فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
ایرانیها، جومونگ را بهتر از فردوسی میشناسند!
به خیابان شهید مدنی یا همان نظامآباد سابق که میرسی، نرسیده به سهراه عظیمپور یک ساختمان صورتیرنگ را میبینی که یک مجسمه بزرگ از فردوسی در ضلع شمالغربیاش، کمی بالاتر از سطح زمین، توی دل دیوار کار گذاشتهاند!
روی تابلوی سر در ساختمان نوشته شده: فردوسیسرای ایران. بالای این تابلو هم یك تابلوی نقشبرجسته طلاییرنگ از شخصیتهای شاهنامه هست. جایجای در و دیوار ساختمان هم پر شده از ابیاتی از شاهنامه و ابیات دیگری كه لابد از استاد امیر صادقی، روایتگر برجسته شاهنامه و مؤسس و مدیر فردوسیسراست. امیر صادقی درست سر وقت میرسد، با ریشی انبوه و چهرهای خندان كه این تیپ و تركیب ظاهری هم لابد حاصل سالها شاهنامهخوانی است. محكم و مردانه دست میدهد. با هم خوشوبشی میكنیم و وارد فردوسیسرا میشویم.
استاد زنگ زورخانهای بالای سرمان را به صدا درمیآورد و من هم رخصت میطلبم و پیش میروم. فضای داخل فردوسیسرا تركیبی از یك آمفیتئاتر پیشرفته و حال و هوایی زورخانهای با در و دیوار و كف و سقفی پوشیده از تابلوهای ساده و نقش برجسته، مجسمه، عكس، پوستر، لوحهای تقدیر و انواع لوازم ورزشی پهلوانی با آرایش و چیدمانی از روی نظم و سلیقه است. امیر صادقی سراپا شوق است. هر جایی را كه نشان میدهد با چنان حرارتی حرف میزند كه دوست نداری جملهاش را قطع كنی. برای همین گفتوگویی كه قرار بود یك ساعته تمام شود خیلی بیشتر از اینها طول میكشد.
دغدغه شما برای پرداختن به موضوع فردوسی و شاهنامه چیست؟ اصلا چطور شد كه فكر كردید باید شاهنامهخوان و روایتگر آن باشید؟
ببینید! همه ما قبل از هر چیزی باید بدانیم كه فردوسی میراث بسیار باارزشی برای همه ما از خودش به یادگار گذاشته است. او شاهنامه را در قالب 65هزار بیت سروده و از زمان پنجمین فرزند حضرت آدم(ع) یعنی كیومرث تا زمان یزدگرد سوم را بهصورت حلقههایی از تاریخ آمیخته و به حكمت و اندرز به نظم درآورده است. فردوسی برای همه لحظهها و همه نسلها و آدمها حرف دارد و به رستگاری و نجات انسان فكر میكند.
او معلم تاریخ است و حكایتهای شاهنامه هم دروغ نیست. بنابراین ما با این گذشته افتخارآمیزی كه داریم بایستی چشم بهآینده داشته باشیم. این دغدغه من است. ببینید دیگران برای گذشتهای كه ندارند چطور افسانهپردازی و سعی میكنند خودشان را تثبیت كنند؛ افسانه جومونگ از جمله آنهاست. الان كانتینر كانتینر محصولات فرهنگی وارد كشور میشود تا بیگانگان افسانهپردازیهایشان را به خورد مردم ما بدهند اما شاهنامه كه سرمایه معنوی و تاریخی ماست مغفول مانده. بنابراین تكتك ما وظیفه داریم كه تاریخ ایرانی- اسلامیمان فراموش نشود. بیش از هزار سال از زمان فردوسی و سرودن شاهنامه میگذرد ولی ما همت لازم بهكار نبستهایم تا او را به جهانیان و حتی به هموطنان خودمان معرفی كنیم، درصورتی كه كشور همسایه ما، یعنی تركیه در مورد مولوی كه حتی یك بیت شعر تركی هم ندارد همه كار كرده است.
در فرودگاه قونیه هواپیماها پشت سر هم فرود میآیند و توریست و جهانگرد پیاده میكنند. اصلا قونیه با نام مولانا گره خورده است. اما فردوسی بزرگ در دیار خودش هم غریب است. مسافت 7كیلومتری كه از جاده اصلی جدا میشود و به آرامگاه فردوسی منتهی میشود اشك مسافر را درمیآورد. چه اشكالی داشت كه این جاده ساماندهی میشد و در هر كیلومتر یك میدان میساختند و به نام یكی از خانهای شاهنامه نامگذاری میكردند؟ آیا نمیشد این جاده را سنگفرش كرد و مسافرها را با كجاوه و ارابه و در داخل تونلی از تاریخ عبور داد تا فقط از راه جذب توریست داخلی به اندازه نیمی از درآمد نفت درآمدزایی كرد؟
ایده ساخت فردوسیسرا چگونه شكل گرفت؟
فردوسیسرا را سال 70 راهاندازی كردیم. آن موقع برای احداث این مكان از وزارت مسكن، میراث فرهنگی و وزارت ارشاد بارها و بارها درخواست كردیم كه به ما یك قطعه زمین یا مكانی بدهند تا جایی را بسازیم و اندیشه و اشعار فردوسی را تبلیغ و ترویج كنیم اما هیچكس روی خوش به ما نشان نداد. من هم به ناچار زیرزمین خانهام را به این كار اختصاص دادم و الان 22سال است كه این مكان به فردوسیسرا تبدیل شده و طبق برنامههایی كه داریم پر میشود از دوستداران فردوسی و شاهنامه.
معمولا چه كسانی در كلاسهای درس شما حاضر میشوند؟
همه جور افراد؛ از بچه مدرسه ابتدایی تا افراد كهنسال و مسن اعم از زن و مرد حضور دارند، البته خانمها بیشتر میآیند و این شاید بهدلیل اوقات فراغت بیشتری باشد كه دارند. نكته دیگر اینكه تنها درس خواندهها و آدمهای تحصیلكرده به اینجا نمیآیند بلكه از بچههای خیابانی و بچههای كار هم دعوت میكنیم كه بیایند و برایشان شاهنامهخوانی كنیم. بعد هم با مقدار پولی كه هر ازگاهی جمع میكنیم به آنها مدادرنگی و اسباب بازی میدهیم و هرچند وقت یكبار هم آنها را به یك ناهار دعوت میكنیم و به این وسیله كمك میكنیم تا این بچهها بتوانند با ریشه و هویت اصلی خود آشنا شوند تا خدای ناكرده خلافكار نشوند.
در این جلساتی كه با جوانها دارید به آنها در مورد خودتان توضیح میدهید كه اساسا چطور شد كه با فردوسی و شاهنامه آشنا شدید؟
بله. حالا بد نیست خوانندگان شما هم بدانند كه مادر من بختیاری بود. زمانی كه كودك بودم میشنیدم كه او به رسم بختیاریها ابیاتی از شاهنامه را زمزمه میكند. همین زمزمهها و نجواها كار خودش را كرد و شور و انگیزه زیادی در وجود من به پا كرد و به این راه كشانده شدم. از 36سال پیش هم كه مادرم به رحمت خدا رفت دیگر شاهنامه را زمین نگذاشتم و همه كار و بار من شده فردوسی و شاهنامه. فردوسی در خواب من، در نجواها و در اشكهایم حضور دارد. حسرت به دل ماندهام كه یكبار توی آینه صورت خودم را ببینم اما امكان این كار را ندارم چون احساس میكنم باید قیافه و ظاهرم تداعی كننده فردوسی باشد.
خانوادهتان چه نظری درباره كارهای شما دارند؟
در همه این سالها همسر من در تمام مراحل همراه و پشتیبانم بوده است. او هم مثل من از تفریح و خوشی چشمپوشی كرده و پابهپای من در اداره فردوسیسرا و سایر برنامههایم مشاركت دارد. همان اوایل كه از هدف و نیت من درباره فردوسی و شاهنامه با خبر شد استقبال كرد و گفت كه این كار باقیات صالحات است. دخترم هم در آمریكا استاد زبانهای دری و ادبیات فارسی است و كلاسهایش هم معمولا با استقبال خوبی روبهرو میشود. بنابراین او هم به نوعی به راه پدر و مادر خود رفته است. بقیه فرزندانمان هم كم و بیش در همین مسیر قدم میزنند و دوستدار فردوسی هستند.
طبیعتا بعد از این همه سال اقدام فرهنگی و كارهای خاصی كه انجام دادهاید باید خاطرههای زیادی هم داشته باشید.
طبیعتا همین گونه است. هر لحظه زیستن من با فردوسی خاطره است. اما بگذارید یك خاطره زیبا از تأثیر شاهنامه در كم كردن دردها و آلام زندگی مردم عشایر برایتان بگویم. یك بار، بزرگ یكی از طوایف بختیاری كه در حال هدایت طایفه خود به گرمسیر بوده میبیند كه یك نفر از افرادش دارد با تفنگ به سمت یك پلنگ نشانه میرود. به سمت او میرود و تفنگ را از دستش میگیرد. در این كش و قوس یك گلوله در میرود و به ران پای خان اصابت میكند.
خان راضی نمیشود در همان ساعت گلوله را از پای او درآورند و میگوید كه فعلا بایستی طایفه را به سلامت به مقصد برسانیم اما بالاخره به این كار رضایت میدهد. وقتی كه دارند ران پایش را میشكافند شروع به خواندن شاهنامه میكند. پس از پایان جراحی و عمل موفقیتآمیز خارجكردن گلوله از پای خان، از او میپرسند هیچ احساس درد كردی؟ جواب میدهد: آری، تا جایی كه نزدیك بود بگویم آخ!
تا امروز برای ساخت فیلم یا سریالی براساس شاهنامه به شما مراجعه كردهاند؟
مراجعه شده اما صحبتها جدی نبوده. آرزوی من این است كه یك سریال عظیم دنبالهدار از كل شاهنامه با یك برنامهریزی و خروجی قوی ساخته شود تا این سریال، سالهای سال از شبكههای مختلف داخلی و خارجی پخش شود و پیشینه باشكوه تاریخی سرزمین ایران را به نمایش بگذارد. بعضیها در سالهای گذشته كارهایی كردند ولی بایستی كارها و آثار قویتری در این زمینه تولید شود.
ضمنا من خیلی دلم میخواهد یك اتحادیه برای كسانی كه كار شاهنامهپژوهی میكنند دایر شود تا این فعالیتها كانالیزه شود و مجموعا به جایی برسند. ارشاد و میراث فرهنگی هم به كسانی كه تحت نظر پیشكسوتان و كارشناسان این رشته، آموزش میبینند مجوز و گواهینامه بدهد. الان متأسفانه فعالیتها پراكنده است و هركسی حرف خودش را میزند. همه ما باید مثل یك تیم عمل كنیم و به هم پاس بدهیم، برای یك منظور تلاش كنیم و به همدیگر احترام بگذاریم.
بازخوردی از واكنش افراد غیرایرانی در همه این سالها درباره فردوسی و شاهنامهاش داشتهاید؟
در سالهای گذشته خیلیها به بهانههای مختلف به خارج از كشور رفتهاند. این امكان برای من هم فراهم بود و من هم میتوانستم این هزینههایی كه در اینجا كردم صرف خرید ویلا و تفریح و گشت واگذار كنم اما ترجیح دادم در خدمت فرهنگ و تاریخ مملكت خودم باشم. من ملت و تاریخ سرزمینم را دوست دارم و الان بدون هیچ چشمداشت و مواجبی سفیر فرهنگی كشورم هستم و تقدیرنامههای زیادی از دانشگاهها و مراكز فرهنگی كشورهای اروپایی و عربی و سایر كشورها دارم.
از كشور مالزی و همچنین از میراث فرهنگی و ارشاد دكترای افتخاری گرفتهام. خارجیها وقتی با فردوسی و شاهنامه آشنا میشوند الفت عجیبی با آن پیدا میكنند. این برای من خیلی عجیب است كه چه چیزی باعث این همه كشش بین آنها میشود. حتی بعضیهایشان ماهها تلاش میكنند تا برخی شعرهای فردوسی را حفظ كنند. حالا فكر كنید ما از این منبع فرهنگی بزرگ چقدر میتوانیم برای شناساندن میراث دینی و ملیمان استفاده كنیم و امیدوارم این فضا بهگونهای ایجاد شود كه ما هر چه بیشتر بتوانیم فردوسی را به جهانیان بشناسانیم تا این بار یك كشور غریبه دیگر نیاید مدعی فردوسی شود.
شاید این سؤال شخصی باشد ولی دوست دارم بدانم چه آرزویی دارید؟
من پس از این همه فعالیت، فقط یك آرزو یا بهتر بگویم یك وصیت دارم و آن هم این است كه پس از مرگم اجازه بدهند جنازهام در جوار آرامگاه فردوسی بزرگ دفن شود.
به همشهری و شهر تهران درود
امیر صادقی دست به شعر گفتنش هم خوب است. در مدتی كه پیش او بودم یك شعر فیالبداهه در وصف روزنامه همشهری و همشهری دو سرود كه حیفمان آمد منتشرش نكنیم.
به نام خداوند هر دو سرای
خداوند امروز و روز جزای
دوم بر بزرگان گیتی درود
به هرجای گیتی هر آن كس كه بود
سوم بر خداوند شهنامهساز
سراینده گفتههای راز
چهارم به همشهری و شهر تهران درود
و دیگر به خوانندگان برفزود
ز كل جراید به ایران سر است
به دانش بزرگ است و افزونتر است
به تیراژ بالا و هم خواندنی
بماند كنون نام آن ماندنی
به تهران و ایران بسی آبروی
بداده، شده در جهان نامجوی
ز اخبار دنیا و ایران زمین
نویسد به لفظ دری همچنین
به همشهری «دو» سپاس آورید
ز نامش بگویید و پاس آورید
مدیر و هر آنكس كه باشد به كار
بمانند شادان به صد روزگار
خود و همسر و بچهگانشان دراز
بمانند شادان دل و سرفراز
ویدیو مرتبط :
چرا فردوسی را بعضی از دانش آموزان نمی شناسند؟
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
کاریکاتورهای ایرانی جشنواره تجسمی بهتر از خارجی ها بود
کامبیز درم بخش، داور رشته کاریکاتور سومین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر گفت: بخش کاریکاتور جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر تاکنون توانسته مخاطبان بسیاری در سطح جهان داشته باشد. اگر بتوانیم برای دیگر رشته ها هم چنین فضایی ایجاد کنیم بی شک این جشنواره موفقیت بیشتری خواهد داشت.
درم بخش افزود: در این دوره از جشنواره آثار هنرمندان ایرانی رشد بسیاری کرده است و می توان گفت از آثار شرکت کنندگان خارجی بهتر بود.
وی عنوان کرد: حضور در جشنواره ها به هنرمندان جوان کمک می کند تا بتوانند توانایی های خود را نشان دهند. در مجموع ایجاد بهانه برای خلق اثر از سوی هنرمندان جوان و همچنین محک زدن سطح هنر در جامعه از بهترین نتایج برگزاری جشنواره ها است.
این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: جشنواره ها بار آموزشی دارند و هنرمندان با مشاهده آثار یکدیگر شیوه های متفاوت کار را می آموزند و موجب رشد کمی آثار در جشنواره های بعد می شوند.
داور رشته کاریکاتور سومین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر در پایان گفت: بخش کاریکاتور جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر تاکنون توانسته است مخاطبان بسیاری در سطح جهان داشته باشد و اگر بتوانیم برای دیگر رشته ها هم چنین فضایی ایجاد کنیم بی شک این جشنواره موفقیت بیشتری خواهد داشت...../ خبرگزارى مهر