فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

به مناسبت نیمه شعبان



به مناسبت نیمه شعبان

۳ تیر، ولادت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه و جشن نیمه شعبان [ ١٥ شعبان ] مبارک باد.

صدای پای مهربانی می‌آید، که گوش جان بشریت قرن‌ها این موسیقی حیاتبخش را در سیاه‌چاله ظلوم هجران خیر و خوشی، به انتظار نشسته است، تن خسته و جان نژند فرزندان آدم در گوشه گوشه این گوی خاکی چوگان عدل او را منتظرند تا روح انسانیت را از پرتگاه جهالت برباید و برهاند.

نیمه شعبان,نیمه شعبان ولادت امام زمان(عج)

مهدی آل محمد، منتظر اعظم، قرن‌هاست که کوچه کوچه عالم را در جستجوی اعوان و انصار خویش است، علی‌وار دستان مهربان خود را بر سر ایتام پیامبر خدا کشیده تا در هجران آن رحمت مطلق الهی روزگار بسپرند و انتظار را که جان فرساست برای عاشقان راستین آن سلاله فاطمه سهل نماید. این بار در میلاد خود، «نیمه شعبان» نسیم لطف و کرامت خود را در کوی و برزن شهر و دیارمان پراگنده و ریشه جانمان را از آب حوض کوثر ولایت که عطش هزار ساله را سیراب می‌کند، جامی ارزانی کرده است.

حجة الله آمد؛ زمین را عدل و داد فراگرفت، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود، راستی را که نیمه شعبان پایان نیمی از انتظار است، و نیم دیگر نه چراغانی کردن کوچه و کوی و خانه ظاهر؛ که روشن کردن جان جان با نور معرفت جانان و تقوای عملی و ایمان است.
اینک نشسته‌ایم بر مصطبه انتظار با کشکولی از ارادت و خواست آمدن یار، چاره‌ها ناچار است و گریزو گزیری که عقل با هزار توی خرد و کلان خود برایمان پی‌افکنده بود، خراب و یران شده که معمور کردن آن جز با دست دل و ترنم الهم عجل لولیک فرج و النصر و معماری که وارث علم محمدی باشد، ساخته نیست.
هرچه پیش می‌رویم، نوری نیست که بتواند این راه ظلمانی را بر ما روشن کند و این حجب نورانی را از پیش چشمان آدمی بردارد؛ اینک نزدیک است که دستی از آستین غیب برآید و وعده عظیم الهی به بار بنشیند؛ تا کوران و کران و منکران و ظالمان همه دوران‌ها را در حسرت عظیم فرو برد و مظلومان و منتظران را سعادت ابدی به ارمغان آورد.
ای منتظر ادیان، ای وعده و افتخار پیامبران و ای صالح و اباصالح دوران و ای صاحب و زبان قرآن آنک جهان مرگ را در پیش چشم دارد و مظلومان و مصلحان جز تو را سراغ ندارند، از خدای خود طلب ظهورکن که جان‌ها ، به لب رسید و چشمه اشک چشم‌ها خشکید، خون در دل موج می‌زند و تیر طعنه طاعنان روح و جانمان را ریش ریش کرد. تو خواهی آمد نه، تو آمدی؛ اما ما را آماده آمدنت ندیدی؛ اما بدان که منتظران حقیقی تو برگ و بار یاری و همراهیت را آماده دارند؛ بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم!

می‌دونم یه شب میای خاکو چراغون می‌کنی
شیشه عمر شبو می‌شکنی داغون می‌کنی

شنیدم وقتی بیای از آسمون گل می ‌ریزه
کوچه باغا رو پر از بیدای مجنون می ‌کنی

شنیدم وقتی بیای غصه هامون تموم می‌شه
قحطی گریه می‌آد، خنده رو ارزون می‌کنی

آسمون به احترامت پا می‌شه به اون نشون
که تو سفره زمین خورشید و مهمون می‌کنی

دلامون خیلی گرفته، شبامون خیلی سیاس
می‌دونم یه شب می آی خاکو چراغون می‌کنی!

منبع:razavi.ir1


ویدیو مرتبط :
ابر و باد(به مناسبت نیمه شعبان)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان



 

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان

نیمه شعبان

 

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان

 

مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد       بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد
بانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست        همه  گویند  مگر  جلوه  یزدان   آمد

 

به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست

آقای من! این جمعه هم گذشت.و چند روز دیگر جمعه هفته بعد می­رسد و باز هم نیمه شعبان روز ولادت فرا می­رسد. نزدیک نیمه شعبان قم حال و هوای دیگری دارد. کوچه­ ها آذین بندان شده. همه جا را ریسه می­کشند. اهالی همه محله­ ها جلوی در خانه ­هایشان را آب و جارو می­کنند. خیابانها چراغانی می­شود. خود را برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده می­کنند. و جمعه هفته دیگر خیل جمعیت از همه جای ایران که از همه جای دنیا به قم و جمکران سرازیر می­شود.

 

و من چه بگویم. بگویم دلم گرفته. یا بگویم رو سیاهم. یا بگویم منتظرم. یا بگویم هنوز دلم را آب و جارو نکرده ­ام. چگونه بگویم. به خود بگویم یا به دیگران. آیا گوش دلم به این حرفها توجه می­کند. کسی که عمری زندگی می­کند فقط برای زندگی کردن.نه خود را می­شناسد و نه زندگی را.همیشه گمان می­کند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟

 

اگر این حرفهای پریشان را نزنم چه کنم؟ شاید بتوانم کمی خودم را سبک کنم. هفته بعد هم می­رود و نیمه شعبان هم تمام می شود و باز قم و جمکران خلوت می­شود. و در انتظار نیمه شعبانی دیگر. همه منتظرت هستند. اما من… . من آیا منتظرت هستم؟ من چه کرده­ ام؟ کدام کوچه را جارو کرده ­ام؟ من حتی دل خودم را آب و جارو نکرده ­ام. کدام محله را ریسه بسته ­ام؟ من حتی دل خودم را ریسه نبسته­ ام. کدام خیابان را چراغانی کردم؟ سالهاست که چراغ دلم سوخته و درستش نکرده ­ام.

 

آقا جان اگر نیمه شعبان به مسجد جمکرانت نیایم چه کنم؟ تنها امیدم گمان می­کنی غیر از مسجد جمکران توست؟ یا نه؟ آیا باید به چیز دیگری امید ببندم؟ تمام سال می­آید و می­رود. رمضان. محرم و صفر. رجب و شعبان. ایام سرور و شادی یا سوگواری و عزای امامان و پیامبر و باقی صالحان آمد و رفت. من چه فرقی کردم؟ که حال نیمه شعبان برای من فرقی داشته باشد؟ اما در دلم چیزی می­گوید نیمه شعبان فرق می­کند. سالگرد ولادت امام حاضر و زنده ­ای است که امید زمین و زمان است. امامی که هزار و چهارصد سال عمر کرده و هزار و چهارصد سال در غیبت صبر کرده.

 

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان

نیمه شعبان

 

آقاجان تو امام زمان من هستی. یعنی اکنون تو امام من هستی. من زمان امامان دیگر را درک نکردم. هرچند از فیض وجودشان بهره ­مند می­شوم. اما همیشه این رسم بوده که باید پیروی امام زنده را نمود. و من چه بد پیروی هستم. اما به هر حال به پای شما نوشته می­شوم. مثل میلیاردها آدمی که در این هزار و چهارصد سال به پای شما نوشته شده­ اند. اما جزو یارانت نشدم. چه کنم که خیلی بدم؟ چه کنم که به یاری امام زمانم نمی­شتابم؟ چه سرد و بی­حوصله از کنار مسایل مربوط به شما می­گذرم.


ای کاش… . لااقل گم می­شدم. ناپیدا می­شدم. از خودم خجالت می­کشم. امام من هزار و چهارصد سال منتظر است و من یک روز منتظر نشدم. ای آقا و مولای من چقدر از شما دورم و چقدر جاهلانه این دوری را فراموش می­کنم. چقدر من کوته نظر هستم. امام من بزرگی است که مثل او در دنیا نیست. و من منتظرش نباشم. چقدر من کم ثمر هستم. چقدر نادان هستم که نمی­خواهم همسایه ­ات باشم.

 

واقعا چقدر آرزوی دیدار شما را دل دارم؟ چقدر؟ این همه شعر گفته شده. این همه نثر نوشته شده. می­گویند محبوب من دوری تو و ندیدنت برایمان سخت است.اما آیا من لیاقت تکرار این کلمات را دارم؟ کسی که واقعا در قلبش مشتاق و محتاج دیدارت نباشد را چه کاری با این کلمات و عبارات است؟ آیا من دلتنگ تو شده ­ام؟ پس بی­قراری ­ام کو؟ پس فرمانبرداری­ ام کو؟

مولای من باید اقرار کنم همانگونه که خود و زندگی را نمی­شناسم، شما را هم نمی­شناسم. این اقرار برای من بسیار تلخ است. اما حقیقت است. کسی که خود را شناخت خدایش را می­شناسد. کسی که خود را شناخت جهانش را هم می­شناسد. اما کسی که خود را نشناخت امامش را نیز نمی­شناسد. ای امامم! کمکم کن تا خود را بشناسم تا شما را بشناسم. چون بدون کمک شما….

منبع:تلخیص از iran-forum.ir