فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

بهزاد فراهانی: مشائی را حقیقتا ستایش می‌كنم/ دولت آقای خاتمی هم در دوران خود خیلی درخشان عمل نكرد



بهزاد فراهانی,عکس بهزاد فراهانی

بهزاد فراهانی: مشائی را حقیقتا ستایش می‌كنم/ دولت آقای خاتمی هم در دوران خود خیلی درخشان عمل نكرد

مشایی یك میلیارد و چهارصد میلیون تومان به ما داد تا یك خانه برای تئاتری‌ها بسازیم / من ستایش می‌كنم مردی را كه با دیدگاه‌های او و یارانش در این مملكت هزاران هزار خانه برای زحمت كشان ساخته شد و این ستایش برانگیز است/ نخستین پدیده‌ای كه باید در این مملكت به ان پرداخت این هست كه باید لجام سرمایه داری كثیف و وابسته‌ این مملكت را بگیرد و حق مردم را از گلویشان در بیاورد كه این اولی از سوی آقای روحانی و یارانش امكان پذیر نیست! دوم اینكه باید به مردم اجازه دهد حرف دلشان را بزنند و آقای روحانی و یارانش را نقد كنند.

«هنرمند اراكی شش ساله بود كه تعزیه‌خوانی را آغاز كرد. پدرش شهادت‌خوان بود و تعزیه به صورت توارثی در خانه آنها وجود داشت. آنها متولی اجرای ۱۰ روزه ماه محرم بودند.»

به گزارش گروه مجازی ایرنا، این متن بخشی از گفت و گوی «بهزاد فراهانی» با روزنامه شهروند است كه با تیتر «احمدی نژاد و مشایی را می ستایم چون ما و ملت را خانه دار كردند» در این روزنامه منتشر شده است.

 

متن كامل این گفت و گو به همراه مقدمه آن به شرح زیر است:

پس از آن به تهران آمد و در چهارده سالگی به گروه مفید پیوست. پدر مفیدها استاد او بود. بعد از آن رفت و شاگرد سركیسان شد. سپس به انجمن تئاتر ایران پیوست و در آنجا با مردان بزرگ جنبش یاری بخش ایران كار كرد. كسانی مثل پرویز پویان، بهروز دهقانی، سعید سلطانی و ... از این دست مردان بودند. بعد هم به گروه دیگری پیوست و شاگردی عباس جوانمرد، نصرت پرتویی و بهرام بیضایی را كرد.

 

او هم دوره دولت آبادی و علی حاتمی و بیژن مفید بود. از آن مجموعه هم بیرون آمد و در میدان شوش به گروه تئاتر كوش پیوست و با جوانان زیادی در حدود ۶۰ نفر از آن خطه كار كرد. پس از آن به فرانسه هجرت كرد. تابستان آن سال‌ها را به‌ایران برمی گشت و با همین گروه تئاتر كار می‌كرد و به روی صحنه می برد و دوباره به فرانسه بر می‌گشت.

 

درست عین یك مرغ سرخار كه می‌آید هرآنچه را شكار كرده خالی می‌كند و دوباره می‌رود. آن دوره برایش دست آوردهای خوبی داشت. بعد از بازگشت از فرانسه در اوایل سال ۵۶ به استخدام رسمی رادیو، تلوزیون درآمد و وارد میدان تدریس شد. در طول این سال‌ها فقط كار ایرانی انجام داده است. هم می‌نویسد، هم تدریس می‌كند، همكارگردانی و رفیق‌های خوبی هم در این كار دارد. بهزاد فراهانی امروز مهمان صفحه گفت و شنود «شهروند» است تا دغدغه‌هایش را با مخاطبان روزنامه در میان بگذارد:

 

**درباره حضور ماندگارتان در سریال مانای امام علی(ع) برایمان بگویید؟

من قبلا در كارهای میرباقری نقش اصلی بازی می‌كردم. در فیلم گرگ‌ها با ایشان كار كردم و سپس در رعنا با ایشان همكاری داشتم و از دوستان نزدیك میرباقری بودم برای همین در امام علی در كنار دوست و استاد گران قدرم مهدی فتحی با هم وارد آن میدان شدیم و به گمانم كار خوبی كردیم.

 

**چه اتفاقی می‌تواند بیافتد كه یك نقش‌آفرینی آنقدر ماندگار شود؟

من و فتحی وقتی وارد این پروژه شدیم با هم قرار گذاشتیم متر و اندازه كارمان فراتر از حد بازیگری در خاورمیانه باشد و مترمان را روی بازیگران جهانی مثل آنتونی كوئین در محمد رسول‌الله قرار دهیم. كوششمان این بود كه كار خوبی بكنیم. البته دیگر عزیزانی هم كه ما در كنارشان بودیم مثل پرویز پرستویی، اصغر همت و دیگران هم چنین كوششی كردند.

 

**خاطراتی از سه دوره جوانی، پختگی بازیگری و امروز بگویید؟

خاطره اولم از دورانی است كه كودك بودم و در خانه دایی‌ام زندگی می‌كردم. در آن روزها جای خاصی نبود كه به من بگویند تو در آنجا ساكن باش. در همان روزها آب لوله كشی آمد و تهران با آب انبارها وداع كرد. بنابراین آب انبار آن خانه را هم تخلیه كردند و سفیدكاری شد. به من گفتند در كنار این وسایل قدیمی كه هست می‌توانی در این اتاق زندگی كنی.

 

من وقتی آنجا ساكن شدم به حفره‌ای در دیوار برخوردم كه در اثر كچ كاری سفید شده بود. بر روی آن نوشتم: خداوندا آیا می‌شود من هم سر و سامانی بگیرم و زن و زندگی خوبی داشتم. سال‌ها و سال‌ها گذشت و من از فرانسه بازگشتم. دیگر هم زن داشتم، هم بچه هم استاد دانشگاه شده بودم، هم گروه داشتم، هم آدم صاحب نامی در تئاتر این مملكت شده بودم، یك روز به فكر این افتادم به‌عنوان سپاسگذاری از خدای خودم بروم و آن نوشته را از آن آب انبار پاك كنم. خیلی سال گذشته بود.

 

من در دهه ۳۰ این را نوشته بودم و الان دهه پنجاه بودم. رفتم در كوچه بم بست خمسه و در آن خانه را زدم. پیرمردی در را باز كرد . به او سلام كردم و گفتم من یك زمانی در این خانه زندگی می‌كردم. حالا هم آمده‌ام یادگاریم را بردارم. گفت چه نشانی داری. گفتم تمام نقاشی‌هایی كه در راهرو طبقه سوم هست كار من است. گفت چه نقاشی‌هایی هست.

 

دانه به دانه برایش نام بردم. پیرمرد تعارف كرد و مرا داخل حیاط برد. كاهویی روی تخت گذاشته بود. فواره‌ای روی حوضش می جوشید. كاهو را با سكنجبین كه خوردیم گفتم من توی این آب انبار كار كوچكی دارم. گفت پر از ابزار وسایل قدیمی است. گفتم اشكالی ندارد كارم را انجام می دهم و باز می گردم.

 

كمد و صندلی‌های لهستانی و دیگر وسایل را كنار زدم و دیدم نوشته‌ام هنوز روی دیوار هست. پاكش كردم و آمدم بیرون و به او گفتم كارم تمام شد. از من پرسید چه بود؟ برایش تعریف كردم. گفت حالا واقعا به آرزویت رسیده‌ای كه آمدی. گفتم شكر خدا رسیده‌ام. گفت خدا روشكر پس بیا گاهی با هم كاهو و سكنجبین بخوریم به شكرانه عحابت آرزویت. این یكی از خاطرات خوب من در زندگی‌ام هست.

 

یادم هست شاگرد پادوی یك داروخانه بودم در میدان شوش. من آنجا پاكت درست می‌كردم. آنجا مال آقای دكتر وحید بود. روزی بود كه من منتظر بودم پنجشنبه بیاید تا به من دستمزد بدهند تا ناهار بخورم. پولی كه در جیبم بود كفاف ناهار را نمی‌داد. دكتر وحید هم نیامد تا دستمزدم را بگیرم. آمدم بیرون و از كل پول كه چهار زار بود، دو زار را یك نان سنگك گرفتم و با بقیه پول هم می‌خواستم حلوا ارده بگیرم و نواله كنم. از كنار سینما ژاله كه گذشتم دیدم بخار و عطر كباب و گوجه فرنگی حسابی به مشامم خورد و دلم را برد.

 

آمدم كنار مردی كه پشت منقل آتش نشسته بود. گفتم آقا ببخشید یك سیخ گوجه هم میشه بدهید؟ گفت البته چرا كه نه. نانت را بده. من نان سنگكم را دادم. نان را برداشت نصف كرد و گذاشت در سینی و در صف سفارشات قرارش داد. به من گفت برو آن گوشه بنشین. من هم رفتم نشستم و منتظر كه یك سیخ گوجه را بدهد تا با نان بخورم. متوجه شدم وقتی كباب‌ها را روغن‌گیری می‌كند نان من را هم به روغن آغشته می‌كند. خوشحال شدم و گفتم خوب دیگر. حالا نانم عطر كباب هم دارد.

 

وقتی همه كباب‌ها را از سیخ در آورد دیدم لای نان من هم یك سیخ كباب گذاشت. دویدم جلو و گفتم آقا ببخشید من كباب نمی خواهم. من فقط گوجه می‌خواستم. گفت حرف نزن و برو بنشین. ما رفتیم نشستیم و دیدم مقداری ریحان بنفش هم رویش گذاشت و آورد جلو من و گفت بخور. من با ترس و لرز غذا را خوردم و تمام كه شد آمدم كنارش تا حساب كنم اما دو زار بیشتر نداشتم. گفتم این پیش شما باشد تا بقیه را هم بیاورم. گفت پول را داخل جیبت بگذار و هر وقت داشتی بیا حساب كن.

 

من آمدم و این دین در گردنم ماند تا اینكه وقتی آخرین‌بار از فرانسه برگشتم، ادكلون پورانوم كوچك كه داشتم را در یك پاكت زیبا گذاشتم و نواری هم به آن بستم و رفتم آنجا. آنجا پسرك جوانی بود كه از او پرسیدم حاجی كجاست؟ او را نشان داد. رفتم و برایش از خاطره‌ای كه با خودش داشتم گفتم و از اینكه ادكلن را به عنوان هدیه آورده‌ام. بلند شد و مرا بوسید و تشكر كرد و در آخر هم گفت: ای كاش ما مردم همه حق‌شناس بركت الهی بودیم.

 

اما این روزها جز قصه چیز دیگری نداریم. در سینما كه هنوز اجازه كار نداده‌اند. در تلوزیون كه سریالمان را نیمه كاره جمع و جور كردند. در تئاتر هم كه بعد از پنج سال هنوز پا در هواییم. تنها جایی كه گاهی آن هم به لطف دوستان سر می‌زنم رادیوست. خبر دیگری نیست. گاهی قدم می‌زنم. می‌نویسم .گاهی غصه می‌خورم... با رفقایم شطرنج بازی می‌كنم. خلاصه ته‌مانده عمر را به بطالت خواندن و نوشتن می‌گذرانم.

 

ما نمی‌خواستم به غصه گذشته و حسرت خوردن بنشینیم. امروزمان نتوانست وظایف خودش را انجام دهد. من گاهی نگاه می‌كنم به روزگارم و قوم خویشانم. آنها اغلب كارگرند. با كمال تاسف می‌بینم با آنكه همه روز و شب را كار می‌كنند وضعشان نسبت به چهل سال پیش خیلی بدتر شده. طبیعتا در چنین شرایطی حسرت گذشته را می خورد و این خیلی خوش‌شگون نیست.

 

 

بهزاد فراهانی,عکس بهزاد فراهانی

**معضلات امروز تئاتر، یعنی هنری كه امسال شما خون ‌دل‌ها برایش خورده‌اید تا پا بگیرد چیست؟

من بارها درباره‌ این مشكلات صحبت كرده ام اما باز هم می‌گویم. ۳- ۴ دهه است كه با بی‌نظمی و بی‌اندیشگی در رابطه با انتخاب مدیران تئاتر درگیریم. این اصلا به‌این معنا نیست كه در طو این ۳۴ سال مدیر خوب نداشتیم. نه. داشتیم. ولی بزرگترین غصه ما نادانی‌های بیشتر مدیران بوده است. هر بار دلشوره بعدی را داشتیم. سال تا سال دریغ از پارسال. در این سه سال اخیر رنج و غصه‌هایمان دو برابر شد. تئاتر این مملكت رنج نداشتن سیاست كلان و رنج مورد علاقه پدر بزرگ نبودن را می‌برد.

 

تئاتر ما متاسفانه مثل بچه زن قبلی می‌داند. هیچ لطفی به تئاتر از طرف مجلس محترم و حتی مدیرانی كه سیاست كلان تئاتر را رهبری می‌كنند نمی‌شود. از طرف كسانی هم كه در وزارت ارشاد بر اریكه تكیه می‌زنند هم نمی‌شود. تئاتر این مملكت آنقدر متاسفانه نحیف شده كه حتی به ‌اندازه سینما هم برایش ارج قائل نیستند.

 

در صورتی كه در دوران آن بیدادگر تئاتر گل سرسبد فرهنگ، تمدن و ارزش‌های والای فرزانگی كشور محسوب می‌شد و هروقت یك صاحب منصب یا دولت مرد جهانی وارد كشور می‌شد او را برای تماشای تئاتر به لاله زار یا فردوسی یا جامعه باربد می بردند و این هنری بود كه افتخار ملی ما محسوب می‌شد. حالا دیگر كار به جایی رسیده كه متاسفانه كسانی درباره او تصمیم می‌گیرند كه با هنر و تئاتر سال‌ها فاصله دارند.

 

**با وجود همه ‌این معضلات چرا هنوز آنقدر فعالید و مداوما در خانه تئاتر حضور دارید؟

امیدش این بیت است كه می‌گوید: رشته ای برگردنم افكنده دوست / می‌كشد هرجا كه خاطرخواه اوست. اگر از این هم بدتر شود باز هم من ول كن ماجرا نیستم. ما می‌توانستیم در اروپا و همانجایی كه درس خواندیم كه برویم و مثل بسیاری كه بر سفره بیگانه زانو زدند بنشینیم و پز بفروشیم ولی نكردیم. در این ملك ایستاده‌ایم. امیدوار هم ایستاده‌ایم و هنوز هم هستیم. هنوز هم می‌گوییم روزی خواهد رسید كه‌این درخت باری بدهد و ثمرش ثمر خوبی باشد.

 

**به نظر شما كه نیك می‌دانم تحصیلات آكادمیك هم دارید می‌خواهم این گفته خودتان را كه هنرمند لایه اجتماعی آسیب دیده است توضیح دهید؟

آنچه فعلا شاهد آنیم این است كه فعلا مجلس مردمی این مملكت هنر را به عنوان شغل نمی‌شناسد. ما هنوز كه هنوز است در این سی و چند سال نتوانسته‌ایم مجلس را وادار كنیم یا از آن بخواهیم كار ما را شغل بداند.

 

من به‌عنوان یك نویسنده، كارگردان و بازیگر هنوز كه هنوز است شغل ندارم. شما می‌داشند كه ما چهارصد و پنجاه مركز نمایشی در سراسر میهنمان داریم كه در هر كدام از آنها بیش از پنج یا شش گروه به صورت فعال مشغول به ارایه كار هستند و با حسرت و دردمندی دارند كار تئاتر می‌كنند. درباره اینكه ما جزء لایه‌ها و اقشار آسیب‌پذیر این ملك هستیم همین بس كه هنوز شغل نداریم. چه رسد به‌اینكه بخواهیم سندیكا داشته باشیم یا اتحادیه‌ای. یا اینكه خواسته‌هایمان را در دل یك حزب جست‌و‌جو كنیم.

 

متاسفانه نگاه دوستان در عرصه فرهنگ درمورد تئاتر همان نگاهی است كه در مورد موسیقی وجود دارد و همان نگاهی است كه درمورد مجسمه‌سازی و تندیس‌سازی وجود دارد. فرقی نمی‌كند. اینها هنرهایی‌اند كه بسیاری از علمای اعلام آنها را حرام می‌دانند.

 

**هنر حاكم فرموده از جمله جملات به كار رفته از شماست. ارتباط آن را با بحثی كه انجام دادید بفرمایید؟

به ما دستور می‌دهند هنر باید اینگونه یا آنگونه باشد. هنر باید آن‌جوری نباشد. دستوراتی كه دولت مردان این ملك از بالا صادر می‌كنند مربوط به دورانی است كه بشر عقل سلیم نداشت. الان كه دیگر بشر به آن حد از اطلاعات رسیده كه می‌تواند در آن واحد با بزرگترین نویسندگان جهان در آمریكای لاتین یعنی آقای ماركز هم تماس بگیرد دیگر این حرف خردمندانه نیست كه به هنرمند بگویند اینگونه باش یا نباش. هنری كه به دستور كسی خلق شده باشد هنر نیست چون از واقعیت تهی است. هنر باید جوشش الهام‌بخش انسان باشد در راستای خدمت به مردم. اینكه من بیایم و تابع این باشم كه هنر باید چگونه باشد دوست داشتنی نیست. همانگونه كه شاهدید عرصه سانسور این مملكت بیش از هر حوزه دیگری رشد كرده.

 

**چهره خسته و البته متفكر فراهانی در این روزها روی قلمك و كارهایش هم تاثیر می‌گذارد. این اتفاق چقدر می‌تواند هنرتان را تحت‌الشعاع قرار دهد؟

ما اعتقاد داریم جز با عدالت اجتماعی و دموكراسی هیچ چیزی در هیچ كشوری رشد نخواهد كرد. در این كشور اگر عدالت اجتماعی رشد نكرده طبیعی است كه هنرش هم رشد نكرده باشد. این عدم رشد هم در گرو نفوذ دولت مردانی است كه برای ارزش‌های هنری این مملكت تكلیف روشن می‌كنند.

 

وضعیت ما هنرمندها از نظر اقتصادی خراب است. به ‌این عروسك‌ها و شعبده بازها كه به میدان آمده‌اند و دم از حقوق صد میلیونی می‌زنند كاری نداشته باشید. اینها از قافله ما نیستند. جامعه واقعی هنر آن كسانی هستند كه الان حسرت چهارسال یكبار روی صحنه رفتن را دارند. یا هنرمندان بزرگ موسیقی كه در اقصی نقاط میهن زیبای ما پنهانند. به گمان من این غصه‌مندی نمی‌تواند پایدار باشد و لذا امید آفرین است.

 

ممكن است بر روی شخصیت‌های خلق شده در آثار من نوعی تاثیر بگذارد اما من زنده به امیدم و اعتقادم این است كه بدون شك ما به شرایط خوب و به سامان می رسیم. برخلاف اعتقاد مبارزان مائوئیستی كه در زمان آن بیدادگر در ایران بودند و می‌گفتند هنرمند در سختی و فشار آثار هنرمندانه‌تری خلق می‌كند من معتقدم هنرمند فقط در یك فضای آرام و خوب می‌تواند دست به خلاقیت بزند. به گمانم ما چون برای مردم می‌نویسیم لذا مسائل احساسی دور و بر نمی‌تواند تاثیر زیادی روی ما بگذارد و تنها این مسائل مردم است كه روی ما تاثیر می گذارد. اگر قرار باشد اشكی به حال و روز خودمان بریزیم دیگر نمی‌توانیم به مردم بیاندیشیم. باید به فكر اشك مردم باشیم.

 

**تفوق اصغر فرهادی در آن طرف آبها به گوش می‌رسد. آیا كارهای او می‌تواند روی نگاه مدیران و تاثیر هنر موثر باشد؟

من برای فرهادی این هنرمند گرانمایه ارزش قائلم اما باید قدری زمان بدهیم تا ببینیم عزیزان در این مملكت چه به روزش خواهند آورد چون هر سروی در این مملكت از دیوار خواست بالاتر رفت سرش زده شد. باید منتظر باشیم.

 

**از این پاسخ برسیم به كار جدیدتان در تئاتر به نام خون و گل سرخ. سوای نام، این اثر كه با ایهام خود چیزهایی را به یاد آدمی می‌آورد درباه‌این تئاتر و مضمونش سخن بگویید؟آ

نچه مسلم است این اثر من كوشش می‌كند مقداری به نگاه مردم بپردازد و آن را نقد كند. اینبار دیگر نقد من به دولت مردان نیست. نقد من به نگاه مردم است. می‌پردازد به ‌اینكه مردم در این آشوب چه خواهند كرد. این مردمند كه انسان‌ها را بزرگ می‌كنند.

 

آنقدر بزرگ می‌كنند كه از او می‌ترسند و بعدش هم زمینش می‌زنند كه خود زمین هم نمی‌تواند تاب بیاورد. این شیوه غلطی است. در قصه من این عادت به چالش كشیده شده است. من هرگز ندیده‌ام كه در هند كسی مثل راج كاپور را در زندگیش به باد ناسز بگیرند یا پوستشان را بكنند. تمام هنرمندان هند در این ۶۸ سال كه من به یاد دارم معذذ و مقدس بوده و هستند. یا مثلا وقتی هنرمند فرانسوی ایو مونتان با خودروش در خیابان‌های پاریس آفتابی می‌شود دل تمام مردم فرانسه به او هدیه می‌شود. در كشور ما اینگونه نیست. متاسفانه آنقدر مسائل را خط خطی كرده‌اند كه هر كسی مورد پسند واقع شود باید لت و پارش كرد. بیضایی، سوسن تسلیمی و ...

**عملكرد دولت نهم و دهم و بعد شعارهای دولت جدید به معنای سپردن هنر به اهالی هنر را چگونه ارزیابی می كنید؟

دولت آقای احمدی‌نژاد اگر نقد شود از دیدگاه من هم خوبی‌هایی دارد و هم بدی‌هایی. پرداختن به بدی‌هایش به نظر من خیلی كار عاقلانه‌ای نیست. ولی خوبی‌هایش را باید ستایش كرد. من ستایش می‌كنم مردی را كه با دیدگاه‌های او و یارانش در این مملكت هزاران هزار خانه برای زحمت كشان ساخته شد و این ستایش برانگیز است.

 

ستایش می‌كنم مردی را كه متاسفانه نظام صلاحیتش را رد كرد و همان مرد بود كه یك میلیارد و چهارصد میلیون تومان به ما داد تا یك خانه برای تئاتری‌ها بسازیم. من مشائی را حقیقتا ستایش می‌كنم. در دور و برمان منتقدانی هم هستند كه فحش‌های ركیك می‌دهند. بهتر است همان‌ها كار نقد را انجام دهند. درمورد دكتر روحانی باید بگویم ما منتظر این هستیم كه آقای روحانی به قول عدالت اجتماعی و دموكراسی خودش بپردازد. نخستین پدیده‌ای كه باید در این مملكت به ان پرداخت این هست كه باید لجام سرمایه داری كثیف و وابسته‌ این مملكت را بگیرد و حق مردم را از گلویشان در بیاورد كه این اولی از سوی آقای روحانی و یارانش امكان پذیر نیست! دوم اینكه باید به مردم اجازه دهد حرف دلشان را بزنند و آقای روحانی و یارانش را نقد كنند. برای این كار باید احزاب، جمعیت‌ها، نهادها، سندیكاها آزاد شوند و بتوانند كار كنند. اگر احزاب و سندیكاها آزاد شوند آنوقت تئاتر هم آزاد خواهد شد. ان‌شالله كه آقای روحانی به دنبال این موارد باشند.

 

**درمورد بحث خانه سینما و حكم آقای احمدی‌نژاد برای بازگشایی این خانه و عدم پیروی و مطاوعت توسط مقامات ارشاد هم بگویید؟

به گمان من اگر دموكراسی یا كمی از دموكراسی در مملكت برقرار شود، نهادهایی به وحود خواهند آمد كه می‌توانند حقشان را طلب كنند. دولت آقای خاتمی هم در دوران خود خیلی درخشان عمل نكرد. ما در آن دوران هم مشكلات خود را در تئاتر داشتیم. چرا كه در مملكت ما نیروهای بازدارنده فراوانند. این نیروها باید كنار بروند و نیروهای آزادی‌خواهی مثل خود آقای خاتمی به وجود بیایند.

 

مدیرانی كه از جامعه تئاتری كنار گذاشته شدند باید بیایند.نمی دانم این موارد چقدر امكان‌پذیرند. جناه‌ها و مراكز تصمیم‌گیری زیادی در كشور وجود دارند كه با گپ و گفت من و شما درست نمی‌شوند. سال‌هاست كه امنیت شغلی وجود ندارد. وقتی امنیت شغلی وجود نداشته باشد امنیت اجتماعی وجود نخواهد داست و به تبع آن نیروی بالنده وجود ندارد. آیا دكتر روانی از پس همه‌اینها بر می‌آید؟ نه. اینها همگی در گرو آزاد شدن نهادهای مردمی و احزاب هست كه بتوانند پای حرف مردم بیاستند، دولت را نقد كنند و راه‌های خوب را در جلوی پای دولت بگذارند تا مملكت ما روند تاریخی خود را حفظ كرده و پیش رود.

 

تا زمانی كه ‌این اتفاق نیافتد با نشست و شعار و سازش با آمریكا نمی‌شود كاری از پیش برد. خمیرمایه اصلی كار همانا چیزی جز دموكراسی و عدالت اجتماعی نیست. اگر فاصله سرمایه داران با مردم عادی زیاد شدهو برخی ثروت صد میلیارد تومان به بالا دارند باید آنها را جلب كنند و بپرسند این ثروت را چگونه آوردی. اگر مثلا یكی از اینها ۲۵ سال است باید از او سوال شود چگونه شده كه بیست و پنج هزار میلیارد تومان پول در سطح جهان دارد. باید وضعیت آنها را روشن كنند و این كار هم به دست یك نفر امكان‌پذیر نیست.

 

**در بحث خانه سینما كارخود اعضا چه كوتاهی انجام شد؟

این قضیه زاییده ۳۳ سال حاكمیت غلط در بخش سینما و تئاتر است و از این اصل نمی‌توان غافل شد. اما مشكل خود سینمایی‌ها هم كم از آقای شمقدری نبوده است. وقتی رفتیم به طرف مافیایی‌گری و افراد غیرمولدی كه به دنبال به غارت بردن دسترنج دیگرانند و لیاقت نشستن پشت برخی از میزها را ندارند غیر از این نباید توقعی داشت.

 

در خود خانه سینما هم این اتفاق افتاد. اما برخی مسائل فرع است و باید در خود خانواده حل شود. بادافره انجمن بازیگران سال ۲۰ در خانه تئاتر و سینماست كه هنوز به جایگاه خود نرسیده اما عیبی ندارد. درست است كه عمر ما رو به اتمام است اما عمر جوانان بلند است و ان‌شالله به سر منزل مقصود می‌رسند./ایرنا

 

 


ویدیو مرتبط :
سخنرانی دکتر حسن عباسی در مورد دولت آقای خاتمی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

قالیباف: دولت احمدی نژاد و خاتمی غیر همفکرانشان را کنار گذاشتند/افزایش فعالیت های انتخاباتی آقای شهردار



افزایش فعالیت های انتخاباتی آقای شهردار

قالیباف: دولت احمدی نژاد و خاتمی غیر همفکرانشان را کنار گذاشتند، اما من چنین کاری نمی کنم/ بسیاری افرادی که در سال 84 علیه من دروغ و تهمت مطرح کردند، امروز همکارم هستند

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

قالیباف که این روزها بیش از گذشته در همایش های مختلف، سخنرانی های داغ سیاسی می کند، بار دیگر نوک پیکان انتقاداتش را به سوی دولت های خاتمی و احمدی نژاد نشانه گرفت

 

محمد باقر قالیباف که این روزها بیش از گذشته در همایش های مختلف، سخنرانی های داغ سیاسی می کند، بار دیگر نوک پیکان انتقاداتش را به سوی دولت های خاتمی و احمدی نژاد نشانه گرفت و  در «همایش هم اندیشی با نخبگان استان آذربایجان شرقی» گفت: امروز در شهرداری تهران با مدیرانی کار می‌کنم که در سال ۸۴ ده‌ها سخنرانی علیه من کردند و بخش عمده‌ای از آن‌ها هم دروغ و تهمت بوده است، اما بر این باورم که این افراد آن روز، آن احساس را داشته‌اند و وقتی به شهرداری آمدم نیز او را کنار نگذاشتم.

 

وی در ابتدای سخنانش گفت: بد عمل کردن ما در نظامی که متعلق به اهل بیت است و مبانی الهی دارد، در واقع ضربه زدن به اسلام، فرهنگ اسلامی و اهل بیت است.

شهردار تهران افزود: وقتی امروز روحانیت معزز را در جامعه مشاهده می‌کنیم، آن‌ها را نمادی از اسلام و در مسیر اهل بیت و نبی مکرم اسلام می‌دانیم، با این وجود من نیز به عنوان شهردار تهران خود و مجموعه مدیریتی خود را تنها مسئول زباله و پل و آسفالت نمی‌دانم، بلکه در نظام اسلامی مسئول تربیت دین مردم نیز هستم.

وی در ادامه خاطر نشان کرد: اگر شهادت دوستانی همچون شهیدان باکری، یاغچیان و... برای ما قابل تحمل است، به این دلیل است که احساس می‌کنیم در خط و مسیری هستیم که آن خط هنوز هم ادامه دارد.

 

شهردار تهران در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر عمل گرایی بر اساس خط شهدا و امام و پرهیز از شعار دادن صرف در امور مدیریتی، عنوان داشت: در شهرداری تهران عنوان کردم که یکی از رسالت‌های ما این است که شهرداری را از نهادی خدماتی صرف به سازمانی فرهنگی و اجتماعی تبدیل کنیم، بر این اساس امروز مطالبه‌ای که مردم از ما دارند مطالبه راه سازی، پل سازی و خدمات عمرانی نیست.

قالیباف همچنین تاکید کرد: در جامعه و فرهنگ اسلامی، انسان‌ها مدار اصلی حرکت هستند و خدمت به خلق خدا است که رضایت الهی را به دست می‌آورد، به عنوان اولین موضوع باید کرامت انسان‌ها را حفظ کنیم که بالا‌ترین آن حقوق شهروندی است.

 

شهردار تهران با بیان اینکه گاهی کرامت انسان‌ها را خدشه دار می‌کنیم و اگر کرامت آن‌ها خدشه دار شد دلمان می‌سوزد تصریح کرد: بد عمل کردن ما در نظامی که متعلق به اهل بیت است و مبانی الهی دارد، در واقع ضربه زدن به اسلام، فرهنگ و اهل بیت است.

وی به اختلاف در توجه به کرامت انسانی، در فرهنگ اسلامی و غربی اشاره کرد و گفت: اگر در برخی کشور‌ها مبنای اصلی در حکومت‌ها و تشکیل دولت، امنیت بوده است، معتقدیم که فلسفه نظام اسلامی آگاهی بخشی به مردم، جامعه و افرادی است که در سایه نظام اسلامی زندگی می‌کنند. باید در ابتدا آگاهی بخشی کنیم و مردم باید به راحتی به حق خودشان آشنا شوند.

 

قالیباف تصریح کرد: هر جامعه‌ای که به حق خود آشنا شد محال است که وظیفه خود را نشناسد، درست در‌‌ همان مسیری که حقوق خودش را می‌فهمد، در‌‌ همان مسیر نیز درک می‌کند که او هم وظایفی دارد که باید نسبت به آن پاسخگو باشد؛ این امر را امروز در کشور کم داریم و اگر این اتفاق بیفتد، اعتماد مردم به عنوان سرمایه عظیم اجتماعی ایجاد می‌شود.

شهردار تهران خاطر نشان کرد: عقبه نظام ما صنعت، اقتصاد، انرژی هسته‌ای، تکنولوژی و سیاست خارجی نیست، بلکه عقبه این نظام قلب مردم است و نباید او را جریحه دار کرد، بنابر این نباید دل مردم را بشکنیم بلکه باید با مردم صاف و صادق باشیم.

قالیباف بر ضرورت رعایت صداقت با مردم نیز تاکید کرد خاطر نشان ساخت: اگر این اتفاق افتاد جامعه مدنی، توسعه سیاسی، آزادی، توسعه اقتصادی و اجتماعی در نوع اعلی خواهد بود.

به گفته شهردار تهران، موضوع اصلی در نظام ما انسان‌ها هستند نه پول و سرمایه، معدن، نفت، پتروشیمی و... و اگر اعتماد را از دست بدهیم، باید گفت بخش مهمی را از دست داده‌ایم.

 

وی یادآور شد: در شهر تهران اینگونه نیست که زباله جمع نکنم، پارک، مترو و پل نسازم اما همه این موارد باید منجر به این شود که انسان‌ها در جامعه کرامت پیدا کنند و احساس کنند روز به روز محبت افزایش پیدا می‌کند، این موارد است که جامعه را به سمت موفقیت و پیروزی می‌برد.

قالیباف همچنین عنوان داشت: توکل، صبر و دعا زمانی اثربخش هستند که پیش از آن عقلانیت و معنویت پایه اساسی و ویژه حرکت‌های ما باشد و اگر هر کاری کنیم که عقلانیت در آن نباشد، توکل، صبر، نصرت الهی مفهومی در سنت‌های الهی ندارند.

شهردار تهران با اشاره به پیشینه منفی مردم نسبت به سابقه نظمیه، عدلیه و بلدیه در کشور، تصریح کرد: زمانی توفیق خدمت در نظمیه را پیدا کردم که نگاه‌ها در حوزه بدبینی اشباع شده بود، اما مردم ما آنقدر آگاه هستند که در طول مدت ۲۰ ماه، این نگاه در ذهنشان به شدت تغییر پیدا کرد و این باور در آن‌ها ایجاد شد که می‌خواهیم به آن‌ها خدمت کنیم. ضمن اینکه با این رویکرد پیش رفتیم که باید امنیت را در نظام اسلامی به صورت جامعه محور پیش ببریم و نه تهدید محور و این را نشان دهیم تا مردم احساس نکنند با آن‌ها بازی می‌شود.

 

قالیباف تاکید کرد: اگر انسان نسبت به موضوعی احساس بی‌اعتمادی کرد، اراده و ظرفیت خدادادی که برای حل مشکلات به کار می‌رود نیز از او سلب می‌شود و انگیزه‌ای وجود نخواهد داشت و باید گفت این امر امروز حلقه گمشده ما است.

شهردار تهران یادآور شد: این امر با اصلاح ساختار به وجود نمی‌آید و با اصلاح قانون اساسی نیز به دست نمی‌آید، اما مطمئن هستم که در حوزه کارکرد‌ها و رفتار‌ها است که می‌توانیم ساختار‌ها را اصلاح کرده و اگر نیاز شد قانون را نیز عوض کنیم.

 

قالیباف با بیان اینکه مدیریت در قوه مجریه تقش کلیدی و بی‌بدیلی است عنون داشت: در قوه مجریه سیستم وجود ندارد و این افراد هستند که تاثیر گذاری عمیقی دارند، بنابر این افراد حق ندارند تک روی کرده و رفتار متکبرانه از خود نشان دهند، بلکه باید با خرد جمعی و بدون سعی و خطا حرکت کنند و به عقل مردم ایمان داشته باشند.

شهردار تهران در ادامه مدیریت را مهم‌ترین چالش کشور عنوان کرد و گفت: در مجموعه مدیریتی کشور ما یک فرد می‌تواند یک مجموعه را متحول کند.

قالیباف همچنین با بیان اینکه ما نمی‌توانیم نسخه‌ای که در سایر کشور‌ها اجرا می‌شود را در کشور پیاده کنیم گفت: اگر چالش‌های مدیریتی اصلاح شود مشکلات نیز حل و فصل می‌شود.

 

وی به دو اصل مهم در حوزه مدیریتی اشاره کرد و گفت: نخستین موضوع این است که باید بدانیم در نظام اسلامی زندگی می‌کنیم و کسانی که با ما کار می‌کنند باید باورشان به نظام اسلامی باشد و از عمق وجود بپذیزند، راه سعادت ما نیز همین نظام ولایی است.

 

شهردار تهران خاطرنشان ساخت: دومین موضوع این است که مدیران باید انسان‌های کارآمد و شایسته‌ای باشند، در این میان خواه قالیباف را قبول داشته باشد و خواه نه! امروز در شهرداری تهران با مدیرانی کار می‌کنم که در سال ۸۴ ده‌ها سخنرانی علیه من کردند و بخش عمده‌ای از آن‌ها هم دروغ و تهمت بوده است، اما بر این باورم که این افراد آن روز، آن احساس را داشته‌اند و وقتی به شهرداری آمدم نیز او را کنار نگذاشتم.

 

قالیباف تاکید کرد: کنار گذاشتن‌هایی که هم در دوران دوم خرداد و هم در این دوره اخیر اتفاق افتاد کار خوبی نبود. حالا اگر کسی قالیباف را نمی‌پسندد اما نظام ولایی را قبول دارد و شایسته است باید کار خود را ادامه دهد، باید پرسید به چه حقی آدمی را تنها به این دلیل که در دار و دسته ما نیست، از کار محروم می‌کنیم؟ این امر خیر و برکت را از کار ما می‌برد.

شهردار تهران بر ضرورت سعه صدر، تحمل، گذشت و سینه فراخ در برخورد با مسایل تاکید کرد و گفت: باید در اینگونه موارد صبر و تحمل کنیم و خداوند نیز پای این صبر، گره گشایی می‌کند که اینجا هم نصرت الهی می‌آید.

وی ابراز امیدواری کرد که در رویداد بزرگی که پیش روی ما قرار دارد به جای اینکه با احساساتمان تصمیم بگیریم، با عقل تصمیم بگیریم./انتخاب