مابقی هم به همین شکل. این در حالی است که در «سیمپسون ها» شخصیت پردازی به معنای واقعی وجود دارد. هرگز نمی توان دو فرزند خانواده را، یعنی بارت و لیزا را مشابه تصور کرد. پس نقش لوده یا دلقک را هم تنها یک نفر می تواند برعهده گیرد و او کسی نیست جز هومر سیمپسون، پدر خانواده. در «دوستان» ما تقریبا با شش آدم لوده و دلقک مآب مواجهیم. همه آن ها در نهایت با یکدیگر برابرند.

در سریال «سیمپسون ها» هیچ موقعیتی تنها با اتکا به بهره هوشی پایین یک شخصیت به موقعیت طنزآلود بدل نمی شود. یک گره دراماتیک، ولو کوچک وجود دارد که با توسل به کنش و واکنش های مجموعه ای از شخصیت ها، کمدی را خلق می کند و این کمدی موقعیت است. مت گرونینگ هرگز از طریق شخصیت های معقول ترش، شخصیت های لوده را به استهزا نمی گیرد. یعنی درون داستان، هیچ کس به خاطر هوش پایین یا فاصله آشکاری که با معیار عقلانیت دارد، مورد استهزا قرار نمی گیرد. در «دوستان» عکس این است. آن ها به وضوح درک یکدیگر از مسائل را به سخره می گیرند.

«دوستان» نبینید؛ «سیمپسون ها» ببینید

در «دوستان» گزینش گری وجود ندارد. وقتی همه نقش ها با هم برابر باشند، چطور می توان یکی را انتخاب کرد؟ گرچه باب شده بود خودتان را طی آزمون های اینترنتی به یکی از تیپ های «دوستان» نزدیک کنید و ببینید کدام هستید، اما درواقع حق انتخابی وجود ندارد. در «سیمپسون ها» شما می توانید هومر بی خیال و ساده زی باشد یا مارج باشید که زنی است بزرگ شده در فضای دهه 1960 اما حالا تن داده به زندیگ روتین، بارت باشید با کله ای پرباد و شیطنت های تهورطلبانه یا لیزا باشید که گرچه به اذعان خودش چهره ای محبوب نیست، اما هرگز دست از ادامه دادن مسیرش بر نمی دارد. شما حتی می توانید مگی، دختر شیرخوار خانواده باشید که گرچه حرف نمی زند، اما مواضعی دارد که به پیشبرد داستان کمک می کند.

هر یک از این شخصیت ها انتخاب های متفاوتی دارند و براساس آن ها قابل تحلیل اند. «دوستان» حتی می تواند نژادپرستانه باشد. ابله ترین شخصیت یک ایتالیایی مهاجر است که هیچ استعدادی در بازیگری ندارد، اما اصرار دارد که بازیگر شود. همین طور مثلا در یکی از قسمت ها راس حاضر است به خاطر به چنگ آوردن راشل، معشوق ایتالیایی او را که مهاجر غیرقانونی است به اداره مهاجرت معرفی کند. قیاس کنید با مشکلی که برای شخصیت «آپو» سوپرمارکت دار «سیمپسون ها» که او هم یک مهاجر غیرقانونی هندی است- پیش می آید و دفاع تمام قدی که خانواده سیمپسون از او می کند. «دوستان» بازتاب دهنده یک آمریکای بی عیب و نقص است. گویی هیچ موضوع قابل بحثی در ایالات متحده وجود ندارد.

همه جا در امن و امان است و اوضاع اجتماعی کوچک ترین مشکلی ندارد. «سیمپسون ها» دست از انتقاد بر نمی دارد. از نظام آموزشی تا اقتصاد سرمایه داری مورد نقد سریال است و از توپیدن به هیچ مسئله ای ابا ندارد. شاید در هیچ مجموعه ای ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا که  مسبب رسوایی واترگیت بود، تا این حد مورد نقد قرار نگرفته باشد. سیاست ایالات متحده شاید هرگز در تلویزیون این طور مورد بازخواست نبوده. آیا آمریکا آنی است که «دوستان» نشان می دهد؟ یعنی غالب مردم آنانی هستند که واداده اند و عزت نفسشان را فروخته اند و به خاطر پول درآوردن، به هر شغلی تن می دهند و با این حال در منتهن اعیان نشین زندگی می کنند و به هیچ چیز به اندازه شادی بها نمی دهند؟

«دوستان» یک «سوپ اپرا» (Soap Opera) است. یک سرگرمی تلویزیونی آمریکایی که سال ها پخش می شوند و نه هیچ اتفاق عطف گونه ای می افتد. درواقع همه چیز ثابت است. تنها اتفاقی که می افتد، این است که طی هر قسمت، رازهای بیشتری درباره پرسوناژها برملا می شود که البته این به تنهایی اهمیتی ندارد، چون قرار نیست این رازها، مثلا گرهی را بگشاید یا گرهی بیفکند. هف تنها ایجاد سرگرمی و کشاندن میلیون ها بیننده پای صفحه جادو است.

«دوستان» نبینید؛ «سیمپسون ها» ببینید

«سیمپسون ها» اما اگرچه با اتکا با همین ساختار شکل گرفته، اما به هیچ وجه یک سوپ اپرا نیست. قرار نیست شما صرفا سرگرم شوید. به «سیمپسون ها» حتی گاهی نمی خندید، اما طنز گزنده اش را که مستقیما شما را و جامعه را مورد هدف قرارداده، در می یابید.  «سیمپسون ها» از نقد جامعه خود دست نمی کشد، اما «دوستان» اهمیت به جامعه نمی دهد و ترجیح می دهد به آسانی از کنار همه مسائل بگذرد.

این تفاوت دقیقا موضوعی است که به بیننده تسری می یباد. اثر مت گرونینگ ما را به تعمق وا می دارد، در حالی که «دوستان» مدام در گوشمان می خواند که بی خیال همه چیز؛ خنده را عشق است. مثالی را که در ابتدای مطلب آورده شد به یاد دارید؟ «دوستان» هرگز وجدان عمومی را مورد حمله قرار نمی دهد، آیا این با اهداف اصیل کمدی در تضاد نیست؟


ویدیو مرتبط :
سریال شواهد فیزیکی.دوستان مدیونید نبینید!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!


بد نیست برای تفریح گاهی هم به گذشته ها سر بزنیم. برای این کار نیازی به سفرهای طولانی هم نیست. کافی است ساکن تهران باشید تا به شما توصیه کنیم یکی از این روزهای آخر هفته را به 130 موزه مهم شهر سر بزنید تا از اشیای طبیعی و تاریخی گرفته تا وسایل شخصی شخصیت های معروف و طبیعت تهران لذت ببرید.

هفته نامه زندگی مثبت: بد نیست برای تفریح گاهی هم به گذشته ها سر بزنیم. برای این کار نیازی به سفرهای طولانی هم نیست. کافی است ساکن تهران باشید تا به شما توصیه کنیم یکی از این روزهای آخر هفته را به 130 موزه مهم شهر سر بزنید تا از اشیای طبیعی و تاریخی گرفته تا وسایل شخصی شخصیت های معروف و طبیعت تهران لذت ببرید.

یکی از اصلی ترین موزه هایی که ما با خیال راحت شما را به آنجا راهنمایی می کنیم، موزه سعدآباد در پهنه کوهپایه توچال و دره سرسبز دربند، در جغرافیای دل انگیزی از شمال شهر با مساحتی بالای 110 هکتار ساخته شده. سعدآباد از شمال با کوه های البرز، از شرق با گلابدره، از مغرب با ولنجک و از جنوب با تجریش همسایگی دارد.

این منطقه در دوره قاجار محل استقرار و سکونت تابستانی و ییلاق شاهان بوده و پس از کودتان 1299 خورشیدی، در وسعتی تازه به اقامتگاه تابستانی محمدرضا شاه پهلوی تبدیل شد. در دوره پهلوی 18 کاخ کوچک و بزرگ در سعدآباد ساخته شد که هر یک عظمت و زیبایی زائدالوصفی دارند.

همه این مجموعه پس از انقلاب به موزه تبدیل شده. برخی از عمارت ها به شکل کاخ موزه، همان طور که بود مانند کاخ ملت و کاخ سبز به نمایش گذاشته شده و بعضی دیگر با توجه به ویژگی بنا، به  موزه تبدیل شدند، اما در سعدآباد چه موزه هایی وجود دارند؟

کاخ موزه سبز و ملت: هرکسی که برای تماشای موزه های سعدآباد به آنجا می رود، حتما بلیت ورود به این 2 کاخ موزه را می خرد. کاخ موزه ملت و کاخ موزه سبز که هنوز هم به سبک قدیمی دکوراسیون شده اند و یادآور روزهایی هستند که محمدرضا پهلوی در آن زندگی می کرد، اما اگر از ما می شنوید و در این سال ها یک بار به تماشای این 2 کاخ رفته اید دیگر وقتتان را با تماشای چندباره اتاق کار شاه و میز ناهارخوری خانم ملکه تلف نکنید.

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!

در مجموعه سعدآباد دیدنی های زیادی هست که شما بتواند آنها را یک به یک تماشا کنید. کاخ های پیشنهادی ما اتفاق ارتباط زیادی به دوران شاه ندارد و الان از کاخ ها تنها به عنوان محل موزه استفاده می شود.

موزه برادران امیدوار:
عیسی و عبدا... در 7 سال اول سفر خود، 4 قاره را با 2 موتورسیکلت یک سیلندر که پدر برایشان خریده بود، گشتند و 3 سال آخر را با اتومبیلی که شرکت سیتروئن فرانسه به آنها اهدا کرده بود، مسافرت کردند. حاصل سفر 10 ساله آنها به 99 کشور از 5 قاره جهان، هزاران عکس ،فیلم، صنایع دستی نقاط مختلف جهان و تعداد زیادی مقالات و تحقیقات علمی بود.

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!

اولین فیلم تهیه شده توسط برداران امیدوار مربوط به ابوریجینی ها- بومیان استرالیا- است که در زندگی آنها بدون هیچ تغییری به همان شیوه 2500 سال قبل است. این فیلم بدون صدا، توسط دوربین کوکی رولکس با 3 لنز متفاوت گرفته شد که آن را از سیدنی در استرالیا خریداری کرده بودند. همه این محصولات را می توان در موزه برادران امیدوار در کاخ سعدآباد دید.

موزه سلاح های دربار: موزه سلاح های دربار در شمالی ترین نقطه سعدآباد قرار دارد و ساختمان آن پیش از انقلاب محل سکونت غلامرضا پهلوی، برادر محمدرضا بوده. در این موزه 70 قلم اسلحه گرم از نوع شکاری، جنگی، کمری و ملزومات آنها وجود دارد که به شاه درباریان تعلق داشته. تعدادی از سلاح های این مجموعه اهدایی شخصیت های مهم سیاسی و نظامی دیگر کشورها به محمدرضا شاه است.

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!

نمایش انواعی از اولین سلاح های ساخته شده توسط کارخانه های تسلیحات ارتش شاهنشاهی سابق، توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند. اسلحه منحصر به فرد این مجموعه، تفنگ سرپر تک لول با سیستم سنگ چخماقی است که متعلق به قرن 17 میلادی و ساخت هندوستان است. تعدادی باروت دان چرمی متعلق به دوره قاجاریه هم زینت بخش این مجموعه است.

موزه اتومبیل های سلطنتی:
اتومبیل های سلطنتی مورد استفاده خاندان پهلوی که پس از فروپاشی رژیم طاغوت بدون استفاده بود، پس از 31 سال، بعد از اینکه بازسازی شدند در قالب اولین موزه اتومبیل های سلطنتی در معرض بازدید قرار گرفتند. این موزه شامل اتومبیل هایی مانند بنز رولزرویس- کادیلاک و فورد است که هر یک دارای ویژگی های متفاوتی هستند. به عنوان مثال بنز زرهی 600 با شش و نیم تن وزن و داشتن سامانه هیدرولیک تنظیم ارتفاع خودکار در زمان خود منحصر به فرد بوده و جزو تولیدات نادر مرسدس بنز است.

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!

موزه آشپزخانه سلطنتی:
آشپزخانه مخصوص سعدآباد به مساحت 800 مترمربع در قسمت مرکز مجموعه، جنب رودخانه دربند قرار دارد. این بنا شامل 2 طبقه همکف و زیرزمین است و صرفا آشپزخانه مخصوص کاخ سفید بوده. در سال 1354 از طرف یک شرکت آلمانی تمام امکانات آشپزخانه تغییر می کند. آشپزهایی که در این ساختمان مشغول بودند ایرانی و تنها برای محمدرضا پهلوی، فرح و فرزندان آنها غذا می پختند. این آشپزها حتی در سفرهای داخلی و خارجی هم همراه آنها بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدت طولانی از این مکان برای انبار مرکزی سعدآباد استفاده می شد.

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!

موزه استاد فرشچیان:
ساختمان موزه استاد محمود فرشچیان در مجموعه 110 هکتاری سعدآباد، یک بنای قاجاری است، با وسعتی حدود 600 مترمربع که برای مدتی محل اسکان رضاشاه همراه همسر چهارمش ملکه عصمت بوده. این موزه در حال حاضر بیش از 50 اثر از استاد را در خود جای داده که نوازشگر چشم هر بیننده ای است. این بخش در سال 1380 افتتاح شد.

به سعدآباد که می روید، کاخ نبینید، موزه ببینید!