فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

ترانه‌ها و آهنگ‌های نوروزی، از روزگار کهن تا امروز


گنجینه شعر و ترانه‌های بهاری در ادبیات فارسی از شکوه و آبرویی به قدمت تاریخ ادبیات ایران برخوردار است.

روزنامه شرق - عطیه نوری: گنجینه شعر و ترانه‌های بهاری در ادبیات فارسی از شکوه و آبرویی به قدمت تاریخ ادبیات ایران برخوردار است. بزرگان ادبیات کلاسیک ایران هرکدام به سهم و در سبک‌وسیاق خود به روایت بهار و جشن نوروز پرداخته‌اند. برخی از این روایات به وصف فلسفه پیدایش جشن نوروز می‌پردازند و برخی دیگر بهار را دست‌مایه‌ای برای غنابخشیدن به عاشقانه‌های بهاری خود قرار می‌دهند.

 چنان‌که فردوسی جشن نوروز را چنین به قلم آورده است: «سر سال نو هرمز فروَدین، برآسوده از رنجِ تن، دل ز کین/ بـــزرگـــان بــه شــــادى بـیـاراسـتـنـد، می‌ و رود و رامشگران خواستند/ چنین جـشـن فـــرخ از آن روزگـــار، به جا ماند از آن خسروان یادگار» و حافظ شیراز چنین سروده است: «ز كوی یار می‌آید، نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی/ چو گل گر خرده‌ای داری، خدا را صرف عشرت كن/ كه قارون را غلط‌ها داد، سودای زراندوزی». نوپردازان شعر نیز (از شفیعی‌کدکنی و فریدون مشیری گرفته تا مهدی اخوان‌ثالث و احمدرضا احمدی) به فراخور رویدادهای اجتماعی و سیاسی بهار را سوژه آثار خود قرار داده‌اند. با این تفاوت که در اغلب اشعار نوپردازان دیگر خبری از آن طرب‌انگیزی نیست.

خاطره‌بازان بهار

این روند تا جایی پیش می‌رود که در بهمن ١٣٥٧ ترانه‌های بهاری رنگ‌وبوی انقلابی و حماسی به خود می‌گیرند و کارکرد آنها از انحصار شورانگیزی جشن نوروز خارج می‌شود. اما چرا گنجینه موسیقی بهاری آن هم با درون‌مایه‌ای درخور این جشن بزرگ به گستردگی ادبیات آن نیست؟ درحالی‌که از طرفی جشن نوروز به دلیل هم‌زمانی با رستاخیز طبیعت و پیش‌کشیدن کهن‌الگوی نوشدگی و زایش در برابر کهنگی و مرگ یکی از پویاترین اعیاد محسوب می‌شود، و از طرف دیگر زبان موسیقی به دلیل ریتم و قدرتی که در انتقال احساس دارد بیش از سایر ارکان هنر از پس انتقال پویایی احساس آن برمی‌آید. صفی‌الدین ارموی، نماینده نحله روش نظام در موسیقی، ١٢ مقام و ٢٤ شعبه و ٤٨ گوشه برای موسیقی ایرانی قائل می‌شود که در بین این اسامی به نوروز عجم، نوروز صبا، نوروز عرب و نوروز خارا برمی‌خوریم.

در دوره قاجاریه موسیقی ایرانی از شکل مقامی خود خارج و در قالب هفت دستگاه و پنج آواز تدوین می‌شود. آنچه از راه گوش و انتقال سینه‌به‌سینه از نغمه‌های نوروزی به امروز رسیده است تنها سه‌گوشه نوروز عرب، نوروز صبا و نوروز خاراست که هر سه‌ گوشه‌های سازی هستند و در ردیف آوازی از آنها یاد نشده است. این سه‌گوشه در دستگاه همایون و راست‌پنجگاه اجرا می‌شوند.

نوروزخوانی در  گذر  تاریخ

به روایتی، بدعت جشن نوروز به پادشاه پیشدادی ایران، جمشید، نسبت داده می‌شود. طبق این قول روز پیروزی جمشید در جنگ با اهریمن را «روز نو» می‌خوانند و در این روز که هم‌زمان با یکم فروردین است اهورامزدا به زرتشت فرمان می‌دهد به مردم زمزمه آهنگین و نیایش‌گونه بیاموزد. این‌چنین بود که موبدان در آتشکده با زمزمه سرودی به نام «گات‌ها» بهار پیروزی اهورا بر اهریمن را بشارت ‌دادند.

و اما «گات‌ها» چیست؟ «گات‌ها» جمع گات به معنای سرود است، که در زبان پهلوی به آن گاس و در پارسی به آن ‌گاه می‌گویند؛ همان‌که به روایتی در پسوند ترکیب دستگاه‌های موسیقی سه‌گاه و چهارگاه آمده است (البته در روایتی دیگر «گاه» در موسیقی قدیم ایران را به پرده‌ساز نسبت می‌دهند).

نظامی گنجوی در منظومه «خسرو و شیرین» در فصل باربد، که با عنوان «سی ‌لحن باربد» به ٣٠ لحن موسیقی دوره ساسانی می‌پردازد، آورده است: «نوزدهم ناز نوروز یا ساز نوروز:

خاطره‌بازان بهار

چو در پرده کشیدی ناز نوروز / به نوروزی نشستی دولت آن روز». باربد نامورترین موسیقی‌دان، شاعر، بربط‌نواز و خواننده دوران ساسانی در زمان پادشاهی خسروپرویز است. این خنیاگر بارگاه شاهان ساسانی هم آن است که اختراع دستگاه‌های موسیقی ایران و نغمه‌هایی همچون باد بهار، ساز نوروز، نوبهاری و آیین جمشید را به او نسبت می‌دهند. روایت است که پارسیان با اندوه و سوگواری بیگانه‌ بودند و به‌وقت آمدن نوروز صدای ساز و دهل و رامش و نیایش و خنیاگری‌شان به آسمان هفتم می‌رسید.

مراسم نوروز در دوران هخامنشیان و بعدتر ساسانیان با نوای دف همراه می‌شد و بنیان موسیقی نوروز (نوروزخوانی، بهارخوانی یا نوروزی) بر پایه طرب‌انگیزی استوار بود. نوروز درفش فرهنگ ایرانیان محسوب می‌شد و به‌همین‌سبب برای گرامیداشت آن سنگ‌تمام می‌گذاشتند. از آنجا که این نوع موسیقی در ستایش اهورامزدا و توصیف دگرگونی طبیعت اجرا می‌شد برخی آن را در دسته موسیقی دینی طبقه‌بندی کرده‌اند. بعدها با ورود اسلام نیز این‌گونه با مفاهیم مذهبی آمیخته شد و حال‌وهوای دیگری (خاصه در متن اشعار) یافت و برخی آن را در طبقه تعزیه، صلوات‌خوانی و مداحی قرار دادند.

با توجه به آنکه نخستین سند تاریخی درباره خاستگاه نوروزخوانی به قلم بار الکساندر خوتسکو، ایران‌شناس روسی، در سال ۱۸۴۲ در کتاب فرهنگ و گویش‌های شمال ایران به رشته تحریر درآمده است، نوروزخوانی را بیشتر به مردم استان گیلان و مازندران نسبت می‌دهند. باوجود آنکه این روزها بسیاری از مردم شهرهای بزرگ با سنت نوروزخوانی آشنایی ندارند، ولی همچنان این سنت در برخی از شهرستان‌های شمال ایران، چه به‌صورت آوازی و چه به‌صورت‌ سازی، زنده و پویا دنبال می‌شود.

 به باوری، ملودی کهن نوروزخوانی به بخشی از آیین موسیقی نواحی شمال ایران تبدیل ‌شده است که قدمت آن به بیش از دوهزارو ٥٠٠ سال می‌رسد. زمان آغاز خواندن این آواز از نیمه دوم یا سوم اسفند است و به‌ندرت تا دهه اول فروردین ادامه پیدا می‌کند.

قرار بر این است که شهرستان شفت (از شهرستان‌های استان گیلان) در نوروز ١٣٩٥ برای استقبال از گردشگران، اجرای مراسم سنتی «نوروزخوانی» را به‌عنوان یکی از برنامه‌های شاخص خود برگزار کند.

نوروزخوانان شهرستان آمل (در استان مازندران) نیز معمولا ١٥ روز پیش از فرارسیدن نوروز در روستاهای این ناحیه می‌چرخند و با خواندن ترانه‌های نوروزی طلیعه سال نو را به همگان مژده می‌دهند. در این مراسم یک نفر می‌خواند که به آن «نوروزخون» می‌گویند و به‌طورمعمول فردی است با طبعی روان و ماهر در بداهه‌سرایی؛ یک نفر می‌نوازد و دیگری که «کوله‌کش» نام دارد، درِ خانه‌های مردم را می‌زند و از صاحب‌خانه شیرینی آمدن بهار را می‌طلبد.

 از جمله ترانه‌هایی که آملی‌ها در این مراسم می‌خوانند می‌توان به «باد بهارون بیمو / نوروز سلطون بیمو/ مژده دهید به دوستان/ گل به گلستون آمد / بهار آمد بهار آمد خوش‌آمد/ علی با ذوالفقار آمد خوش‌آمد/ نوروزتان نوروز دیگر/ شما را سال نو باشد مبارک» اشاره کرد. نوروزخوانی فقط به دو استان شمالی کشور محدود نمی‌شود. گرگانی‌ها و سمنانی‌ها نیز در پیشواز از نوروز به نوروزخوانی می‌پردازند. نوروزخوانی یکی از آیین‌های ویژه شهرستان دامغان (استان سمنان) است.

خاطره‌بازان بهار

دامغانی‌ها در اواسط اسفند درحالی‌که چوب به دست دارند به همراه فردی به نام «پس‌خوان» و «کیسه‌دار» با خواندن اشعاری در وصف بهار، یا در وصف حضرت علی(ع) به درِ خانه روستاییان می‌روند و با چوب به درها می‌کوبند و برای گرفتن شیرینی نوروز وارد خانه‌ها می‌شوند. نوروزخوانان شهرستان مهدیشهر (استان سمنان) با ترانه «سی سلام و سی علیک/ مشتی‌جون سلام‌علیک/ مشتی‌جون مهربون/ نو نسته چالا میدون/ اشترو بار کند (شترها را بار می‌کنه)/ دیم بدیم قطار کند (پشت سر هم قطار می‌کنه)» راهی کوی و برزن می‌شوند.

 همچنین مردم شهمیرزاد (از شهرستان مهدیشهر) اغلب به خواندن ترانه «مشهدی عمه باخدا/ تو را می‌برن بالابالا/ دستت برسه قفل طلا/ پسر ما را بکنی زوما(داماد)/ دستش بگذاری حنا/ اما (ما) بیاییم مبارک با / به یاسین و به طه و تبارک/ شما را سال نو باشد مبارک» می‌پردازند.

نوروزخوانی همواره با هنر اجرا (پرفورمنس‌آرت) همراه است. در جشن باستانی نوروز موسیقی گاه به‌همراه اجرای خرده‌نمایش‌هایی برای بیرون‌راندن نمادین سرما و استقبال از بهار عرضه می‌شد. در روزگار ساسانیان مراسمی به شمایل کارناوال‌های امروزی به نام «کوسه برنشین» یا «بهار جشن» از سوی غلامان سیاهی که دف و دایره می‌زدند رواج داشت.

 آنچه از تمام آن کارناوال‌های موسیقی و پایکوبی عمونوروز و مطربان دوره‌گرد بر جای ‌مانده است، چیزی نیست جز حاجی‌فیروزی خموده که گاه پشت چراغ‌قرمز دایره‌ای می‌زند و نوید آمدن بهار را به نگاه‌های خسته رانندگان و عابران می‌دهد.

اما در اجرای نوروزخوانی از چه سازهایی استفاده می‌شود؟ رد پای ساز نوروزی را در اشعار حافظ می‌توان پیگیری کرد: «می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش/ که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی»؛ نوای سازهایی مانند سورنای، دونی، کرنا، دهل، کوبه، نقاره، دوتار، تنبک، کمانچه، دایره، تشت مسی و چوبی، قاشق و کاسه، به مراسم نوروزخوانی جلایی موسیقایی می‌بخشد، اما سازی که وظیفه اعلام تحویل سال را در گذشته بر عهده داشت سورنای و دهل بود که در فضای موسیقی چهارگاه نواخته می‌شد و امروز به‌صورت نمادین هنگام تحویل سال از تلویزیون یا رادیو پخش می‌شود.

موسیقی بهاری در گذار امروز

با وجود چنین پیشینه باارزشی در زمینه شعر و موسیقی ویژه بهار و همچنین افزایش آثار سفارشی مختص بهار از سوی رادیو و تلویزیون، تعداد آثار ماندگار در این ژانر چشمگیر نیست و آنچه تولید می‌شود اغلب موسیقی‌های از تولید به مصرفی هستند.  پس از انقلاب نام و ردپای بهار در ترانه‌های فارسی به دایره‌ای فراتر از جشن نوروز کشیده شد و بسته به حال و هوای دوران، رنگ و بو و اثربخشی‌های متفاوتی به خود گرفت. از بهار هنگام درگیری‌های انقلاب و جنگ که بوی خون می‌داد، تا بهار به‌وقت روزگار تحریم و تنگدستی که سفره‌های خالی مردمان این سرزمین را با نوای خود کوک می‌کرد.

* محمود علیقلی قطعه «آب‌ زنید راه را» را از میان آثاری که مولانا با استفاده از مفهوم بهار سروده به مناسبت بهار انقلاب برگزید و در استقبال از ورود امام به ایران در بهمن ١٣٥٧ خواند و برگی دیگر را در تقویم ترانه‌های نوروزی ورق زد. او در این مسیر تنها نبود؛ ترانه «بهاران خجسته باد» نیز سروده دکتر عبدالله بهزادی است که آن را در همدردی با همسر انقلابی جان‌باخته کنگویی «پاتریس لومومبا» در سال ۱۳۳۹ نوشته بود.

خاطره‌بازان بهار

 کرامت دانشیان، این شعر را تبدیل به سرود کرد و اسفندیار منفردزاده، برای آن ملودی نوشت و در آستانه پیروزی انقلاب درسال ۱۳۵۷ به اجرا درآورد. سرود «بوی گل سوسن و یاسمن آید» سروده ابر آویز نیز از جمله دیگر آثار بهاری در آستانه پیروزی انقلاب است.

* نکته حائز اهمیت درباره آثاری که قرار است به رسومی با پشتوانه تاریخی بپردازند این است که برخلاف آنکه ساده به نظر می‌رسند برای ماندگاری وظیفه دشواری بر دوش دارند. باوری در بین سازندگان موسیقی بهاری وجود دارد که تصور می‌کنند با گنجاندن واژه بهار لابه‌لای متن ترانه و تنظیم آن روی ملودی شش‌وهشت می‌توان به قلب‌های یخ‌زده انسان قرن بیست‌ویکم نفوذ کرد و حال او را همچون حال طبیعت متحول کرد.

 با نگاه به آثار بهاری اندکی که موفق به تثبیت در اذهان عمومی شدند، متوجه می‌شوید یکی از وظایف اصلی آثار بهاری، کشیدن بار نوستالژیک برای مخاطب خاطره‌باز امروز است. آنچه «کودکانه» فرهاد را جاودانه می‌کند به‌واسطه پیوندی است که شنونده از طریق این اثر با حافظه تاریخی خود با بهار برقرار می‌کند. این ترانه نوروزی خاطره‌انگیز در سال ١٣٥٥ با همکاری فرهاد مهراد، شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده ساخته شد و خیلی زود با عنوان «بوی عیدی» دهان‌به‌دهان چرخید.

امروز «بوی عیدی» پس از گذشت بیش از چهار دهه هنوز به قوت اولیه خود کارکرد دارد و در هر جا و هر زمان که شنیده شود، مخاطب فارسی‌زبان را به‌روزهای نوستالژیک دهه ٥٠ سوق می‌دهد. شاید متن این ترانه به دلیل تکیه ‌بر خاطره‌بازی نتواند در صد سال آینده اثربخشی امروزی خود را داشته باشد؛ اما به‌عنوان سند تاریخی هویت یک نسل ماندگار خواهد بود.

* دهه ٦٠، آن زمان که جنگ تأثیر خود را بر ذهن موسیقایی زمان گذاشته بود، به سال‌های افسردگی حسین علیزاده معروف است. به روایت علیزاده در روز سیزدهم نوروز سال ١٣٦٢ زمانی که اغلب آثار او رنگ‌وبویی از اندوه داشت، او با دیدن شادی مردم در روز سیزده‌به‌در به ایده ساخت قطعه‌ای به نام «نوروز ٦٢» رسید. این قطعه این روزها به نام «نوروز» در سی‌دی مجزایی در کنار سی‌دی «نینوا» منتشر می‌شود. علیزاده در این قطعه غم درونی خودش را در مقابل شادی اجتماعی می‌بیند و ترکیب متناقض آن را به زبان موسیقی درمی‌آورد.

* علیزاده در سال ١٣٦٩ نیز سرپرستی آهنگسازی آلبومی به نام «نوروز» را با صدای شهرام ناظری بر عهده گرفت. این آلبوم نخستین‌بار در شهر کلن به روی صحنه رفت و پنج سال بعد به‌صورت آلبوم منتشر شد.

* محمدرضا شجریان نیز در سال‌های پساجنگ (١٣٧٣) در رثای آمدن بهار «ﺑﺒﺎﺭ ﺍی ﺍﺑﺮ ﺑﻬﺎﺭ/ ﺑﺒﺎﺭ ﺍی ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺑﺒﺎﺭ / ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻦ ﺧﻮﻥ ﺑﺒﺎﺭ» را برای آلبوم «شب، سکوت، کویر» خواند.

* اما عده‌ای از خوانندگان موسیقی پاپ دهه ٧٠ با خواندن ترانه‌های بهاری برای صداوسیما مطرح شدند و بعدها باوجود آنکه نامشان کمتر شنیده شد؛ ولی ترانه بهاری‌شان در یادها ماند. یکی از این خاطره‌سازان بهاری، عباس بهادری بود که ترانه «گل می‌روید به باغ» را خواند. شاید به دلیل همین ترانه‌ها بود که دهه ٦٠ و ٧٠ را خاطره‌انگیزترین نوروزهای صداوسیما می‌دانند.

 اوایل دهه ٦٠ علی‌اکبر مهدی‌پوردهکردی (از نوازندگان موسیقی مقامی و سنتی ایران) نوروزنامه یا همان موسیقی هنگام تحویل سال نو را ساخت. اثر او هنوز یکی از متداول‌ترین موسیقی‌هایی است که در لحظه سال‌تحویل از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود و سفره هفت‌سین ایرانیان را رنگین می‌کند.

دو ترانه پرطرفدار دهه ٨٠ و ٩٠ درباره فصل بهار که از صداوسیما پخش شد، ترانه «بهار بهار» از سروده‌های تورج شعبان‌خانی با صدای ناصر عبدالهی و «به‌رقص‌آ» از غزلیات مولوی با صدای محسن چاووشی است.

خاطره‌بازان بهار

در مرور تاریخ موسیقی بهاری هرچه پیش‌تر می‌آییم بر کمیت افزوده و از کیفیت کاسته می‌شود. در این سال‌ها که تب خواندن ترانه‌های مناسبتی داغ است، ترانه‌های بهاری بی‌شماری برحسب وظیفه خوانده ‌شده ‌است که بعد از یکی، دو بار پخش از تلویزیون یا رادیو، از حافظه موسیقی رخت بربستند؛ بی‌آنکه اثری از آنها بر جای بماند.


ویدیو مرتبط :
سردار نوروزی - مسجدجامع روستای کاریان کهن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مایلی‌کهن حتی بعد از باخت نوروزی به عربستان هم به کی‌روش حمله کرد



اخبار,اخبار  ورزشی,محمد مایلی‌کهن

منتقدان این روزهای کارلوس کی‌روش در یک نقطه مشترکند و آن اینکه همه این روزها جز شکست خوردگان فوتبال ایران هستند. حمید درخشان، امیرقلعه‌نویی و البته در صدر همه آن‌ها محمد مایلی‌کهن.

به گزارش تابناک، مرور حرف‌های مایلی‌کهن در این چند سال نشان می‌دهد که انتقادات او از کارلوس کی‌روش در یک نکته خلاصه می‌شود و آن اینکه «کی‌روش چیزی به فوتبال ایران اضافه نکرد». وی دو شب پیش هم بار دیگر این موضوع را پیش کشید و در گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه دو  به عنوان مخالف حضور کروش در ایران روی خط آمد و گفت:«برای من فرقی نمی‌کند چه کسی سرمربی تیم ملی باشد چه ایرانی چه خارجی. من اعتقاد دارم طی 4 سالی که ایشان در ایران هستند کار خاصی انجام نداده است  و حضور در جام جهانی به چهارمی در گروه ختم شد و در مورد داور بازی با آرژانتین که به ضرر ما سوت زد باید بگویم یک روز داوری به نفع شما است و روزی دیگر به ضرر شما. در بازی با ازبکستان داور به سود ما سوت زد که منجر به صعود به جام جهانی شد و در بازی با آرژانتین به ضرر ما.»

او ادامه داد:«کروش در جام ملت‌ها هم نتوانست تیم ملی را در بین چهار تیم اول آسیا قرار بدهد در بازی‌های اینچئون هم در بین چهار تیم چهارم شدیم.»

مایلی‌کهن در مورد رابطه زاویه‌دار کروش با مربیان ایرانی گفت:« ایشان با آقای ترابیان، سیموئز، نمازی، کریمی، رحمتی و تمام کسانی که در اوج بلوغ بودند برخورد نادرستی داشت، امکان دارد این افراد اشتباهی کرده باشند اما او هیچ‌گاه رفتار پدرانه‌ای نداشت و اهل گذشت نبود.کروش مبالغ هنگفتی دریافت می‌کند و به جای اینکه تمرکز خود را روی کارش بگذارد به مانند کارفرما با فدراسیون برخورد می‌کند . تصور می‌کنم نباید صحبت‌هایی که بین ایشان و اسدی در جلسه هیئت رئیسه رد و بدل شده بود رسانه‌ای می‌شد کما اینکه عده‌ای از رسانه‌ها و برنامه‌های خاص به صورت جدی از ایشان حمایت می‌کنند. من اعتقاد دارم نباید در مورد رفتن یا ماندن او تنها هواداران نظر بدهند چرا که این یک کار کارشناسی است. مگر وقتی تیم ملی انگلیس روی هاجسون را انتخاب و یا کاپلو را اخراج می‌کرد از مردم‌ نظرسنجی گرفت؟ در کل من دست مربی خارجی خوب را می‌بوسم اما ایشان به درد فوتبال ما نمی‌خورد. »


سخنانی از این دست را البته در چند روز اخیر مربیان دیگری هم مطرح کردند که در صدر آن‌ها می‌توان به نام امیر قلعه‌نویی اشاره کرد. مربی که این روزها به دلیل شکست‌های تیم‌اش در مقطع حساس لیگ هم تیم‌اش از کورس قهرمانی جا مانده و هم حسابی هوادان میلیونی تیم‌اش را عصبانی کرده است. در واقع ناکامی در کار خود مهم‌ترین نقطه مشترک مخالفان داخلی کی‌روش است. مربیانی که در کار خودشان عملکرد قابل دفاعی ندارند اما به جای پاسخگویی در خصوص عملکرد خود چاره کار را حمله به کی‌روش می‌بینند.

مثلا امیرقلعه‌نویی در حالی که بازی مهم خود برابر  فولاد را با یک گل پیش بود با دو تعویض اشتباه خرسندنیا و کریمی پیروزی را با شکست عوض کرد و به جای اینکه در خصوص شکست خود پاسخگو باشد توپ را به زمین بازیکنان تیم‌اش می‌اندازد و علت شکست تیم‌‎اش را این می‌داند که شریفات 160 سانتی‌متری روی سر عمران‌زاده هد می‌زند و گلزنی می‌کند. آن وقت همین مربی حتی در این روزها و وقتی تیم‌اش لحظه به لحظه از قهرمانی دور می‌شود بازهم به انتقاد از کی‌روش می‌پردازد.

از او جالب‌تر البته محمد مایلی‌کهن است. مربی که در کارنامه خود یک نقطه مشترک با علی دایی دارد و آن هم شکست برابر عربستان در تهران و در ورزشگاه آزادی و در ایام عید نوروز است. آن هم در دورانی که عربستان در ضعیف‌ترین روزهای فوتبالی‌اش به سر می‌برد. محمد مایلی‌کهن که بعد از چندین و چند ماه بیکاری سرانجام به‌عنوان مدیر تیم امید انتخاب شد و درکنار شاگردش محمدخاکپور هدایت این تیم را برعهده گرفت تا به حسرت چهل ساله ایران در راه المپیک خاتمه دهد. او که با تیم امید در این مدت در چهار اردوی آمادگی خارج از کشور در قطر، کویت، عمان و ترکیه و یک اردوی داخلی در کیش شرکت کرده و بازی‌های تدارکاتی قابل توجهی هم برگزار کرده در نهایت نتوانست از پس تنها تیم مهم گروه‌اش در تهران برآید تا صعود ایران از مرحله مقدماتی هم به اما و اگر کشیده شود اگرچه از علت شکست ایران برابر عربستان سخن نمی‌گوید اما انتقاد از کی‌روش را خوب بلد است.

مایلی‌کهن البته به این مسئله هم اشاره‌ای نمی‌کند که با این عملکرد او و مربیانی چون او چه چیزی به فوتبال ایران اضافه کرده‌اند که او مدام در خصوص کی‌روش بر سندان «کی‌روش چیزی به فوتبال ایران اضافه نکرد» می‌کوبد.

بی‌شک کی‌روش بهترین مربی جهان نیست و از او مربی بهتری هم برای تیم ملی پیدا می‌شود و عملکرد او هم در تیم ملی قابل نقد است. اما بد نیست برخی از منتقدان وی اندکی هم به خو.دشان و عملکردشان نگاه کنند و بعد چشم‌شان را  ببندند و دهان به انتقاد از او بگشایند.

 

اخبار ورزشی - تابناک